Forwarded from کاریز
همچنان، به امیدِ «بد کمتر»...
سی سال از این یادداشتهای مسکوب، «روزها در راه»، میگذرد و اینک هم پس از آمدن و رفتن این همه روزها و ماهها و سالها، همان دغدغهها و نگرانیها و حسرتها و غمها و دردها و افسوسها...
پ.ن.
تصویر و متن آن نامه زریاب را، اگر ندیدهاید، در بخش نظرها می آورم.
.
سی سال از این یادداشتهای مسکوب، «روزها در راه»، میگذرد و اینک هم پس از آمدن و رفتن این همه روزها و ماهها و سالها، همان دغدغهها و نگرانیها و حسرتها و غمها و دردها و افسوسها...
پ.ن.
تصویر و متن آن نامه زریاب را، اگر ندیدهاید، در بخش نظرها می آورم.
.
😢13❤2👌1
Forwarded from K-Comments
دوست گرامی
نامهای که از شهر “ولتر” و “رنان” به بلاد شیخان و حنبلیان زمان فرستاده بودید رسید. به قول خاقانی تحیّتی بود از خیرالبلاد و اطیبها الی شر البلاد و اوحشها. خیلی خوشحال شدم که کارتان به سامانی رسیده و مشغول شدهاید.
خوشا به حالتان که در زبده و خلاصة بلاد عالم یعنی پاریس با زبدهترین اشخاص همکاری دارید. هذا هی الجنة التی کنتم بها توعدون. به قول آن هندی: اگر فردوس بر روی زمین است، همین است و همین است و همین است.
ما هم در این دوزخ روزگاری میگذرانیم. جسماً و روحا در غربتیم. غربتی که نه غربی است و نه شرقی. مثل موجوداتی که جاذبهای بر آنها وارد نیست و در فضا معلق هستند. ما نیز احساس بیچارگی و بیوزنی میکنیم و به فضا نرفته، فضانورد شدهایم؛ آنچه معاش است بسته به موئی است که هر دم، دمِ تیزِ شمشیر بازسازی و پاکسازی بر سرش ایستاده است.
معادی هم که امید دهنده باشد نداریم، مانند یهود فقیر خسرالدنیا و الآخرة ذلک هو الخسران المبین. میگفتیم و به خود نوید میدادیم که در دوران تقاعد به کنجی مینشینیم و به گفته حافظ جز صراحی و کتاب، یار و ندیم نمیگیریم. اما آنچه صراحی است، شکسته است و کتابها نیز در معرض تهدید آب و آتش نشسته است.
گوشه گرفتم ز خلق و فایدهای نیست، گوشه چشمش بلای گوشهنشین است.
گاهی ندای ظریفی به گوش میرسد که چون سرآمد دولت ایام وصل بگذرد ایام هجران نیز هم. اما من ایام وصل نداشتم و همان ایام برای من مانند شبهای هجران تیره بود! به جهنم! سرتان را چرا درد بیاورم. روزگار همین بوده است و خواهد بود. این دم را که دوستی سلام صفایی از راه وفا فرستاده خوش بدارم و خود را به یاد دوستان باخبرِ دور، از دشمنان بیخبرِ نزدیک، دور سازم.
سلام به همهی آن دوستان برسان و چو با حبیب نشستی و باده پیمودی، به یاد آر حریفان باده پیما را.
ایام به کام و دوران عزت مستدام بوده باشد.
قربانت
.
نامهای که از شهر “ولتر” و “رنان” به بلاد شیخان و حنبلیان زمان فرستاده بودید رسید. به قول خاقانی تحیّتی بود از خیرالبلاد و اطیبها الی شر البلاد و اوحشها. خیلی خوشحال شدم که کارتان به سامانی رسیده و مشغول شدهاید.
خوشا به حالتان که در زبده و خلاصة بلاد عالم یعنی پاریس با زبدهترین اشخاص همکاری دارید. هذا هی الجنة التی کنتم بها توعدون. به قول آن هندی: اگر فردوس بر روی زمین است، همین است و همین است و همین است.
ما هم در این دوزخ روزگاری میگذرانیم. جسماً و روحا در غربتیم. غربتی که نه غربی است و نه شرقی. مثل موجوداتی که جاذبهای بر آنها وارد نیست و در فضا معلق هستند. ما نیز احساس بیچارگی و بیوزنی میکنیم و به فضا نرفته، فضانورد شدهایم؛ آنچه معاش است بسته به موئی است که هر دم، دمِ تیزِ شمشیر بازسازی و پاکسازی بر سرش ایستاده است.
معادی هم که امید دهنده باشد نداریم، مانند یهود فقیر خسرالدنیا و الآخرة ذلک هو الخسران المبین. میگفتیم و به خود نوید میدادیم که در دوران تقاعد به کنجی مینشینیم و به گفته حافظ جز صراحی و کتاب، یار و ندیم نمیگیریم. اما آنچه صراحی است، شکسته است و کتابها نیز در معرض تهدید آب و آتش نشسته است.
گوشه گرفتم ز خلق و فایدهای نیست، گوشه چشمش بلای گوشهنشین است.
گاهی ندای ظریفی به گوش میرسد که چون سرآمد دولت ایام وصل بگذرد ایام هجران نیز هم. اما من ایام وصل نداشتم و همان ایام برای من مانند شبهای هجران تیره بود! به جهنم! سرتان را چرا درد بیاورم. روزگار همین بوده است و خواهد بود. این دم را که دوستی سلام صفایی از راه وفا فرستاده خوش بدارم و خود را به یاد دوستان باخبرِ دور، از دشمنان بیخبرِ نزدیک، دور سازم.
سلام به همهی آن دوستان برسان و چو با حبیب نشستی و باده پیمودی، به یاد آر حریفان باده پیما را.
ایام به کام و دوران عزت مستدام بوده باشد.
قربانت
.
