▪️و شهادت میدهم کسانیکه با شما جنگیدند و کسانیکه شما را کشتند حزب شیطان و مشرک و جهنمی هستند
📚📕نام کتاب : كامل الزيارات - ط دار المرتضوية نویسنده : ابن قولويه القمي جلد : 1 صفحه : 46
📕 https://lib.eshia.ir/86827/1/46
📚📕نام کتاب : من لا يحضره الفقيه نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 591
📕 https://lib.eshia.ir/11021/2/591
📚📕نام کتاب : المصباح- جنة الأمان الواقية و جنة الإيمان الباقية نویسنده : الكفعمي العاملي، الشيخ ابراهيم جلد : 1 صفحه : 482
📕 https://lib.eshia.ir/71570/1/482
#كفرعامه #كفراهلسنت
#كافر #كفر
#عايشه
#حزب_شيطان
#اصحاب_صفين
#اصحاب_جمل
#ابن_ملجم
⚡مُدَمّر شیعه ستیزان⚡
https://t.me/modammr
📚📕نام کتاب : كامل الزيارات - ط دار المرتضوية نویسنده : ابن قولويه القمي جلد : 1 صفحه : 46
📕 https://lib.eshia.ir/86827/1/46
📚📕نام کتاب : من لا يحضره الفقيه نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 591
📕 https://lib.eshia.ir/11021/2/591
📚📕نام کتاب : المصباح- جنة الأمان الواقية و جنة الإيمان الباقية نویسنده : الكفعمي العاملي، الشيخ ابراهيم جلد : 1 صفحه : 482
📕 https://lib.eshia.ir/71570/1/482
#كفرعامه #كفراهلسنت
#كافر #كفر
#عايشه
#حزب_شيطان
#اصحاب_صفين
#اصحاب_جمل
#ابن_ملجم
⚡مُدَمّر شیعه ستیزان⚡
https://t.me/modammr
➋ تصحيحات:
شيخ احمد ماحوزی: [و سنده صحیح رجاله ثقات أجلاء عیون].
📕اسکن کتاب:https://b2n.ir/t98366
مجلسی اول: [في الموثق کالصحیح]
📕اسکن کتاب:https://b2n.ir/n11289
شیخ هادی نجفی : [الروایة من حیث السند لابأس بها].
📕اسکن کتاب:https://b2n.ir/m07630
شیخ بهائی: [و بالسند المتصل]
نرم افزار درایة النور: [موثق]
📕اسکن:https://b2n.ir/g37601
بررسی رجال سند:
اولِ سند اين روايت 4راوى وجود دارد
كه در اينجا از شماره 1تا4 همان راويان روايت امالى هستند ⬇︎
رجوع شود:
🌐 https://t.me/modammr/2015
و سپس سلسلهٔ روات همگى ائمه معصومين هستند
#كفرعامه #كفراهلسنت
#كافر #كفر
#عايشه
#اصحاب_صفين
#اصحاب_جمل
#ابن_ملجم
#فضايل
#ولايت_على
#تفضيل
#علم_غيب
⚡مُدَمّر شیعه ستیزان⚡
https://t.me/modammr
شيخ احمد ماحوزی: [و سنده صحیح رجاله ثقات أجلاء عیون].
📕اسکن کتاب:https://b2n.ir/t98366
مجلسی اول: [في الموثق کالصحیح]
📕اسکن کتاب:https://b2n.ir/n11289
شیخ هادی نجفی : [الروایة من حیث السند لابأس بها].
📕اسکن کتاب:https://b2n.ir/m07630
شیخ بهائی: [و بالسند المتصل]
نرم افزار درایة النور: [موثق]
📕اسکن:https://b2n.ir/g37601
بررسی رجال سند:
اولِ سند اين روايت 4راوى وجود دارد
كه در اينجا از شماره 1تا4 همان راويان روايت امالى هستند ⬇︎
رجوع شود:
🌐 https://t.me/modammr/2015
و سپس سلسلهٔ روات همگى ائمه معصومين هستند
#كفرعامه #كفراهلسنت
#كافر #كفر
#عايشه
#اصحاب_صفين
#اصحاب_جمل
#ابن_ملجم
#فضايل
#ولايت_على
#تفضيل
#علم_غيب
⚡مُدَمّر شیعه ستیزان⚡
https://t.me/modammr
به درک واصل شدن ابن ملجم (﮼لعنةاللهعلیه)توسط سبط اکبر امام حسن مجتبی (﮼عليهالسلام)
✍️ امام صادق (﮼عليهالسلام) از پدرش امام باقر (﮼عليهالسلام) نقل فرمود: پدرم امام زین العابدین (﮼عليهالسلام) برایم نقل فرمود: امام حسن (﮼عليهالسلام) نزد ابن ملجم (﮼لعنةاللهعلیه) آمد و خواست تا گردن او را بزند.
ابن ملجم (﮼لعنةاللهعلیه) گفت: با خداوند عهد بسته بودم که پدرت را بکشم و موفق شدم پس اگر خواستی مرا بکش و اگر خواستی ببخش، اگر مرا ببخشی نزد معاویه رفته و او را میکشم و تو را از دست او راحت میکنم. امام حسن (﮼عليهالسلام) فرمود: نه، من تو را به سرعت به آتش دوزخ میفرستم آنگاه جلو آمده و گردنش را زد.
📚📕نام کتاب : قرب الإسناد - ط الحديثة نویسنده : الحميري، أبو العباس جلد : 1 صفحه : 144
📕اسکن کتاب:https://b2n.ir/r87656
📕 https://lib.eshia.ir/71553/1/144
#ابن_ملجم (﮼لعنةاللهعلیه)
⚡مُدَمّر شیعه ستیزان⚡
https://t.me/modammr
✍️ امام صادق (﮼عليهالسلام) از پدرش امام باقر (﮼عليهالسلام) نقل فرمود: پدرم امام زین العابدین (﮼عليهالسلام) برایم نقل فرمود: امام حسن (﮼عليهالسلام) نزد ابن ملجم (﮼لعنةاللهعلیه) آمد و خواست تا گردن او را بزند.
ابن ملجم (﮼لعنةاللهعلیه) گفت: با خداوند عهد بسته بودم که پدرت را بکشم و موفق شدم پس اگر خواستی مرا بکش و اگر خواستی ببخش، اگر مرا ببخشی نزد معاویه رفته و او را میکشم و تو را از دست او راحت میکنم. امام حسن (﮼عليهالسلام) فرمود: نه، من تو را به سرعت به آتش دوزخ میفرستم آنگاه جلو آمده و گردنش را زد.
📚📕نام کتاب : قرب الإسناد - ط الحديثة نویسنده : الحميري، أبو العباس جلد : 1 صفحه : 144
📕اسکن کتاب:https://b2n.ir/r87656
📕 https://lib.eshia.ir/71553/1/144
#ابن_ملجم (﮼لعنةاللهعلیه)
⚡مُدَمّر شیعه ستیزان⚡
https://t.me/modammr
✍️ ابو الحسن ورّام بن أبي فراس﴿از نوادگان مالک اشتر﴾ منقول از اسماعيل بن عبد اللّه صلعى گوید: چون ميان ياران پيامبر خدا﴿ ﮼صلیاللهعلیهوآلهوسلم﴾ اختلاف زياد شد و عثمان بن عَفّان ﴿ ﮼لعنةاللهعلیه﴾ كشته شد؛من از فتنه بر خودم بيمناك شدم.
تصميم به گوشه گيرى از مردم گرفتم و به منطقه ساحل دريا رفته و مدتى آن جا ماندگار شدم،بى خبر از آنچه ميان مردم میگذرد و بركنار از انتقاد كنندگان و شايعه پراكنان .
يک بار براى كارى شبانه از خانه ام بيرون آمدم ؛ شب آرام بود و مردم خوابیده بودند ؛ مردى را كنار دريا ديدم كه با پروردگارش مناجات و نيايش میكرد و با صداى جانسوز و دلى غمگين به درگاه خدا میناليد .
نزديك شدم و از جايى كه مرا نبيند ، به او گوش فرا دادم ؛ شنيدم كه میگفت : اى نيكو همدم؛اى جانشين پيامبران؛اى مهربان ترينِ مهربانان و اى آغازگر آفريدگار؛كسى چون تو نيست؛ابدى هستى و بى غفلت ؛زنده نامی .
