محسن باقری - نقدزیست
462 subscribers
121 photos
86 videos
15 files
105 links
برای دیالوگ:
@mohsenbaghery

نقدزی قدیم:
T.me/naghdzee
Download Telegram
Forwarded from مسعودفراستی
در توضیح صحبتهای استاد فراستی در ویدیو بالا
✍️سیدمحسن باقری
فیلمنامه نویسی نیاز به آزادسازی تخیل و گریز از واقعیت دارد.
ذهن مننقد باید آکنده از تخیل و همیشه آگاه از واقعیت باشد. واقعیت در اینجا به منظور تحلیل آنچه که هست و ارزیابی دیدنی های ماست.
ذهن منتقد به خودآگاهی مفرط نیاز دارد تا قدرت درلحظه رو کردن دست فیلمساز غرق در تخیل خویش را گرفته و برای فیلمساز حقیقتش را مانند روانشناس هویدا سازد، تا توانسته او را از ناخودآگاه به خودآگاهی یعنی در حقیقت از خیال به واقعیت رهنمون سازد.

مدیوم فیلمسازی از اساس ناخودآگاه است و مدیوم نقادی اساسا خودآگاهی ست. این دو در کنار هم به تکامل میرسند.
دو دسته ذکر شده لازم و ملزوم یکدیگرند و عامل حیات ذهن...

#منتقد #فیلمسازی #خودآگاه #ناخودآگاه #سیدمحسن_باقری #ناخودآگاه
@massoud_farassati
Audio
🔔درخواستی از کاربران
🎙صوت نقد باشو غریبه کوچک
#نقدفیلم #باشوغریبه‌کوچک #لذت‌نقد #سیدمحسن_باقری

🆔 @massoud_farassati
Audio
🔔کارنامه بهرام بیضایی
🎙صوت نقد فیلم مسافران "شعبده بازی تکنیکی"
#نقدفیلم #مسافران #لذت‌نقد #سیدمحسن_باقری #بهرام_بیضایی

🆔 @massoud_farassati
Audio
3⃣ نقد آثار بهرام بیضایی

🎙صوت نقد دوم مسعود فراستی به فیلم مسافران _ گمشده در لایبرنت زمان

#نقدخوانی #سیدمحسن_باقری

🆔 @massoudfarassati
#تحلیل_شعر با منطقِ داستانی #سیدمحسن_باقری
برای شنیدن قطعه آوازی به پست بالا مراجعه کنید.

بیت 1️⃣:
داد درویشی از سرِ تَمهید / سرِ قِلیان خویش را به مُرید
✍️ شاعر در همان اولِ کار، سنگِ بنای شعر را بر منطق داستانی می گذارد و فرمش را نقل خاطره بَنا می کند. گویی داستانی با زبان شعر قرار است که روایت شود.
شاعر "درویش" را به عنوانِ شخصیت اول، در همان ابتدا و در مصرع دوم، شخصیتِ مُریذ را در ذهن مخاطب تیپ سازی می کُند. پس درویش و مرید در روایتِ نقش کلیدی هستند اما وقتی شاعر از زبان سوم شخص داستان را روایت می کند یعنی قرار نیست این دو شخصیت برایمان مسئله شوند بلکه واقعه بینشان مورد اهمیت است. درود بر شاعر گرامی... این شعر از زاویه دیدِ سوم شخص (ناظر بیرونی) چیزهایی که قرار است بین این دو شخصیت اتفاق می افتد را با زبان شعر بازگو کُند. زمان روایت در بیت اول کاملا زمان حال است و سوم شخص گویا در همان زمان حال واقعه را نقل می کند.
پس تا بِدینجا زاویه روایت و شخصیت ها معرفی و خِشت اولیه برای فضاسازی ساخته بنا می شوند.
جالب اینجاست که حتی در همین بیت ابتدایی، علاوه بر این ها، کُنشِ یکی از شخصیت ها (درویش) به عنوان سنگ بنای درام (قصه) مطرح می شود و نوید کامل شدن کنش را در بیت بعدی می دهد. بدون اضافه گویی یا کم گویی، اصل مطلب را می سازد و در بیت بعدی تکمیل می کند.
📌 تمهید: آماده‌ کردن. فراهم کردن.
📌 درویش (تیپ): رهرو، سالک، عارف، قلندر، نیازمند، زاهد، عُزلت گزین، گوشه نشین، مُعتَکِف
📌 مرید (تیپ): پیرو و هواخواه مراد (درویش)، علاقه مند، دوستدار، مُحب، ارادتمند، ارادتکیش
🔖معنی بیت: اول: درویشی که از روی نیاز، سرشلنگ قلیان خودش را به سمت مرید می گیرد

2️⃣ گفت که از دوزخ اِی نِکوکِردا / قَدری آتش به روی آن بَگذار
✍🏻 مصراع اول در این بیت، کُنشِ شخصیت "درویش" در اولین کلمه مطرح می شود و در کلمه "دوزخ" فضاسازی می کُند و در کلمه "نکوکردار" شخصیت پردازی درویش را لحاظ می کُند. پس مِصرع اول، کُنش را با اولین آجرهای درام پردازی و فضاسازی، سنگ بنای "فرم دهی" را نشانه می رود.
مِصراع بعدی با آوردن کلمه "آتش" را با توجه به کلمات قبلی که "دوزخ" به عُنوان فضا یا مکان و همینطور "قلیان" که در بیت قبل مطرح شده بودند، کُنش را تا حد زیادی به سمت تکامل هدایت می کند و درام کاملا آغاز می شود و شخصیت درویش را هم با این شیوه پرداخت می کند.
اما می ماند "فَضا" که هنوز به صورت کامل نمی توان "مکان" یا "نماد" یا "استعاره" بودن کلمات را به قطعیت پاسخ داد. مخاطب بین نمادین بودن "برزخ" و "آتش" یا حقیقی بودن معلق می شود و ترغیب می شود که در ادامه برای تعلیق خود پاسخی بیابد. دو بیت کاملا به شیوه اصولی با تبعیت از منطق روایت داستانی، فرم شعر به خود گرفته و اجرا کاملا تعلیق را هم در قالب شعری لحاظ می کند. مخاطب هم کاملا ترغیب می شود تا در ادامه شعر متوجه شود.
درباره فضاسازی باید این را اضافه کرد که وقتی واژگان این دو بیت را بررسی کردیم: درویش و مرید، دوزخ و آتش در حقیقت سنگ بنای فضاسازی را می توانیم ببینیم. "درویش" به دلیل زُهد و عرفان و "مرید" که همیشه با آمدن نامِ درویش به دنبال آن می آید؛ دو شخصیت دنیاگریز و معرفت مدار و فضای عرفانی را در ذهن یادآور می شوذ. برزخ و آتش هم دو واژه مرتبط با هم که یکی مکان و دیگری جز ویژگی مکان است، مُرتبط با دین و مذهب اند. همین کلمات می تواند فضای شعر را تا حد زیادی مذهبی، دینی، عرفانی برای مخاطب تلقی سازد، مُنتها فعلا به قاطعیت نیست و چگونگی فضا برای مخاطب، حس تعلیقی است که مخاطب برای ادامه شعر نیاز دارد. شاعر کاملا بنای اولیه فضاسازی را در این دو بیت ساخته است.
📌 دوزخ : جای گناهکاران در قیامت؛ جهنم
🔖 معنی بیت: درویش از مریدش می خواهد تا زغالی را از جهنم برای او فراهم سازد تا قلیانش را چاق کُند.
تحلیل بیت های بعد به زودی در کانال👇
🆔 @mohsen_baghery_critic
در توضیح صحبتهای استاد فراستی در ویدیو بالا
✍️سیدمحسن باقری
فیلمنامه نویسی نیاز به آزادسازی تخیل و گریز از واقعیت دارد.
ذهن مننقد باید آکنده از تخیل و همیشه آگاه از واقعیت باشد. واقعیت در اینجا به منظور تحلیل آنچه که هست و ارزیابی دیدنی های ماست.
ذهن منتقد به خودآگاهی مفرط نیاز دارد تا قدرت درلحظه رو کردن دست فیلمساز غرق در تخیل خویش را گرفته و برای فیلمساز حقیقتش را مانند روانشناس هویدا سازد، تا توانسته او را از ناخودآگاه به خودآگاهی یعنی در حقیقت از خیال به واقعیت رهنمون سازد.

مدیوم فیلمسازی از اساس ناخودآگاه است و مدیوم نقادی اساسا خودآگاهی ست. این دو در کنار هم به تکامل میرسند.
دو دسته ذکر شده لازم و ملزوم یکدیگرند و عامل حیات ذهن...

#منتقد #فیلمسازی #خودآگاه #ناخودآگاه #سیدمحسن_باقری #ناخودآگاه

🆔 @mohsen_baghery_critic
@massoud_farassati
Audio
🔔کارنامه بهرام بیضایی
🎙صوت نقد فیلم مسافران "شعبده بازی تکنیکی"
#نقدفیلم #مسافران #لذت‌نقد #سیدمحسن_باقری #بهرام_بیضایی

🆔 @massoud_farassati
Audio
3⃣ نقد آثار بهرام بیضایی

🎙صوت نقد دوم مسعود فراستی به فیلم مسافران _ گمشده در لایبرنت زمان

#نقدخوانی #سیدمحسن_باقری

🆔 @massoudfarassati
Audio
🔔درخواستی از کاربران
🎙صوت نقد باشو غریبه کوچک
#نقدفیلم #باشوغریبه‌کوچک #لذت‌نقد #سیدمحسن_باقری

🆔 @massoud_farassati
#پرسش_پاسخ : «صد پرسش و صد پاسخ»

4️⃣ (( پرسش چهارم ))
۴- خب الان که منتقد هستید، آیا قبلا به فکر کارگردانی و تولید یک اثر بودید یا از همون اول منتقد شدن رو انتخاب کردید ؟

#پاسخ
از حس ، تفکر / و/ از منطق، احساس نخواه

محسن باقری:
شکواییه
| از مدیوم نظری و عملی چگونه انتظار یکی شدن دارید؟ وقتی منتقد را مُشتی فیلمساز ناموفق می نامند، قطعا من هم می سپارم به سوزش بیخ تا بیخشان از نقد...
⚜️ پاسخ را اینگونه شروع کردم که تفاوت دو مدیوم را اثبات کنم : از مدیومی که با تخیل و تجربه زیستی به وجود می آید، بینش حقیقت بینی نمی خواهند. از خلق اثر هنری کنش فکری و فلسفیدن نمی خواهند. از شعر قطعا شعور و منطق نمی خواهند. از کاشت فیلمساز، برداشت نمیخواهند. قطعا کاشته فیلمساز با برداشت مخاطب همراه است. منتقد هم نماینده مخاطب است و فیلمساز به جای احترام به او به نماینده بی اعتناست و از منتقد، فیلمسازی طلب می کند! بی شعوری در حدی است که مدیومش را انقدر محترم نمی شمارد که هر کسی را شایسته حضور در آن نداند و همینطور که خودش کشکی به چرخه فیلمسازی رسیده به دیگران هم کشکی_کشکی پیشنهادش می دهد. همین میشود دیگر ...

🔅 دل میسازد که دل و عقل برُباید نه آنکه بزُداید. رُبایش و زُدودن هم کسی را میخواهد که ارزیابی کند و داوری ... مخاطب هم خاص خودش را نماینده میکند تا داوری کند و این وسط منتقد را زبان و تریبون خودش می کند. از بین مخاطبان جدی عده ای کارشان می شود نظریه پردازی و منتقد سینما._ مسیرها مجزاست یکی به فیلمسازی روی آورده و دیگری ازجاده نقدزیستی به مقام خود رسیده. هر کدام اگر همزمان فعال باشد، مانع انجام وظیفه به نحو احسنت میشود؛ بینش و نگرش توسط فیلمساز و منتقد جدا_جدا می پیوندند. بگذریم ساده تر باید گفت ...

سینما دو بخش تولید دارد و اندیشه. دو بخش خلقت و استفاده خلق الله ... دو بخش تجربه و تفکر. اندیشه وظیفه منتقد است که به معنی خواندن، دیدن، تئوریزه کردن، قانونی کردن و چارچوب سازی ست.
فیلمساز کارش به معنی تجربه کردن، طبع لطیف داشتن، حسی بودن، تخیل کردن، کنترل کردن و بنا ساختن است. زیست فیلمساز جمعی و زیست منتقد فردیست.
منتقد خراب میکند برای سازندگی. بستر ساختن برای رشد و نموی بیشتر. ایجاد پیشرفت و تکامل ... بهتر کردن . کَندنِ علف های هرز و اجازه نفس کشیدن به سره ها. نابلدی را از بلدی جدا می کند.

❇️ حال چرا این دو نباید در کار یکدیگر دخالت کنند و از یک سو لازم و ملزوم یکدیگرند؟
چون سینما برای تربیت احساس آمده و اندیشه برای تربیت حس می آید. دریافت کردن حس کار منتقد است و اندیشه روی آن، وظیفه اوست. تولید حس وظیفه فیلمساز و انتقالش رسالتش خواهد بود. تفاوت را فهم و درک می کنید؟
پس زیست فیلمساز و منتقد متغیر است و فضایشان متکی به دو جهان است.

منتقد سالها عمر در مطالعه، پژوهش و زیست اتاقی گذرانده /و از آن سمت / فیلمساز زیست در تیم تولیدی، کار با دوربین، ایده تا پژوهش های حسی و عاطفی در تعامل با جهان اجتماعی خویش عمر تلف کرده!. این دو به دلیل زیستشان نمی توانند جای یکدیگر قرار گیرند، ولی قطعا به یکدیگر نیاز دارند و در کنار هم به تکامل می رسند. هر کدام به خاطر آن دیگری نفس می کشد. پس منتقد فیلمساز نیست و فیلمساز قطعا نمیتواند، نقد کند. فیلمسازی حس است و نقد اندیشه. فیلمسازی دل است و نقد تیع دل ...

نزد من | در کودکی حتی خاله بازی هم هیچگاه فیلمسازی جایی نداشت. واقعا چرا هیچوقت وسوسه و رویای ساخت حتی در مخیله ام نگنجید؟ / قطعا خودش ریشه یابی روانی از روانکاوان فضول ! می طلبد / هیچوقت دوست نداشتم در آن سوی مخفی پرده جادویی باشم. اهل دیدن و اندیشه بودم، نه ساختن و خلق. خلق من، بهتر کردن دنیای آن سمت است، از راه اندیشه و نقد به آن می رسیدم نه یکی از آنوری ها شدن. همانطور که گفتم سینما پناهگاه من بود، نه پناه ساختن ... خود متزلزل بودم، چگونه میتوانستم معبدجانم، سالن تاریک و جادویی سینما را با فیلمسازی از بین ببرم و به معماری اکتفا کنم؟ من ناظم معمارها هستم نه معمار. ناظرمعمار برای نظارت اجرایی نه مهندس ساخت ... استاد تئوریک قطعا مهندس اجرایی نیست. فرقش را باید بفهمند آن بی سوادان و بی خبران از مدیوم خودشان... لطفا ماست و آب را جدا بخورند و با خوردن دوغ کمتر چرت بزنند! دیده شده ماست و نوشابه هم می خورند و خروجی برای ملت ماستشابه تحویل میدهند. (به معنی ماست از مجرای ادراری!)

✍️ پیوست: در ادامه لینک 3 مطلب در همین رابطه را بخوانید؛

* تفاوت دو مدیوم فیلم و نقد
https://t.me/mohsen_baghery_critic/449

** صحبت های مسعود فراستی در این باب
https://t.me/mohsen_baghery_critic/450

** توضیح همین مسئله با نثر طنز سلبی و تمثیل کمی
https://t.me/massoud_farassati/2540

🆔 t.me/mohsen_baghery_critic