❤14👍5💔4
Forwarded from خانه اندیشمندان علوم انسانی
📔بزرگداشت صائب تبریزی
سخنرانان:
#دکتر_محمود_فتوحی_رودمعجنی
#دکتر_هومن_یوسفدهی
#دکتر_بهمن_بنی_هاشمی
همراه با اجرای موسیقی سنتی
🗓 دوشنبه ۱۱ تیر 1403 ساعت 17
🏡 سالن حافظ
🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.
🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
💢انجمن سرو سایه فکن💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @iranianhht
سخنرانان:
#دکتر_محمود_فتوحی_رودمعجنی
#دکتر_هومن_یوسفدهی
#دکتر_بهمن_بنی_هاشمی
همراه با اجرای موسیقی سنتی
🗓 دوشنبه ۱۱ تیر 1403 ساعت 17
🏡 سالن حافظ
🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.
🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
💢انجمن سرو سایه فکن💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @iranianhht
👍2
Forwarded from چشموچراغ
🕹👾 بسیاری از بچههای دیروز بازی آتاری را در صندوق خاطرات شیرین خود دارند و هنوز لذت آن نسخۀ قدیمی را با شکل امروزین آن عوض نمیکنند. ابزار ویژۀ این بازی دستۀ آتاری است که برحسب شکل به «دستهخلبانی» و «دستهگوشتکوبی» و «دستهقایقی» معروف بود. این اهرم، با قابلیت حرکت در همۀ جهتها، اشارهگر یا دیگر نشانههای نمایشیِ بازی را هدایت میکرد. امروز که گرایش به کاربرد واژههای انگلیسی زیاد شده، بسیاری ترجیح میدهند این وسیله را «جویاستیک» بنامند، اما بهتر است آن را «اهرمک» بنامیم که به زبان خودمان است.
✍🏻سمانه ملکخانی
#واژه_شناسی
گروه واژهگزینی #رایانه_و_فناوری_اطلاعات
@cheshmocheragh
✍🏻سمانه ملکخانی
#واژه_شناسی
گروه واژهگزینی #رایانه_و_فناوری_اطلاعات
@cheshmocheragh
👍4👎2❤1💔1
Forwarded from جستارهای ابوالفضل خطیبی
اشارات فردوسی به تعیین مرز ایران و توران در زمان منوچهر
میدانیم داستان آرش در شاهنامه نیست و در منبع او هم نبوده است، اما در چندین بیت به نام آرش و تیرافکنی او و تعیین مرز ایران و توران اشاره شده است. در داستان «رزم دوازده رخ»، ایرانیان به فرماندهی گودرز، در برابر تورانیان به فرماندهی پیران صف کشیدهاند و پیش از آنکه جنگ آغاز شود، پیران در نامهای به گودرز پیشنهاد صلح میدهد و یادآور میشود که حاضر است پیکی نزد افراسیاب بفرستد و از او اجازه بگیرد که هر شهری را که کیخسرو گمان میبرد از آن ایرانیان است و تورانیان تصاحب کردهاند، بازپس دهد، درست مانند زمان منوچهرشاه که او با تعیین مرز میان ایران و توران (بخشش) در درازای رود جیحون، نظم نوینی را در جهان بنیاد نهاد:
چنان چون به گاه منوچهرشاه
به بخشش همی داشت گیتی نگاه
در بیت دیگری نیز به تقسیمبندی عادلانۀ سرزمین ایران و توران در زمان منوچهر اشاره شده است. افراسیاب پس از دیدن خواب دهشتناکی میگوید:
منوچهر گیتی ببخشید راست
هم او بهرۀ خویشتن کم نخواست
این گزارش با آنچه در زمان منوچهر در شاهنامه روی داده است، همخوانی ندارد. در شاهنامه خبری از تعیین مرز میان ایران و توران در زمان منوچهر و افراسیاب نیست و اساساً افراسیاب در زمان منوچهر ظهور نمیکند، بلکه در زمان جانشین او، نوذر و با کشتن همو، پای به عرصۀ نامآوری مینهد. در بیت دیگری بازهم به معاصر بودن افراسیاب با منوچهر اشاره شده و گفته شده است افراسیاب با منوچهر و نوذر و کیقباد بر سر کین بود:
ز سر با منوچهر نو کین نهاد
همیدون ابا نوذر و کیقباد
این اختلاف را چگونه میتوان توجیه کرد؟ داستان از این قرار است که بنابر روایت رسمی خداینامه که سرچشمۀ آن به یشتهای اوستا میرسد و در منابع پهلوی و بیشتر منابع فارسی و عربی منبعث از خداینامه باقی مانده است، افراسیاب در زمان منوچهر به ایران میتازد و بخشهای وسیعی از ایران را فراچنگ میآورد و منوچهر را در طبرستان در حصار میگیرد و در نهایت بین ایران و توران آشتی برقرار میشود، بر این قرار که تورانیان به اندازۀ یک تیرپرتاب از ایران عقب بنشینند. آرش کمانگیر تیری از کمان رها میکند که تا دوردستها بر کرانۀ جیحون مینشیند و همین جیحون از آن پس مرز میان ایران و توران تعیین میگردد. بنابراین، هرسه بیت بالا به همین رویداد اشاره دارد که در شاهنامه نیست. بنابر شاهنامه در زمان کیقباد افراسیاب از ایران به آن سوی جیحون رانده میشود و جیحون به عنوان مرز دو کشور تعیین میشود، اما اشارۀ شاهنامه در بیتهای بالا به تعیین مرز جیحون با تیرافکنی آرش در زمان منوچهر و افراسیاب منبعث از همان تحریر رسمی است که وارد تحریری از خداینامه میشود که به شاهنامه رسیده است. توضیح بیشتر آنکه هنگام تدوین تحریری از خداینامه که شاهنامه بر مبنای آن به نظم درآمده است، تغییرات بسیاری در این بخش رخ میدهد تا فضای لازم برای هنرنماییهای برخی خاندانهای بزرگ ایرانشهر بهویژه خاندان سکایی سیستان و پهلوان پرآوازۀ خاندان، رستم، و خاندان کارن با پهلوانانی چون قارن و کشواد و گودرز فراهم شود، ولی اشاراتی از روایت رسمی کهنتر برای تعیین مرز ایران و توران در زمان منوچهر، بهسبب شهرت و رواج آن، در این تحریر که با پهلوانان همدلی شده، باقی مانده است.
دکتر ابوالفضل خطیبی
اردیبهشت ۱۴۰۱
@AfsharFoundation
@dr_khatibi_abolfazl
اشارات فردوسی به تعیین مرز ایران و توران در زمان منوچهر
میدانیم داستان آرش در شاهنامه نیست و در منبع او هم نبوده است، اما در چندین بیت به نام آرش و تیرافکنی او و تعیین مرز ایران و توران اشاره شده است. در داستان «رزم دوازده رخ»، ایرانیان به فرماندهی گودرز، در برابر تورانیان به فرماندهی پیران صف کشیدهاند و پیش از آنکه جنگ آغاز شود، پیران در نامهای به گودرز پیشنهاد صلح میدهد و یادآور میشود که حاضر است پیکی نزد افراسیاب بفرستد و از او اجازه بگیرد که هر شهری را که کیخسرو گمان میبرد از آن ایرانیان است و تورانیان تصاحب کردهاند، بازپس دهد، درست مانند زمان منوچهرشاه که او با تعیین مرز میان ایران و توران (بخشش) در درازای رود جیحون، نظم نوینی را در جهان بنیاد نهاد:
چنان چون به گاه منوچهرشاه
به بخشش همی داشت گیتی نگاه
در بیت دیگری نیز به تقسیمبندی عادلانۀ سرزمین ایران و توران در زمان منوچهر اشاره شده است. افراسیاب پس از دیدن خواب دهشتناکی میگوید:
منوچهر گیتی ببخشید راست
هم او بهرۀ خویشتن کم نخواست
این گزارش با آنچه در زمان منوچهر در شاهنامه روی داده است، همخوانی ندارد. در شاهنامه خبری از تعیین مرز میان ایران و توران در زمان منوچهر و افراسیاب نیست و اساساً افراسیاب در زمان منوچهر ظهور نمیکند، بلکه در زمان جانشین او، نوذر و با کشتن همو، پای به عرصۀ نامآوری مینهد. در بیت دیگری بازهم به معاصر بودن افراسیاب با منوچهر اشاره شده و گفته شده است افراسیاب با منوچهر و نوذر و کیقباد بر سر کین بود:
ز سر با منوچهر نو کین نهاد
همیدون ابا نوذر و کیقباد
این اختلاف را چگونه میتوان توجیه کرد؟ داستان از این قرار است که بنابر روایت رسمی خداینامه که سرچشمۀ آن به یشتهای اوستا میرسد و در منابع پهلوی و بیشتر منابع فارسی و عربی منبعث از خداینامه باقی مانده است، افراسیاب در زمان منوچهر به ایران میتازد و بخشهای وسیعی از ایران را فراچنگ میآورد و منوچهر را در طبرستان در حصار میگیرد و در نهایت بین ایران و توران آشتی برقرار میشود، بر این قرار که تورانیان به اندازۀ یک تیرپرتاب از ایران عقب بنشینند. آرش کمانگیر تیری از کمان رها میکند که تا دوردستها بر کرانۀ جیحون مینشیند و همین جیحون از آن پس مرز میان ایران و توران تعیین میگردد. بنابراین، هرسه بیت بالا به همین رویداد اشاره دارد که در شاهنامه نیست. بنابر شاهنامه در زمان کیقباد افراسیاب از ایران به آن سوی جیحون رانده میشود و جیحون به عنوان مرز دو کشور تعیین میشود، اما اشارۀ شاهنامه در بیتهای بالا به تعیین مرز جیحون با تیرافکنی آرش در زمان منوچهر و افراسیاب منبعث از همان تحریر رسمی است که وارد تحریری از خداینامه میشود که به شاهنامه رسیده است. توضیح بیشتر آنکه هنگام تدوین تحریری از خداینامه که شاهنامه بر مبنای آن به نظم درآمده است، تغییرات بسیاری در این بخش رخ میدهد تا فضای لازم برای هنرنماییهای برخی خاندانهای بزرگ ایرانشهر بهویژه خاندان سکایی سیستان و پهلوان پرآوازۀ خاندان، رستم، و خاندان کارن با پهلوانانی چون قارن و کشواد و گودرز فراهم شود، ولی اشاراتی از روایت رسمی کهنتر برای تعیین مرز ایران و توران در زمان منوچهر، بهسبب شهرت و رواج آن، در این تحریر که با پهلوانان همدلی شده، باقی مانده است.
دکتر ابوالفضل خطیبی
اردیبهشت ۱۴۰۱
@AfsharFoundation
@dr_khatibi_abolfazl
👍12👏5❤1
Forwarded from دربهدر
ما را به خاطر بیاور! ما را که تازه جوانانی بیستودو ساله بودیم.
شور عشق درسینه داشتیم
و پیش از آن که عاشق شویم سینه بر خاک سوده مُردیم.
ما را به خاطر بیاور! ما را که سینهسرخانی خنیاگر بودیم و ده به ده
نه در آسمان و نه در کوهسار و نه بر شاخسار
که در بازار پیش از آن که آوازهخوان شویم
بر شاخهای تکیده از تکیهگاه خویش جان واسپردیم.
به خاطر دارم پیامشان را، سرنوشتشان را، آری …
و همیشه درگذرگاه خاطرم درگذر است
آوازهای صامت سینهسرخان سینه بر سیخ
و تجسد آرزوهای بیست و دو سالگان سینه بر سنگ
و از تکرار یادشان شاید پیش از آن که شاعر شوم بیستودو ساله بمیرم.
آمین!
***
شعری از عزت الله ابراهیم نژاد جانباخته در کوی دانشگاه تهران هجده تیر ماه سال هزار و سیصد و هفتاد و هشت
@talangorbook
https://youtube.com/watch?v=kfm2f3obJLs
@gadaboutmitsl
شور عشق درسینه داشتیم
و پیش از آن که عاشق شویم سینه بر خاک سوده مُردیم.
ما را به خاطر بیاور! ما را که سینهسرخانی خنیاگر بودیم و ده به ده
نه در آسمان و نه در کوهسار و نه بر شاخسار
که در بازار پیش از آن که آوازهخوان شویم
بر شاخهای تکیده از تکیهگاه خویش جان واسپردیم.
به خاطر دارم پیامشان را، سرنوشتشان را، آری …
و همیشه درگذرگاه خاطرم درگذر است
آوازهای صامت سینهسرخان سینه بر سیخ
و تجسد آرزوهای بیست و دو سالگان سینه بر سنگ
و از تکرار یادشان شاید پیش از آن که شاعر شوم بیستودو ساله بمیرم.
آمین!
***
شعری از عزت الله ابراهیم نژاد جانباخته در کوی دانشگاه تهران هجده تیر ماه سال هزار و سیصد و هفتاد و هشت
@talangorbook
https://youtube.com/watch?v=kfm2f3obJLs
@gadaboutmitsl
YouTube
شعرخوانی عزت ابراهیم نژاد، جان باخته ی کوی دانشگاه
عزت ابراهیم نژاد: ما مردمی هستیم که نه گذشته ی چندان شکوهمندی داریم و نه حال درستی
ما را به خاطر بیاور! ما را که تازه جوانانی بیست و دو ساله بودیم/ شور عشق درسینه داشتیم و/ پیش از آن که عاشق شویم سینه بر خاک سوده مُردیم.
شعری از عزت ابراهیم نژاد، جانباخته…
ما را به خاطر بیاور! ما را که تازه جوانانی بیست و دو ساله بودیم/ شور عشق درسینه داشتیم و/ پیش از آن که عاشق شویم سینه بر خاک سوده مُردیم.
شعری از عزت ابراهیم نژاد، جانباخته…
💔23😢8❤5👍3❤🔥1🔥1
Forwarded from حاصل اوقات
نوش و نوشت.pdf
5 MB
«نوش و نوشت با محمد افشینوفایی»
متن حاضر حاصل گفتوگویی است که خانم مریم شبانی با من کرده است و در مجلۀ اندیشۀ پویا (سال ۱۳، شمارۀ ۹۰، خرداد ۱۴۰۳، ص ۱۰۵-۱۰۹) منتشر شده است.
@HaseleOwqat
متن حاضر حاصل گفتوگویی است که خانم مریم شبانی با من کرده است و در مجلۀ اندیشۀ پویا (سال ۱۳، شمارۀ ۹۰، خرداد ۱۴۰۳، ص ۱۰۵-۱۰۹) منتشر شده است.
@HaseleOwqat
❤8👍1
Forwarded from مستندهایخوبایرانی (کانال قدیم)
فیلم مستند
فرزانه فروتن ایرانمدار ما (1385)
کارگردان: جواد میرهاشمی
پژوهشگران: هدی سادات باروتیان، سید جواد میرهاشمی
تصویربرداران: رضا الماسی، امیرعلی اعلایی، آرش کریمی، سیدعلی میرهاشمی، علا محسنی، اشکان اشکانی
تدوینگران: پرویز حسنلو، محمد راهبریان یزدی
آهنگساز: مجید درخشانی
مروری بر آثار و احوال ایرج افشار؛ استاد ایرانشناسی، ادبیات و نسخهشناسی
دانلود فیلم
@irandocfilms
فرزانه فروتن ایرانمدار ما (1385)
کارگردان: جواد میرهاشمی
پژوهشگران: هدی سادات باروتیان، سید جواد میرهاشمی
تصویربرداران: رضا الماسی، امیرعلی اعلایی، آرش کریمی، سیدعلی میرهاشمی، علا محسنی، اشکان اشکانی
تدوینگران: پرویز حسنلو، محمد راهبریان یزدی
آهنگساز: مجید درخشانی
مروری بر آثار و احوال ایرج افشار؛ استاد ایرانشناسی، ادبیات و نسخهشناسی
دانلود فیلم
@irandocfilms
❤6👍6
Forwarded from دکتر محمد دهقانی (🌗)
🔹محمد دهقانی: سایت شخصی دکتر ماشاءالله آجودانی، نویسنده، ادیب و پژوهشگر تاریخ، امروز افتتاح شد. به باور من این سایت برای علاقمندان به فرهنگ، بویژه ادبیات و تاریخ معاصر ایران گنجینه بینظیری است که میتوان مورد استفاده قرار داد. ضمن تبریک به آقای آجودانی آدرس سایت را اینجا میگذارم. امیدوارم دوستان این سایت را به دیگران بویژه هموطنان ساکن ایران معرفی بفرمایند.
👇👇👇
🌿 ajodani.net
🌿#دکتر_آجودانی
🌿#معرفی
🌿#تاریخ
💠 @dmdehghani
👇👇👇
🌿 ajodani.net
🌿#دکتر_آجودانی
🌿#معرفی
🌿#تاریخ
💠 @dmdehghani
❤3👍2🙏1
Forwarded from کاغذِ قند پهلو
آدمیزاد یکبار به دنیا میآید اما در هر جدایی یکبارِ تازه میمیرد. مرگ دردی است که درمانش را با خود دارد، چون وقتی برسد دیگر دردی نمیماند تا درمانی بخواهد!
#سوگ_مادر
#شاهرخ_مسکوب
@painkillers98
#سوگ_مادر
#شاهرخ_مسکوب
@painkillers98
❤26💔14👍1😁1😭1
Forwarded from کانال رسمی گنجور
گنجور تاجیکی، نسخهٔ آزمایشی:
... به کمک کار بزرگی که سالهاست به همت آقای جلال حجتی فهیم و در قالب پروژهٔ پرشین تاجیک انجام شده نسخهٔ اولیهای از برگردان اشعار گنجور به خط تاجیکی را برای چهار شاعر (حافظ، خیام، فردوسی و مولانا) در دسترس گذاشتهایم.
https://tj.ganjoor.net
اطلاعات بیشتر:
https://blog.ganjoor.net/1403/05/01/tajiki-test-release/
... به کمک کار بزرگی که سالهاست به همت آقای جلال حجتی فهیم و در قالب پروژهٔ پرشین تاجیک انجام شده نسخهٔ اولیهای از برگردان اشعار گنجور به خط تاجیکی را برای چهار شاعر (حافظ، خیام، فردوسی و مولانا) در دسترس گذاشتهایم.
https://tj.ganjoor.net
اطلاعات بیشتر:
https://blog.ganjoor.net/1403/05/01/tajiki-test-release/
❤14👍8🕊1
Forwarded from جرئت دانستن داشته باش
با گسترش فضای مجازی، تولیدِ مطالب نادرست و نادقیق در حوزههای گوناگون هم فراوان شدهاست. یکی از این حوزهها، حوزهی ادبیات و ریشهشناسی است. ریشهشناسی رشتهای است که تقریباً هر کسی به نوعی به آن علاقه دارد. بیشترِ مردم ایران دوست دارند تاریخچهی واژهها و سرگذشت آنها را بدانند و هر کسی چند تا از این ریشهشناسیها را در ذهنش دارد و برای دیگران بازگو میکند. متأسفانه ما در ایران رشتهای جدا با نام ریشهشناسی نداریم و همین باعث شدهاست که مدعیان این حوزه روزبهروز بیشتر شود؛ اما باید دانست که این حوزه، حوزهای تخصصی و البته دشوار است. کمترین دانش لازم برای ریشهشناسی این است که تخصص و مهارت کامل به متنهای کهن فارسی و عربی داشته باشیم. چند زبان خارجی مانند آلمانی و فرانسوی را بدانیم. زبانهای باستانی ایران را بهخوبی بلد باشیم و کمِ کمش با زبانهایی چون سنسکریت و یونانی و روسی هم آشنایی خوبی داشته باشیم. کسانی که ادعای ریشهشناسی دارند معمولاً در همان گام نخست (تسلط بر متنهای کهن فارسی) هم ماندهاند، چه برسد به باقی گامها! به همین بهانه میخواهم بررسی کوتاهی داشته باشم از واژهی استکان. نخست این ویدئو را ببینید. به این نوع ریشهشناسی میگوییم ریشهشناسی عامیانه که تا حدی در همهی زبانها و همهی جوامع هست؛ ولی وقتی سوار بر توسن فضای مجازی شده و همهی ذهنها و چشمها را درمینوردد، بهمرور تبدیل به واقعیتی میشود که دیگر بهآسانی اصلاحپذیر نیست؛ زیرا اینها بحثهای تخصصی است و بحثهای تخصصی سخت هستند و نیازمند پیشنیازهای دانشی، و چون مردم اهل سختی نیستند و آن پیشنیازها را ندارند، بر همان باور عامیانهی شنیده و دیده در این سو و آن سو استوار مانده و دربرابر تحلیلهای دقیق جبهه میگیرند. نخست ببینیم فرهنگ سخن دربارهی مدخل استکان چه گفتهاست. فرهنگ سخن آن را از ریشهی روسی و اصل فارسیِ «دوستگانی» دانستهاست؛ اما اصل فارسی آن را با تردید بیان کرده و با نماد پرسش نشان دادهاست. شاهدهایی هم که از استکان آورده همگی معاصر است (جعفر شهری و آلاحمد و گلشیری). لغتنامهی دهخدا برای استکان چنین نوشتهاست: «[ اِ تِ ] (روسی، اِ) (از روسی اِستاکان) ظرفی که در آن چای و قهوه و غیره آشامند. پیاله.» و اشارهای به اصل فارسی آن نکردهاست. در فرهنگ نفیسی چاپ ۱۳۵۵، استاد نفیسی آن را استکام قید کرده و استکان را در املای دوم آوردهاست. برایش اصل فارسی قائل شدهاست؛ ولی اشارهای به اینکه آن اصل چیست نکردهاست و در توضیح مدخل چنین نوشتهاست: «مأخوز از روسی - پیاله و استکان و ساتکین». و برای مدخل استیکام / استیکان چنین نوشتهاست: «مأخوذ از روسی - پیاله و فنجان و ساتکین. و پیالهی چایخوری و شرابخوری». استاد نفیسی اما دوستکام و دوستکامی و دوستکان و دوستکانی و دوستگان و دوستگانه را مدخل کردهاست. در توضیح دوستکان، آن را اسم و برگرفته از فارسی دانسته و چنین آوردهاست: «دوستگام و معشوق و کسی که شخصْ وی را از جان و دل عزیز دارد. و پیالهی بزرگ». فرهنگ سخن برای مدخل «دوستکامی» نخست معنای خوشبختی و کامیابی را آورده و در معنای دوم و سوم چنین نوشتهاست: «ظرف بزرگ پایهدار معمولاً مسی، که در مجالس عمومی مانند مساجد در آن آب یا شربت میریختند» که این توضیح بسیار شبیه چیزی است که امروزه به آن فلاسک یا کلمن میگوییم و میتواند معادل فارسی بسیار زیبایی برای این واژههای بیگانه باشد. در معنای سوم هم چنین آوردهاست: «شرابی که با دوستان یا بهیاد آنان مینوشیدند: زخم ایام را مرهم از مدام کرده، نیش دشمنکامی را از نوش دوستکامی فراموش کرده. (عطاملکِ جوینی)». در معنای دومِ مدخل «دوستگانی» هم آوردهاست: «جام بزرگ شراب: دوستگانی پُر بر کف گرفته، فرمود که تصور هوامِ عوام... آن است که عارف را شرابخوار میگویند. (افلاکی)». دکتر علیاشرف صادقی در مقالهی «کلمات روسی در زبان فارسی و تاریخچهی ورود آنها» در توضیح «استیکان» نوشتهاست: «محفظهای مدور و چوبی برای بیرون آوردن گلوله از داخل توپ. این کلمه از ... stakàn روسی بهمعنی لیوان، آبخوری گرفته شده و همان است که امروزه بهصورت استکان بهکار میرود.» در مدخل استکان هم چنین نوشتهاند: «لیوان کوچک برای نوشیدن چای و غیره. ... این کلمه در اصطلاحات نظامی بهصورت استیکان بهکار رفتهاست. در سفرنامهی عزالدوله (۱۹۸۴: ۳۰۸) این کلمه بهصورت استکان و بهمعنی لیوان (استکان آبجو) بهکار رفته، اما در چاپ دیگر آن (ص ۵۱) بهصورت استیکان آمدهاست. جمشید گیوناشویلی بهدرستی متوجه شدهاست که این کلمه از دوستگانی فارسی گرفته شدهاست... .» دکتر حسندوست نیز در فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی نظر دکتر صادقی را ارجح دانستهاست. درنتیجه میتوان گفت که استکان در اصلْ ریشهی فارسی دارد، نه روسی.
#استکان #گیوناشویلی
@REsearchers
#استکان #گیوناشویلی
@REsearchers
❤9👍7👌2🤩1
Forwarded from جرئت دانستن داشته باش
سخنی چند دربارهی واژهی استکان.pdf
446.4 KB
همانطور که در یادداشت بالا نوشته بودم، دکتر علیاشرف صادقی در مقالهی «کلمات روسی در زبان فارسی و تاریخچهی ورود آنها»، چاپشده در شمارهی دوم «مجلهی زبانشناسی» در ۱۳۸۴، به یادداشت «جمشید گیوناشویلی» با نام «سخنی چند دربارهی واژهی استکان» اشاره کرده بودند. جمشید گیوناشویلی (زادهی ۱۰ اردیبهشت ۱۳۱۰ - درگذشتهی ۵ بهمن ۱۳۹۵) ایرانشناس و زبانشناس و پژوهشگر برجستهی گرجستانی بودهاست. عمویش را حکومت کمونیستی تحت نفوذ شوروی اعدام کرده بود و پدرش پساز آن به ایران آمد و جمشید در تهران زاده شد و تا شانزدهسالگی هم در ایران بود. او سالها بعد و تا پایان عمرش سفیر گرجستان در ایران شد و روابط حسنهای را میان گرجستان و ایران رقم زد. یادداشت گیوناشویلی دربارهی استکان (فایل بالا) در ۱۳۵۴ در مجلهی راهنمای کتاب چاپ شده بود و ایشان بهدرستی نشان داده بودند که ریشهی واژهی استکانْ فارسی و برگرفته از «دوستگانی» است و ترکها و قرقیزها و روسها و... این واژه را از فارسی گرفتهاند. فایل این یادداشتْ برای نخستین بار و بدون هیچ برچسب و تبلیغاتی و با بهترین کیفیت دراختیار شما گذاشته میشود.
#استکان
@REsearchers
#استکان
@REsearchers
❤14👍8👏1
Forwarded from چشموچراغ
✉️ به مناسبت سالگرد آغاز به کار پستخانۀ جدید ایران در سال ۱۳۱۲
در دفترها و ادارههای پُست، گاه از روی کنجکاوی یا در هنگام معطلی در صفها، به اطراف که دقت کرده باشیم، بستهها یا کیسههای بزرگ و مهرومومشدهای را دیدهایم که پُر از بستههای پُستی است و بین واحدهای پُست ردوبدل میشود. این کیسهها را، بر اساس اصطلاح فرانسوی آنها، در فارسی «دِپِش» (dépêche) مینامیدند و در اسناد مربوط به امور پُستی، واژههای دپشبندی، شمارهٔ دپش و... دیده میشد.
کارگروه واژهگزینی #مهندسی_مخابرات، شاخهٔ پُست در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، پس از بررسی واژهشناختی و گردآوری اطلاعات تخصصی دربارهٔ این واژه و مجموعهٔ واژههای مرتبط با آن، معادل «فرسته» را برای این اصطلاح انتخاب کرد.
ساختواژهٔ بن مضارع یا ستاک حال + -ه پرکاربرد است و معادل «فرسته» نیز جای خود را در اسناد دولتی و رسمی باز کرد. شایان ذکر است که، با توجه به کوتاهی و گویاییِ واژهٔ فرسته، از آن بهجای واژهٔ انگلیسی/ فرانسوی «پُست» (post/ poste) هم در معنای متنهای کوتاهی که در شبکههای اجتماعی نوشته میشود، استفاده میشود. همین مطلبی که اکنون در کانال خواندید، یک «فرسته» است. در ادامه ترکیبهای مصوب با این واژه را میبینیم:
establishment of mails, création des dépêches (fr.) تشکیل فرسته
airmail dispatch, dépêche-avion (fr.) فرستۀ هوایی
bulk mail, dépêche de courrier en nombre (fr.) فرستۀ انبوه
mail involved in an accident, dépêche accidentée (fr.) فرستۀ آسیبدیده
direct dispatch, dépêche directe (fr.) فرستۀ مستقیم
(تهیهشده در گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
#واژه_شناسی
@cheshmocheragh
در دفترها و ادارههای پُست، گاه از روی کنجکاوی یا در هنگام معطلی در صفها، به اطراف که دقت کرده باشیم، بستهها یا کیسههای بزرگ و مهرومومشدهای را دیدهایم که پُر از بستههای پُستی است و بین واحدهای پُست ردوبدل میشود. این کیسهها را، بر اساس اصطلاح فرانسوی آنها، در فارسی «دِپِش» (dépêche) مینامیدند و در اسناد مربوط به امور پُستی، واژههای دپشبندی، شمارهٔ دپش و... دیده میشد.
کارگروه واژهگزینی #مهندسی_مخابرات، شاخهٔ پُست در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، پس از بررسی واژهشناختی و گردآوری اطلاعات تخصصی دربارهٔ این واژه و مجموعهٔ واژههای مرتبط با آن، معادل «فرسته» را برای این اصطلاح انتخاب کرد.
ساختواژهٔ بن مضارع یا ستاک حال + -ه پرکاربرد است و معادل «فرسته» نیز جای خود را در اسناد دولتی و رسمی باز کرد. شایان ذکر است که، با توجه به کوتاهی و گویاییِ واژهٔ فرسته، از آن بهجای واژهٔ انگلیسی/ فرانسوی «پُست» (post/ poste) هم در معنای متنهای کوتاهی که در شبکههای اجتماعی نوشته میشود، استفاده میشود. همین مطلبی که اکنون در کانال خواندید، یک «فرسته» است. در ادامه ترکیبهای مصوب با این واژه را میبینیم:
establishment of mails, création des dépêches (fr.) تشکیل فرسته
airmail dispatch, dépêche-avion (fr.) فرستۀ هوایی
bulk mail, dépêche de courrier en nombre (fr.) فرستۀ انبوه
mail involved in an accident, dépêche accidentée (fr.) فرستۀ آسیبدیده
direct dispatch, dépêche directe (fr.) فرستۀ مستقیم
(تهیهشده در گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
#واژه_شناسی
@cheshmocheragh
👏7❤3👍1
Forwarded from معیننامک | معین پایدار
این مطلب را بهمناسبت هفدهسالگی مجلۀ انشا و نویسندگی و با تأکید و تمرکز بر لزوم بهادادن به دهههشتادیها و دههنودیها نوشتهام.
فصل نو با نسل نو
زمانی که اِمیل لیتره، لغتنامهنویس فرانسوی، اولین بار در لغتنامۀ زبان فرانسه واژۀ «نسل» را تعریف کرد، چهبسا گمان نمیبُرد روزی برسد که این واژه تا بدین حد چندبُعدی و چندمعنا باشد. او خیلی ساده نسل را چنین تعریف کرد: «همۀ کسانی که کموبیش در یک زمانه زندگی میکنند.» این تعریف در زمانۀ ما گرچه ممکن است جامع باشد، اما قطعاً مانع نیست و بیشازحد نادقیق و کلی است. نسل را برابر ۳۰ سال هم در نظر میگیرند، یعنی تفاوت هر نسل با نسل بعد از خودش ۳۰ سال است؛ لابد برای اینکه افراد معمولاً در ۳۰سالگی تولیدِمثل میکنند. معیار این تعریف کاملاً زیستی است و آن هم بیشازحد تقلیلزده و سادهانگارانه است. تعریف دقیقتر شاید چنین باشد: کسانی که در یک زمانه زندگی میکنند و تجربههای اجتماعی و فرهنگی مشترکی دارند.
واقعنگریِ تعریف اخیر زمانی معلوم میشود که تفاوتهای «نسل زِد» را با «نسل وای» و تفاوت این دو را با «نسل اکس» در نظر آوریم. با بیانی ایرانیتر و بومیانهتر، میتوانیم اینطور بگوییم: تفاوتهای دهههشتادیها با دهههفتادیها و تفاوت این دو با دههشصتیها. حتی با نگاهی گذرا، آشکار میشود که تفاوت دهههفتادیها با دهههشتادیها بیش از تفاوت دهههفتادیها با دههشصتیها است. همچنین گویا دهههشتادیها با دههنودیها تجانس و شباهت بیشتری دارند تا با دهههفتادیها، و این خود نشان میدهد که شرایط فرهنگی و اجتماعی در مرزبندی نسلها نقش بهمراتب پررنگتری دارد تا دهگانهای سالشماری و موعدهای تولیدِمثل. به نظر میرسد تولد و زندگی در دهۀ اول قرن بیستویکم که با گسترش برقآسای اینترنت همراه بوده، مهمترین علت شکاف نسلی میان دههنودیها و دهههشتادیها با نسلهای پیش از خودشان است.
اما اکنون که از این شکاف آگاهیم، چه باید کنیم؟ انکار یا هشدار؟ قطعاً هیچ کدام! اگرچه این تغییرِ ناگهانی و شکافِ برآمده از آن در نگاه اول خوفناک و خطرناک به نظر میرسد، اما بههرحال باید آن را بپذیریم و بکوشیم که هرچه بیشتر و زودتر با نسل جدید کنار بیاییم و همزیستی کنیم. در این میان، مجلۀ انشا و نویسندگی هم بهعنوان پدیده و رسانهای که بهفراخور موضوع و مخاطب ویژهاش، در این زمانه بیش از هر نسل دیگری با همین دهههشتادیها و دههنودیها سروکار دارد، نهتنها نباید از این روند جا بماند، بلکه باید پوست بیندازد، طرحی نو دراندازد، و در فصل نو با نسل نو همگام شود.
نسل نو دیگر علاقهای به آثار بلند سیاسی و اجتماعی قدیم ندارد؛ چراکه اساساً و اصولاً تصوری هم از آن زمانه ندارد. برای دههنودیها، کتابهای علی شریعتی و فیلمهای مسعود کیمیایی همانقدر نامفهوم و بیگانه است که کتابهای جوجو مویز و سریالهای کرهای برای دههچهلیها. نسل نو به دنبال دو چیز است: درآمد و هیجان؛ بنابراین انشا و نویسندگی باید قبل از تولید و انتشار هر اثری، نخست این سؤال را از خود بپرسد: این اثر در عین آگاهیرسانی و فایدهمندی، آیا میتواند برای مخاطب ویژهاش، یعنی همان نسل نو، مستقیماً یا در نهایت به درآمد و یا هیجان منجر شود؟
با این منطق، این حوزههای نورسیده و پرمشتری همان شاخساران تازهای هستند که قرار است در فصل نو، از درخت مجله برویند و گلهای خلاقیت نسل نو را برویانند: تبلیغنویسی، پادکستسازی، سناریونویسی برای انیمهسازی و بازیسازی، نمایشنامهنویسی، فیلمنامهنویسی، ادبیات گمانهزن، ترانهنویسی، مرورنویسی کتاب، و ادبیات خودیاری و توسعۀ فردی. اما اینها به کنار، نباید فراموش کنیم که نسل نو نسل کنشگر است و ارتباط یکسویه را برنمیتابد. پس انشا و نویسندگی باید آنها را با خود همراه سازد تا با کمک و به دست همین نسل، پوست بیندازد و در آستانۀ هفدهسالگی، چونان نوجوانی هفدهساله چالاک و سرزنده گردد.
#نوجوان #نسل_زد #نسل_آلفا
#مناسبت #انشا_و_نویسندگی
معین پایدار، ۱۱ مرداد ۱۴۰۳
فصل نو با نسل نو
زمانی که اِمیل لیتره، لغتنامهنویس فرانسوی، اولین بار در لغتنامۀ زبان فرانسه واژۀ «نسل» را تعریف کرد، چهبسا گمان نمیبُرد روزی برسد که این واژه تا بدین حد چندبُعدی و چندمعنا باشد. او خیلی ساده نسل را چنین تعریف کرد: «همۀ کسانی که کموبیش در یک زمانه زندگی میکنند.» این تعریف در زمانۀ ما گرچه ممکن است جامع باشد، اما قطعاً مانع نیست و بیشازحد نادقیق و کلی است. نسل را برابر ۳۰ سال هم در نظر میگیرند، یعنی تفاوت هر نسل با نسل بعد از خودش ۳۰ سال است؛ لابد برای اینکه افراد معمولاً در ۳۰سالگی تولیدِمثل میکنند. معیار این تعریف کاملاً زیستی است و آن هم بیشازحد تقلیلزده و سادهانگارانه است. تعریف دقیقتر شاید چنین باشد: کسانی که در یک زمانه زندگی میکنند و تجربههای اجتماعی و فرهنگی مشترکی دارند.
واقعنگریِ تعریف اخیر زمانی معلوم میشود که تفاوتهای «نسل زِد» را با «نسل وای» و تفاوت این دو را با «نسل اکس» در نظر آوریم. با بیانی ایرانیتر و بومیانهتر، میتوانیم اینطور بگوییم: تفاوتهای دهههشتادیها با دهههفتادیها و تفاوت این دو با دههشصتیها. حتی با نگاهی گذرا، آشکار میشود که تفاوت دهههفتادیها با دهههشتادیها بیش از تفاوت دهههفتادیها با دههشصتیها است. همچنین گویا دهههشتادیها با دههنودیها تجانس و شباهت بیشتری دارند تا با دهههفتادیها، و این خود نشان میدهد که شرایط فرهنگی و اجتماعی در مرزبندی نسلها نقش بهمراتب پررنگتری دارد تا دهگانهای سالشماری و موعدهای تولیدِمثل. به نظر میرسد تولد و زندگی در دهۀ اول قرن بیستویکم که با گسترش برقآسای اینترنت همراه بوده، مهمترین علت شکاف نسلی میان دههنودیها و دهههشتادیها با نسلهای پیش از خودشان است.
اما اکنون که از این شکاف آگاهیم، چه باید کنیم؟ انکار یا هشدار؟ قطعاً هیچ کدام! اگرچه این تغییرِ ناگهانی و شکافِ برآمده از آن در نگاه اول خوفناک و خطرناک به نظر میرسد، اما بههرحال باید آن را بپذیریم و بکوشیم که هرچه بیشتر و زودتر با نسل جدید کنار بیاییم و همزیستی کنیم. در این میان، مجلۀ انشا و نویسندگی هم بهعنوان پدیده و رسانهای که بهفراخور موضوع و مخاطب ویژهاش، در این زمانه بیش از هر نسل دیگری با همین دهههشتادیها و دههنودیها سروکار دارد، نهتنها نباید از این روند جا بماند، بلکه باید پوست بیندازد، طرحی نو دراندازد، و در فصل نو با نسل نو همگام شود.
نسل نو دیگر علاقهای به آثار بلند سیاسی و اجتماعی قدیم ندارد؛ چراکه اساساً و اصولاً تصوری هم از آن زمانه ندارد. برای دههنودیها، کتابهای علی شریعتی و فیلمهای مسعود کیمیایی همانقدر نامفهوم و بیگانه است که کتابهای جوجو مویز و سریالهای کرهای برای دههچهلیها. نسل نو به دنبال دو چیز است: درآمد و هیجان؛ بنابراین انشا و نویسندگی باید قبل از تولید و انتشار هر اثری، نخست این سؤال را از خود بپرسد: این اثر در عین آگاهیرسانی و فایدهمندی، آیا میتواند برای مخاطب ویژهاش، یعنی همان نسل نو، مستقیماً یا در نهایت به درآمد و یا هیجان منجر شود؟
با این منطق، این حوزههای نورسیده و پرمشتری همان شاخساران تازهای هستند که قرار است در فصل نو، از درخت مجله برویند و گلهای خلاقیت نسل نو را برویانند: تبلیغنویسی، پادکستسازی، سناریونویسی برای انیمهسازی و بازیسازی، نمایشنامهنویسی، فیلمنامهنویسی، ادبیات گمانهزن، ترانهنویسی، مرورنویسی کتاب، و ادبیات خودیاری و توسعۀ فردی. اما اینها به کنار، نباید فراموش کنیم که نسل نو نسل کنشگر است و ارتباط یکسویه را برنمیتابد. پس انشا و نویسندگی باید آنها را با خود همراه سازد تا با کمک و به دست همین نسل، پوست بیندازد و در آستانۀ هفدهسالگی، چونان نوجوانی هفدهساله چالاک و سرزنده گردد.
#نوجوان #نسل_زد #نسل_آلفا
#مناسبت #انشا_و_نویسندگی
معین پایدار، ۱۱ مرداد ۱۴۰۳
👍4❤2😁1🙏1