#مطلب_روز محمد مصدق که بود؟ من از مصدق چیزی درباره نیاکانش نشنیدم چرا که او ز خود آغاز و به خود ختم می شد.
محمد مصدق درخردسالی از پدر بماند و دردامان مادری که درتعلیم وتربیت فرزند، بسیاردقیق و سخت گیر بود، پرورش یافت و هیچ گاه گله و رنجشی ازشدت مادر ابراز نداشت. مادرش ملک تاج فیروز، ملقب به نجم السلطنه، ازخاندان قاجاربود. اودخترفیروز میرزا نصرت الدوله، پسرعباس میرزای ولیعهد بود وخواهرحضرت علیا، همسرمظفرالدین شاه. مصدق بسیاردوستش [مادر] می داشت وبزرگ و محترمش می شمرد. اما اصل ونسب مادر برای دیگران بیش ترمطرح می بود تا از برای فرزند. علاقه واحترامش به خاطرمهرش بود و کاری به کار ایل وتبار نجم السلطنه نداشت. بودند کسانی ازخویشاوندان و اطرافیانش که به اجداد خود فخر می فروختند واما اواین چنین نبود، نه او و نه همسرش. هیچ زمان نشنیدم بگوید پدر و مادر من این بودند و آن کردند. همواره به عنوان پدر یه مادر ازآن ها یاد می کرد وهیچ وقت حتی اسم ولقبشان را هم نمی آورد. درباره اصل ونسبش ازدیگران شنیدم وخواندم، نه ازخود او، چرا که او ز خود آغاز وبه خود ختم شد و نیازی به اسم و رسم هیچ یک از نیاکانش نداشت.
دختران دکترمصدق ازنجم السلطنه خاطره ی خوشی داشتند و با مهرازاو یاد می کردند ومادربزرگشان را درزمان حیاتش «شازده» و «شازده جون» می نامیدند. خانم متین دفتری، هرگاه که ازاو سخن می رفت به من می گفت: «توهم گر او را می دیدی مسلما دوستش می داشتی و همانند دیگران"شازده جون" صدایش می کردی.» برایم تعریف می کرد که هر زمان که نجم السلطنه به دیدار برادرش فرمانفرما می رفت اغلب او را به همراه خود می برد. می گفت مادربزرگش پای به اندرون برادرش نمی نهاد و کاری به کار زنان حرم او نداشت.در بیرونی کنار برادرش می نشست و از اندرون او فقط دخترش، مریم فیروز می آمد و از همه پذیرایی می کرد هربار هم که فرمانفرما خواهرش را می دید، بشارت آخرین فرزندش را می داد و می گفت مثلا حسنی، حسینی دست شما را می بوسد. نجم السلطنه بدینسان آگاه می شد که نوزاد جدیدی به خانواده برادرش افزوده شده است.
مرگ پدر، پسر را بیش از پیش به مادرش نزدیک کرد. از آن پس بود که مصدق به او سخت وابسته شد و تحت تاثیر شخصیت، منش و گویش و کنش مادرش قرار گرفت. تا آخرین لحظه حیات خودش همچنان پند او را به گوش داشت.
در خلوت مصدق- شیرین سمیعی- ص ۱۶۵-۱۶۷
@mohammadmosaddegh
محمد مصدق درخردسالی از پدر بماند و دردامان مادری که درتعلیم وتربیت فرزند، بسیاردقیق و سخت گیر بود، پرورش یافت و هیچ گاه گله و رنجشی ازشدت مادر ابراز نداشت. مادرش ملک تاج فیروز، ملقب به نجم السلطنه، ازخاندان قاجاربود. اودخترفیروز میرزا نصرت الدوله، پسرعباس میرزای ولیعهد بود وخواهرحضرت علیا، همسرمظفرالدین شاه. مصدق بسیاردوستش [مادر] می داشت وبزرگ و محترمش می شمرد. اما اصل ونسب مادر برای دیگران بیش ترمطرح می بود تا از برای فرزند. علاقه واحترامش به خاطرمهرش بود و کاری به کار ایل وتبار نجم السلطنه نداشت. بودند کسانی ازخویشاوندان و اطرافیانش که به اجداد خود فخر می فروختند واما اواین چنین نبود، نه او و نه همسرش. هیچ زمان نشنیدم بگوید پدر و مادر من این بودند و آن کردند. همواره به عنوان پدر یه مادر ازآن ها یاد می کرد وهیچ وقت حتی اسم ولقبشان را هم نمی آورد. درباره اصل ونسبش ازدیگران شنیدم وخواندم، نه ازخود او، چرا که او ز خود آغاز وبه خود ختم شد و نیازی به اسم و رسم هیچ یک از نیاکانش نداشت.
دختران دکترمصدق ازنجم السلطنه خاطره ی خوشی داشتند و با مهرازاو یاد می کردند ومادربزرگشان را درزمان حیاتش «شازده» و «شازده جون» می نامیدند. خانم متین دفتری، هرگاه که ازاو سخن می رفت به من می گفت: «توهم گر او را می دیدی مسلما دوستش می داشتی و همانند دیگران"شازده جون" صدایش می کردی.» برایم تعریف می کرد که هر زمان که نجم السلطنه به دیدار برادرش فرمانفرما می رفت اغلب او را به همراه خود می برد. می گفت مادربزرگش پای به اندرون برادرش نمی نهاد و کاری به کار زنان حرم او نداشت.در بیرونی کنار برادرش می نشست و از اندرون او فقط دخترش، مریم فیروز می آمد و از همه پذیرایی می کرد هربار هم که فرمانفرما خواهرش را می دید، بشارت آخرین فرزندش را می داد و می گفت مثلا حسنی، حسینی دست شما را می بوسد. نجم السلطنه بدینسان آگاه می شد که نوزاد جدیدی به خانواده برادرش افزوده شده است.
مرگ پدر، پسر را بیش از پیش به مادرش نزدیک کرد. از آن پس بود که مصدق به او سخت وابسته شد و تحت تاثیر شخصیت، منش و گویش و کنش مادرش قرار گرفت. تا آخرین لحظه حیات خودش همچنان پند او را به گوش داشت.
در خلوت مصدق- شیرین سمیعی- ص ۱۶۵-۱۶۷
@mohammadmosaddegh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸مصدق و حافظه تاریخی ملت.!
به گمانم برای ثبت مصدق درتاریخ نه زادروزش در 29 اردیبهشت و نه سالروزش در 14 اسفند به کار می آید نه ۲۸مرداد و نه حتی روزملی شدن صنعت نفت...
قسمت شگفت وعبرت آمیز زندگی او فصل محاکمه ی نظامی مصدق است!
برگشتن ورق روزگار برای کسی که در دوره ای قلب یک کشوردر سینه اش می تپید و ناگهان در اتفاقی نه چندان تازه ۱۳سال تنهایی نصیبش میشود بدون اعتراضی بدون هیاهویی بدون حتی پچ پچ درگوشی درباره او در جامعه خفته آن روزگار...
انگار کن کسی اصلا اورا نمیشناخته...
قیامی برای دفاع از او که بماند حتی وکیلی نیز برای حضور در دادگاه فرمایشی اش قدعلم نمیکند!
دیالوگی دارد جمشیدهاشم پور در"آوازقو" وقتی جوان پرشروشور فیلم سینه سپرگلوله کرده برای خواسته هایش، با افسوس به اومیگوید:
افکارعمومی حافظه ی ضعیفی دارند.!
https://www.instagram.com/p/BuqUUx1jpfl/?igshid=karzl4556zvl
@mohammadmosaddegh
به گمانم برای ثبت مصدق درتاریخ نه زادروزش در 29 اردیبهشت و نه سالروزش در 14 اسفند به کار می آید نه ۲۸مرداد و نه حتی روزملی شدن صنعت نفت...
قسمت شگفت وعبرت آمیز زندگی او فصل محاکمه ی نظامی مصدق است!
برگشتن ورق روزگار برای کسی که در دوره ای قلب یک کشوردر سینه اش می تپید و ناگهان در اتفاقی نه چندان تازه ۱۳سال تنهایی نصیبش میشود بدون اعتراضی بدون هیاهویی بدون حتی پچ پچ درگوشی درباره او در جامعه خفته آن روزگار...
انگار کن کسی اصلا اورا نمیشناخته...
قیامی برای دفاع از او که بماند حتی وکیلی نیز برای حضور در دادگاه فرمایشی اش قدعلم نمیکند!
دیالوگی دارد جمشیدهاشم پور در"آوازقو" وقتی جوان پرشروشور فیلم سینه سپرگلوله کرده برای خواسته هایش، با افسوس به اومیگوید:
افکارعمومی حافظه ی ضعیفی دارند.!
https://www.instagram.com/p/BuqUUx1jpfl/?igshid=karzl4556zvl
@mohammadmosaddegh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فیلم و گفتار ناب دکتر محمد #مصدق درباره توصیه مادر ایشان (نجمالسلطنه):
«مادرم به سراغم آمد گفت تو باید بدانی که وزن اشخاص در جامعه به قدر شدائدی است که در راه مردم تحمل میکند. هر قدر در این راه به تو بیشتر تلخ بگذرد، هر قدر قوه مقاومت تو بیشتر باشد، مردم قدر تو را بیشتر میدانند.»
فیلم و گفتاری از روزهای دکتر مصدق در تبعید احمدآباد (چند ماهی پیش از جاودانگی) که پند مادر با با صدایی تؤام با بغض بیان میدارد.
تقدیم به همه رهروران پاک راه مصدق بزرگ که این پند را سرمشق پیکار سیاسی خود قرار داده و میدهند.
@mohammadmosaddegh
«مادرم به سراغم آمد گفت تو باید بدانی که وزن اشخاص در جامعه به قدر شدائدی است که در راه مردم تحمل میکند. هر قدر در این راه به تو بیشتر تلخ بگذرد، هر قدر قوه مقاومت تو بیشتر باشد، مردم قدر تو را بیشتر میدانند.»
فیلم و گفتاری از روزهای دکتر مصدق در تبعید احمدآباد (چند ماهی پیش از جاودانگی) که پند مادر با با صدایی تؤام با بغض بیان میدارد.
تقدیم به همه رهروران پاک راه مصدق بزرگ که این پند را سرمشق پیکار سیاسی خود قرار داده و میدهند.
@mohammadmosaddegh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#تسلی_و_سلام (فیلم نادر از #اخوان که از #دکتر_مصدق میگوید و میسراید)
سرودهای از #مهدی_اخوان_ثالث برای #دکتر_مصدق.
آخرین شب شعر زندهیاد #مهدی_اخوان_ثالث چندی پیش از درگذشت، در گوتنبرگ به یاد دکتر مصدق.
همراه با تصاویر دیگری از دوره نهضت ملی ایران.
دیدی دلا که یار نیامد
گرد آمد و سوار نیامد
ای نادر نوادر ایام
کت فرّ و بخت یار نیامد
آن کاخ ها ز پایه فروریخت
و آن کرده ها به کار نیامد.
@mohammadmosaddegh
سرودهای از #مهدی_اخوان_ثالث برای #دکتر_مصدق.
آخرین شب شعر زندهیاد #مهدی_اخوان_ثالث چندی پیش از درگذشت، در گوتنبرگ به یاد دکتر مصدق.
همراه با تصاویر دیگری از دوره نهضت ملی ایران.
دیدی دلا که یار نیامد
گرد آمد و سوار نیامد
ای نادر نوادر ایام
کت فرّ و بخت یار نیامد
آن کاخ ها ز پایه فروریخت
و آن کرده ها به کار نیامد.
@mohammadmosaddegh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فیلمی منحصر بهفرد از شعرخوانی و گفتار زندهنام #فریدون_مشیری درباره دکتر محمد مصدق
در #احمدآباد، بهمناسبت فرخنده زادروز دکتر #مصدق (29 اردیبهشت 1377)
@mohammadmosaddegh
در #احمدآباد، بهمناسبت فرخنده زادروز دکتر #مصدق (29 اردیبهشت 1377)
@mohammadmosaddegh
Audio
گفتار و شعری از زندهنام فریدون مشیری در آرامگاه دکتر محمد #مصدق (احمدآباد - اردیبهشت 1377)
@mohammadmosaddegh
@mohammadmosaddegh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اختصاصی کانال #مصدق به رایت تاریخ و اسناد به مناسبت سالروز تولد دکتر محمدمصدق. @mohammadmosaddegh
چند هزار سال پیش از تولد تو و کشوری که بر آن حکومت کردی ایران بود و تمدن می ساخت، چه متجاوزان خارجی و خودکامگان داخلی آمدند و رفتند اما ایران ماند و می ماند،ایران هرگز نمیمیرد..
@mohammadmosaddegh
@mohammadmosaddegh
🔹مصدق و قانون ملی منع واگذاری امتیاز نفتی به بیگانگان
✍️دکتر افشین جعفرزاده
مصدق بیشتر به مثابه رهبر جنبش ملی شدن صنعت نفت و نخست وزیری اش از اردیبهشت ۱۳۳۰ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شهره است. اما برخی نمی دانند سیاست ورزی او در راستای دفاع از حقوق ملی ایران و مردم سالاری پیشینه ای دیرپا تر دارد و او در بیشتر دوره زندگانی سیاسی اش یک چهره پارلمانی و نماینده مجلس بود و اوج این کنش گری نمایندگی مجلس چهاردهم که توانست به عنوان وکیل اول تهران راهی مجلس شود.
در زمانه اشغال ایران توسط سپاهیان روس و بریتانیا و تضعیف استقلال ملی و سرزمینی ایران. سال ۱۳۲۳، سال ممنوعیت اعطای امتیاز نفتی به بیگانگان بود. سالی که مجلس چهاردهم پس از سالها باجخواهی بیگانگان و اعطای امتیازات رنگارنگ به اشغالگران با تلاش دکتر محمد مصدق طرحی را از تصویب گذراند که در شرایط آن روزگار تا حدودی استقلال از دست رفتۀ ایران را زنده میکرد؛ طرحی مبتنی بر لغو اعطای امتیاز به بیگانگان که بعدها سنگ بنای مبارزات بعدی دکتر مصدق و همفکرانش برای ملی شدن صنعت نفت ایران شد و در همان زمان استقلال ملی ایران را بیمه کرد.
https://plink.ir/VOJQa
✍️دکتر افشین جعفرزاده
مصدق بیشتر به مثابه رهبر جنبش ملی شدن صنعت نفت و نخست وزیری اش از اردیبهشت ۱۳۳۰ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شهره است. اما برخی نمی دانند سیاست ورزی او در راستای دفاع از حقوق ملی ایران و مردم سالاری پیشینه ای دیرپا تر دارد و او در بیشتر دوره زندگانی سیاسی اش یک چهره پارلمانی و نماینده مجلس بود و اوج این کنش گری نمایندگی مجلس چهاردهم که توانست به عنوان وکیل اول تهران راهی مجلس شود.
در زمانه اشغال ایران توسط سپاهیان روس و بریتانیا و تضعیف استقلال ملی و سرزمینی ایران. سال ۱۳۲۳، سال ممنوعیت اعطای امتیاز نفتی به بیگانگان بود. سالی که مجلس چهاردهم پس از سالها باجخواهی بیگانگان و اعطای امتیازات رنگارنگ به اشغالگران با تلاش دکتر محمد مصدق طرحی را از تصویب گذراند که در شرایط آن روزگار تا حدودی استقلال از دست رفتۀ ایران را زنده میکرد؛ طرحی مبتنی بر لغو اعطای امتیاز به بیگانگان که بعدها سنگ بنای مبارزات بعدی دکتر مصدق و همفکرانش برای ملی شدن صنعت نفت ایران شد و در همان زمان استقلال ملی ایران را بیمه کرد.
https://plink.ir/VOJQa
Telegraph
مصدق و قانون ملی منع واگذاری امتیاز نفتی به بیگانگان
دکتر افشین جعفرزاده عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، کارشناس ارشد تاریخ دانشگاه تهران مصدق بیشتر به مثابه رهبر جنبش ملی شدن صنعت نفت و نخست وزیری اش از اردیبهشت ۱۳۳۰ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شهره است. اما برخی نمی دانند سیاست ورزی او در راستای دفاع از حقوق…
#مطلب_روز ۴ خرداد ۱۳۲۹؛ ایستادگی دکتر مصدق در برابر دگرگونی قانون اساسی مشروطه به سلطنتی مطلقه و افزایش اختیارهای شاه
روز ۴ خرداد ۱۳۲۹ مصدق نطق مهمی در مجلس ایراد کرد. وی تشکیل مجلس موسسان گذشته را غیر قانونی دانست و آن را قویا محکوم کرد. مصدق شاه را از هرگونه اقدام مخالف با قانون اساسی و اصرار در کسب حق وتو برای انحلال مجلسین و انتصاب نخست وزیران، بدون رای تمایل مجلس بر حذر داشت و به شاه توصیه کرد مانند یک پادشاه مشروطه سلطنت کند:
«قانون اساسی مال مردم است، قانون اساسی روابط مردم را با دولت تعیین می کند و از حقوق عمومی است و اگر مردم خواستند قانون اساسی تغییر بکند، شاهنشاه هم باید رضایت بدهند. بنابراین نظر من این است هر وقت قانون اساسی باید تغییر بکند، باید با مردم به طور آزاد مشورت کرد نه اینکه در تهران ۱۸۰ هزار رای، از سوراخ گنبد مسجد سپهسالار وارد صندوق کنند( اشاره به تقلب در دور اول انتخابات مجلس شانزدهم در تهران) و یک عده انتخاب شوند. از ولایات هم دولت سیصد نفر به همین صورت بیاورد و مجلس موسسان را تشکیل و قانون اساسی را تغییر بدهد.
این مجلس موسسان قلابی است و ملت ایران زیر بار این مجلس موسسان نخواهد رفت. بر فرض اینکه شما هم بگویید مجلس این قانون را تغییر داده، قانونی که مخالف میل مردم باشد قانون نیست. قرآن هم آیات منسوخه دارد ...قانون اساسی را باید مردم از روی میل و رغبت قبول بکنند....من فردا دعوت می کنم اهل این شهر را می گویم هر کس با تجدید نظر در قانون اساسی مخالف است، بیاید در مجلس و هر کس موافق است برود مسجد و شما خواهید دید در مسجد مجد یک نفر هم نمی رود، مگر آنکه آن را هم از اسکی بیاورند- خنده حضار-.( منظور از اس- کی-ای اتحادیه سندیکای کارگران ایران است که به وسیله خسرو هدایت و دارو دسته اش اداره می شد. در واقع این اتحادیه ساختگی، سال ها پیش توسط قوام السلطنه برای انجام اهدافش پی ریزی شده بود و زیر نظر دولت انجام وظیفه می کرد.)»
ایستادگی مصدق در جلوگیری از طرح تجدید نظر در قانون اساسی به منظور تقویت اختیارات شاه، و انعطاف پذیری منصور در برابر خواست ها و نظریات مصدق و جبهه ملی، شاه را خشمگین و نگران ساخت. او با توجه به عدم اطمینان نسبت به پشتیبانی اکثریت نمایندگان در تصویب طرح تجدید نظر چند اصل قانون اساسی، از ادامه تعقیب موضوع در آن موقع دست کشید. شپرد، سفیر انگلیس هم معتقد بود چنانچه موضوع اختیارات شاه در مجلس مطرح و هنگام اخذ رای رد شود، به اعتبار شاه لطمه وارد خواهد شد. قوام السلطنه هم با انتشار نامه خود به شاه در انتقاد از تجدید نظر در قانون اساسی« آن را در حکم بازگشت حکومت مطلقه دانست که از زمان محمد علی میرزا کسی جرات پیشنهاد آن را نداشته است».
مصدق؛ سالهای مبارزه و مقاومت- سرهنگ غلامرضا نجاتی-جلد نخست- ص۱۶۵ و ۱۶۸ و ۱۷۰
@mohammadmosaddegh
روز ۴ خرداد ۱۳۲۹ مصدق نطق مهمی در مجلس ایراد کرد. وی تشکیل مجلس موسسان گذشته را غیر قانونی دانست و آن را قویا محکوم کرد. مصدق شاه را از هرگونه اقدام مخالف با قانون اساسی و اصرار در کسب حق وتو برای انحلال مجلسین و انتصاب نخست وزیران، بدون رای تمایل مجلس بر حذر داشت و به شاه توصیه کرد مانند یک پادشاه مشروطه سلطنت کند:
«قانون اساسی مال مردم است، قانون اساسی روابط مردم را با دولت تعیین می کند و از حقوق عمومی است و اگر مردم خواستند قانون اساسی تغییر بکند، شاهنشاه هم باید رضایت بدهند. بنابراین نظر من این است هر وقت قانون اساسی باید تغییر بکند، باید با مردم به طور آزاد مشورت کرد نه اینکه در تهران ۱۸۰ هزار رای، از سوراخ گنبد مسجد سپهسالار وارد صندوق کنند( اشاره به تقلب در دور اول انتخابات مجلس شانزدهم در تهران) و یک عده انتخاب شوند. از ولایات هم دولت سیصد نفر به همین صورت بیاورد و مجلس موسسان را تشکیل و قانون اساسی را تغییر بدهد.
این مجلس موسسان قلابی است و ملت ایران زیر بار این مجلس موسسان نخواهد رفت. بر فرض اینکه شما هم بگویید مجلس این قانون را تغییر داده، قانونی که مخالف میل مردم باشد قانون نیست. قرآن هم آیات منسوخه دارد ...قانون اساسی را باید مردم از روی میل و رغبت قبول بکنند....من فردا دعوت می کنم اهل این شهر را می گویم هر کس با تجدید نظر در قانون اساسی مخالف است، بیاید در مجلس و هر کس موافق است برود مسجد و شما خواهید دید در مسجد مجد یک نفر هم نمی رود، مگر آنکه آن را هم از اسکی بیاورند- خنده حضار-.( منظور از اس- کی-ای اتحادیه سندیکای کارگران ایران است که به وسیله خسرو هدایت و دارو دسته اش اداره می شد. در واقع این اتحادیه ساختگی، سال ها پیش توسط قوام السلطنه برای انجام اهدافش پی ریزی شده بود و زیر نظر دولت انجام وظیفه می کرد.)»
ایستادگی مصدق در جلوگیری از طرح تجدید نظر در قانون اساسی به منظور تقویت اختیارات شاه، و انعطاف پذیری منصور در برابر خواست ها و نظریات مصدق و جبهه ملی، شاه را خشمگین و نگران ساخت. او با توجه به عدم اطمینان نسبت به پشتیبانی اکثریت نمایندگان در تصویب طرح تجدید نظر چند اصل قانون اساسی، از ادامه تعقیب موضوع در آن موقع دست کشید. شپرد، سفیر انگلیس هم معتقد بود چنانچه موضوع اختیارات شاه در مجلس مطرح و هنگام اخذ رای رد شود، به اعتبار شاه لطمه وارد خواهد شد. قوام السلطنه هم با انتشار نامه خود به شاه در انتقاد از تجدید نظر در قانون اساسی« آن را در حکم بازگشت حکومت مطلقه دانست که از زمان محمد علی میرزا کسی جرات پیشنهاد آن را نداشته است».
مصدق؛ سالهای مبارزه و مقاومت- سرهنگ غلامرضا نجاتی-جلد نخست- ص۱۶۵ و ۱۶۸ و ۱۷۰
@mohammadmosaddegh
هشتمین سالگرد وداع با عزت و هاله سحابی
پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۷ الی ۱۹
تهران، میدان توحید، خیابان پرچم، کانون توحید
@mohammadmosaddegh
پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۷ الی ۱۹
تهران، میدان توحید، خیابان پرچم، کانون توحید
@mohammadmosaddegh
#مطلب_روز ۷ خرداد ۱۳۳۱؛ دکتر مصدق برای دفاع از ایران در دیوان دادگستری لاهه، راهی هلند شد؛ هیچ کس امیدی نداشت، ولی مصدق می گفت اگر پنج درصد هم شانس داشته باشیم من باید بروم!
دکتر محمد مصدق روز چهارشنبه ۷ خرداد ۱۳۳۱ ایران برای شرکت در دیوان دادگستری بین المللی لاهه جهت دفاع از حقوق ملت ایران را ترک کرد.
دکتر کریم سنجابی در خود به عاقبت دیوان لاهه خوشبین نبود حتی کوشیده بود که مصدق را از رفتن به آنجا باز دارد. او در خاطرات خود می گوید:«بنده باید اقرار بکنم که به ایشان عرض کردم رفتن ما به لاهه به منزله رفتن گوسفند به پای خودش به قربانگاه است...دکتر مصدق به من جواب داد اگر درصد شانس ده شانس یا پنج شانس داشته باشیم من باید این کار را که مصدق هستم انجام بدهم که فردا ملت ایران نگوید یک شانس هم در این جا بود و من در انجام آن کوتاهی کردم.»
روزنامه معتبر فیگارو در آن روزگار چنین می نویسد:در شورای امنیت مهارت سیاسی دکتر مصدق از پیشرفت مقاصد انگلستان موقتا جلوگیری نمود، ولی راه را بر روی آنها نبست؛ رای شورای امنیت درباره اینکه قضیه به دادگاه لاهه محول شود، حربه ای بود که به دست انگلستان داده شد تا قضیه را از طزیق مجامع بین المللی دنبال کند و از آن به بعد انگلیسیها تمام امید خود را به دادگاه لاهه بستند و در خفا در شهر آرام و بی سرو صدای لاهه به فعالیت پرداختند.
انگلیسی ها در عین حال که از یک طرف برای جلب رای دادگاه لاهه می کوشیدند، فشار اقتصادی خود را علیه ایران شدیدتر کردند و بر تحریکات داخلی خود در این کشور افزودند، شرکت نفت انگلیس و ایران با پشتیبانی دولت انگلستان تمام شرکت های دولتی و خصوصی را در معامله خرید نفت ایران مورد تهدید قرار داد، بندرگاه آبادان و خرمشهر که روزگاری مرکز بزرگترین فعالیتهای کشتیرانی و تجارتی بود در ظرف مدت کوتاهی به منطقه آرام و ساکتی مبدل گردید...قضات دادگاه لاهه در برابر دولت های خود مسئولیت ندارند ولی باید در نظر داشت که عملا برای قضات دادگاه لاهه استقلال رای نیست و هریک از قاضی ها معمولا به دستور دولت خود و مطابق سیاست دولت متبوع خود رای خواهند داد.
رئیس دادگاه لاهه ژول بسدوان فرانسوی بود ولی دادگاه لاهه در دوره اجلاسیه اخیر خود«سرآرنولد مک نیر» قاضی انگلیسی را به ریاست انتخاب نمود. انتخاب یک نفر انگلیسی به به ریاست دادگاه، بخصوص در این موقع که دادگاه لاهه باید به قضیه نفت ایران رسیدگی کند، با تعجب زیاد تلقی شد.
از پانزده قاضی عضو لاهه قضات کشورهای انگلستان، امریکا، فرانسه، سالوادور، نروژ، برزیل کانادا، بلژیک و مکزیک به احتمال قریب به یقین به نفع انگلستان رای خواهند داد. روش دکتر هومو نماینده چین و زوریسیچ نماینده یوگسلاوی نامعلوم است، ولی به احتمال قوی آنها هم به نفع انگلیسی ها رای خواهند داد. نماینده هندوستان« سر بنگال رائو» عقیده خود را اعلام نداشته...
امیدها و ناامیدی ها، پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد، گفتگو با کریم سنجابی، ص ۳۱۵
زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر مصدق، نصرالله شیفته، ص ۹۳-۹۵
@mohammadmosaddegh
دکتر محمد مصدق روز چهارشنبه ۷ خرداد ۱۳۳۱ ایران برای شرکت در دیوان دادگستری بین المللی لاهه جهت دفاع از حقوق ملت ایران را ترک کرد.
دکتر کریم سنجابی در خود به عاقبت دیوان لاهه خوشبین نبود حتی کوشیده بود که مصدق را از رفتن به آنجا باز دارد. او در خاطرات خود می گوید:«بنده باید اقرار بکنم که به ایشان عرض کردم رفتن ما به لاهه به منزله رفتن گوسفند به پای خودش به قربانگاه است...دکتر مصدق به من جواب داد اگر درصد شانس ده شانس یا پنج شانس داشته باشیم من باید این کار را که مصدق هستم انجام بدهم که فردا ملت ایران نگوید یک شانس هم در این جا بود و من در انجام آن کوتاهی کردم.»
روزنامه معتبر فیگارو در آن روزگار چنین می نویسد:در شورای امنیت مهارت سیاسی دکتر مصدق از پیشرفت مقاصد انگلستان موقتا جلوگیری نمود، ولی راه را بر روی آنها نبست؛ رای شورای امنیت درباره اینکه قضیه به دادگاه لاهه محول شود، حربه ای بود که به دست انگلستان داده شد تا قضیه را از طزیق مجامع بین المللی دنبال کند و از آن به بعد انگلیسیها تمام امید خود را به دادگاه لاهه بستند و در خفا در شهر آرام و بی سرو صدای لاهه به فعالیت پرداختند.
انگلیسی ها در عین حال که از یک طرف برای جلب رای دادگاه لاهه می کوشیدند، فشار اقتصادی خود را علیه ایران شدیدتر کردند و بر تحریکات داخلی خود در این کشور افزودند، شرکت نفت انگلیس و ایران با پشتیبانی دولت انگلستان تمام شرکت های دولتی و خصوصی را در معامله خرید نفت ایران مورد تهدید قرار داد، بندرگاه آبادان و خرمشهر که روزگاری مرکز بزرگترین فعالیتهای کشتیرانی و تجارتی بود در ظرف مدت کوتاهی به منطقه آرام و ساکتی مبدل گردید...قضات دادگاه لاهه در برابر دولت های خود مسئولیت ندارند ولی باید در نظر داشت که عملا برای قضات دادگاه لاهه استقلال رای نیست و هریک از قاضی ها معمولا به دستور دولت خود و مطابق سیاست دولت متبوع خود رای خواهند داد.
رئیس دادگاه لاهه ژول بسدوان فرانسوی بود ولی دادگاه لاهه در دوره اجلاسیه اخیر خود«سرآرنولد مک نیر» قاضی انگلیسی را به ریاست انتخاب نمود. انتخاب یک نفر انگلیسی به به ریاست دادگاه، بخصوص در این موقع که دادگاه لاهه باید به قضیه نفت ایران رسیدگی کند، با تعجب زیاد تلقی شد.
از پانزده قاضی عضو لاهه قضات کشورهای انگلستان، امریکا، فرانسه، سالوادور، نروژ، برزیل کانادا، بلژیک و مکزیک به احتمال قریب به یقین به نفع انگلستان رای خواهند داد. روش دکتر هومو نماینده چین و زوریسیچ نماینده یوگسلاوی نامعلوم است، ولی به احتمال قوی آنها هم به نفع انگلیسی ها رای خواهند داد. نماینده هندوستان« سر بنگال رائو» عقیده خود را اعلام نداشته...
امیدها و ناامیدی ها، پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد، گفتگو با کریم سنجابی، ص ۳۱۵
زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر مصدق، نصرالله شیفته، ص ۹۳-۹۵
@mohammadmosaddegh
#مطلب_روز ۹ خرداد ماه درگذشت دکتر مهدی آذر پایه گذار طب داخلی و وزیر فرهنگ کابینه دکتر مصدق؛ خاطره وی از دادگاه فرمایشی و سلام او به دکتر مصدق
دکتر مهدی آذر در مشهد زاده شد. او پس از تحصیلات مقدماتی در سال ۱۳۰۲ وارد مدرسهٔ عالی طب دارالفنون شد و در سال ۱۳۰۷ توانست دکتری خویش را دریافت کند. برای ادامه تحصیل عازم پاریس شد و در سال ۱۳۱۳ در گرایش بیماریهای داخلی از دانشگاه پاریس تخصص گرفت. او پس از یک سلسله مسئولیتها در بیمارستانهای مختلف کشور، در سال ۱۳۲۸ استاد دانشکده پزشکی گردید. وی پایه
گذار رشتهٔ طب داخلی در ایران به شمار میآید.
او درباره حضورش در دادگاه نظامی می گوید:«... پس از قرار گرفتن [در جایگاه شهود] آزموده از من پرسید" آیا در روز ۲۵ مرداد در جلسه هیات دولت حاضر بوده ام؟" گفتم از قضیه کودتا و جلسه فوق العاده اول صبحگاه روز ۲۵ مرداد و صدور اعلامیه بی خبر بودم. از طرف دیگر آزموده ضمن بازپرسی های مکرری که از آقایان وزرا و من کرده بود پی برده بود که چند نفری از آنان در جلسه فوق العاده هیات دولت حضور نداشته اند و می خواست نخست وزیر را متهم به اقدام بدون جلب نظر و همکاری وزار بسازد. چنانچه پس از پاسخ من رو به دادگاه کرد و گفت:«این هم یک وزیر دیگر که در جلسه هیات دولت نبوده و از اعلامیه خبر نداشته است.»
مرحوم دکتر مصدق به تصور اینکه شاید من از بیم قبول مسئولیت در امر صدور اعلامیه خود را غایب قلمداد کرده ام، سر بلند کرد و خطاب به آزموده گفت:«آقای دکتر آذر وزیر فرهنگ بوده و حقوق نخوانده است، نمی داند ماده ۳۱۷ قانون دادرسی ارتش که شما همه را با آن تهدید می کنید به فرض اینکه در صدور اعلامیه ۲۵ مرداد هم شرکت داشته، شامل او نمی شود.» من از این سخن مرحوم مصدق سخت ناراحت و شرمسار شدم، زیرا معنی فرمایش او این بود من از ترس ماده ۳۱۷ حضور خود را کتمان می کنم اما شکر که لطف خدا به دادم رسید. به این ترتیب که آزموده با لحنی آمیخته به استهزا گفت: «آقا، پس شما که نبوده اید و از اعلامیه خبر نداشته اید، چرا اعتراض نکرده اید!؟ من گفتم: اتفاق می افتاد من در ماموریتی بودم یا به علت دیگری در هیات دولت شرکت نمی کردم ولی به واسطه اعتماد کامل به همه وزرا و خود آقای نخست وزیر و قبول مسئولیت مشترک، تمام مصوبات آنها را خواه با حضور من یا در غیاب من بود می پذیرفتم. با این جواب من مرحوم دکتر مصدق دست بلند کرد و فرمود: «آقایان ببینید شما دولتی نمی یابید که اعضای آن تا این اندازه به هم اطمینان داشته باشند.» با این سخن مرحوم دکتر مصدق، آزموده نگاهی به من کرد و گفت: دیگر سوالی از شما ندارم. معنی حرف او این بود که از دادگاه بروم. افسر صورت جلسه را روی میز پیش کشید و با عجله گفت آقا امضا کنید...حاضران در صدد بیرون رفتن از دادگاه بر آمدند...امضا کردم و با عجله به سمت مرحوم دکتر مصدق که هنوز در جای خود ایستاده بود رفتم. سرهنگ الهیاری (یکی از دادیاران) جلویم را گرفت که کجا می روید؟ گفتم می خواهم سلامی خدمت جناب دکتر عرض کنم. او بازوان خود را باز کرد و ممانعت نمود. من ناچار از همان فاصله سلامی بلند عرض کردم و در عالم هیجان، بی مناسبت از دکتر مصدق اجازه مرخصی خواستم. مرحوم دکتر مصدق نظر لطفی به من انداخت و جواب داد و من با قلبی پر از دو احساس متناقض شادی و غم بیکران از تالار بیرون رفتم و به سلول پاسدارخانه برگردانده شدم...»
دکتر مهدی آذر در ۹ خرداد ۱۳۷۳ چشم از جهان فروبست.
دکتر باقر عاقلی. روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی
محمد مصدق در محکمه نظامی -جلیل بزرگمهر- ص ۷۱۵-۷۱۶
@mohammadmosaddegh
دکتر مهدی آذر در مشهد زاده شد. او پس از تحصیلات مقدماتی در سال ۱۳۰۲ وارد مدرسهٔ عالی طب دارالفنون شد و در سال ۱۳۰۷ توانست دکتری خویش را دریافت کند. برای ادامه تحصیل عازم پاریس شد و در سال ۱۳۱۳ در گرایش بیماریهای داخلی از دانشگاه پاریس تخصص گرفت. او پس از یک سلسله مسئولیتها در بیمارستانهای مختلف کشور، در سال ۱۳۲۸ استاد دانشکده پزشکی گردید. وی پایه
گذار رشتهٔ طب داخلی در ایران به شمار میآید.
او درباره حضورش در دادگاه نظامی می گوید:«... پس از قرار گرفتن [در جایگاه شهود] آزموده از من پرسید" آیا در روز ۲۵ مرداد در جلسه هیات دولت حاضر بوده ام؟" گفتم از قضیه کودتا و جلسه فوق العاده اول صبحگاه روز ۲۵ مرداد و صدور اعلامیه بی خبر بودم. از طرف دیگر آزموده ضمن بازپرسی های مکرری که از آقایان وزرا و من کرده بود پی برده بود که چند نفری از آنان در جلسه فوق العاده هیات دولت حضور نداشته اند و می خواست نخست وزیر را متهم به اقدام بدون جلب نظر و همکاری وزار بسازد. چنانچه پس از پاسخ من رو به دادگاه کرد و گفت:«این هم یک وزیر دیگر که در جلسه هیات دولت نبوده و از اعلامیه خبر نداشته است.»
مرحوم دکتر مصدق به تصور اینکه شاید من از بیم قبول مسئولیت در امر صدور اعلامیه خود را غایب قلمداد کرده ام، سر بلند کرد و خطاب به آزموده گفت:«آقای دکتر آذر وزیر فرهنگ بوده و حقوق نخوانده است، نمی داند ماده ۳۱۷ قانون دادرسی ارتش که شما همه را با آن تهدید می کنید به فرض اینکه در صدور اعلامیه ۲۵ مرداد هم شرکت داشته، شامل او نمی شود.» من از این سخن مرحوم مصدق سخت ناراحت و شرمسار شدم، زیرا معنی فرمایش او این بود من از ترس ماده ۳۱۷ حضور خود را کتمان می کنم اما شکر که لطف خدا به دادم رسید. به این ترتیب که آزموده با لحنی آمیخته به استهزا گفت: «آقا، پس شما که نبوده اید و از اعلامیه خبر نداشته اید، چرا اعتراض نکرده اید!؟ من گفتم: اتفاق می افتاد من در ماموریتی بودم یا به علت دیگری در هیات دولت شرکت نمی کردم ولی به واسطه اعتماد کامل به همه وزرا و خود آقای نخست وزیر و قبول مسئولیت مشترک، تمام مصوبات آنها را خواه با حضور من یا در غیاب من بود می پذیرفتم. با این جواب من مرحوم دکتر مصدق دست بلند کرد و فرمود: «آقایان ببینید شما دولتی نمی یابید که اعضای آن تا این اندازه به هم اطمینان داشته باشند.» با این سخن مرحوم دکتر مصدق، آزموده نگاهی به من کرد و گفت: دیگر سوالی از شما ندارم. معنی حرف او این بود که از دادگاه بروم. افسر صورت جلسه را روی میز پیش کشید و با عجله گفت آقا امضا کنید...حاضران در صدد بیرون رفتن از دادگاه بر آمدند...امضا کردم و با عجله به سمت مرحوم دکتر مصدق که هنوز در جای خود ایستاده بود رفتم. سرهنگ الهیاری (یکی از دادیاران) جلویم را گرفت که کجا می روید؟ گفتم می خواهم سلامی خدمت جناب دکتر عرض کنم. او بازوان خود را باز کرد و ممانعت نمود. من ناچار از همان فاصله سلامی بلند عرض کردم و در عالم هیجان، بی مناسبت از دکتر مصدق اجازه مرخصی خواستم. مرحوم دکتر مصدق نظر لطفی به من انداخت و جواب داد و من با قلبی پر از دو احساس متناقض شادی و غم بیکران از تالار بیرون رفتم و به سلول پاسدارخانه برگردانده شدم...»
دکتر مهدی آذر در ۹ خرداد ۱۳۷۳ چشم از جهان فروبست.
دکتر باقر عاقلی. روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی
محمد مصدق در محکمه نظامی -جلیل بزرگمهر- ص ۷۱۵-۷۱۶
@mohammadmosaddegh
در اواخر فروردین ماه سال ۱۳۹۰ میزگردی در فصلنامه سیاووشان درباره آن چه که از سوی منتقدین دکتر مصدق ” خطاهای سیاسی مصدق ” قلمداد می شود، برگزار شد.
ایرج امینی – فرزند دکتر علی امینی نخست وزیر رژیم شاه – و دکتر صادق زیباکلام به عنوان منتقدین دکتر مصدق در این میزگرد حضور یافتند. در سوی مقابل، مرحوم مهندس عزت الله سحابی و دکتر هرمیداس باوند حضور داشتند که مدافع عملکرد مصدق بودند.
اکنون که متن این میزگرد در پیش روی خوانندگان قرار دارد، مهندس عزت الله سحابی رخ در نقاب خاک کشیده و به دیاری پر کشیده است که – به تعبیر مولانا – جز باقی ِآباد نیست.
چند روز پس از این میزگرد، مهندس سحابی به علت سکته مغزی به کما رفت و چندی بعد نیز به دیدار پاکان و بزرگانی چون دکتر مصدق، یدالله سحابی، آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان شتافت. سحابی که عمر خود را به دفاع از پیوند عقلانی ملیت و دیانت گذراند و همواره بر حقانیت دکتر محمد مصدق پای می فشرد، در این میزگرد نیز برای آخرین بار به دفاع از کارنامه سیاسی مراد و مقتدای خویش برخاست. آنچه در پی می آید، متن گفتگوی آن ” عزیز سفرکرده ” با ایرج امینی، هرمیداس باوند و صادق زیباکلام است.
فایل زیر حاوی متن کامل مصاحبه است.
@mohammadmosaddegh
ایرج امینی – فرزند دکتر علی امینی نخست وزیر رژیم شاه – و دکتر صادق زیباکلام به عنوان منتقدین دکتر مصدق در این میزگرد حضور یافتند. در سوی مقابل، مرحوم مهندس عزت الله سحابی و دکتر هرمیداس باوند حضور داشتند که مدافع عملکرد مصدق بودند.
اکنون که متن این میزگرد در پیش روی خوانندگان قرار دارد، مهندس عزت الله سحابی رخ در نقاب خاک کشیده و به دیاری پر کشیده است که – به تعبیر مولانا – جز باقی ِآباد نیست.
چند روز پس از این میزگرد، مهندس سحابی به علت سکته مغزی به کما رفت و چندی بعد نیز به دیدار پاکان و بزرگانی چون دکتر مصدق، یدالله سحابی، آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان شتافت. سحابی که عمر خود را به دفاع از پیوند عقلانی ملیت و دیانت گذراند و همواره بر حقانیت دکتر محمد مصدق پای می فشرد، در این میزگرد نیز برای آخرین بار به دفاع از کارنامه سیاسی مراد و مقتدای خویش برخاست. آنچه در پی می آید، متن گفتگوی آن ” عزیز سفرکرده ” با ایرج امینی، هرمیداس باوند و صادق زیباکلام است.
فایل زیر حاوی متن کامل مصاحبه است.
@mohammadmosaddegh