تو هر روز دست اندركار امرى هستى؛ تو جانشين محمّد﴿ ﮼صلیاللهعلیهوآلهوسلم﴾؛ ياور محمّد ﴿ ﮼صلیاللهعلیهوآلهوسلم﴾، برترى بخشِ محمدى . تويى آن كه میخواهمت تا وصىّ محمّد﴿ ﮼صلیاللهعلیهوآلهوسلم﴾ ، جانشين محمّد﴿ ﮼صلیاللهعلیهوآلهوسلم﴾ و عدالت گستر پس از محمّد﴿ ﮼صلیاللهعلیهوآلهوسلم﴾ را يارى كنى؛يا با نظر لطف ، پيروزش كنى و يا با رحمت خويش؛جانش را بگيرى . آن گاه سرش را بلند كرد و به اندازه تشهّد نشست؛آن گاه به گمانم به سمت رو به روى خود سلام داد.
سپس رفت و بر روى آب رفت.از پشت سر صدايش زدم : با من حرف بزن ، خداى رحمتت كند؛نگاهى نكرد و گفت : راهنما پشت سر توست؛از او امر دينت را بپرس.
گفتم : او كيست ، رحمت خدا بر تو باد؟ گفت : آن كه پس از محمّد ﴿ ﮼صلیاللهعلیهوآلهوسلم﴾ وصىّ اوست .
به سمت كوفه بيرون شدم؛پيش از آن كه به كوفه برسم،شب فرا رسيد و شب را نزديک حيره ماندم ؛چون تاريكى شب مرا فرا گرفت ، مردى را ديدم كه جلو آمد ، تا آن كه پشت تپّه اى پنهان شد.
قدم هايش را صاف گذاشت؛مناجاتى طولانى داشت و از جمله میگفت :
خدايا! من با آنان آنگونه كه فرستاده و برگزيده تو فرمان داد ، رفتار كردم ؛ امّا بر من ستم كردند؛ آنگونه كه فرمانم دادى ، منافقان را كُشتم ، قدر مرا نشناختند .
من اينان را خسته كرده ام و اينان هم مرا به ستوه آورده اند .
من از اينان ناخشنودم و اينان از من .
هيچ دوستى و صميميتى نمانده است كه چشم به راهش باشم ، مگر آن مرد مرادى (كُشنده ام) .
خدايا! شقاوت او را نزديک كن و مرا غرق در سعادت كن .
خدايا ! پيامبرت به من وعده داده كه هرگاه از تو خواستم ، مرا نزد خويش ببرى .
اينک مشتاق ديدار تو هستم ؛ سپس رفت؛در پى او رفتم و او وارد خانه اش شد؛ ديدم كه او على بن ابى طالب ﴿ ﮼عليهالسلام﴾ بود .
چيزى نگذشته بود كه منادى به نماز فرا خواند و او بيرون شد.من در پى او روان شدم ، تا وارد مسجد شد .
ابن ملجم ﴿ ﮼لعنةاللهعلیه﴾ با شمشير بر فرق آنحضرت زد .
📚📕نام کتاب : مجموعة ورّام (تنبيه الخواطر و نزهة النواظر) نویسنده : ورّام بن أبي فراس جلد : 2 صفحه : 2
📕 https://lib.eshia.ir/12759/2/2
#ابن_ملجم (﮼لعنةاللهعلیه)
⚡مُدَمّر شیعه ستیزان⚡
https://t.me/modammr
تصميم به گوشه گيرى از مردم گرفتم و به منطقه ساحل دريا رفته و مدتى آن جا ماندگار شدم،بى خبر از آنچه ميان مردم میگذرد و بركنار از انتقاد كنندگان و شايعه پراكنان .
يک بار براى كارى شبانه از خانه ام بيرون آمدم ؛ شب آرام بود و مردم خوابیده بودند ؛ مردى را كنار دريا ديدم كه با پروردگارش مناجات و نيايش میكرد و با صداى جانسوز و دلى غمگين به درگاه خدا میناليد .
نزديك شدم و از جايى كه مرا نبيند ، به او گوش فرا دادم ؛ شنيدم كه میگفت : اى نيكو همدم؛اى جانشين پيامبران؛اى مهربان ترينِ مهربانان و اى آغازگر آفريدگار؛كسى چون تو نيست؛ابدى هستى و بى غفلت ؛زنده نامی .
تو هر روز دست اندركار امرى هستى؛ تو جانشين محمّد﴿ ﮼صلیاللهعلیهوآلهوسلم﴾؛ ياور محمّد ﴿ ﮼صلیاللهعلیهوآلهوسلم﴾، برترى بخشِ محمدى . تويى آن كه میخواهمت تا وصىّ محمّد﴿ ﮼صلیاللهعلیهوآلهوسلم﴾ ، جانشين محمّد﴿ ﮼صلیاللهعلیهوآلهوسلم﴾ و عدالت گستر پس از محمّد﴿ ﮼صلیاللهعلیهوآلهوسلم﴾ را يارى كنى؛يا با نظر لطف ، پيروزش كنى و يا با رحمت خويش؛جانش را بگيرى . آن گاه سرش را بلند كرد و به اندازه تشهّد نشست؛آن گاه به گمانم به سمت رو به روى خود سلام داد.
سپس رفت و بر روى آب رفت.از پشت سر صدايش زدم : با من حرف بزن ، خداى رحمتت كند؛نگاهى نكرد و گفت : راهنما پشت سر توست؛از او امر دينت را بپرس.
گفتم : او كيست ، رحمت خدا بر تو باد؟ گفت : آن كه پس از محمّد ﴿ ﮼صلیاللهعلیهوآلهوسلم﴾ وصىّ اوست .
به سمت كوفه بيرون شدم؛پيش از آن كه به كوفه برسم،شب فرا رسيد و شب را نزديک حيره ماندم ؛چون تاريكى شب مرا فرا گرفت ، مردى را ديدم كه جلو آمد ، تا آن كه پشت تپّه اى پنهان شد.
قدم هايش را صاف گذاشت؛مناجاتى طولانى داشت و از جمله میگفت :
خدايا! من با آنان آنگونه كه فرستاده و برگزيده تو فرمان داد ، رفتار كردم ؛ امّا بر من ستم كردند؛ آنگونه كه فرمانم دادى ، منافقان را كُشتم ، قدر مرا نشناختند .
من اينان را خسته كرده ام و اينان هم مرا به ستوه آورده اند .
من از اينان ناخشنودم و اينان از من .
هيچ دوستى و صميميتى نمانده است كه چشم به راهش باشم ، مگر آن مرد مرادى (كُشنده ام) .
خدايا! شقاوت او را نزديک كن و مرا غرق در سعادت كن .
خدايا ! پيامبرت به من وعده داده كه هرگاه از تو خواستم ، مرا نزد خويش ببرى .
اينک مشتاق ديدار تو هستم ؛ سپس رفت؛در پى او رفتم و او وارد خانه اش شد؛ ديدم كه او على بن ابى طالب ﴿ ﮼عليهالسلام﴾ بود .
چيزى نگذشته بود كه منادى به نماز فرا خواند و او بيرون شد.من در پى او روان شدم ، تا وارد مسجد شد .
ابن ملجم ﴿ ﮼لعنةاللهعلیه﴾ با شمشير بر فرق آنحضرت زد .
📚📕نام کتاب : مجموعة ورّام (تنبيه الخواطر و نزهة النواظر) نویسنده : ورّام بن أبي فراس جلد : 2 صفحه : 2
📕 https://lib.eshia.ir/12759/2/2
#ابن_ملجم (﮼لعنةاللهعلیه)
⚡مُدَمّر شیعه ستیزان⚡
https://t.me/modammr
Telegram
⚡مُدَمّر شیعه ستیزان ⚡
➊شیعه پاسخ میدهد
@yahaidar1
➋اسکنات شیعه پاسخ میدهد
@yahaidar2
➌اسکنات شیعه پاسخ میدهد[کیفیت اصلی]
@yahaidarscan
➍کلیپ کده شیعه پاسخ میدهد
@klipshia
➎کتابخانه شیعه پاسخ میدهد
@ktabshia
➏مُدَمّر شیعه ستیزان
@modammr
➐اسکنات مدمر[کیفیت اصلی]
@modammr1
@yahaidar1
➋اسکنات شیعه پاسخ میدهد
@yahaidar2
➌اسکنات شیعه پاسخ میدهد[کیفیت اصلی]
@yahaidarscan
➍کلیپ کده شیعه پاسخ میدهد
@klipshia
➎کتابخانه شیعه پاسخ میدهد
@ktabshia
➏مُدَمّر شیعه ستیزان
@modammr
➐اسکنات مدمر[کیفیت اصلی]
@modammr1