ॐ مزه ملکوت ॐ
741 subscribers
8.15K photos
145 videos
12 files
95 links
"روانشناسی، فراروانشناسی، یوگا، مراقبه، مدیتیشن، انرژی مثبت، موفقیت، مباحث علمی، فلسفی و عرفانی ... "

ॐ Pathways to God ॐ
Download Telegram
نفس با نیروی بزرگی که دارد می‌تواند امکانات و توانایی‌های عقلانی مارا تحت تأثیر خود آورده، چرخه آن را مطابق خواسته‌های خود بچرخاند و از راه بدرش کند. این خرد یا عقل جزوی که اسیر نفس است، خام است وبا ابزار حسی آمیخته و گُربُزی و زیرکی از ویژگی‌های مهم آن است که این خود باعث عدم درک و دریافت آن از کیفیت عشق است. بنابراین اعتماد و پشت گرمی به چنین عقلی باعث پسمانی سالک راه می‌شود و فرایند رشد معنوی او را کُند می‌سازد. پیروی مداوم از ذهن محدود شرطی شده که همان خرد جزوی است، سالک راه را به بیراهه‌ها کشانیده، بسا چیزها را برایش دروغین و قلب و وارونه نشان می‌دهد و نیز چیزهای زشت را برایش زیبا و درست جلوه می‌دهد. از این فرایند ذهنی تَوهّم و کژ انگاری زاییده می‌شود که خود باوری و خود شیفتگی با پیامدهای منفی آن متعاقب آن خواهد بود. با بکار بردن چنین ذهنی، سالک می‌تواند تنها یک بخش محدود و کوچک هستی را دریابد که آن هم خالی از اشکال نخواهد بود.

باری، رخنه کردن در دریای ناشناخته‌های هستی وظیفه چنین ذهنی نیست و برای کشف بیشتر و ژرفتر باید به کیمیاگر دل رو آورد؛ زیرا که عقل جزوی همه چیز نیست:

عقل سرتیز است، لیکن پای سست
زآنکه دل ویران شده است وتن درست

وآنکه درعقل و گمان هستش حجاب
گاه پوشیدست و گَه بدریده جَیب

عقل جزوی آفتش وهم است و ظن
زانکه در ظُلُمات شد او را وطن

عقل جزوی عشق را منکر بود
گرچه بنماید که صاحب سِر بود

عقل چون شحنه است، چون سلطان رسید
شحنه بیچاره در کنجی خزید

حجاب دانش:
دلبستگی به دانستگی با همه امکاناتش می‌تواند سد آفرین باشد و روند پیشرفت سالک راه را کُند سازد؛ زیرا دلبستگی یعنی ایستادن و پاییدن است که این با فرایند پویایی عرفانی سرِ سازش ندارد. سالک راه باید درهردم زندگی، چیزهای نو را ببیند، تجربه کند و بیاموزد تا باشد که بیدارتر و آگاه‌تر گردد. سلوک عرفانی یعنی همراه و همبال و همدم با تجلّیات ایزدی که درهر دم نو شدن است و تغیر کردن و هستی جدید پیداکردن؛ و آموزش یعنی فرآیند بی‌پایان و دوام دار و نامحدود.

بنابراین، ذهن می‌تواند با عوامل وابسته به دانش، محدود و شرطی شود و دانش پرده میان انسان و حقیقت و عشق گردد و انسان را از کشف و دریافت بیشتر باز دارد. بزرگ‌ترین خطر دلبستگی به دانستنی‌های محدودمان خود بیگانگی است که در اثر آن از شناخت شخصیت اصلی ایزدی‌مان باز می‌مانیم و از آرمانشهر درونی یا گوهر وجودمان پرت‌تر می‌شویم. خود بیگانگی یعنی دلبستگی به دانستگی‌های محدود و عاریتی‌مان که حاصل خرد جزوی است که این خود زهرهای ذهنی دیگر را خواهد زایید که مهمترین آن‌ها: خودباوری، خود بینی و عُجب، غرور و کبر علمی و دینی، تعصب و داوری در مقابل دیگران، حس برتر و بهتر از دیگران راداشتن، ریاکاری و تظاهر و دیگر ویژگی‌های منفی و نکوهیده‌اند.

خودباوری:
پیش چشمت داشتی شیشه کبود
زآن کبودت جمله عالم می‌نمود

آبگینه زرد چون‌سازی نقاب
زرد بینی جمله نور آفتاب

بشکن آن شیشه کبود و زرد را
تاشناسی گرد را و مرد را

🌱🌸🔮🌸🌱

#دانش_و_دانستگی #مثنوی #مولانا #عرفان #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
” گفت: ” مرد آن است که چنانکه باطنش بود، ظاهرچنان نماید. باطن من همه یکرنگیست، اگرظاهرشود و مرا ولایتی باشد وحکمی، همه عالم یکرنگ شدی، قهر نماندی. و این سنة الله نیست که این عالم چنین باشد. ”

لاوتِسُه: ” جنگ ابزارها ساز و برگ‌ترس و هراسند، از اینجاست که همه آدمیان از آن‌ها بیزارند. بنابراین، رهروان تاو (فرهود و حقیقت راستینه) آن‌ها را بکار نمی‌بندند.
چون جنگ ابزارها، ساز و برگ‌ترس اند؛ فرزانه آن‌ها را بکار نمی‌برد. جزاینکه بدان ناگزیر باشد.
تنها آشتی و صلح و آرامش برای دلش گرامی است،
و چنین پیروزی انگیزه شادمانی برایش نمی‌شود.
هرگاه تو به پیروزی‌ات شاد گردی، به کشتن دیگران شادمانی کرده‌ای،
و آنگاه که به کشتار دیگران شادمانی کنی، ازآن کار اصلی خود (شناخت) دورمانده‌ای.
جنگ بسان سوگواری و خاکسپاری است.
آنگاه که بسا از مردمان کشته شوند،
دیگران با اندوه ژرف در سوگ آن‌ها می‌نشینند. از اینجاست که پیروزی و ظفر را بسان سوگواری و خاکسپاری می‌شود دید. ” و این هم اندیشه مولانا از بُعد خاصی درباره بیدادگری و جنگ و جدال‌های بی‌معناو خانمانسوز:

جنگ خلقان همچو جنگ کودکان
جمله بی‌معنی و بی‌مغز و مُهان

جمله با شمشیر چوبین جنگشان
جمله درلا ینفعی آهنگشان

جمله‌شان گشته سواره بر نیی
کین براق ماست یا دلدل پیی

حاملند وخود ز جهل افراشته
راکب و محمول ره پنداشته

وهم و فکر وحس واِدراک شما
همچو نی دان مرکب کودک هلا

دانش در هر سطحی که باشد و از هر مرجعی که صادر شود، نباید وسیله و ابزار رسیدن به هدفها و مقاصد نفسانی قرار بگیرد؛ زیرا دانش در موضع دُرُستش باید بکار برود که آنهم صرفاً با مدد دل انجام می‌پذیرد، و آنهم نه هر دلی که هوای ادعا در آن باشد.

چون قلم در دست غداری بود
بی گمان منصور بر داری بود

چون سفیهان‌راست این کار و کیا
لازم آمد یقتلون الانبیا

یوسفان از مکر اخوان در چهند
کز حسد یوسف به گرگان می‌دهند

درنتیجه، بزرگ‌ترین پیامد دلبستگی به دانش، خود بیگانگی است که آن یعنی جلوگیری از ساطع شدن فروغ عشق است. از این جاست که فرزانگان و عارفان انسآن‌ها را از محدودیت‌ها و تنگناهای ذهنی آگاه ساخته و درون نگری را هم برای رهایی از بندهای دانستگی و هم برای زخنه کردن به قلمرو فراذهنی یعنی دشت بی‌پایان دل، توصیه می‌کنند؛ زیرا که دانش پایه محدود است و دلبستگی بدان، محدود و شرطی کننده ذهن می‌باشد و با همه سر وصدا و شکوه ظاهری‌اش، انسان را از رسیدن به آگاهی و بینش باز می‌دارد، و از این جاست که گفته‌اند: العقل عِقالةُ الرجال (خرد ورزی‌بندی است بر آدمی) و العِلم هوا لحِجابُ الاکبر (دانستگی پرده و حجاب مِهین است).

🌱🌸🔮🌸🌱

#دانش_و_دانستگی #مثنوی #مولانا #عرفان #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot