محسن باقری - نقدزیست
464 subscribers
121 photos
86 videos
15 files
105 links
برای دیالوگ:
@mohsenbaghery

نقدزی قدیم:
T.me/naghdzee
Download Telegram
Forwarded from مسعودفراستی
در توضیح صحبتهای استاد فراستی در ویدیو بالا
✍️سیدمحسن باقری
فیلمنامه نویسی نیاز به آزادسازی تخیل و گریز از واقعیت دارد.
ذهن مننقد باید آکنده از تخیل و همیشه آگاه از واقعیت باشد. واقعیت در اینجا به منظور تحلیل آنچه که هست و ارزیابی دیدنی های ماست.
ذهن منتقد به خودآگاهی مفرط نیاز دارد تا قدرت درلحظه رو کردن دست فیلمساز غرق در تخیل خویش را گرفته و برای فیلمساز حقیقتش را مانند روانشناس هویدا سازد، تا توانسته او را از ناخودآگاه به خودآگاهی یعنی در حقیقت از خیال به واقعیت رهنمون سازد.

مدیوم فیلمسازی از اساس ناخودآگاه است و مدیوم نقادی اساسا خودآگاهی ست. این دو در کنار هم به تکامل میرسند.
دو دسته ذکر شده لازم و ملزوم یکدیگرند و عامل حیات ذهن...

#منتقد #فیلمسازی #خودآگاه #ناخودآگاه #سیدمحسن_باقری #ناخودآگاه
@massoud_farassati
در توضیح صحبتهای استاد فراستی در ویدیو بالا
✍️سیدمحسن باقری
فیلمنامه نویسی نیاز به آزادسازی تخیل و گریز از واقعیت دارد.
ذهن مننقد باید آکنده از تخیل و همیشه آگاه از واقعیت باشد. واقعیت در اینجا به منظور تحلیل آنچه که هست و ارزیابی دیدنی های ماست.
ذهن منتقد به خودآگاهی مفرط نیاز دارد تا قدرت درلحظه رو کردن دست فیلمساز غرق در تخیل خویش را گرفته و برای فیلمساز حقیقتش را مانند روانشناس هویدا سازد، تا توانسته او را از ناخودآگاه به خودآگاهی یعنی در حقیقت از خیال به واقعیت رهنمون سازد.

مدیوم فیلمسازی از اساس ناخودآگاه است و مدیوم نقادی اساسا خودآگاهی ست. این دو در کنار هم به تکامل میرسند.
دو دسته ذکر شده لازم و ملزوم یکدیگرند و عامل حیات ذهن...

#منتقد #فیلمسازی #خودآگاه #ناخودآگاه #سیدمحسن_باقری #ناخودآگاه

🆔 @mohsen_baghery_critic
@massoud_farassati
#پرسش_پاسخ : «صد پرسش و صد پاسخ»

4️⃣ (( پرسش چهارم ))
۴- خب الان که منتقد هستید، آیا قبلا به فکر کارگردانی و تولید یک اثر بودید یا از همون اول منتقد شدن رو انتخاب کردید ؟

#پاسخ
از حس ، تفکر / و/ از منطق، احساس نخواه

محسن باقری:
شکواییه
| از مدیوم نظری و عملی چگونه انتظار یکی شدن دارید؟ وقتی منتقد را مُشتی فیلمساز ناموفق می نامند، قطعا من هم می سپارم به سوزش بیخ تا بیخشان از نقد...
⚜️ پاسخ را اینگونه شروع کردم که تفاوت دو مدیوم را اثبات کنم : از مدیومی که با تخیل و تجربه زیستی به وجود می آید، بینش حقیقت بینی نمی خواهند. از خلق اثر هنری کنش فکری و فلسفیدن نمی خواهند. از شعر قطعا شعور و منطق نمی خواهند. از کاشت فیلمساز، برداشت نمیخواهند. قطعا کاشته فیلمساز با برداشت مخاطب همراه است. منتقد هم نماینده مخاطب است و فیلمساز به جای احترام به او به نماینده بی اعتناست و از منتقد، فیلمسازی طلب می کند! بی شعوری در حدی است که مدیومش را انقدر محترم نمی شمارد که هر کسی را شایسته حضور در آن نداند و همینطور که خودش کشکی به چرخه فیلمسازی رسیده به دیگران هم کشکی_کشکی پیشنهادش می دهد. همین میشود دیگر ...

🔅 دل میسازد که دل و عقل برُباید نه آنکه بزُداید. رُبایش و زُدودن هم کسی را میخواهد که ارزیابی کند و داوری ... مخاطب هم خاص خودش را نماینده میکند تا داوری کند و این وسط منتقد را زبان و تریبون خودش می کند. از بین مخاطبان جدی عده ای کارشان می شود نظریه پردازی و منتقد سینما._ مسیرها مجزاست یکی به فیلمسازی روی آورده و دیگری ازجاده نقدزیستی به مقام خود رسیده. هر کدام اگر همزمان فعال باشد، مانع انجام وظیفه به نحو احسنت میشود؛ بینش و نگرش توسط فیلمساز و منتقد جدا_جدا می پیوندند. بگذریم ساده تر باید گفت ...

سینما دو بخش تولید دارد و اندیشه. دو بخش خلقت و استفاده خلق الله ... دو بخش تجربه و تفکر. اندیشه وظیفه منتقد است که به معنی خواندن، دیدن، تئوریزه کردن، قانونی کردن و چارچوب سازی ست.
فیلمساز کارش به معنی تجربه کردن، طبع لطیف داشتن، حسی بودن، تخیل کردن، کنترل کردن و بنا ساختن است. زیست فیلمساز جمعی و زیست منتقد فردیست.
منتقد خراب میکند برای سازندگی. بستر ساختن برای رشد و نموی بیشتر. ایجاد پیشرفت و تکامل ... بهتر کردن . کَندنِ علف های هرز و اجازه نفس کشیدن به سره ها. نابلدی را از بلدی جدا می کند.

❇️ حال چرا این دو نباید در کار یکدیگر دخالت کنند و از یک سو لازم و ملزوم یکدیگرند؟
چون سینما برای تربیت احساس آمده و اندیشه برای تربیت حس می آید. دریافت کردن حس کار منتقد است و اندیشه روی آن، وظیفه اوست. تولید حس وظیفه فیلمساز و انتقالش رسالتش خواهد بود. تفاوت را فهم و درک می کنید؟
پس زیست فیلمساز و منتقد متغیر است و فضایشان متکی به دو جهان است.

منتقد سالها عمر در مطالعه، پژوهش و زیست اتاقی گذرانده /و از آن سمت / فیلمساز زیست در تیم تولیدی، کار با دوربین، ایده تا پژوهش های حسی و عاطفی در تعامل با جهان اجتماعی خویش عمر تلف کرده!. این دو به دلیل زیستشان نمی توانند جای یکدیگر قرار گیرند، ولی قطعا به یکدیگر نیاز دارند و در کنار هم به تکامل می رسند. هر کدام به خاطر آن دیگری نفس می کشد. پس منتقد فیلمساز نیست و فیلمساز قطعا نمیتواند، نقد کند. فیلمسازی حس است و نقد اندیشه. فیلمسازی دل است و نقد تیع دل ...

نزد من | در کودکی حتی خاله بازی هم هیچگاه فیلمسازی جایی نداشت. واقعا چرا هیچوقت وسوسه و رویای ساخت حتی در مخیله ام نگنجید؟ / قطعا خودش ریشه یابی روانی از روانکاوان فضول ! می طلبد / هیچوقت دوست نداشتم در آن سوی مخفی پرده جادویی باشم. اهل دیدن و اندیشه بودم، نه ساختن و خلق. خلق من، بهتر کردن دنیای آن سمت است، از راه اندیشه و نقد به آن می رسیدم نه یکی از آنوری ها شدن. همانطور که گفتم سینما پناهگاه من بود، نه پناه ساختن ... خود متزلزل بودم، چگونه میتوانستم معبدجانم، سالن تاریک و جادویی سینما را با فیلمسازی از بین ببرم و به معماری اکتفا کنم؟ من ناظم معمارها هستم نه معمار. ناظرمعمار برای نظارت اجرایی نه مهندس ساخت ... استاد تئوریک قطعا مهندس اجرایی نیست. فرقش را باید بفهمند آن بی سوادان و بی خبران از مدیوم خودشان... لطفا ماست و آب را جدا بخورند و با خوردن دوغ کمتر چرت بزنند! دیده شده ماست و نوشابه هم می خورند و خروجی برای ملت ماستشابه تحویل میدهند. (به معنی ماست از مجرای ادراری!)

✍️ پیوست: در ادامه لینک 3 مطلب در همین رابطه را بخوانید؛

* تفاوت دو مدیوم فیلم و نقد
https://t.me/mohsen_baghery_critic/449

** صحبت های مسعود فراستی در این باب
https://t.me/mohsen_baghery_critic/450

** توضیح همین مسئله با نثر طنز سلبی و تمثیل کمی
https://t.me/massoud_farassati/2540

🆔 t.me/mohsen_baghery_critic