ॐ مزه ملکوت ॐ
736 subscribers
8.15K photos
148 videos
12 files
98 links
"روانشناسی، فراروانشناسی، یوگا، مراقبه، مدیتیشن، انرژی مثبت، موفقیت، مباحث علمی، فلسفی و عرفانی ... "

ॐ Pathways to God ॐ
Download Telegram
🌱🌸🔮🌸🌱

یکی نامرد نصرانی

زنی را نزد عیسی برد و در محضر شهادت داد

که این زن پاکدامن نیست

زن از شرم گنه چون آهوی زخمی هراسان بود و مروارید اشکش از خجالت روی مژگان بود

مسیحا از تاثر....

همچو گردابی به خود پیچید

و توام با سکوتی سوی یاران دید از چشم همرهانش....

ناگهان برق غضب جوشید یکی آهسته اما با ادب پرسید: که ای روح مقدس از چه خاموشی؟

چرا از جرم این زن این سان دیده می پوشی؟

سزای این چنین جرمی مگر بر تو مبرهن نیست؟

ولی فرزند مریم همچنان با شاخه خشکی که بر کف داشت نقشی بر زمین میزد....

و با پای تفکر گام در راه یقین میزد

که ناگه....

اعتراض دیگری زان جمع بالا شد که ای عیسی…

چه میخواهی؟

گناه او نمایان است...

سزایش سنگ باران است...

چراغ عفت مریم...

درون سینه این دیو روشن نیست و این بدکاره را راهی به جز در زیر سنگ شرع مردن نیست

مسیحا از پی اندیشه ای کوته سکوت تلخ را بشکست و چون روشن چراغی در میان دوستان بنشست…

و گفت: آری سزایش سنگ باران است ولیکن سنگ اول را به سوی این زن آلوده در عصیان کسی باید بیندازد که خود عاری ز عصیان است و دامانش رها از چنگ شیطان است

و می پرسم: که مردی با چنین اوصاف اندر جمع یاران است؟

مسیحا حرف خود را گفت و سر در گریبان کرد و همراهان خود را زان قضاوت ها پشیمان کرد...

که را جرات که نزد پاک جانان جان خود را پاک از لوث خطا بیند؟

که را زهره که خود را پاک نزد انبیا بیند؟

پس از لختی...

کز آن بی حرمتی یاران خجل گشتند و از محضر برون رفتند

مسیحا ماند و آن زن ماند...

و عیسی با زبان نرم آن محجوبه را فهماند و با اندرز های پاک بذر عفت و نیکی به دشت خاطرش افشاند...

و آن زن با هوای تازه ای بیرون ز محضر شد... و تصویر نویی از شرع... در ذهنش مصور شد... که از خون بنی آدم چراغ شرع روشن نیست... و راه شرع... تنها راه کشتن نیست...

تو را ای مدعی نمی گویم مسیحا شو که ایمان پیمبر... در دل و جان تو و من نیست...

ولی سر در گریبان کن و از خود نیز پرسان کن

که اعمال تو آیا گاهگاهی بدتر از کردار آن زن نیست؟

و از داغ هزاران جرم پنهانی بگو. ........!!!

🌱🌸🔮🌸🌱

#مسیح_ع #زنگنه_کار #راهی_بسوی_خدا


@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍁🍃🔮🍃🍁

🎆 در زندگی هیچ چیز را خوب و یا بد تلقی نکنید و مرزی بینشان نگذارید و بر ظاهر امور قضاوت نکنید؛ اگر بدانی که همه چیز الهی است، چگونه می توانی به سرزنش کردن امور و اتفاقات بپردازی؟ هستی کاملا یکپارچه است؛ زمانی که یکپارچگی و درون پیوستگی هستی را تشخیص دهی، که این دنیا یک کائنات و در وحدت است و نه یک چندگانگی، جایی که همه چیز با همه چیز در تماس است و خوب و بد از هم جدا نیستند و با هم در ارتباط و مکمل یکدیگرند، درست مانند نور و تاریکی، به الگویی زیبا خواهی رسید که جهان هستی یک به هم پیوستگی است که در یک رقص و همنوازی جاری است؛ به بد همانقدر نیاز است که به خوب؛ مسیح به تنهایی کافی نیست؛ یهودا که به مسیح خیانت کرد هم یک الزام است؛ بدون یهودا مسیح آنقدرا هم غنی نیست؛ این یهودا است که ضدیت می دهد و زمینه را می سازد؛ مسیح باید تا ابد سپاسگزار یهودا باشد؛ تصادفی نیست که وقتی پاهای شاگردانش را می شست اولین پایی که شست پاهای یهودا بود؛ و در زمان خداحافظی یهودا را بیش از دیگران در آغوش فشرد؛ یهودا بالاترین شاگرد مسیحا بود؛ و این راز در راز است؛ این کار برنامه ریزی شده بود؛ شاید توافقی بود بین مسیح و یهودا؛ این امکان هست که یهودا از دستورات مرشدش اطاعت کرده باشد که به او خیانت کند و او را به سی سکه بفروشد؛ همانطور که طبق گفته انجیل در شام آخر مسیح به یهودا گفت: برو و ماموریتت را انجام بده؛ زیرا تنها از طریق مصلوب شدن بود که پیام مسیح در دنیا زنده می ماند؛ بدون مصلوب شدن مسیحیتی وجود نداشت؛ وقتی تو درون بستگی چیزها را ببینی آنگاه یهودا نیز جزیی از بازی مسیح خواهد بود؛ آنگاه بد جزیی از خوب خواهد شد و مکمل یکدیگر خواهند بود؛ دست یافتن به چنین نگرشی می تواند تحولی شگرف در برخورد ما با امور و اتفاقات پیرامونمان بوجود آورد؛ و به نگرشی دست یابیم که از نگاه سطحی و ظاهری به رخدادها به عمق و درون پیوستگی آنها دست یابیم...

🍁🍃🔮🍃🍁

#خوب_و_بد #قضاوت_نادرست #مسیح_ع #تعالیم_معنوی #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍃🌸🔮🌸🍃

🎆 مولانا در دفتر دوم مثنوى مي گويد ؛
شخصى نزد عيسى آمد و گفت دلم ميخواهد آن وردى را كه با آن مرده را زنده ميكنيد را به من هم بياموزيد.

حضرت عيسى (ع) بر جهالت اين مرد افسوس خورد و سعى كرد او را نصيحت كند:

کان نفس خواهد ز باران پاک ‌تر
وز فرشته در روش دراک‌تر
اما مرد زير بار نرفت و باز هم اصرار كرد كه ورد را بياموزد. قصه اين‌گونه تمام ميشود كه حضرت عيسى(ع) سرش را رو به آسمان گرفت و گفت خدايا به اين بنده‌ات بنگر، آخر من به او چه بگويم؟ خودش مرده، نميگويد بيا مرا زنده كن، تازه وردى طلب ميكند كه برود ديگرى را زنده كند.
مرده خود را رها كرده است او مرده بيگانه را جويد رفو

❇️در واقع سخن مولوى در اغلب موارد همين است. او ميگويد آدم‌ها خودشان را نميشناسند، اما ميخواهند ديگران را بشناسند. آدم‌ها قيمت همه چيز را ميدانند، جز قيمت خودشان.
قيمت هر كاله مى‌دانى كه چيست قيمت خود را ندانى ابلهيست

🍃حرف مولانا اين است كه اولين كتابى كه بايد بخوانيد، كتاب وجود خودتان است. اولين چيزى كه بايد بدانيد، قيمت خودتان است. واقعاً هم همين طور است. هر چيزى دانستنى نیست "خيلى چيزها هستند كه انسان بايد آگاهانه آن‌ها را كنار بگذارد."

🍃🌸🔮🌸🍃

#مثنوی #مولانا #حکایت_های_پند_آميز #مسیح_ع_و_مرده #ورد #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍁🧘🔮🧘🍁

🎆 عیسی گفت:
من در وسط عالم جای گرفتم و با جسم گوشتین بر آنان ظهور یافتم. همه ایشان را مست دیدم؛ هیچ یک را تشنه ندیدم...!

«مسیح هرگز جهان را ترک نکرد. او در وسط همه ما ایستاده بود. او یک فراری نبود. او در بازار حرکت می کرد، با جمع زندگی می کرد. با کارگران، روسپیان، کشاورزان و ماهیگیران صحبت می کرد. او از جهان خارج نشد. او اینجا در میان شما باقی ماند. او جهان را بهتر از هر کسی که از آن فرار کرده است، می شناخت.
تعجبی ندارد که پیام مسیح اینقدر قدرتمند شد. پیام مهاویرا هرگز اینقدر قدرتمند نشد، مسیح تقریباً نصف جهان را به دین خود درآورده است.

چرا؟
چونکه او در جهان ماند. او جهان را درک کرد... شیوه های جهان را، مردم را، ذهن را. او با آنها حرکت کرد، به این شناخت رسید که آنها چگونه عمل می کنند: خواب، مست.

و او شروع کرد به پیدا کردن راه ها و وسیله هایی برای بیدار کردن آنها.
در شب آخر، وقتی که مسیح دستگیر شد، یا ترتیبی داد که دستگیر شود، وقتی که آخرین بخش تراژدی به نمایش درآمد، یک مرید با او بود. و مسیح به او گفت: این آخرین شب من است. بنابراین من وارد نیایشی عمیق خواهم شد. من باید دعا کنم و تو شب زنده داری کنی. به خواب نرو! من خواهم آمد و نگاه خواهم کرد... و این آخرین شب من است، بیاد داشته باش!

«مسیح رفت و بعد از نیم ساعت دوباره بازگشت. مرید در خوابی عمیق بود. مسیح او را بیدار کرد و گفت: تو عمیقاً درخوابی و من به تو گفتم که شب زنده داری کنی، چونکه این شب آخر من است. بیدار بمان چونکه من دوباره اینجا نخواهم بود! آنگاه می توانی برای همیشه بخوابی. اما در کنار من... الاقل یک شب بیدار بمان!
مرید گفت: مرا ببخش. من چنان احساس خواب می کردم که نتوانستم کاری بکنم. اما اکنون تلاش خواهم کرد.

مسیح دوباره وارد نیایش شد. بعد از نیم ساعت بازگشت و مرید در خوابی عمیق بود. او را بیدار کرد و گفت: »چه کار داری می کنی؟ صبح دارد فرا می رسد و من دستگیر خواهم شد!

مرید گفت: معذرت میخواهم، مرا ببخش. اما جسمانیت بسیار قوی است و من بسیار ضعیف. و بدن بسیار سنگین، و من فکر کردم: چه اشکالی دارد کمی بخوابم! وقتی تو بیایی دوباره بیدار خواهم شد.

اما وضعیت مرید اینگونه است. بارها من نزد شما آمده ام و شما را عمیقاً خفته یافته ام. هرگاه نزد شما آمدم، شما در خوابی عمیق بودید. خواب آلودگی تقریباً طبیعت ثانوی شما شده است. خواب آلودگی به چه معناست؟ به این معناست که شما آگاه نیستید که هستید. آنگاه هر آنچه انجام دهید، غیرمسئولانه است. شما دیوانه هستید....

🍁🧘🔮🧘🍁

#تعالیم_معنوی #خواب_آلودگی #مسیح_ع #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot