🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
💕 گاه گاهی که دلم می گیرد به خودم می گویم:
در دیاری که پر از دیوار است
به کجا باید رفت؟
.
به که باید پیوست؟
به که باید دل بست؟
حس تنهای درونم می گوید:
بشکن دیواری که درونت داری!
چه سوالی داری؟
تو خدا را داری
و خدا...
اول و آخر با توست .
و خداوند عشق است...
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
#سهراب_سپهرى #ديوار_دنیا #عشق_خدا #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
💕 گاه گاهی که دلم می گیرد به خودم می گویم:
در دیاری که پر از دیوار است
به کجا باید رفت؟
.
به که باید پیوست؟
به که باید دل بست؟
حس تنهای درونم می گوید:
بشکن دیواری که درونت داری!
چه سوالی داری؟
تو خدا را داری
و خدا...
اول و آخر با توست .
و خداوند عشق است...
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
#سهراب_سپهرى #ديوار_دنیا #عشق_خدا #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
🎆 Life is the flower multiplied to eternity
Life is the earth multiplied in our heartbeats
Life is a simple and monotonous geometry of breaths
Where I am, let it be so
The sky is mine
The window, thought, air, love, earth is mine
What signifies?
If mushrooms of nostalgia
Sometimes grow?
I don’t know
Why some say that the horse is a noble animal, the pigeon is beautiful
And why no vulture dwells in any person’s cage
I wonder why the clover is interior to alfalfa
One must wash eyes, look differently to things words must be washed
The word must be wind itself, the word must be the rain itself
One must shut umbrellas
One must walk in the rain
One must carry the thought, the recollection in the rain
One must go walk in the rain with all the townsfolk
One must see friends in the rain
One must search love in the rain.
🎆 زندگی گل به توان ابدیت،
زندگی ضرب زمین درضربان دل ما،
زندگی هندسه ی ساده و یکسان نفس هاست.
هر کجا هستم، باشم،
آسمان مال من است.
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است.
چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند قارچ های غربت ؟
من نمی دانم که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست.
و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست.
گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد.
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.
واژه ها را باید شست.
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
چترها را باید بست، زیر باران باید رفت.
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد.
با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت.
دوست را، زیر باران باید دید.
عشق را، زیر باران باید جست.
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
#سهراب_سپهری #چشمها_را_بايد_شست #متن_دوزبانه #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 Life is the flower multiplied to eternity
Life is the earth multiplied in our heartbeats
Life is a simple and monotonous geometry of breaths
Where I am, let it be so
The sky is mine
The window, thought, air, love, earth is mine
What signifies?
If mushrooms of nostalgia
Sometimes grow?
I don’t know
Why some say that the horse is a noble animal, the pigeon is beautiful
And why no vulture dwells in any person’s cage
I wonder why the clover is interior to alfalfa
One must wash eyes, look differently to things words must be washed
The word must be wind itself, the word must be the rain itself
One must shut umbrellas
One must walk in the rain
One must carry the thought, the recollection in the rain
One must go walk in the rain with all the townsfolk
One must see friends in the rain
One must search love in the rain.
🎆 زندگی گل به توان ابدیت،
زندگی ضرب زمین درضربان دل ما،
زندگی هندسه ی ساده و یکسان نفس هاست.
هر کجا هستم، باشم،
آسمان مال من است.
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است.
چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند قارچ های غربت ؟
من نمی دانم که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست.
و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست.
گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد.
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.
واژه ها را باید شست.
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
چترها را باید بست، زیر باران باید رفت.
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد.
با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت.
دوست را، زیر باران باید دید.
عشق را، زیر باران باید جست.
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
#سهراب_سپهری #چشمها_را_بايد_شست #متن_دوزبانه #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
🎆 زندگی را راحت بگیريد تا اون هم زندگی کردن رو به شما راحت بگیره!!!!
نه تو می مانی و نه اندوه،
و نه هیچ یک از مردم این آبادی ...
به حبابِ نگرانِ لبِ یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
"سهراب سپهری "
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
#سهراب #زندگی_را_راحت_بگيريم #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 زندگی را راحت بگیريد تا اون هم زندگی کردن رو به شما راحت بگیره!!!!
نه تو می مانی و نه اندوه،
و نه هیچ یک از مردم این آبادی ...
به حبابِ نگرانِ لبِ یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
"سهراب سپهری "
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
#سهراب #زندگی_را_راحت_بگيريم #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
🎆 سخت آشفته و غمگین بودم
به خودم می گفتم :
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم می گیرند،
درس و مشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند…
*خط کشی آوردم*
درهوا چرخاندم...
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !
*اولی کامل بود*
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم...
سومی می لرزید...
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود...
*دفتر مشق حسن گم شده بود*
این طرف،
آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه ؟؟؟
بله آقا ، اینجا
همچنان می لرزید...
*” پاک تنبل شده ای بچه بد ”*
" به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
” ما نوشتیم آقا ”
*بازکن دستت را...*
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...
*گوشه ی صورت او قرمز شد*
هق هقی کردو سپس ساکت شد...
همچنان می گریید...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله
*ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد*
زیر یک میز، کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ……
گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن
*چون نگاهش کردم*
عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید …..
*صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند...
*خجل و دل نگران*
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای،
یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه ی آنان بودم
*پدرش بعدِ سلام*
گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما ”
*گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟*
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنار چشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا …….
*چشمم افتاد به چشم کودک...*
غرق اندوه و تاثرگشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر ….
*من چه کوچک بودم*
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم
عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم
*من از آن روز معلم شده ام ….*
او به من یاد بداد درس زیبایی را...
که به هنگامه ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
یا چرا اصلا من
عصبانی باشم
با محبت شاید،
گرهی بگشایم
با خشونت هرگز...
با خشونت هرگز...
با خشونت هرگز...
*زنده یاد سهراب سپهرى*
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
#تنبيه_معلم_و_بزرگی_شاگرد #خشونت #سهراب_سپهری #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 سخت آشفته و غمگین بودم
به خودم می گفتم :
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم می گیرند،
درس و مشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند…
*خط کشی آوردم*
درهوا چرخاندم...
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !
*اولی کامل بود*
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم...
سومی می لرزید...
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود...
*دفتر مشق حسن گم شده بود*
این طرف،
آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه ؟؟؟
بله آقا ، اینجا
همچنان می لرزید...
*” پاک تنبل شده ای بچه بد ”*
" به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
” ما نوشتیم آقا ”
*بازکن دستت را...*
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...
*گوشه ی صورت او قرمز شد*
هق هقی کردو سپس ساکت شد...
همچنان می گریید...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله
*ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد*
زیر یک میز، کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ……
گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن
*چون نگاهش کردم*
عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید …..
*صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند...
*خجل و دل نگران*
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای،
یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه ی آنان بودم
*پدرش بعدِ سلام*
گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما ”
*گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟*
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنار چشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا …….
*چشمم افتاد به چشم کودک...*
غرق اندوه و تاثرگشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر ….
*من چه کوچک بودم*
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم
عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم
*من از آن روز معلم شده ام ….*
او به من یاد بداد درس زیبایی را...
که به هنگامه ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
یا چرا اصلا من
عصبانی باشم
با محبت شاید،
گرهی بگشایم
با خشونت هرگز...
با خشونت هرگز...
با خشونت هرگز...
*زنده یاد سهراب سپهرى*
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
#تنبيه_معلم_و_بزرگی_شاگرد #خشونت #سهراب_سپهری #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
🎆گاه گاهی که دلم می گیرد ...
به خودم می گویم:
در دیاری که پر از دیوار است
به کجا باید رفت؟
به که باید پیوست؟
به که باید دل بست؟
حس تنهای درونم می گوید:
بشکن دیواری که درونت داری!
چه سوالی داری؟
تو خدا را داری ...
و خدا...
اول و آخر با توست .
و خداوند عشق است...
«سهراب سپهرى»
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
#سهراب_سپهرى #شعر_نو #خداوند_عشق_است #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆گاه گاهی که دلم می گیرد ...
به خودم می گویم:
در دیاری که پر از دیوار است
به کجا باید رفت؟
به که باید پیوست؟
به که باید دل بست؟
حس تنهای درونم می گوید:
بشکن دیواری که درونت داری!
چه سوالی داری؟
تو خدا را داری ...
و خدا...
اول و آخر با توست .
و خداوند عشق است...
«سهراب سپهرى»
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
#سهراب_سپهرى #شعر_نو #خداوند_عشق_است #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
🎆 گلی از شاخه اگر می چينيم
برگ برگش نکنيم
و به بادش ندهيم!
لااقل
لای کتاب دلمان بگذاريم
و شبي چند از آن
هي بخوانيم و ببوسيم
و معطر بشويم
شايد از باغچه
کوچکِ اندیشه مان
گل رويد...!
«سهراب سپهری»
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
#سهراب_سپهرى #گل_لاى_کتاب #انديشه #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 گلی از شاخه اگر می چينيم
برگ برگش نکنيم
و به بادش ندهيم!
لااقل
لای کتاب دلمان بگذاريم
و شبي چند از آن
هي بخوانيم و ببوسيم
و معطر بشويم
شايد از باغچه
کوچکِ اندیشه مان
گل رويد...!
«سهراب سپهری»
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
#سهراب_سپهرى #گل_لاى_کتاب #انديشه #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
🎆 نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد:
«چه سیب های قشنگی!
حیاط نشئه ی تنهایی است.»
و میزبان پرسید:
قشنگ یعنی چه؟
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه ی اشکال
و عشق، تنها عشق،
تو را به گرمی یک سیب می کند مأنوس!
و عشق، تنها عشق،
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد، مرا رساند به امکان یک پرنده شدن... ...
دچار یعنی:
....................عاشق ...خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانۀ انهاست. ...دچار باید بود
وگرنه زمزمۀ حیرت میان دو حرف
حرام خواهد شد.
و عشق
سفر به روشنی اهتزاز خلوت اشیاست ............................
«سهراب سپهری»
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
#سهراب_سپهری #عاشقی #دچار #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد:
«چه سیب های قشنگی!
حیاط نشئه ی تنهایی است.»
و میزبان پرسید:
قشنگ یعنی چه؟
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه ی اشکال
و عشق، تنها عشق،
تو را به گرمی یک سیب می کند مأنوس!
و عشق، تنها عشق،
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد، مرا رساند به امکان یک پرنده شدن... ...
دچار یعنی:
....................عاشق ...خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانۀ انهاست. ...دچار باید بود
وگرنه زمزمۀ حیرت میان دو حرف
حرام خواهد شد.
و عشق
سفر به روشنی اهتزاز خلوت اشیاست ............................
«سهراب سپهری»
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
#سهراب_سپهری #عاشقی #دچار #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 چه هوایی ،
چه طلوعی ،
جانم ....
باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم ،
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا ...
"سهراب سپهرى"
#سهراب_سپهرى #اشعار #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
چه طلوعی ،
جانم ....
باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم ،
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا ...
"سهراب سپهرى"
#سهراب_سپهرى #اشعار #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍃✨🍁✨🔮✨🍁✨🍃
🎆 زندگی ،
پنجره ای باز ،
به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است ،
جهانی با ماست.
آسمان نور خدا عشق سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم.
در نبندیم به نور
در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره ،
با شوق ، سلامی بکنیم.
زندگی ،
رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من ،
وزن رضایتمندی است.....
"سهراب_سپهرى"
🍃✨🍁✨🔮✨🍁✨🍃
#سهراب_سپهرى #اشعار #زندگى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 زندگی ،
پنجره ای باز ،
به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است ،
جهانی با ماست.
آسمان نور خدا عشق سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم.
در نبندیم به نور
در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره ،
با شوق ، سلامی بکنیم.
زندگی ،
رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من ،
وزن رضایتمندی است.....
"سهراب_سپهرى"
🍃✨🍁✨🔮✨🍁✨🍃
#سهراب_سپهرى #اشعار #زندگى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍃✨🍁✨🔮✨🍁✨🍃
آب را گل نکنیم...
در فرو دست انگار کفتری می خورد آب
یا که در بیشه دور سیره ای پر می شوید
یا در آبادی کوزه ای پر می گردد..
آب را گل نکنیم!!!
شاید این اب روان می رود پای سپیداری تا فرو شوید اندوه دلی
دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب...
زن زیبایی آمد لب رود،
آب را گل نکنیم!!!!
روی زیبا دو برابر شده است...
چه گوارا این آب!
چه زلال این رود!
مردم بالادست، چه صفایی دارند!
چشمه هایشان جوشان، گاوهایشان شیر افشان باد!
من ندیدم دهشان،
بی گمان پای چپرهایشان جا پای خداست...
ماهتاب آنجا، می کند روشن پهنای کلام..
بی گمان در ده بالا دست، چینه ها کوتاه است...
مردمش می دانند، که شقایق چه گلی است...
بی گمان آنجا آبی، آبی است...
غنچه ای می شکفد، اهل ده باخبرند...
چه دهی باید باشد!
کوچه باغش پر موسیقی باد!
مردمان سر رود،آب را میفهمند..
گل نکردنش
ما نیز.....
"سهراب سپهری"
🍃✨🍁✨🔮✨🍁✨🍃
#سهراب_سپهرى #اشعار #آب_را_گل_نکنیم #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
آب را گل نکنیم...
در فرو دست انگار کفتری می خورد آب
یا که در بیشه دور سیره ای پر می شوید
یا در آبادی کوزه ای پر می گردد..
آب را گل نکنیم!!!
شاید این اب روان می رود پای سپیداری تا فرو شوید اندوه دلی
دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب...
زن زیبایی آمد لب رود،
آب را گل نکنیم!!!!
روی زیبا دو برابر شده است...
چه گوارا این آب!
چه زلال این رود!
مردم بالادست، چه صفایی دارند!
چشمه هایشان جوشان، گاوهایشان شیر افشان باد!
من ندیدم دهشان،
بی گمان پای چپرهایشان جا پای خداست...
ماهتاب آنجا، می کند روشن پهنای کلام..
بی گمان در ده بالا دست، چینه ها کوتاه است...
مردمش می دانند، که شقایق چه گلی است...
بی گمان آنجا آبی، آبی است...
غنچه ای می شکفد، اهل ده باخبرند...
چه دهی باید باشد!
کوچه باغش پر موسیقی باد!
مردمان سر رود،آب را میفهمند..
گل نکردنش
ما نیز.....
"سهراب سپهری"
🍃✨🍁✨🔮✨🍁✨🍃
#سهراب_سپهرى #اشعار #آب_را_گل_نکنیم #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 خوشا به حالِ گياهان كه عاشقِ نورند
و دستِ منبسطِ نور روی شانه ی آنهاست . . .
"سهراب سپهری"
#گياهان #نور #سهراب_سپهرى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
و دستِ منبسطِ نور روی شانه ی آنهاست . . .
"سهراب سپهری"
#گياهان #نور #سهراب_سپهرى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 ﮔﺎهگاهی ﮐﻪ ﺩﻟﻢ می گیرد ،
به خودم می گویم ...!
در دیاری که ،
پر از دیوار است ...!
ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ ...؟
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﯿﻮﺳﺖ ...؟
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﺑﺴﺖ ...؟
"سهراب سپهری"
#سهراب_سپهرى #اشعار_نو #گاهگاهى_که_دلم_ميگيرد #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
به خودم می گویم ...!
در دیاری که ،
پر از دیوار است ...!
ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ ...؟
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﯿﻮﺳﺖ ...؟
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﺑﺴﺖ ...؟
"سهراب سپهری"
#سهراب_سپهرى #اشعار_نو #گاهگاهى_که_دلم_ميگيرد #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 گلی از شاخه اگر می چينيم،
برگ برگش نکنيم
و به بادش ندهيم!
لااقل؛
لای کتاب دلمان بگذاريم
و شبي چند از آن
هي بخوانيم و ببوسيم
و معطر بشويم
شايد از باغچه
کوچکِ اندیشه مان
گل رويد...!!!!
"سهراب سپهری"
#اشعار_نو #سهراب #گل_لای_کتاب #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
برگ برگش نکنيم
و به بادش ندهيم!
لااقل؛
لای کتاب دلمان بگذاريم
و شبي چند از آن
هي بخوانيم و ببوسيم
و معطر بشويم
شايد از باغچه
کوچکِ اندیشه مان
گل رويد...!!!!
"سهراب سپهری"
#اشعار_نو #سهراب #گل_لای_کتاب #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
🎆 چه هوایی! چه طلوعى! جانم…
باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا
به خدایی که خودم می دانم
نه خدایی که برایم از خشم
نه خدایی که برایم از قهر
نه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند!
به خدایی که خودم می دانم
به خدایی که دلش پروانه ست
و به مرغان مهاجر هر سال، راه را می گوید
و به باران گفته ست باغها تشنه شدند
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست
كه مبادا که ترک بردارد!
به خدایی که خودم می دانم
چه خدایی، جانم…
"سهراب سپهری"
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
#اشعار_نو #سهراب_سپهری #چه_طلوعی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 چه هوایی! چه طلوعى! جانم…
باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا
به خدایی که خودم می دانم
نه خدایی که برایم از خشم
نه خدایی که برایم از قهر
نه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند!
به خدایی که خودم می دانم
به خدایی که دلش پروانه ست
و به مرغان مهاجر هر سال، راه را می گوید
و به باران گفته ست باغها تشنه شدند
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست
كه مبادا که ترک بردارد!
به خدایی که خودم می دانم
چه خدایی، جانم…
"سهراب سپهری"
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
#اشعار_نو #سهراب_سپهری #چه_طلوعی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
🎆 باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم،
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا.
به خدایی که خودم میدانم،
نه خدایی که برایم از خشم،
نه خدایی که برایم از قهر،
نه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند.
به خدایی که خودم میدانم،
به خدایی که دلش پروانه است،
و به مرغان مهاجر هر سال راه را میگوید،
و به باران گفته است باغها تشنه شدند،
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست،
که مبادا که ترک بردارد،
به خدایی که خودم میدانم ...
"سهراب سپهری"
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
#اشعار_نو #سهراب_سپهری #به_خدایی_که_خودم_میدانم #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم،
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا.
به خدایی که خودم میدانم،
نه خدایی که برایم از خشم،
نه خدایی که برایم از قهر،
نه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند.
به خدایی که خودم میدانم،
به خدایی که دلش پروانه است،
و به مرغان مهاجر هر سال راه را میگوید،
و به باران گفته است باغها تشنه شدند،
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست،
که مبادا که ترک بردارد،
به خدایی که خودم میدانم ...
"سهراب سپهری"
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
#اشعار_نو #سهراب_سپهری #به_خدایی_که_خودم_میدانم #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot