🌸✨🌿✨🔮✨🌿✨🌸
✨✨🎆 نقش خوف و ترس در سلوک الی الله 🎆✨✨
اگر موضوع ترس سالک، خداوند باشد و سالک از خداوند بترسد، این خود از وادی های سلوک الی الله است که خواجه عبدالله انصاری از آن تعبیر به میدان خوف می کند. خوف میدان سی و سوم از میادین صدگانه سلوک و حاصل میدان تواضع است.
خواجه عبدالله می گوید: "خوف، ترس است و ترس حصار ایمان است و تریاق تقوی و سلاح مؤمن است".
شیخ عبدالقادر گیلانی سالک را دعوت به خوف نموده و می نویسد: "خوف خدای را در دل جای ده و ایمن مباش تا هنگامی که به پیشگاهش واصل شوی و با پای استوارِ قلبت در حضورش قرار گیری. وقتی فرمان امان الهی را به دستت دادند، آنگاه شایسته است که امنیت و آسودگی حاصل کنی".
پس در این معنا ترس به خودی خود حجاب نیست، اما نسبت به مراتب و منازل عالی تر سلوک؛ مانند اُنس، یا عشق، نوعی حجاب نورانی محسوب می شود.
اگر موضوع ترس سالک، خود مسیر سیر و سلوک عرفانی باشد و فرد از ورود به این مسیر الهی یا ادامه آن بترسد، در این معنا ترس به خودی خود حجاب است و نوعی حجاب ظلمانی محسوب می شود.
ریشه ترس عدم اعتماد کامل به خداوند است، بنابراین راه از میان برداشتن حجابِ ترس - چه نورانی باشد و چه ظلمانی- به طور عام معرفت و در نتیجه اعتماد به خداوند است. این معرفت و اعتماد یک باره حاصل نمی شود، بلکه به تدریج در جریان سلوک الهی کامل تر می شود تا خداوند سالک را لایق حضور و نزدیکی به خود می یابد. "حق سبحانه هرگاه عبدی را برگزید، وی را به خود نزدیک می کند، و چون خوف جلال و کبریایی در دلش ایجاد شد، تابش انوار جمال خوف را از دل او می زداید، تا قلب و باطنش به قرب حق انس گیرد، و این سرّی است از اسرار میان بنده و خدای او".
اما راه از میان برداشتن ترس به عنوان حجاب نورانی، تزکیه نفس ، خود سازی و عشق به امام و اطاعت بی چون و چرا و مطلق از او است.
🌸✨🌿✨🔮✨🌿✨🌸
#نقش_خوف_و_ترس #سلوک #عرفان #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 نقش خوف و ترس در سلوک الی الله 🎆✨✨
اگر موضوع ترس سالک، خداوند باشد و سالک از خداوند بترسد، این خود از وادی های سلوک الی الله است که خواجه عبدالله انصاری از آن تعبیر به میدان خوف می کند. خوف میدان سی و سوم از میادین صدگانه سلوک و حاصل میدان تواضع است.
خواجه عبدالله می گوید: "خوف، ترس است و ترس حصار ایمان است و تریاق تقوی و سلاح مؤمن است".
شیخ عبدالقادر گیلانی سالک را دعوت به خوف نموده و می نویسد: "خوف خدای را در دل جای ده و ایمن مباش تا هنگامی که به پیشگاهش واصل شوی و با پای استوارِ قلبت در حضورش قرار گیری. وقتی فرمان امان الهی را به دستت دادند، آنگاه شایسته است که امنیت و آسودگی حاصل کنی".
پس در این معنا ترس به خودی خود حجاب نیست، اما نسبت به مراتب و منازل عالی تر سلوک؛ مانند اُنس، یا عشق، نوعی حجاب نورانی محسوب می شود.
اگر موضوع ترس سالک، خود مسیر سیر و سلوک عرفانی باشد و فرد از ورود به این مسیر الهی یا ادامه آن بترسد، در این معنا ترس به خودی خود حجاب است و نوعی حجاب ظلمانی محسوب می شود.
ریشه ترس عدم اعتماد کامل به خداوند است، بنابراین راه از میان برداشتن حجابِ ترس - چه نورانی باشد و چه ظلمانی- به طور عام معرفت و در نتیجه اعتماد به خداوند است. این معرفت و اعتماد یک باره حاصل نمی شود، بلکه به تدریج در جریان سلوک الهی کامل تر می شود تا خداوند سالک را لایق حضور و نزدیکی به خود می یابد. "حق سبحانه هرگاه عبدی را برگزید، وی را به خود نزدیک می کند، و چون خوف جلال و کبریایی در دلش ایجاد شد، تابش انوار جمال خوف را از دل او می زداید، تا قلب و باطنش به قرب حق انس گیرد، و این سرّی است از اسرار میان بنده و خدای او".
اما راه از میان برداشتن ترس به عنوان حجاب نورانی، تزکیه نفس ، خود سازی و عشق به امام و اطاعت بی چون و چرا و مطلق از او است.
🌸✨🌿✨🔮✨🌿✨🌸
#نقش_خوف_و_ترس #سلوک #عرفان #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌸✨🌿✨🔮✨🌿✨🌸
✨✨🎆 بيدار شو 🎆✨✨
آدم بيدار كشيك نفس مى كشد و پاسبان حرم دل است و مراقبت تام دارد و نقاد دقيق كارهاى خود است.
اين چنين كس واردات و صادراتش را مى پايد، چانه اش را عقل مى گرداند، كسب و كارش را مواظب است كه حرام خوار بد گوهر مى شود و هرزه خوار هرزه گو مى گردد.
انسان بيدار آنچه را كه مى خواند و مى شنود و مى گويد متوجه است و مصاحبت هايش را حتى نياتش را مى پايد و بدانها مراقبت و توجه دارد كه :
ان السمع والبصر والفؤاد كل اولئك كان عنه مسؤلا
. . . وان تبدوا مافى انفسكم أو تخفوه يحاسبكم به الله . . .
خيالات و مقالات هرزه ذهن را كج و معوج مى كنند، فكر را از استقامت باز مى دارند
اقوال پليد و نيات خلاف واقع افكار را آشفته مى كنند
يكى از رساله هاى شيخ ر ئيس ابوعلى سينا رساله عهد او است، در آن رساله با خدايش پيمان بسته است، كه مقالات و رمان ها و افسانه هاى هرزه نخواند، كه رمان مسموم و آلوده، رهزن درست انديشى انسان مى گردد، حتى در خواب هاى انسان اثر مى گذارد، كه انسان خواب هاى آشفته مى بيند.
