Forwarded from شاهنامه و اسطوره (Afshin Sepehri)
فایلهای صوتی دورههای پیشین کلاس «شاهنامه و اسطوره»
دوره نخست
جلسه نخست - مقدمه، زندگینامه فردوسی و جایگاه وی در تاریخ و فرهنگ ایران، تاریخچه و ریشه اسطورههای ایرانی
جلسه دوم - تاریخ ایران در چهار سده نخست اسلامی، منابع شاهنامه، داستان کیومرث، افسانه آفرینش ایرانی
جلسه سوم - داستانهای هوشنگ و طهمورث در شاهنامه و اوستا و ریشه جشن سده
جلسه چهارم - داستان جمشید در شاهنامه و اسطورههای هند و ایرانی (بخش نخست)
جلسه پنجم - پایان داستان جمشید و آغاز داستان ضحاک در شاهنامه و اسطوره، مروری بر گرشاسپ نامه
جلسه ششم - ادامه داستان ضحاک در شاهنامه و ریشههای اسطورهای نمادهای داستان مانند درفش کاویانی و کوه البرز
جلسه هفتم - پایان داستان ضحاک در شاهنامه، ریشههای داستان ضحاک و فریدون و مقایسه آن با سایر روایتهای تاریخی و اسطورهای ایرانی و یونانی
دوره دوم
جلسه نخست - مقدمه، جایگاه فردوسی و شاهنامه، ریشههای اسطورهها، آغاز داستان پادشاهی فریدون
جلسه دوم - پایان داستان پادشاهی فریدون
جلسه سوم - ریشههای اسطورهای داستان فریدون، افزودههای داستان فریدون، داستان یک بیت، آغاز داستان پادشاهی منوچهر و داستان زال و سیمرغ
جلسه چهارم - پایان داستان زال و سیمرغ و آغاز داستان زال و رودابه
جلسه پنجم - ادامه داستان زال و رودابه
جلسه ششم - پایان داستان زال و رودابه
جلسه هفتم - داستان زایش رستم، پایان پادشاهی منوچهر و ریشههای داستانهای زال و سیمرغ و زال و رودابه
جلسه هشتم - داستانهای پادشاهی نوذر و زو طهماسپ و ریشههای اسطورهای آنها، داستان آرش کمانگیر
شما همچنین میتوانید تمامی جلسات کلاس را در پادکست «شاهنامه و اسطوره» از رادیو ایرانشهر بشنوید.
پادکست «شاهنامه و اسطوره» در iTunes
@shahnameh_myth
دوره نخست
جلسه نخست - مقدمه، زندگینامه فردوسی و جایگاه وی در تاریخ و فرهنگ ایران، تاریخچه و ریشه اسطورههای ایرانی
جلسه دوم - تاریخ ایران در چهار سده نخست اسلامی، منابع شاهنامه، داستان کیومرث، افسانه آفرینش ایرانی
جلسه سوم - داستانهای هوشنگ و طهمورث در شاهنامه و اوستا و ریشه جشن سده
جلسه چهارم - داستان جمشید در شاهنامه و اسطورههای هند و ایرانی (بخش نخست)
جلسه پنجم - پایان داستان جمشید و آغاز داستان ضحاک در شاهنامه و اسطوره، مروری بر گرشاسپ نامه
جلسه ششم - ادامه داستان ضحاک در شاهنامه و ریشههای اسطورهای نمادهای داستان مانند درفش کاویانی و کوه البرز
جلسه هفتم - پایان داستان ضحاک در شاهنامه، ریشههای داستان ضحاک و فریدون و مقایسه آن با سایر روایتهای تاریخی و اسطورهای ایرانی و یونانی
دوره دوم
جلسه نخست - مقدمه، جایگاه فردوسی و شاهنامه، ریشههای اسطورهها، آغاز داستان پادشاهی فریدون
جلسه دوم - پایان داستان پادشاهی فریدون
جلسه سوم - ریشههای اسطورهای داستان فریدون، افزودههای داستان فریدون، داستان یک بیت، آغاز داستان پادشاهی منوچهر و داستان زال و سیمرغ
جلسه چهارم - پایان داستان زال و سیمرغ و آغاز داستان زال و رودابه
جلسه پنجم - ادامه داستان زال و رودابه
جلسه ششم - پایان داستان زال و رودابه
جلسه هفتم - داستان زایش رستم، پایان پادشاهی منوچهر و ریشههای داستانهای زال و سیمرغ و زال و رودابه
جلسه هشتم - داستانهای پادشاهی نوذر و زو طهماسپ و ریشههای اسطورهای آنها، داستان آرش کمانگیر
شما همچنین میتوانید تمامی جلسات کلاس را در پادکست «شاهنامه و اسطوره» از رادیو ایرانشهر بشنوید.
پادکست «شاهنامه و اسطوره» در iTunes
@shahnameh_myth
❤6👍5
Forwarded from سرو سایهفکن
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زبان و ادب فارسی؛
گفتگوی دکتر شروین فریدنژاد با استاد #جلال_خالقی_مطلق .
برگزارکنندگان : انجمن زبانهای باستانی آژیار و انجمن مهر شاهنامه بابلسر.
@sarve_saye_fekan
گفتگوی دکتر شروین فریدنژاد با استاد #جلال_خالقی_مطلق .
برگزارکنندگان : انجمن زبانهای باستانی آژیار و انجمن مهر شاهنامه بابلسر.
@sarve_saye_fekan
👍4❤2
Forwarded from سرو سایهفکن
YouTube
زبان و ادب فارسی؛ گفتگوی دکتر شروین فریدنژاد با استاد گرانمایه دکتر جلال خالقی مطلق
گفتگو از 4:40 و تصویر از 14:00 آغاز شده است.
کانال تلگرام انجمن زبانهای باستانی آژیار:
https://t.me/associationofiranianlanguages
اینستاگرام انجمن مهر شاهنامه بابلسر:
https://www.instagram.com/anjomane.mehre.shahname
کانال تلگرام انجمن زبانهای باستانی آژیار:
https://t.me/associationofiranianlanguages
اینستاگرام انجمن مهر شاهنامه بابلسر:
https://www.instagram.com/anjomane.mehre.shahname
Forwarded from با تاریخ (Hamidreza Yousefi)
در مقامِ دوستی.pdf
2.3 MB
در مقامِ دوستی
درباره مرتضی کیوان
نوشته شاهرخ مسکوب (پاریس؛ ۳۰ خرداد ۱۳۸۰)
*از کتابِ مرتضی کیوان، به کوشش شاهرخ مسکوب، نشر فرهنگ جاوید.
@batarikh
درباره مرتضی کیوان
نوشته شاهرخ مسکوب (پاریس؛ ۳۰ خرداد ۱۳۸۰)
*از کتابِ مرتضی کیوان، به کوشش شاهرخ مسکوب، نشر فرهنگ جاوید.
@batarikh
خاطرات مبارزان حزب توده ایران.pdf
1.3 MB
ملاحظاتی درباره خاطرات مبارزان حزب توده
از شاهرخ مسکوب
*ایراننامه، ویژه خاطرهنگاری در ایران. سال چهاردهم، شماره ۴، پائیز ۱۳۷۵.
در این خاطرات هیچ یک از نویسندگان (یا گویندگان) در طول سرگذشت خود اشارهای به کشاکشهای نفسانی و آزمونهای درونیِشان نمیکنند. هیچ سخنی از عواطف شخصی، از عشق و عشق ورزیدن، زیروبم رابطه با نزدیکان، ترس و تردیدهایِ پنهان، دودلی، نومیدی یا پشیمانی از مبارزه گفته نمیشود. نمیگویند آنچه را که در میدان سیاست یا حزب روی داده در خلوت دل خود چگونه «زیسته»اند. کسی به آستانه این حریم نزدیک نمیشود. شاید گفته شود که موضوع این خاطرات زندگی اجتماعی است نه خصوصی. ولی چگونه ممکن است در گذر سالهایِ دراز عواطف قلبی و حالهایِ نفسانی هیچ یک از مبارزان در کار سیاسی و درگیری اجتماعیِشان هیچ اثری نکرده باشد. این پنهانکاری، خلوت زندگی عاطفی خود را در «اندرونی» خانه روح پنهان داشتن و فقط دریچهای از «بیرونی» را به رویِ ناظران بازکردن، نیز به گمان من از ویژگیهایِ سرگذشت تاریخی بیمزده و ناایمنِ ما و از دیدگاهِ روانشناسی اجتماعی، شایان مطالعه و بررسی است.
@batarikh
از شاهرخ مسکوب
*ایراننامه، ویژه خاطرهنگاری در ایران. سال چهاردهم، شماره ۴، پائیز ۱۳۷۵.
در این خاطرات هیچ یک از نویسندگان (یا گویندگان) در طول سرگذشت خود اشارهای به کشاکشهای نفسانی و آزمونهای درونیِشان نمیکنند. هیچ سخنی از عواطف شخصی، از عشق و عشق ورزیدن، زیروبم رابطه با نزدیکان، ترس و تردیدهایِ پنهان، دودلی، نومیدی یا پشیمانی از مبارزه گفته نمیشود. نمیگویند آنچه را که در میدان سیاست یا حزب روی داده در خلوت دل خود چگونه «زیسته»اند. کسی به آستانه این حریم نزدیک نمیشود. شاید گفته شود که موضوع این خاطرات زندگی اجتماعی است نه خصوصی. ولی چگونه ممکن است در گذر سالهایِ دراز عواطف قلبی و حالهایِ نفسانی هیچ یک از مبارزان در کار سیاسی و درگیری اجتماعیِشان هیچ اثری نکرده باشد. این پنهانکاری، خلوت زندگی عاطفی خود را در «اندرونی» خانه روح پنهان داشتن و فقط دریچهای از «بیرونی» را به رویِ ناظران بازکردن، نیز به گمان من از ویژگیهایِ سرگذشت تاریخی بیمزده و ناایمنِ ما و از دیدگاهِ روانشناسی اجتماعی، شایان مطالعه و بررسی است.
@batarikh
👍20❤7🙏2
Forwarded from روایتِ روانبُد
ملیت_ایرانی_و_رابطهی_آن_با_زبان_و_تاریخ_شاهرخ_مسکوب.pdf
909.1 KB
ملیت ایرانی و رابطهی آن با زبان و تاریخ
شاهرخ مسکوب
ـــــــ
شاهرخ مسکوب در این چهلوشش صفحه با زبانی روان و بیانی صریح چنان طرح موجزی از مسئلهی ربطِ زبان و ادبیات فارسی با هویت ملیِ ایرانی ارائه میدهد که گاهی خیال میکنم یادکردهای به نیکیِ جواد طباطبایی در دوــسه پانویس از مسکوب و دیدار و گفتوگوهای با او در پاریس دههی هشتاد میلادی شاید ربط داشته باشد به آنچه در این متن و خاصّه در صفحات ۱۰ تا ۱۳ مسکوب میگوید، با زیرعنوانِ «تاریخ به خود معنا میدهد»، و آرزویی که همچون راه به نسلهای بعدی وامیسپرد: «عجیب است اگر بعد از این انقلاب اسلامی یکبارِ دیگر به تاریخ خودمان برنگردیم و از دیدگاه و از پشت شیشهی این زمانِ حال، گذشته را دوباره بررسی نکنیم. این کار خواهد شد.»
از این متن، که فصلیست از کتاب هویت ایرانی و زبان فارسی، بیشتر خواهم نوشت، اگر بتوانم.
روایتِ روانبُد
شاهرخ مسکوب
ـــــــ
شاهرخ مسکوب در این چهلوشش صفحه با زبانی روان و بیانی صریح چنان طرح موجزی از مسئلهی ربطِ زبان و ادبیات فارسی با هویت ملیِ ایرانی ارائه میدهد که گاهی خیال میکنم یادکردهای به نیکیِ جواد طباطبایی در دوــسه پانویس از مسکوب و دیدار و گفتوگوهای با او در پاریس دههی هشتاد میلادی شاید ربط داشته باشد به آنچه در این متن و خاصّه در صفحات ۱۰ تا ۱۳ مسکوب میگوید، با زیرعنوانِ «تاریخ به خود معنا میدهد»، و آرزویی که همچون راه به نسلهای بعدی وامیسپرد: «عجیب است اگر بعد از این انقلاب اسلامی یکبارِ دیگر به تاریخ خودمان برنگردیم و از دیدگاه و از پشت شیشهی این زمانِ حال، گذشته را دوباره بررسی نکنیم. این کار خواهد شد.»
از این متن، که فصلیست از کتاب هویت ایرانی و زبان فارسی، بیشتر خواهم نوشت، اگر بتوانم.
روایتِ روانبُد
👍26❤7🙏3💩1
Forwarded from ویراستار (Hossein Javid)
هر بیلبوردی برای اکران به مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیاز دارد. پس کارشناس ارشاد میتوانسته این آگهی را رد کند و تقاضا کند بهجای «TWIN COOLING» خیلی ساده و همهفهم بنویسند «سرمایش دوگانه». مگر برای بچههای محلهی کوونت گاردن لندن بیلبورد زدهای که انگلیسی نوشتهای؟! بماند که اسم برند هم فارسی نیست و توجیهش این است که بازارهای صادراتی را هدف قرار دهند! بله دیگر، دنیا لنگ لوازم خانگیای است که ما قطعات اصلیاش را از چین وارد و اینجا مونتاژ میکنیم!
این همان وزارت ارشادی است که بودجههای میلیاردی برای نگاهبانی از زبان فارسی دارد و مسئولانش مدام مصاحبه میکنند که فلان شورا را راه انداختیم و فلان کار را کردیم و این همان کشوری است که وزیر کشورش به انگلیسی بودن «فود» در «اسنپ فود» معترض است!
زور آقایان فقط به تابلوهای مغازههای کوچک میرسد که مجبورشان میکنند نوشتههای خارجی را با چسب یا رنگ بپوشانند یا کلاً تابلو را عوض کنند. کسبوکارهای بزرگ، اگر دلشان بخواهد، میتوانند اسپرانتو هم روی بیلبوردها و تابلوهایشان بنویسند! خلاصهی ماجرا این است: «پول بده، رو سیبیل شاه نقاره بزن!»
حسین جاوید
@Virastaar
این همان وزارت ارشادی است که بودجههای میلیاردی برای نگاهبانی از زبان فارسی دارد و مسئولانش مدام مصاحبه میکنند که فلان شورا را راه انداختیم و فلان کار را کردیم و این همان کشوری است که وزیر کشورش به انگلیسی بودن «فود» در «اسنپ فود» معترض است!
زور آقایان فقط به تابلوهای مغازههای کوچک میرسد که مجبورشان میکنند نوشتههای خارجی را با چسب یا رنگ بپوشانند یا کلاً تابلو را عوض کنند. کسبوکارهای بزرگ، اگر دلشان بخواهد، میتوانند اسپرانتو هم روی بیلبوردها و تابلوهایشان بنویسند! خلاصهی ماجرا این است: «پول بده، رو سیبیل شاه نقاره بزن!»
حسین جاوید
@Virastaar
👍60👎4❤3👏2🙏1
Forwarded from چشموچراغ
❗️شما یادتون نمیاد، یکموقعی «همشیرۀ فاضله» و «علیالعجاله» و «علقۀ مضغه» میگفتیم و خوشحال بودیم که عربیدان شدهایم؛
❗️شما یادتون نمیاد، یکوقتی «آبسولومان» و «شارژدافر» و «اونیورسیته» و «فاكولته» میگفتیم و خوشحال بودیم که فرانسهدان شدهایم.
❗️اما شما یادتونه، اصلاً هنوز هم، «تایم» و «فان» و «ویو» میگوییم و خوشحالیم که انگلیسیدان شدهایم.
راستی، زمانش نرسیده که فارسیدان بشویم و بهخاطر خوب دانستن آن، سرمان را بالا بگیریم؟
@cheshmocheragh
❗️شما یادتون نمیاد، یکوقتی «آبسولومان» و «شارژدافر» و «اونیورسیته» و «فاكولته» میگفتیم و خوشحال بودیم که فرانسهدان شدهایم.
❗️اما شما یادتونه، اصلاً هنوز هم، «تایم» و «فان» و «ویو» میگوییم و خوشحالیم که انگلیسیدان شدهایم.
راستی، زمانش نرسیده که فارسیدان بشویم و بهخاطر خوب دانستن آن، سرمان را بالا بگیریم؟
@cheshmocheragh
👍103❤22👎2😁1🙏1👌1
Forwarded from نُسخۀ خطی
💠 نقّالی که در شاهنامه زیست!
#نسخه_خوانی
مولانا ساقی
قصهخوانی بود که هزار فردوسی را درس دانشوری میگفت. نقّالی بود که صد نظامی گنجهای را زبان سخنوری میگشود. آن بزرگوار از فحول شعرای تبریز است؛ کسبش قصهخوانی. مدت چهل سال است که مدّاح رستم دستان و نقل رزم آن پهلوان میکند. ذخیرۀ سی سالۀ فردوسی طوسی، مخزون گنجینۀ آن صاحبکمال است.
نظم
تفاخر نیست بر فردوسی از گفتار سیساله
که او احیای رستم کرد و تو احیای فردوسی!
شنیدم مولانا چنان رقیقدل بود که شیشۀ خاطرش هرگز با غبار بیرحمی زنگ نبسته، در میان قصهخوانی چون رشتۀ کلام به قتل سهراب یا سیاوش یا یکی از جوانان ایران میرسید، چون زن تکایا نالۀ وامِحنتا! از دل میکشیدی! گاهگاه میشد که از کثرت رقّت و بسیاریِ ناله گلوگیر شده ساعتی چند بیحس و بیاختیار میماندی!
نظم
تکیه بر دنیا نباید کرد [و] دل در وی نهاد
کآسمان گاهی به مِهر است ای برادر، گَه به کین
چنانکه روزی احوال قتل سهراب را میکرد که رقّت دست داده آن بزرگوار نالۀ واحسرتا! فریاد وامِحنتا! از دل پُرآذر کشیده؛ عرض کردند:
مولانا! ناله تا کی؟ قدری خود را تسلّی داده به مضمون آیۀ شریفۀ «ان الله مع الصابرین« عمل نما.
آن بزرگوار نالهای کشیده فرمودند که چطور صبر نمایم و با چهحالت ننالم؟! مگر فراموش خواهد شد نوشدارویی که پدرش [رستم] از طلسم جمشید آوردهبود و کیکاووس بیناموس از وی مضایقه نمود [و] بر جوانیاش رحم نکرد؟!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📕 تذکرۀ بهجةالشعراء ، مولف، اسرار علیشاه تبریزی، محفوظ در کتابخانۀ مجلس به شماره 9174
@manuscript_ir
〰️🍃🌺
#نسخه_خوانی
مولانا ساقی
قصهخوانی بود که هزار فردوسی را درس دانشوری میگفت. نقّالی بود که صد نظامی گنجهای را زبان سخنوری میگشود. آن بزرگوار از فحول شعرای تبریز است؛ کسبش قصهخوانی. مدت چهل سال است که مدّاح رستم دستان و نقل رزم آن پهلوان میکند. ذخیرۀ سی سالۀ فردوسی طوسی، مخزون گنجینۀ آن صاحبکمال است.
نظم
تفاخر نیست بر فردوسی از گفتار سیساله
که او احیای رستم کرد و تو احیای فردوسی!
شنیدم مولانا چنان رقیقدل بود که شیشۀ خاطرش هرگز با غبار بیرحمی زنگ نبسته، در میان قصهخوانی چون رشتۀ کلام به قتل سهراب یا سیاوش یا یکی از جوانان ایران میرسید، چون زن تکایا نالۀ وامِحنتا! از دل میکشیدی! گاهگاه میشد که از کثرت رقّت و بسیاریِ ناله گلوگیر شده ساعتی چند بیحس و بیاختیار میماندی!
نظم
تکیه بر دنیا نباید کرد [و] دل در وی نهاد
کآسمان گاهی به مِهر است ای برادر، گَه به کین
چنانکه روزی احوال قتل سهراب را میکرد که رقّت دست داده آن بزرگوار نالۀ واحسرتا! فریاد وامِحنتا! از دل پُرآذر کشیده؛ عرض کردند:
مولانا! ناله تا کی؟ قدری خود را تسلّی داده به مضمون آیۀ شریفۀ «ان الله مع الصابرین« عمل نما.
آن بزرگوار نالهای کشیده فرمودند که چطور صبر نمایم و با چهحالت ننالم؟! مگر فراموش خواهد شد نوشدارویی که پدرش [رستم] از طلسم جمشید آوردهبود و کیکاووس بیناموس از وی مضایقه نمود [و] بر جوانیاش رحم نکرد؟!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📕 تذکرۀ بهجةالشعراء ، مولف، اسرار علیشاه تبریزی، محفوظ در کتابخانۀ مجلس به شماره 9174
@manuscript_ir
〰️🍃🌺
👍10❤6🙏1
Forwarded from کانال رسمی شیرین عبادی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگم گاه تارم روز و شب
خواننده: #افسانه_رثایی
تار: #حسین_علیزاده
شعر: #مولانا
کنسرت کپنهاگ / سپتامبر ۲۰۰۱
@ShirinEbadiofficial
گاه چنگم گاه تارم روز و شب
خواننده: #افسانه_رثایی
تار: #حسین_علیزاده
شعر: #مولانا
کنسرت کپنهاگ / سپتامبر ۲۰۰۱
@ShirinEbadiofficial
❤5👍3🔥2🙏1
همراهان عزیز سلام،
پیشنهاد میکنم کانال آقای مجید سلیمانی که محل انتشار نوشتههای ایشان درباره ادب فارسی خواهد شد را دنبال کنید:
پیشنهاد میکنم کانال آقای مجید سلیمانی که محل انتشار نوشتههای ایشان درباره ادب فارسی خواهد شد را دنبال کنید:
❤6🔥1🙏1
Forwarded from کاریز
شهره کاریزیست پر آبِ حیات...
گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مِهر،
آن مِهر بر که افکنم؟ آن دل کجا برم؟
حافظ این بیت دلنشین را از «گفته» کمال اسماعیل به خاطر داشت، پیش از کمال امّا دمنه به کلیله گفته بود، و دمنه هم آن را در دفتر مسعود سعد خوانده بود.
ما هم اینک آن را خطاب به معشوق هزارساله میخوانیم: ادب پارسی
من جرعهنوش بزم تو بودم هزار سال،
کی ترک آبخورد کند طبع خوگرم؟
گر برکنم دل از تو...
گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مِهر،
آن مِهر بر که افکنم؟ آن دل کجا برم؟
حافظ این بیت دلنشین را از «گفته» کمال اسماعیل به خاطر داشت، پیش از کمال امّا دمنه به کلیله گفته بود، و دمنه هم آن را در دفتر مسعود سعد خوانده بود.
ما هم اینک آن را خطاب به معشوق هزارساله میخوانیم: ادب پارسی
من جرعهنوش بزم تو بودم هزار سال،
کی ترک آبخورد کند طبع خوگرم؟
گر برکنم دل از تو...
❤32👍4🙏1
Forwarded from جرئت دانستن داشته باش
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پیشتر در این یادداشت، مصاحبهای تصویری برای نخستین بار از زندهیاد استاد ابراهیم پورداود گذاشته بودم. این مصاحبه بخشی از مستند «جشن سده» بهکارگردانیِ منوچهر عسگرینسب بود. او زادهی ۱۳۱۵ در کرمان و درگذشتهی ۱۳۹۷ بود. در ۱۳۴۶ که گروه «پژوهش ایرانزمین» زیر نظر فریدون رهنما در تلویزیون ملی ایران تشکیل شد، فیلمسازانِ جوان موظف شدند که نخستین فیلمهای مستندشان را دربارهی آیینهای زادگاهشان بسازند؛ ازاینرو عسگرینسب به کرمان رفت و نخستین فیلم مستندش، یعنی جشن سده را ساخت. تصویرهایی که از کرمان قدیم در این مستند میبینیم حیرتانگیز است. برخی صحنهها مانند ترمهدوزی و نقشهخوانی در فرشبافی (اینجا) و آب کشیدن و ریختن در حوض بهسبک سنتی ارتباطی به سده نداشته و صرفاً ارزش مردمشناسانه دارد. اینک میتوانید فایل کامل و باکیفیت این مستند را ببینید. نویسندهی گفتارِ مستند، محمدرضا اصلانی، کارگردان گیلانیِ اثر درخشان «شطرنج باد» (۱۳۵۵) است. بهگفتهی استاد مهرداد بهار، احتمالاً سده ربطی به ۱۰۰ ندارد (حتی واژهی سده در معنای قرن هم متأخر است) و سده گویا از ریشهی sand بهمعنای ظاهر شدن و آشکار شدن است.
@REsearchers
@REsearchers
❤14👏10👍7🙏1
Forwarded from کاریز
دو سه بیت ماند باقی، تو بگو بر این نشانی...
چند خوردی چرب و شیرین از طعام؟ امتحان کن چند روزی در صیام
چند شبها خواب را گشتی اسیر؟ یک شبی بیدار شو، دولت بگیر...
صاحب این دو بیت مشهور، که با نغمهٔ افشاری استاد شجریان، شاید آشناترین ابیات مثنوی هم باشند، کیست!؟ نه، مولانا نیست! به واقع گویندهٔ آن خیلی هم متاخّر است امّا انصاف آن است که این دو بیت چنان در میان ابیات مثنوی خوش نشستهاند که گویی کلام مولانا بودهاند که از قلم کاتب جا ماندهاند، دست کم، آن کاتب نخستین.
من مدّتی در بین دستنویسهای مثنوی میجستم تا بدانم که اصل این ابیات از کجاست، کی به مثنوی افزوده شده و اگر دست دهد، شاعر آنها چه کسی بوده است.
پیش از هر نکته بگوییم که این ابیات کجای مثنوی بودهاند. دفتر پنجم مثنوی، در حدود ابیات ۲۱۵۰، پیش و پس از عنوان: «حکایت در تقریرِ این سخن که چندین گاه گفت و گو را آزمودیم، مدّتی صبر و خاموشی را بیازماییم» این دو بیت اصیل آمده است که:
چند گفتی نظم و نثر و راز فاش خواجه یک روز امتحان کن گنگ باش
چند پختی تلخ و تیز و شورْگز این یکی بار امتحان شیرین بپز
و همینجاست که سه بیت افزوده میآیند که دو بیتش را پیشتر آوردیم به علاوهٔ این بیت که در مثنوی افشاری استاد نیامده و از این رو شهرت آن دو بیت را هم ندارد:
روزها بردی به سر در هزل و جدّ روزکی دو جهد را شو مستعدّ
امّا این ابیات در نسخ قدیم مثنوی دیده نمیشوند. حتّی نسخهٔ ناسخهٔ مثنوی عبداللطیف عبّاسی گجراتی، جمع آمده در ۱۰۳۱ هـ ق، که حدود دو هزار بیت الحاقی نسبت به دستنویسهای اصیل کهن دارد، همچنان فاقد این ابیات است. حاصل جستجو را خلاصه کنم که کهنترین نسخهای که من این ابیات را در آن دیدهام، تحریر وصال شیرازی، خطّاط و شاعر مشهور، مورّخ ۱۲۴۳ هـ ق است. از وصال و فرزندان او، تحریرهای متعدّدی از مثنوی باقیست. فرزند او توحید در پایان نسخهٔ مورّخ ۱۲۸۱ هجری مینویسد که این سومین تحریر مثنوی به خطّ اوست. در عکسی که آوردهام، دو نسخه میبینیم که کتابت هر دو در سال ۱۲۴۳ هـ ق بوده است. کاتب تصویر بالا، عبدالله بن احمد فسایی است که این ابیات در نسخه او نیست. تصویر پایین امّا همان نسخه به خطّ وصال شیرازی است که ذکر شد. پس از این است که این ابیات اندک اندک در برخی دستنویسها ظاهر میشوند. برای مثال نسخ مورّخ ۱۲۵۱ و ۱۲۵۵ هجری به خطّ محمّد بن عبّاس بنایی و دستنویسهای مورّخ ۱۲۵۲ تحریر زین العابدین مراغی و ۱۲۶۴ از محمّد مهدی فراهانی، شامل این ابیات نیستند حال آن که در همین حدود زمانی، این سه بیت در نسخ مورّخ ۱۲۶۶ با خطّ احمد بن وصال و ۱۲۶۸ تحریر محمّد هاشم خوانساری دیده میشوند و پس از این کم و بیش در بیشتر نسخ دستنویس و از آنجا هم در چاپ سنگی دارالطّبع طهران مورخ ۱۳۰۷ هـ ق و این هست تا تصحیحات انتقادی به نسبت معاصر که این ابیات از متن بیرون رفتهاند.
«گفت ای یاران سؤالی میکنم، مردِ درویشم، همین آمد فنم!» که آیا، با احتیاط، نمیتوان احتمال داد که این ابیات افزودهٔ خود وصال شیرازی باشند؟ شاعری چنین قویدست که ذهن و زبان و دست و نگاهی اینگونه همدم و آشنا با مثنوی داشته است؟
بیفزاییم که ابیات الحاقی در مثنوی از این نوع، و چنان که با قید احتیاط و احتمال آمد، افزودهٔ وصال شیرازی، بیش از این است که جا دارد به استقلال به آن پرداخته شود. در این یادداشت کوتاه امّا «به این دو بیت اختصار کردیم» که حاضر در حافظهٔ همهٔ ماست.
.
چند خوردی چرب و شیرین از طعام؟ امتحان کن چند روزی در صیام
چند شبها خواب را گشتی اسیر؟ یک شبی بیدار شو، دولت بگیر...
صاحب این دو بیت مشهور، که با نغمهٔ افشاری استاد شجریان، شاید آشناترین ابیات مثنوی هم باشند، کیست!؟ نه، مولانا نیست! به واقع گویندهٔ آن خیلی هم متاخّر است امّا انصاف آن است که این دو بیت چنان در میان ابیات مثنوی خوش نشستهاند که گویی کلام مولانا بودهاند که از قلم کاتب جا ماندهاند، دست کم، آن کاتب نخستین.
من مدّتی در بین دستنویسهای مثنوی میجستم تا بدانم که اصل این ابیات از کجاست، کی به مثنوی افزوده شده و اگر دست دهد، شاعر آنها چه کسی بوده است.
پیش از هر نکته بگوییم که این ابیات کجای مثنوی بودهاند. دفتر پنجم مثنوی، در حدود ابیات ۲۱۵۰، پیش و پس از عنوان: «حکایت در تقریرِ این سخن که چندین گاه گفت و گو را آزمودیم، مدّتی صبر و خاموشی را بیازماییم» این دو بیت اصیل آمده است که:
چند گفتی نظم و نثر و راز فاش خواجه یک روز امتحان کن گنگ باش
چند پختی تلخ و تیز و شورْگز این یکی بار امتحان شیرین بپز
و همینجاست که سه بیت افزوده میآیند که دو بیتش را پیشتر آوردیم به علاوهٔ این بیت که در مثنوی افشاری استاد نیامده و از این رو شهرت آن دو بیت را هم ندارد:
روزها بردی به سر در هزل و جدّ روزکی دو جهد را شو مستعدّ
امّا این ابیات در نسخ قدیم مثنوی دیده نمیشوند. حتّی نسخهٔ ناسخهٔ مثنوی عبداللطیف عبّاسی گجراتی، جمع آمده در ۱۰۳۱ هـ ق، که حدود دو هزار بیت الحاقی نسبت به دستنویسهای اصیل کهن دارد، همچنان فاقد این ابیات است. حاصل جستجو را خلاصه کنم که کهنترین نسخهای که من این ابیات را در آن دیدهام، تحریر وصال شیرازی، خطّاط و شاعر مشهور، مورّخ ۱۲۴۳ هـ ق است. از وصال و فرزندان او، تحریرهای متعدّدی از مثنوی باقیست. فرزند او توحید در پایان نسخهٔ مورّخ ۱۲۸۱ هجری مینویسد که این سومین تحریر مثنوی به خطّ اوست. در عکسی که آوردهام، دو نسخه میبینیم که کتابت هر دو در سال ۱۲۴۳ هـ ق بوده است. کاتب تصویر بالا، عبدالله بن احمد فسایی است که این ابیات در نسخه او نیست. تصویر پایین امّا همان نسخه به خطّ وصال شیرازی است که ذکر شد. پس از این است که این ابیات اندک اندک در برخی دستنویسها ظاهر میشوند. برای مثال نسخ مورّخ ۱۲۵۱ و ۱۲۵۵ هجری به خطّ محمّد بن عبّاس بنایی و دستنویسهای مورّخ ۱۲۵۲ تحریر زین العابدین مراغی و ۱۲۶۴ از محمّد مهدی فراهانی، شامل این ابیات نیستند حال آن که در همین حدود زمانی، این سه بیت در نسخ مورّخ ۱۲۶۶ با خطّ احمد بن وصال و ۱۲۶۸ تحریر محمّد هاشم خوانساری دیده میشوند و پس از این کم و بیش در بیشتر نسخ دستنویس و از آنجا هم در چاپ سنگی دارالطّبع طهران مورخ ۱۳۰۷ هـ ق و این هست تا تصحیحات انتقادی به نسبت معاصر که این ابیات از متن بیرون رفتهاند.
«گفت ای یاران سؤالی میکنم، مردِ درویشم، همین آمد فنم!» که آیا، با احتیاط، نمیتوان احتمال داد که این ابیات افزودهٔ خود وصال شیرازی باشند؟ شاعری چنین قویدست که ذهن و زبان و دست و نگاهی اینگونه همدم و آشنا با مثنوی داشته است؟
بیفزاییم که ابیات الحاقی در مثنوی از این نوع، و چنان که با قید احتیاط و احتمال آمد، افزودهٔ وصال شیرازی، بیش از این است که جا دارد به استقلال به آن پرداخته شود. در این یادداشت کوتاه امّا «به این دو بیت اختصار کردیم» که حاضر در حافظهٔ همهٔ ماست.
.
👍29❤8🙏1🕊1
Forwarded from کاغذ
چند پیشنهاد
اخیراً چند نفر که از پیش آنها را میشناسم کانالهایی تأسیس کردهاند که اگرنه صددرصد، تا حد زیادی به کتاب مربوطند. بد ندیدم اینجا هم با معرفی مختصری پیشنهادشان کنم:
▪️All that jazz / امیر خضراییمنش
امیر خضراییمنش را من اولینبار در گودریدز شناختم و بعد کمکم با او آشناتر شدم و جاهای دیگر هم دنبالش کردم. علائق اصلی خضراییمنش سینما و ادبیات است. او منتقدی صادق و نکتهسنج است و قلم بسیار خوبی هم دارد. این چند سال ترجمهٔ آثار پیپین را جدی گرفته و دو کتابش را ترجمه کرده. پیشنهاد میکنم کانالش را دنبال کنید.
▪️برای کتابخانههای کوچک/ نفیسه میرایی
نفیسه میرایی از آن آدمهای سلیمالنفس کمیابی است که قلم بسیار خوبی هم دارد. او این چند سال به انحای مختلف مشغول کتابندگی بوده، مخصوصاً کتابندگی کتاب کودک و نوجوان. اوایل که دوست داشتم در کاغذ معرفی کتاب کودک و نوجوان هم داشته باشیم خواهش کردم لطفاً این کار را به عهده بگیرد، اما جز دو سه مطلب فرصت نکرد کمک کند. خوشبختانه حالا خودش کانالی برای یادداشتهاش احداث کرده (دربارهٔ مطالب کانال اینجا توضیح داده). مزیت کارش این است که یادداشتهاش را بهصورت صوتی هم منتشر میکند، یکجور پادکست.
▪️عیش مدام
یکی از کتابندگان کهنهکار هم که نخواست نامش فاش بشود اخیراً کانالی درست کرده که ظاهراً قرار است بهشیوهای شخصی یادداشتهایی دربارهٔ ادبیات بنویسد و در آن منتشر کند. این دوست علاوه بر کتابندگی ترجمههایی هم از زبان انگلیسی کرده و قرار است ترجمههای بیشتری هم بکند.
▪️سنگ و سخن/ آیدین رشیدی
آیدین رشیدی مترجم بسیار خوبی است. من هم بهواسطهٔ ترجمههایش با او آشنا شدم و کمکم در عالم همکاری دوست شدیم. آیدین اخیراً در کانالی که درست کرده دربارهٔ آثار جالبی مینویسد که بهندرت در جای دیگر دربارهشان صحبت میشود (یا من ندیدم). از این گذشته، گاهی دربارهٔ مسائل ترجمه هم مینویسد یا به اقتضای شرایط، برشهایی از مقالاتی که ترجمه کرده را هم منتشر میکند.
#پیشنهاد
@kaaghaz
اخیراً چند نفر که از پیش آنها را میشناسم کانالهایی تأسیس کردهاند که اگرنه صددرصد، تا حد زیادی به کتاب مربوطند. بد ندیدم اینجا هم با معرفی مختصری پیشنهادشان کنم:
▪️All that jazz / امیر خضراییمنش
امیر خضراییمنش را من اولینبار در گودریدز شناختم و بعد کمکم با او آشناتر شدم و جاهای دیگر هم دنبالش کردم. علائق اصلی خضراییمنش سینما و ادبیات است. او منتقدی صادق و نکتهسنج است و قلم بسیار خوبی هم دارد. این چند سال ترجمهٔ آثار پیپین را جدی گرفته و دو کتابش را ترجمه کرده. پیشنهاد میکنم کانالش را دنبال کنید.
▪️برای کتابخانههای کوچک/ نفیسه میرایی
نفیسه میرایی از آن آدمهای سلیمالنفس کمیابی است که قلم بسیار خوبی هم دارد. او این چند سال به انحای مختلف مشغول کتابندگی بوده، مخصوصاً کتابندگی کتاب کودک و نوجوان. اوایل که دوست داشتم در کاغذ معرفی کتاب کودک و نوجوان هم داشته باشیم خواهش کردم لطفاً این کار را به عهده بگیرد، اما جز دو سه مطلب فرصت نکرد کمک کند. خوشبختانه حالا خودش کانالی برای یادداشتهاش احداث کرده (دربارهٔ مطالب کانال اینجا توضیح داده). مزیت کارش این است که یادداشتهاش را بهصورت صوتی هم منتشر میکند، یکجور پادکست.
▪️عیش مدام
یکی از کتابندگان کهنهکار هم که نخواست نامش فاش بشود اخیراً کانالی درست کرده که ظاهراً قرار است بهشیوهای شخصی یادداشتهایی دربارهٔ ادبیات بنویسد و در آن منتشر کند. این دوست علاوه بر کتابندگی ترجمههایی هم از زبان انگلیسی کرده و قرار است ترجمههای بیشتری هم بکند.
▪️سنگ و سخن/ آیدین رشیدی
آیدین رشیدی مترجم بسیار خوبی است. من هم بهواسطهٔ ترجمههایش با او آشنا شدم و کمکم در عالم همکاری دوست شدیم. آیدین اخیراً در کانالی که درست کرده دربارهٔ آثار جالبی مینویسد که بهندرت در جای دیگر دربارهشان صحبت میشود (یا من ندیدم). از این گذشته، گاهی دربارهٔ مسائل ترجمه هم مینویسد یا به اقتضای شرایط، برشهایی از مقالاتی که ترجمه کرده را هم منتشر میکند.
#پیشنهاد
@kaaghaz
👍26❤4👎2🙏1
Forwarded from بهمن دارالشفایی
امیر خادم که احتمالاً او را با پادکست فردوسیخوانی میشناسید، مدتی است پادکست جدیدی تولید میکند با عنوان ماجرای مشروطه که موضوعش از عنوانش پیداست. هر قسمتش حدود یکساعتونیم است و تقریباً هر ماه یک قسمت جدید پخش میکند.
نکته این پادکست این است که قصد دارد مفصل و با جزئیات و سر حوصله ماجرای مشروطه را تعریف کند. برای همین از کمی عقبتر شروع کرده و فعلا که پنج قسمتش پخش شده هنوز به خود مشروطه نرسیده.
در قسمت اول قواعد مربوط به زمینداری در ایران دوره قاجار را توضیح میدهد، چون به نظرم در فهم قدرت زمینداران و روحانیون و تاثیری که در وقایع مشروطه داشتند مهم است. در قسمتهای دوم و سوم جنبش بابیه را روایت میکند چون این جنبش مهمترین جنبش اعتراضی دوره قاجار پیش از مشروطه بوده و تعدادی از پیروانش تاثیرات پررنگی در مشروطه داشتند. در قسمت چهارم و پنجم هم نگاهی دارد به اوضاع در کشور عثمانی، چون بسیاری از روشنفکران ایرانی موثر در مشروطه مدتها آنجا زندگی کرده بودند و خیلی از اندیشههای مشروطهخواهی (و حتی خود کلمه مشروطه) از اصلاحات در امپراتوری عثمانی به ایران آمد.
اگر به تاریخ ایران در دوره مدرن علاقه دارید، بسیار شنیدنی است.
.
نکته این پادکست این است که قصد دارد مفصل و با جزئیات و سر حوصله ماجرای مشروطه را تعریف کند. برای همین از کمی عقبتر شروع کرده و فعلا که پنج قسمتش پخش شده هنوز به خود مشروطه نرسیده.
در قسمت اول قواعد مربوط به زمینداری در ایران دوره قاجار را توضیح میدهد، چون به نظرم در فهم قدرت زمینداران و روحانیون و تاثیری که در وقایع مشروطه داشتند مهم است. در قسمتهای دوم و سوم جنبش بابیه را روایت میکند چون این جنبش مهمترین جنبش اعتراضی دوره قاجار پیش از مشروطه بوده و تعدادی از پیروانش تاثیرات پررنگی در مشروطه داشتند. در قسمت چهارم و پنجم هم نگاهی دارد به اوضاع در کشور عثمانی، چون بسیاری از روشنفکران ایرانی موثر در مشروطه مدتها آنجا زندگی کرده بودند و خیلی از اندیشههای مشروطهخواهی (و حتی خود کلمه مشروطه) از اصلاحات در امپراتوری عثمانی به ایران آمد.
اگر به تاریخ ایران در دوره مدرن علاقه دارید، بسیار شنیدنی است.
.
Telegram
ماجرای مشروطه با امیر خادم
مرور مفصل تاریخ جنبش مشروطه
❤20👍14🙏2