🌸✨🌿✨🔮✨🌿✨🌸
#بيدارى #عرفان #سلوک_روحانى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 بيدار شو 🎆✨✨
آدم بيدار كشيك نفس مى كشد و پاسبان حرم دل است و مراقبت تام دارد و نقاد دقيق كارهاى خود است.
اين چنين كس واردات و صادراتش را مى پايد، چانه اش را عقل مى گرداند، كسب و كارش را مواظب است كه حرام خوار بد گوهر مى شود و هرزه خوار هرزه گو مى گردد.
انسان بيدار آنچه را كه مى خواند و مى شنود و مى گويد متوجه است و مصاحبت هايش را حتى نياتش را مى پايد و بدانها مراقبت و توجه دارد كه :
ان السمع والبصر والفؤاد كل اولئك كان عنه مسؤلا
. . . وان تبدوا مافى انفسكم أو تخفوه يحاسبكم به الله . . .
خيالات و مقالات هرزه ذهن را كج و معوج مى كنند، فكر را از استقامت باز مى دارند
اقوال پليد و نيات خلاف واقع افكار را آشفته مى كنند
يكى از رساله هاى شيخ ر ئيس ابوعلى سينا رساله عهد او است، در آن رساله با خدايش پيمان بسته است، كه مقالات و رمان ها و افسانه هاى هرزه نخواند، كه رمان مسموم و آلوده، رهزن درست انديشى انسان مى گردد، حتى در خواب هاى انسان اثر مى گذارد، كه انسان خواب هاى آشفته مى بيند.
🌸✨🌿✨🔮✨🌿✨🌸
#بيدارى #عرفان #سلوک_روحانى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
✨✨🎆 سفر الی الله 🎆✨✨
سفر الی الله با به خود آمدن آغاز میشود. آدمی میفهمد که از کجا آمده است و آمدنش بهر چه بوده است و آخر به کجا میرود. او میفهمد که جانی دارد و این جان جایی دارد که از آنجا آمده و باید بدانجا بازگردد و میفهمد که اگر نرود، او را خواهند برد، ولی اگر خود با شور و عشق برود، کجا و اگر او را به زور و قهر ببرند کجا؟! لذا تصمیم میگیرد که كمرِ همّت بر بندد و به راه بیفتد. تا قدم صدق در راه مینهد، مشکلات آغاز میشود.
الا یا ایها السّاقی أدر کاساً و ناولها
که عشقآسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
او که پس از مدتها حِرمان، راه را پیدا کرده است و خود را هدایت یافته میبیند، کجا از مشکلات میهراسد؟ میایستد و میرزمد تا عاشق میشود و عشق یعنی جنون مقدّس و این بار او که مجنون است در دل مشکلات فرو میرود و میگوید:
در رهِ منزلِ لیلی که در او صد خطر است
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
و لذا با جان و دل میسراید:
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید
این سفر الهی و روحانی و انسانی که با «به خود آمدن» آغاز شده است با «در خود فرورفتن» ادامه مییابد و با «از خود بیرون آمدن» پایان میپذیرد.
آدمی آن گاه که به خود میآید، تازه عمق غفلت پیشین خود را درک میکند که چگونه کودکصفت با بازیچهای به نام دنیا دلخوش بود و آنگاه که در خود فرو میرود، تازه میفهمد که در درون او چه خبرهاست و آشکارا مییابد که:
«معرفۀ النَّفسِ أنفعُ المعارف» «سودمندترین شناختها، شناخت خود است».
و لمس میکند که:
«مَنْ لَم یصلِحْ نَفْسه لَم یصْلِح غَیره» «هرکس خود را نساخته باشد، توان ساختن دیگری را ندارد». چرا؟ زیرا اولا «مَنْ جَهِل نَفْسه كان بغیرِ نَفْسِه أَجْهَل» «هرکس به خویش جاهل باشد به دیگران جاهلتر است». و ثانیاً:
مگر فقیر میتواند بینیاز کند؟ مگر آلوده میتواند پالایش کند؟
آدمی آنگاه که از خود بیرون میآید، معرفتی نوین پیدا میکند که این معرفت هرگز قابل توصیف لفظی نیست.
فقط این قدر میدانیم که صاحب این معرفت لیاقت پیدا میکند که خدای را وصف کند. «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یصِفُونَ * إِلا عِبَادَ اللَّهِ
از این سفر تعابیر مختلفی شده است که هر یک ناظر به وجهی از این سفر روحانی است :
سفر الی الله سفری است در خود و به سوی حقیقت خود؛
سفر الی الله سفری است به سوی خدا...
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
#سفر_الى_الله #عرفان #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 سفر الی الله 🎆✨✨
سفر الی الله با به خود آمدن آغاز میشود. آدمی میفهمد که از کجا آمده است و آمدنش بهر چه بوده است و آخر به کجا میرود. او میفهمد که جانی دارد و این جان جایی دارد که از آنجا آمده و باید بدانجا بازگردد و میفهمد که اگر نرود، او را خواهند برد، ولی اگر خود با شور و عشق برود، کجا و اگر او را به زور و قهر ببرند کجا؟! لذا تصمیم میگیرد که كمرِ همّت بر بندد و به راه بیفتد. تا قدم صدق در راه مینهد، مشکلات آغاز میشود.
الا یا ایها السّاقی أدر کاساً و ناولها
که عشقآسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
او که پس از مدتها حِرمان، راه را پیدا کرده است و خود را هدایت یافته میبیند، کجا از مشکلات میهراسد؟ میایستد و میرزمد تا عاشق میشود و عشق یعنی جنون مقدّس و این بار او که مجنون است در دل مشکلات فرو میرود و میگوید:
در رهِ منزلِ لیلی که در او صد خطر است
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
و لذا با جان و دل میسراید:
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید
این سفر الهی و روحانی و انسانی که با «به خود آمدن» آغاز شده است با «در خود فرورفتن» ادامه مییابد و با «از خود بیرون آمدن» پایان میپذیرد.
آدمی آن گاه که به خود میآید، تازه عمق غفلت پیشین خود را درک میکند که چگونه کودکصفت با بازیچهای به نام دنیا دلخوش بود و آنگاه که در خود فرو میرود، تازه میفهمد که در درون او چه خبرهاست و آشکارا مییابد که:
«معرفۀ النَّفسِ أنفعُ المعارف» «سودمندترین شناختها، شناخت خود است».
و لمس میکند که:
«مَنْ لَم یصلِحْ نَفْسه لَم یصْلِح غَیره» «هرکس خود را نساخته باشد، توان ساختن دیگری را ندارد». چرا؟ زیرا اولا «مَنْ جَهِل نَفْسه كان بغیرِ نَفْسِه أَجْهَل» «هرکس به خویش جاهل باشد به دیگران جاهلتر است». و ثانیاً:
مگر فقیر میتواند بینیاز کند؟ مگر آلوده میتواند پالایش کند؟
آدمی آنگاه که از خود بیرون میآید، معرفتی نوین پیدا میکند که این معرفت هرگز قابل توصیف لفظی نیست.
فقط این قدر میدانیم که صاحب این معرفت لیاقت پیدا میکند که خدای را وصف کند. «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یصِفُونَ * إِلا عِبَادَ اللَّهِ
از این سفر تعابیر مختلفی شده است که هر یک ناظر به وجهی از این سفر روحانی است :
سفر الی الله سفری است در خود و به سوی حقیقت خود؛
سفر الی الله سفری است به سوی خدا...
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
#سفر_الى_الله #عرفان #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
✨✨🔮 آخرین منزل از عرفان "فنا" 🔮✨✨
💥قسمت اول:
پس از طی منازل سلوکی سالک به آخرین منزل از عرفان و بندگی می رسد و شاهد وصل را در آغوش می کشد و فانی در ذات حق می شود ؛
فنا به معناى نابودى و نیستى است؛ نقطه مقابل بقا و ماندن است؛ مثلاً خداوند از مقوله بود و بقا است و سایر موجودات از مقوله نبود و فنا هستند.
فنا در اصطلاح، به معناى خود را ندیدن و نیافتن است؛ البته نه به معناى از خود بی گانگى، بلکه آدمى به دلیل حضور در ساحت قدسى پروردگار، خود را هیچ مى بیند و از هر چه غیر خدا است، دل تهى مى کند.
🎆 مقام فنا در عرفان:
مقام به منزل و مرتبه اى گویند که عارف پس از سالها رنج و تهذیب و مرارت بدان دست یافته است، بنابراین، زوال و تغییر چیزى که با صعوبت طى شده، عادتاً و غالباً به سهولت انجام نمىگیرد و ثابت و ماندنى است.
در مقام فنا، انسان خود و بندگى خود، تمایلات و تمنیات خود و جهان اطراف را در قبال حضرت حق هیچ مى پندارد و فقط به خدا نظر دارد؛ اولیاى الهی هرچه مشاهده مىکنند حق است؛ خواه با واسطه یا بى واسطه؛ این واسطه گاه، همان اسما و صفات الهی است که براى ارباب سلوک و معرفت، حتى این حجابهاى نورى هم برطرف مى گردد: «الاهی هَب لى کمال الانقطاع إلیک؛؛؛ حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور؛؛؛»؛ آرى این نهایت درجه فنا است که بعد از آن، انسان محو کلى مىشود و اضمحلال تام رخ مى دهد؛ این جا است که با گوش حق مىشنود، با چشم حق مى بیند و به لسان حق نطق مىکند.
در عرفان دو اصطلاح وجود دارد:
1- مقام
2- حال؛
«مقام» : یعنى به منزل و مرتبهاى گویند که عارف، پس از سالها رنج و تهذیب و مرارت با اختیار خود بدان دست یافته است؛ بنابراین، زوال یا تغییر آن عادتاً یا غالباً تحقق ناپذیر است؛ به عبارتى، رنج تدریجى و سلوک همواره عارف، در مسیر زهد و از خودگریزى، او را لایق مقام خاص کرده است و چون این مراحل و منازل با صعوبت طى شده، به سهولت از میان نخواهد رفت.
اما «حال» : بر عکس مقام است؛ نوعى کیفیت و دگرگونى است که با طی مقامات بدون اختیار بر قلب عارف، حادث مىشود؛ همان گونه که ممکن است به صورت دفعى به وجود آید، به صورت دفعى نیز زایل مىشود؛ پس «حال»، کیفیت ثابتى نیست و دایم در تغییر و تحول است.
در مقام فنا، انسان، خود و بندگى خود، تمایلات و تمنیات و جهان اطراف خود را در قبال حضرت حق، هیچ نمى پندارد و فقط به خدا نظر مى اندوزد.
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
#فنا #عرفان #مقام #حال #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🔮 آخرین منزل از عرفان "فنا" 🔮✨✨
💥قسمت اول:
پس از طی منازل سلوکی سالک به آخرین منزل از عرفان و بندگی می رسد و شاهد وصل را در آغوش می کشد و فانی در ذات حق می شود ؛
فنا به معناى نابودى و نیستى است؛ نقطه مقابل بقا و ماندن است؛ مثلاً خداوند از مقوله بود و بقا است و سایر موجودات از مقوله نبود و فنا هستند.
فنا در اصطلاح، به معناى خود را ندیدن و نیافتن است؛ البته نه به معناى از خود بی گانگى، بلکه آدمى به دلیل حضور در ساحت قدسى پروردگار، خود را هیچ مى بیند و از هر چه غیر خدا است، دل تهى مى کند.
🎆 مقام فنا در عرفان:
مقام به منزل و مرتبه اى گویند که عارف پس از سالها رنج و تهذیب و مرارت بدان دست یافته است، بنابراین، زوال و تغییر چیزى که با صعوبت طى شده، عادتاً و غالباً به سهولت انجام نمىگیرد و ثابت و ماندنى است.
در مقام فنا، انسان خود و بندگى خود، تمایلات و تمنیات خود و جهان اطراف را در قبال حضرت حق هیچ مى پندارد و فقط به خدا نظر دارد؛ اولیاى الهی هرچه مشاهده مىکنند حق است؛ خواه با واسطه یا بى واسطه؛ این واسطه گاه، همان اسما و صفات الهی است که براى ارباب سلوک و معرفت، حتى این حجابهاى نورى هم برطرف مى گردد: «الاهی هَب لى کمال الانقطاع إلیک؛؛؛ حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور؛؛؛»؛ آرى این نهایت درجه فنا است که بعد از آن، انسان محو کلى مىشود و اضمحلال تام رخ مى دهد؛ این جا است که با گوش حق مىشنود، با چشم حق مى بیند و به لسان حق نطق مىکند.
در عرفان دو اصطلاح وجود دارد:
1- مقام
2- حال؛
«مقام» : یعنى به منزل و مرتبهاى گویند که عارف، پس از سالها رنج و تهذیب و مرارت با اختیار خود بدان دست یافته است؛ بنابراین، زوال یا تغییر آن عادتاً یا غالباً تحقق ناپذیر است؛ به عبارتى، رنج تدریجى و سلوک همواره عارف، در مسیر زهد و از خودگریزى، او را لایق مقام خاص کرده است و چون این مراحل و منازل با صعوبت طى شده، به سهولت از میان نخواهد رفت.
اما «حال» : بر عکس مقام است؛ نوعى کیفیت و دگرگونى است که با طی مقامات بدون اختیار بر قلب عارف، حادث مىشود؛ همان گونه که ممکن است به صورت دفعى به وجود آید، به صورت دفعى نیز زایل مىشود؛ پس «حال»، کیفیت ثابتى نیست و دایم در تغییر و تحول است.
در مقام فنا، انسان، خود و بندگى خود، تمایلات و تمنیات و جهان اطراف خود را در قبال حضرت حق، هیچ نمى پندارد و فقط به خدا نظر مى اندوزد.
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
#فنا #عرفان #مقام #حال #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
✨✨🔮 آخرين منزل در عرفان «فنا» 🔮✨✨
💥 قسمت دوم :
در این صورت، فنا، آن معناى لغوى را که نشانه نوعى نقص است، ندارد؛ بلکه از مراتب عالى کمال است؛ همین است که عرفا مى گویند: نتیجه فنا، بقا و پایندگى در محضر حق است؛ به تعبیر سعدى:
بلندى از آن یافت کو پست شد
در نیستى کوفت تا هست شد
به این فنا، در اصطلاح عرفا، «فناء فى اللَّه» مى گویند.
🎆نحوه تحصیل مقام فنا:
از آن جا که بین انسان و خدا، جز گناه و خودبینى چیزى حایل نیست، تعلق به غیر خدا حجاب محسوب مىشود و این حجابهاى ظلمانى مانع از رسیدن به موطن حق مىشود؛ حال اگر هیچ گناه و حجاب و تعلقى نباشد و اصل توجه انسان به هستىِ خود، رخت بربندد، آن گاه شهود حق به طور محدود، ممکن گشته و پس از آن، مقام فنا حاصل مى شود.
البته در این مسیر، مقامات و منزل گاه هاى فراوانى وجود دارد که از حوصله بحث خارج بوده و به دلیل اختصار از ذکر آنها خوددارى می شود ؛ اما مقصود از دیدار خدا که با عناوینى از قبیل، شهود، بقا و... از آن یاد مىشود، دیدن با چشم نیست؛ زیرا به تعبیر آیه شریفه: «لا تدرکه الابصار»،مراد راههاى فکرى هم نیست؛ زیرا راه فکرى را شهود و لقا و... نمى گویند؛ بلکه به فرموده قرآن کریم، دست شستن از هر چه غیر خدا است؛ انجام اعمال صالحه و شرک نورزیدن به حضرت احدیت است که اگر کسى بخواهد خدا را مشاهده کرده و به مقام فنا برسد؛ یعنى حق را بدون واسطه مشاهده کند، باید از خود و دیگران چشم بپوشد.
با تمام توضیحات و تعبیراتى که در مقام فنا و لقاى خدا گفته شد، باید بدانیم: «اکتناه ذات» براى همیشه محال است؛ یعنى پى بردن به کنه ذات بارى تعالى جز براى حضرت احدیت براى احدى ممکن و میسور نیست و بحث فنا، منافات با این قضیه ندارد.
بعد از این نور به آفاق دهیم از دل خویش
که به خورشیدی رسیدیم وغبار اخر شد...
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
#فنا #عرفان #مقام #حال #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🔮 آخرين منزل در عرفان «فنا» 🔮✨✨
💥 قسمت دوم :
در این صورت، فنا، آن معناى لغوى را که نشانه نوعى نقص است، ندارد؛ بلکه از مراتب عالى کمال است؛ همین است که عرفا مى گویند: نتیجه فنا، بقا و پایندگى در محضر حق است؛ به تعبیر سعدى:
بلندى از آن یافت کو پست شد
در نیستى کوفت تا هست شد
به این فنا، در اصطلاح عرفا، «فناء فى اللَّه» مى گویند.
🎆نحوه تحصیل مقام فنا:
از آن جا که بین انسان و خدا، جز گناه و خودبینى چیزى حایل نیست، تعلق به غیر خدا حجاب محسوب مىشود و این حجابهاى ظلمانى مانع از رسیدن به موطن حق مىشود؛ حال اگر هیچ گناه و حجاب و تعلقى نباشد و اصل توجه انسان به هستىِ خود، رخت بربندد، آن گاه شهود حق به طور محدود، ممکن گشته و پس از آن، مقام فنا حاصل مى شود.
البته در این مسیر، مقامات و منزل گاه هاى فراوانى وجود دارد که از حوصله بحث خارج بوده و به دلیل اختصار از ذکر آنها خوددارى می شود ؛ اما مقصود از دیدار خدا که با عناوینى از قبیل، شهود، بقا و... از آن یاد مىشود، دیدن با چشم نیست؛ زیرا به تعبیر آیه شریفه: «لا تدرکه الابصار»،مراد راههاى فکرى هم نیست؛ زیرا راه فکرى را شهود و لقا و... نمى گویند؛ بلکه به فرموده قرآن کریم، دست شستن از هر چه غیر خدا است؛ انجام اعمال صالحه و شرک نورزیدن به حضرت احدیت است که اگر کسى بخواهد خدا را مشاهده کرده و به مقام فنا برسد؛ یعنى حق را بدون واسطه مشاهده کند، باید از خود و دیگران چشم بپوشد.
با تمام توضیحات و تعبیراتى که در مقام فنا و لقاى خدا گفته شد، باید بدانیم: «اکتناه ذات» براى همیشه محال است؛ یعنى پى بردن به کنه ذات بارى تعالى جز براى حضرت احدیت براى احدى ممکن و میسور نیست و بحث فنا، منافات با این قضیه ندارد.
بعد از این نور به آفاق دهیم از دل خویش
که به خورشیدی رسیدیم وغبار اخر شد...
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
#فنا #عرفان #مقام #حال #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
✨✨🎆 عجله نکردن در سلوک 🎆✨✨
در مسیر سیر و سلوک، سالک باید از عجله کردن دوری کند؛ سالک در «مقام استقامت» می آموزد که در پیمودن این مسیرعجله کردن، کاری عبث و غیر رحمانی است؛ عجله سالک نه تنها او را سریع تر به مقصد نمی رساند بلکه ممکن است سبب شود تا نفس به صورت صحیح حظ و بهره خود را در منزلی که در آن قرار دارد، نبرد و در ادامه مسیر از سیر و سلوک باز ماند؛ همچنین تزلزل داشتن و نیز این طرف و آن طرف زدن از جمله آفاتی است که سالک باید از آنها اجتناب نماید؛ قرآن کریم در اهمیت استقامت میفرماید: «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون» یعنی : در حقیقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ایستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مىآیند و مى گویند: «هان، بیم مدارید و غمگین مباشید، و به بهشتى كه وعده یافته بودید شاد باشید؛»
سالک باید بداند که ره صد ساله را صد ساله میشود پیمود و نه یک شبه! و استثنائات نباید ملاک توجه او قرار گیرد؛ استقامت در مسیر از امور بسیار مهمی است که باید نفس را نسبت به آن تمرین داد و روی آن کار کرد؛ در امالی شیخ طوسی(ره) آمده که امیرالمومنین در هنگام شهادت به امام حسن وصیت کردند که: «انهاک عن التسرع بالقول و الفعل؛» البته همان گونه که روایات هم اشاره دارد، در کارهای خیر تعجیل خوب است لکن مراد ما در این بحث عجله کردن برای رسیدن به مراحل بعدی بدون انجام صحیح وظایف در مراحل قبل است؛ همچنین تعجیل برای دیدن آثار و برکات اعمال صالحه سبب میشود که سالک استقامت خود را از دست بدهد و راه را رها کند.
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
#عجله_نکردن_در_سلوک #عرفان #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 عجله نکردن در سلوک 🎆✨✨
در مسیر سیر و سلوک، سالک باید از عجله کردن دوری کند؛ سالک در «مقام استقامت» می آموزد که در پیمودن این مسیرعجله کردن، کاری عبث و غیر رحمانی است؛ عجله سالک نه تنها او را سریع تر به مقصد نمی رساند بلکه ممکن است سبب شود تا نفس به صورت صحیح حظ و بهره خود را در منزلی که در آن قرار دارد، نبرد و در ادامه مسیر از سیر و سلوک باز ماند؛ همچنین تزلزل داشتن و نیز این طرف و آن طرف زدن از جمله آفاتی است که سالک باید از آنها اجتناب نماید؛ قرآن کریم در اهمیت استقامت میفرماید: «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون» یعنی : در حقیقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ایستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مىآیند و مى گویند: «هان، بیم مدارید و غمگین مباشید، و به بهشتى كه وعده یافته بودید شاد باشید؛»
سالک باید بداند که ره صد ساله را صد ساله میشود پیمود و نه یک شبه! و استثنائات نباید ملاک توجه او قرار گیرد؛ استقامت در مسیر از امور بسیار مهمی است که باید نفس را نسبت به آن تمرین داد و روی آن کار کرد؛ در امالی شیخ طوسی(ره) آمده که امیرالمومنین در هنگام شهادت به امام حسن وصیت کردند که: «انهاک عن التسرع بالقول و الفعل؛» البته همان گونه که روایات هم اشاره دارد، در کارهای خیر تعجیل خوب است لکن مراد ما در این بحث عجله کردن برای رسیدن به مراحل بعدی بدون انجام صحیح وظایف در مراحل قبل است؛ همچنین تعجیل برای دیدن آثار و برکات اعمال صالحه سبب میشود که سالک استقامت خود را از دست بدهد و راه را رها کند.
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
#عجله_نکردن_در_سلوک #عرفان #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
✨✨🎆 زندگی یا سیر و سلوک؟ 🎆✨✨
🔸الفاظی مانند زندگی، عمر، زمان، سیر و سلوک، خدا و... برای ما آشناست. بارها و بارها آن ها را به کار برده ایم و گاها به شرح و بسطش مبادرت نمودیم.
🔸به راستی برداشتمان از این الفاظ مطابق با واقع است؟ از دوستانی شنیده ام که زندگی آنقدر مشکلات دارد که برای انسان فرصت سیر و سلوک نگذاشته است. به راستی عجیب تر از این جمله تاکنون شنیده ای و خوانده ای؟؟!!
🔹نمیدانم ما چه برداشتی از دین و سیر و سلوک و عمر و زندگی داریم. به راستی چرا از عادت خارج نمی شویم و به این الفاظ و معانیشان و حقیقت معنوى آنها متوجه نمی گردیم؟!
🔹آن فان، ثانیه از پس ثانیه، ساعت از پس ساعت، سال از پی سال می گذرد و ما از خودمان نگذشتیم. سال ها زمان بر ما گذشت و نگفتیم که کیستیم؟ چیستیم؟چه کارهایم؟ از کجاییم؟ در کجاییم؟ به کجا می رویم؟
🔸روز ها از پس هم می گذرند. زندگی جاریست. کودک جوان می شود و جوان، میانسال و میانسال، پیر. ناگهان بانگ برخواهند آورد که خواجه مرد. این سیر برای همگان یکسان است.
🔹به راستی سیر و سلوک قسمتی از زندگیست؟ آیا آن را چند صباحی در برنامه عمرمان می گنجانیم؟ چه پندار باطلی. "زندگی یعنی سیر و سلوک. سیر و سلوک یعنی زندگی. ما همه در حال سیر و سلوکیم. همه ما سالکیم و به سمت مقصدی در راهیم. مبدا اوست. مقصد اوست. انا لله و انا الیه الراجعون."
🔹چرا بیدار نشویم؟ چرا هوشیار نگردیم؟ این چه باده مست کننده ای است که از دست عجوزه دنیا نوشیده ایم؟به چه دل خوشیم؟
خوشا آنان که خوابشان و بیداریشان. ذکرشان و فکرشان. خوردن و نوشیدنشان. کار و کاسبیشان. همه شئوناتشان به قصد قربت است.
اینها شعار نیست. این افراد در اطرافمان در رفت و آمدند. مشغول کسب و کارند. دیده ام و شاید دیده باشی.
چرا ما به راه نیفتیم. می گوییم باشد، از شنبه شروع می کنم و آن گناه را ترک خواهم کرد. شنبه می آید می گوییم از ابتدای ماه رجب. ماه رجب می گذرد می گوییم از ابتدای ماه رمضان. آنقدر امروز و فردا می کنیم تا این چند صباح زندگی کوتاه دنیا می رود و ما می مانیم و حسرتی آتشین که روی جهنم از آن شرم دارد.
🔸چه خوش آن عبدی که از ملت خلیل الرحمان است و ندای ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین را با ذره ذره وجودش فریاد میزند.
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
#سیر_و_سلوک #عرفان #بيدارى #تعاليم_معنوى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 زندگی یا سیر و سلوک؟ 🎆✨✨
🔸الفاظی مانند زندگی، عمر، زمان، سیر و سلوک، خدا و... برای ما آشناست. بارها و بارها آن ها را به کار برده ایم و گاها به شرح و بسطش مبادرت نمودیم.
🔸به راستی برداشتمان از این الفاظ مطابق با واقع است؟ از دوستانی شنیده ام که زندگی آنقدر مشکلات دارد که برای انسان فرصت سیر و سلوک نگذاشته است. به راستی عجیب تر از این جمله تاکنون شنیده ای و خوانده ای؟؟!!
🔹نمیدانم ما چه برداشتی از دین و سیر و سلوک و عمر و زندگی داریم. به راستی چرا از عادت خارج نمی شویم و به این الفاظ و معانیشان و حقیقت معنوى آنها متوجه نمی گردیم؟!
🔹آن فان، ثانیه از پس ثانیه، ساعت از پس ساعت، سال از پی سال می گذرد و ما از خودمان نگذشتیم. سال ها زمان بر ما گذشت و نگفتیم که کیستیم؟ چیستیم؟چه کارهایم؟ از کجاییم؟ در کجاییم؟ به کجا می رویم؟
🔸روز ها از پس هم می گذرند. زندگی جاریست. کودک جوان می شود و جوان، میانسال و میانسال، پیر. ناگهان بانگ برخواهند آورد که خواجه مرد. این سیر برای همگان یکسان است.
🔹به راستی سیر و سلوک قسمتی از زندگیست؟ آیا آن را چند صباحی در برنامه عمرمان می گنجانیم؟ چه پندار باطلی. "زندگی یعنی سیر و سلوک. سیر و سلوک یعنی زندگی. ما همه در حال سیر و سلوکیم. همه ما سالکیم و به سمت مقصدی در راهیم. مبدا اوست. مقصد اوست. انا لله و انا الیه الراجعون."
🔹چرا بیدار نشویم؟ چرا هوشیار نگردیم؟ این چه باده مست کننده ای است که از دست عجوزه دنیا نوشیده ایم؟به چه دل خوشیم؟
خوشا آنان که خوابشان و بیداریشان. ذکرشان و فکرشان. خوردن و نوشیدنشان. کار و کاسبیشان. همه شئوناتشان به قصد قربت است.
اینها شعار نیست. این افراد در اطرافمان در رفت و آمدند. مشغول کسب و کارند. دیده ام و شاید دیده باشی.
چرا ما به راه نیفتیم. می گوییم باشد، از شنبه شروع می کنم و آن گناه را ترک خواهم کرد. شنبه می آید می گوییم از ابتدای ماه رجب. ماه رجب می گذرد می گوییم از ابتدای ماه رمضان. آنقدر امروز و فردا می کنیم تا این چند صباح زندگی کوتاه دنیا می رود و ما می مانیم و حسرتی آتشین که روی جهنم از آن شرم دارد.
🔸چه خوش آن عبدی که از ملت خلیل الرحمان است و ندای ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین را با ذره ذره وجودش فریاد میزند.
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
#سیر_و_سلوک #عرفان #بيدارى #تعاليم_معنوى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
✨✨🎆 مکاشفه چیست؟ 🎆✨✨
حالتی است بین خواب و بیداری، نه آن که فقط قبل از خوابیدن باشد و شخصی که مکاشفه برایش اتفاق می افتد چیزهایی را می بیند که مربوط به حواس ظاهری نیستند؛ بلکه به ادراکات روحی و معنوی او برمی گردند.
همان گونه که انسان وقتی خوابی می بیند، این دیدن و شنیدن در خواب، با چشم و گوش ظاهری نیست.
فرقی که مکاشفه با خواب دارد این است که، شخص خواب، حواس ظاهری اش چیزی را درک نمی کنند؛ اما در مکاشفه، ضمن این که روح مشغول درک حقایق است، در همان زمان گوش ظاهری، صداهای اطراف را هم می شنود.
حال اگر روح با قدرت و تمرکز بیشتری عمل کند و در هنگام ادراک مطالب، چشم انسان نیز باز باشد این حالت را مشاهده می نامند.
این حالات غالباً نشان دهنده آن است که، شخص نسبت به چیزی که در مکاشفه یا مشاهده دیده است، علاقه زیادی دارد و به خاطر انقطاع از دیگران و اطراف خود، چنین حالتی را به طور موقت یا دائم بدست آورده است.
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
#مکاشفه #عرفان_سلوک #تعاليم_معنوى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 مکاشفه چیست؟ 🎆✨✨
حالتی است بین خواب و بیداری، نه آن که فقط قبل از خوابیدن باشد و شخصی که مکاشفه برایش اتفاق می افتد چیزهایی را می بیند که مربوط به حواس ظاهری نیستند؛ بلکه به ادراکات روحی و معنوی او برمی گردند.
همان گونه که انسان وقتی خوابی می بیند، این دیدن و شنیدن در خواب، با چشم و گوش ظاهری نیست.
فرقی که مکاشفه با خواب دارد این است که، شخص خواب، حواس ظاهری اش چیزی را درک نمی کنند؛ اما در مکاشفه، ضمن این که روح مشغول درک حقایق است، در همان زمان گوش ظاهری، صداهای اطراف را هم می شنود.
حال اگر روح با قدرت و تمرکز بیشتری عمل کند و در هنگام ادراک مطالب، چشم انسان نیز باز باشد این حالت را مشاهده می نامند.
این حالات غالباً نشان دهنده آن است که، شخص نسبت به چیزی که در مکاشفه یا مشاهده دیده است، علاقه زیادی دارد و به خاطر انقطاع از دیگران و اطراف خود، چنین حالتی را به طور موقت یا دائم بدست آورده است.
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
#مکاشفه #عرفان_سلوک #تعاليم_معنوى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
✨✨🎆 تقسیم سالکین به چهارگروه پویندگان راه حق 🎆✨✨
1- مجذوب محض: این گروه از سالکان مانند تشنهای که راهی طولانی میپیمایند تابه سرچشمه زلال برسد وخودرا سیراب سازد؛ درتمام مسیر سلوک از جذبه الهی بهره مندند و همه مراحل : آغاز و میانه و پایان راه را با همان جذبه میپیمایند؛ این دسته از شیفتگان، مسئله انس و تقرب خداوند را در مدرسه و از راه برهان و دلیل نیاموختهاند و علم حصولی را سایه و علم شهودی را شمس میدانند و بر این باورند که با طلوع شمس شهود، مجالی برای سایه علم حصولی نخواهد ماند و عشق را آفتاب و عقل را سایه میدانند .
بشوی اوراق اگر همدرس مایی که علم عشق در دفتر نگنجد.
2- سالک محض : این گروه از جذبه محروم مانده و از آغاز تا پایان راه ،به گفتن و نوشتن و صور ذهنی
و تفهیم و تفهم از راه کتاب و درس مشغولند و به بحث و فحص های نوشتاری و گفتاری میپردازند ،اگر هم چیزی را در کتاب و دفتر نیافتند خود را نمیکاوند و از خود جوششی ندارند. ممکن است چندین بار کتابی را تدریس و عمری را به تألیف و تدریس سپری کنند و به تحقیق و نگارش بپردازند و با گفتن و نوشتن و نشر و تبلیغ و ارشاد مشغول باشند، اما مانند کسانی که از دور گلی رامی بینند و تنها بوی ضعیفی از آن به مشامشان میرسد، سود و بهره چندانی نصیبشان نمیشود. آنان گاه ممکن است در پایان عمرشان براثر برخی از بیماریها همه اندوختههای علمی از یادشان برود ، و اگر توفیقی بیابند تنها حدیث دوست را تکرار کنند.
به قول سنایی : یارمی گوی و پشت سر میخار .
آنها که خواندهام همه ازیاد من برفت
الا حدیث دوست که تکرارمی کنم
3- مجذوب سالک: این گروه، نخست بارقهای الهی جانشان را روشن و مجذوبشان میکند و حالی به آنها دست میدهد و شوقی مییابند که دستمایه سلوکشان میشود؛ ولی دیری نمیپاید و از بین میرود و راه را با سلوک ادامه میدهند و پیمودن راه بر آنان بسی مشکل مینماید.
الا یاایها الساقی ادر کاسا وناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
مثلاً با دیدن صحنه شهادت یک شهید، در عده ای حال و جذبهای پدید میآید، ولی وقتی به جانب جبهه حرکت میکنند، جذبه و شور و شعف و شوق رخت بربسته و راه های پرپیچ و خم یکی پس از دیگری رخ مینماید و کارجهاد با داشتن مهاجم را مشکل میسازد .
4- سالک مجذوب: این گروه سالکانی هستند که نخست در مسیر سلوک قرارمی گیرند و با تأنی و دشواری راه میپیمایند و در اثنای سیر و سلوک ناگهان بارقه عشق الهی نصیبشان میشود و جانشان را روشن میکند و بقیه راه را باجذبه الهی میپیمایند .
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
#چهار_گروه_سالکان_طریق_حقیقت #عرفان #سلوک #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 تقسیم سالکین به چهارگروه پویندگان راه حق 🎆✨✨
1- مجذوب محض: این گروه از سالکان مانند تشنهای که راهی طولانی میپیمایند تابه سرچشمه زلال برسد وخودرا سیراب سازد؛ درتمام مسیر سلوک از جذبه الهی بهره مندند و همه مراحل : آغاز و میانه و پایان راه را با همان جذبه میپیمایند؛ این دسته از شیفتگان، مسئله انس و تقرب خداوند را در مدرسه و از راه برهان و دلیل نیاموختهاند و علم حصولی را سایه و علم شهودی را شمس میدانند و بر این باورند که با طلوع شمس شهود، مجالی برای سایه علم حصولی نخواهد ماند و عشق را آفتاب و عقل را سایه میدانند .
بشوی اوراق اگر همدرس مایی که علم عشق در دفتر نگنجد.
2- سالک محض : این گروه از جذبه محروم مانده و از آغاز تا پایان راه ،به گفتن و نوشتن و صور ذهنی
و تفهیم و تفهم از راه کتاب و درس مشغولند و به بحث و فحص های نوشتاری و گفتاری میپردازند ،اگر هم چیزی را در کتاب و دفتر نیافتند خود را نمیکاوند و از خود جوششی ندارند. ممکن است چندین بار کتابی را تدریس و عمری را به تألیف و تدریس سپری کنند و به تحقیق و نگارش بپردازند و با گفتن و نوشتن و نشر و تبلیغ و ارشاد مشغول باشند، اما مانند کسانی که از دور گلی رامی بینند و تنها بوی ضعیفی از آن به مشامشان میرسد، سود و بهره چندانی نصیبشان نمیشود. آنان گاه ممکن است در پایان عمرشان براثر برخی از بیماریها همه اندوختههای علمی از یادشان برود ، و اگر توفیقی بیابند تنها حدیث دوست را تکرار کنند.
به قول سنایی : یارمی گوی و پشت سر میخار .
آنها که خواندهام همه ازیاد من برفت
الا حدیث دوست که تکرارمی کنم
3- مجذوب سالک: این گروه، نخست بارقهای الهی جانشان را روشن و مجذوبشان میکند و حالی به آنها دست میدهد و شوقی مییابند که دستمایه سلوکشان میشود؛ ولی دیری نمیپاید و از بین میرود و راه را با سلوک ادامه میدهند و پیمودن راه بر آنان بسی مشکل مینماید.
الا یاایها الساقی ادر کاسا وناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
مثلاً با دیدن صحنه شهادت یک شهید، در عده ای حال و جذبهای پدید میآید، ولی وقتی به جانب جبهه حرکت میکنند، جذبه و شور و شعف و شوق رخت بربسته و راه های پرپیچ و خم یکی پس از دیگری رخ مینماید و کارجهاد با داشتن مهاجم را مشکل میسازد .
4- سالک مجذوب: این گروه سالکانی هستند که نخست در مسیر سلوک قرارمی گیرند و با تأنی و دشواری راه میپیمایند و در اثنای سیر و سلوک ناگهان بارقه عشق الهی نصیبشان میشود و جانشان را روشن میکند و بقیه راه را باجذبه الهی میپیمایند .
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
#چهار_گروه_سالکان_طریق_حقیقت #عرفان #سلوک #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
✨✨🎆 جايگاه خلوت و تنهايي در عرفان اسلامى 🎆✨✨
عرفان بیش از هنجارها و اصول رفتاری شرع که برای همه آدمیان است، طریقت است، یعنی راهی است برای حرکت به سمت حقیقت. عارف در مسیری نسبتا طولانی با انجام اعمالی که اصالتشان به هدفی رفیع است و خود هدف نیستند، به سر منزل مقصود که همان رسیدن به حقیقت و علتالعلل و اصل هستی است نظر میکند.
در راه رسیدن به هدف، عرفان منزل ها و مقامات مختلفی توصیه می کند، چون فقر و بی نیازی، زهد و وارستگی، ذکر و تمرکز، انس به الله و گذر از تن و... یکی از منزل های عرفان که بسیار مورد تاکید است و سرمنشأ خودشناسی و در نهایت خداشناسی و درک وحدت خواهد بود، عزلت و خلوت است.
از نظر عرفا خلوت برای رسیدن به اهداف الهی واجب است. نمی توان ترک مردمان و موجودات نکرد، احتیاجات مادی را به کمترین حد نرساند، خود را فارغ از دغدغه های دنیوی به نفس مشغول نداشت و ره به سوی حقیقت نبرد.
خود این ترک مردمان، احتیاجات درک عمیقی از خلوت و چگونگی فرو رفتن در آن را می طلبد. عارف باید به سکوت و سکون و حرکت درونی و چابکی روح خو بگیرد و آشنا شود.
ابن عربی در باب خلوت در چند اثر حرف زده که از آن دسته رساله تحفه السفره و الانوار فیما یمنح صاحب الخلوه من الاسرار را می توان نام برد.
شیخ اکبر محی الدین معروف به ابن عربی معتقد است پیش از خلوت باید که سالک شرایطی را کسب کند. یعنی پیش از وررود به خلوتگاه باید آمادگی کسب کند. اولین کار طهارت ظاهر و باطن است و بعد روزه جسم (حسی) و جان (معنوی) بعد از اینها سالک باید به مقام زهد رسد و سپس به توکل. بدون توکل در خلوتگاه سالک خبری از انوار علوی نیست.
در مقام توکل است که خلوت نشین کراماتی را کسب می کند که اولی دیدن غیب ها و اسرار نهان است و دومی کسب مکارم اخلاق و طهارت کامل دل. او باید به تقلیل طعام و ترک شرب آب بپردازد و پس از کامیابی در عزلت به خلوت درآید.
در دستگاه معرفتی ابن عربی آن که عزلت می جوید سه نیت دارد، اول نگه داشتن خود از شر مردم. دوم مردم از شر خود که ابن عربی می گوید این مهم ترین و متعالی تر از اولی است.
سومین نیت به گفته ابن عربی عزلت برای ایثار صحبت مولی است؛ این سومی راهی است برای وقوف یافتن به سر وحدانیت و عبور از خود به جهت معرفت الهی. ابن عربی عزلت را که همان دوری از مردمان و اجسام است مقدمه خلوت می داند.
عزلت همان گوشه گیری، تنهایی و فارغ شدن از مردمان است که به نوعی تمرین نفس است و با قلت کلام و طعام و منام (کمتر خوابیدن و شب زنده داری به قصد تسبیه و ذکر) همراه است.
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
#عرفان_و خلوت #تعاليم_معنوى #ابن_عربى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 جايگاه خلوت و تنهايي در عرفان اسلامى 🎆✨✨
عرفان بیش از هنجارها و اصول رفتاری شرع که برای همه آدمیان است، طریقت است، یعنی راهی است برای حرکت به سمت حقیقت. عارف در مسیری نسبتا طولانی با انجام اعمالی که اصالتشان به هدفی رفیع است و خود هدف نیستند، به سر منزل مقصود که همان رسیدن به حقیقت و علتالعلل و اصل هستی است نظر میکند.
در راه رسیدن به هدف، عرفان منزل ها و مقامات مختلفی توصیه می کند، چون فقر و بی نیازی، زهد و وارستگی، ذکر و تمرکز، انس به الله و گذر از تن و... یکی از منزل های عرفان که بسیار مورد تاکید است و سرمنشأ خودشناسی و در نهایت خداشناسی و درک وحدت خواهد بود، عزلت و خلوت است.
از نظر عرفا خلوت برای رسیدن به اهداف الهی واجب است. نمی توان ترک مردمان و موجودات نکرد، احتیاجات مادی را به کمترین حد نرساند، خود را فارغ از دغدغه های دنیوی به نفس مشغول نداشت و ره به سوی حقیقت نبرد.
خود این ترک مردمان، احتیاجات درک عمیقی از خلوت و چگونگی فرو رفتن در آن را می طلبد. عارف باید به سکوت و سکون و حرکت درونی و چابکی روح خو بگیرد و آشنا شود.
ابن عربی در باب خلوت در چند اثر حرف زده که از آن دسته رساله تحفه السفره و الانوار فیما یمنح صاحب الخلوه من الاسرار را می توان نام برد.
شیخ اکبر محی الدین معروف به ابن عربی معتقد است پیش از خلوت باید که سالک شرایطی را کسب کند. یعنی پیش از وررود به خلوتگاه باید آمادگی کسب کند. اولین کار طهارت ظاهر و باطن است و بعد روزه جسم (حسی) و جان (معنوی) بعد از اینها سالک باید به مقام زهد رسد و سپس به توکل. بدون توکل در خلوتگاه سالک خبری از انوار علوی نیست.
در مقام توکل است که خلوت نشین کراماتی را کسب می کند که اولی دیدن غیب ها و اسرار نهان است و دومی کسب مکارم اخلاق و طهارت کامل دل. او باید به تقلیل طعام و ترک شرب آب بپردازد و پس از کامیابی در عزلت به خلوت درآید.
در دستگاه معرفتی ابن عربی آن که عزلت می جوید سه نیت دارد، اول نگه داشتن خود از شر مردم. دوم مردم از شر خود که ابن عربی می گوید این مهم ترین و متعالی تر از اولی است.
سومین نیت به گفته ابن عربی عزلت برای ایثار صحبت مولی است؛ این سومی راهی است برای وقوف یافتن به سر وحدانیت و عبور از خود به جهت معرفت الهی. ابن عربی عزلت را که همان دوری از مردمان و اجسام است مقدمه خلوت می داند.
عزلت همان گوشه گیری، تنهایی و فارغ شدن از مردمان است که به نوعی تمرین نفس است و با قلت کلام و طعام و منام (کمتر خوابیدن و شب زنده داری به قصد تسبیه و ذکر) همراه است.
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
#عرفان_و خلوت #تعاليم_معنوى #ابن_عربى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot