ॐ مزه ملکوت ॐ
736 subscribers
8.15K photos
148 videos
12 files
98 links
"روانشناسی، فراروانشناسی، یوگا، مراقبه، مدیتیشن، انرژی مثبت، موفقیت، مباحث علمی، فلسفی و عرفانی ... "

ॐ Pathways to God ॐ
Download Telegram
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 God has many invaluable things in His stores. You ask Him for paltry and insignificant things because you do not know what precious gifts He can bestow upon you. There is no dearth of anything in His store. Therefore, you should not ask God for anything in specific. When the time is ripe, He will give you what is best for you. God knows and acts appropriately, based on the right time, place and situation. That is why you find sometimes that He Himself comes and gives you things unasked. It is therefore very difficult to understand God. An ignoramus, who fails to understand this principle, often misinterprets it.

🎆 خداوند در انبارهاي خويش چيزهاي بسيار گرانبهايي دارد؛ شما بخاطر اينكه نمي دانيد او چه هداياي ارزشمندي مي تواند به شما ببخشد از او چيزهاي كوچك و بي ارزش طلب مي كنيد؛ هيچ چيز نيست كه در انبار او موجود نباشد؛ بنابراين، شما نبايد تنها چيزهاي خاصي از خدا طلب كنيد؛ وقتي زمانش فرا رسد، او آنچه براي شما بهترين است به شما مي دهد؛ خداوند عالم است و بدرستي عمل مي كند، بر اساس زمان، مكان و شرايط مناسب؛ بهمين دليل است كه گاهي اوقات مي بينيد او خود مي آيد و چيزهايي كه شما حتي از او نخواسته ايد به شما مي دهد؛ از اين رو، خيلي سخت است كه خدا را درك كنيد؛ يك جاهل، كه از فهم و درك اين اصل ناتوان است، اغلب از آن به اشتباه تفسير مي كند.

❄️🌨🔮🌨❄️

#فيض_خدا #دعا #طلب #تعالیم_معنوی #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 شعر فقط شعر نیست 🎆

شعر یعنی حالتی از بودش، که در آن ذهن دیگر بین تو و جهان هستی تداخل نکند؛ مستقیم، بدون فاصله؛ جایی که بین تو و جهان هستی اتصال و ارتباطی وجود دارد؛ جایی که تو بعنوان یک ماهیت جداگانه از بین رفته ای و آن تمامیت شروع کرده به سخن گفتن، توسط تو، شروع کرده به رقصیدن توسط تو، جایی که تو یک نی توخالی شده ای و آن تمامیت، تو را به یک فلوت تبدیل کرده است؛

شعر نزول کل است در جزء، اقیانوسی که در قطره ناپدید می شود؛ شعر یک معجزه است؛
و وقتی از شعر سخن می گوییم انگشتان شکسپیرها و... را نشانه نرفته اند؛ آنان نیمه شاعران هستند؛ بله، آنان لحظاتی از شعر را شناخته اند، ولی آنان شاعر نیستند؛ آنان زمانی که دروازه های ناشناخته برایشان بازبوده، لمحاتی را داشته اند، آنان دسترسی مختصری به ژرف ترین منابع حیات داشته اند، ولی آن لحظات فقط هدیه ای خالص از سوی ناشناخته بوده است؛ آنان هیچ نمی دانسته اند که چگونه به آن منابع برسند، آنان از چگونگی دستیابی آن تمامیت به خودشان چیزی نمی دانستند؛ تقریبا حالتی از ناخودآگاهی بوده؛ در رویا رخ داده، درست همانطور که در رویا می بینند؛ آن ها رویا بوده اند؛

تمامی به اصطلاح شعرای بزرگ دنیا، نقاشان بزرگ، موسیقی دان ها و مجسمه سازهای بزرگ همگی خوابدیده بوده اند؛ آری آنان لحظاتی در رویاهایشان داشته اند، چیزی رسوخ کرده است، در اینجا و آنجا، اشعه هایی از نور قادر بوده از مانع رویا عبور کند؛ و حتی همان یک اشعه ی نور کافی بوده تا یک شکسپیر و یا یک کالیداس را خلق کند؛

ولی این چیزی نیست که من به آن اشاره دارم؛

وقتی می گویم شعر، منظورم آن چیزی است که از وجود بوداها جاری بود؛ شعر واقعی این است؛ بودا یک خوابدیده نیست، این مردمان اگر هر چیزی باشند، مردمانی بیدار هستند؛ رویاها ازمیان رفته اند، بخار شده اند؛ اینک دیگر چنان نیست که حقیقت بطورناخودآگاه بر آنان وارد شود و تسخیرشان کند و آنان را خالی و مصرف شده و خسته رها سازد… شاعر معمولی فقط جهش می کند، برای لحظه ای از زمین کنده می شود، ولی فقط برای لحظه ای، و بازهم دوباره روی زمین برگشته است؛

بودا بال دارد و جهش نمی کند؛ او می داند چگونه به دورترین ستاره برود؛ او راه رفتن به سوی ناشناخته را می داند، او کلیدی دارد که در رمزهای هستی را می گشاید؛ او یک مرشد است؛ و آنگاه چیزی از وجودش جاری می گردد؛

او یک واسطه(medium) است: او تسخیر شده است؛ و آنگاه، هرچه که او بگوید شعر است، یا حتی اگر ساکت هم باشد، سکوت او شعر است؛ سکوت او موسیقی بزرگی در خودش دارد؛ او، چه صحبت کند و چه خاموش باشد، مهم نیست؛ وقتی صحبت کند، شعر می گوید؛ وقتی صحبت نکند، شعر باقی می ماند؛ او توسط شعر احاطه شده است، او در شعر راه می رود، او در شعر می خوابد؛ شعر خود روح اوست، اساس و جوهر وجودش است؛

این شعر چگونه اتفاق می افتد؟ این شعر در تسلیم رخ می دهد، وقتی رخ می دهد که آن جزء شهامت کافی گرد می آورد تا تسلیم کل شود، زمانی که قطره ی شبنم به اقیانوس می لغزد و اقیانوس می گردد؛

تسلیم وضعیتی متضادنما (paradoxical) است: از یک سو، تو از بین می روی؛ از سوی دیگر برای نخستین بار در شکوه بی نهایت خویش ظاهر می گردی، در شکوه چندین وجهی خود؛ آری قطره از میان رفته است، و برای همیشه رفته است؛ راهی برای بازیافت آن نیست و نمی توانی باردیگر آن را طلب کنی؛ شبنم بعنوان یک قطره از میان رفته است، ولی درواقع، شبنم اقیانوش شده است، اقیانوس گونه گشته است؛ هنوز وجود دارد،
نه دیگر بعنوان یک ماهیت مشخص و محدود، بلکه همچون چیزی بی نهایت، بی انتها و بدون حد و مرز؛

معنی اسطوره ی ققنوس همین است؛ او می میرد، کاملاٌ می سوزد، به خاکستر تبدیل می شود، و آنگاه ناگهان از خاکسترها دوباره زاده می شود، رستاخیز؛ ققنوس نمایانگر مسیح است: مصلوب شدن و رستاخیز یافتن؛ ققنوس نمایانگر بودا است: مرگ بعنوان نفس؛ و زایشی تازه بعنوان کسی که ابداٌ نفس ندارد؛ ققنوس نمایانگر تمام کسانی است که شناخته اند: شناختن یعنی ققنوس بودن؛ چنان که هستی بمیر، تا بتوانی آن که واقعاٌ هستی بشوی! در تمامی نااصیل بودن هایت، ساختگی بودن هایت و جدا بودنت از جهان هستی بمیر...

❄️🌨🔮🌨❄️

#شعر #فيض_الهى #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 شعر فقط شعر نيست 🎆
💥قسمت دوم

ما به این باور ادامه می دهیم که جدا هستیم؛ نیستیم، حتی نه برای یک لحظه؛ بر خلاف باوری که داری، با تمامیت یکی هستی؛ ولی باورهایت می تواند برایت تولید کابوس کند: باید که کابوس تولید کند؛ باور این که «من جدا هستم»، یعنی تولید ترس کردن؛

اگر از کل جدا باشی، هرگز نمی توانی از ترس خلاص بشوی، زیرا که تمامیت چنان وسیع است و تو چنان کوچک و خرد هستی، چنان ریز هستی، که باید پیوسته با کل بجنگی تا تو را جذب خودش نکند؛ باید همیشه گوش به زنگ باشی، در حالت دفاعی باشی، تا اقیانوس تو را به سادگی به درون خودش نکشد؛ باید از خودت در پشت دیوار ها و دیوارها و دیوارها محافظت کنی؛ تمام این تلاش ها چیزی جز ترس نیست؛ و آنگاه پیوسته مراقب هستی که مرگ به تو نزدیک می شود و مرگ این جدایی تو را نابود خواهد کرد؛ تمام عملکرد مرگ همین است: مرگ یعنی که آن کل، جزء را دوباره طلب کرده است؛ و تو می ترسی که مرگ بیاید و تو خواهی مرد؛ چگونه عمر طولانی داشته باشیم؟ چگونه به نوعی فناناپذیری برسیم؟

انسان راه های متفاوتی را آزمایش کرده است؛ داشتن فرزندان یکی از این راه ها است: این اشتیاق عظیم برای داشتن فرزند به همین دلیل است؛ ریشه ی این خواست برای داشتن فرزند، ابداٌ ربطی به خود فرزندان ندارد، ربطی به مرگ دارد؛

تو می دانی که برای همیشه اینجا نخواهی بود؛ هرچقدر هم که کوشش کنی، شکست خواهی خورد، تو این را می دانی، زیرا میلیون ها نفر شکست خورده اند و هیچکس موفق نشده است؛ این یک امید واهی است؛ پس راه های دیگری پیدا کن: یکی از ساده ترین راه ها، باستانی ترین آن، داشتن فرزندان است: تو اینجا نخواهی بود، ولی چیزی از تو، ذره ای از تو، سلولی از تو، به زیستن ادامه خواهد داد؛
این یک راه جایگزین(vicarious ) برای جاودانه شدن است؛

اینک علم روش های پیچیده تری را ابداع کرده است، زیرا فرزند تو شاید کمی شبیه به تو باشد، و یا ممکن است ابداٌ شبیه تو نباشد و فقط قدری شبیه به تو باشد؛ الزامی نیست که دقیقاٌ شبیه به تو باشد؛ و اینک دانشمندان روش هایی را یافته اند که می توانند تو را تکرار کنند؛ برخی از سلول های تو را حفظ می کنند، و وقتی که تو مردی، فرد جدیدی می تواند از آن سلول ها خلق شود؛ و آن وجود تکراری، دقیقاٌ شبیه به تو خواهد بود، حتی دوقلوها هم به این شباهت نیستند؛ اگر با موجود تکراری (duplicate)خودت ملاقات کنی تعجب خواهی کرد: او دقیقاٌ شبیه به خودت است، مطلقا مانند خودت است؛

اینک آنان می گویند برای ایمن تر بودن، وقتی که تو هستی، یک انسان تکراری می تواند از تو تولید شود، و می توان این موجود را در سرمای شدید قرار داد، تا اگر سانحه ای رخ بدهد، اگر در یک حادثه ی رانندگی بمیری، می توانی بی درنگ او را جایگزین کنی؛ همسرت هرگز قادر نیست تفاوت را احساس کند، فرزندانت هرگز نخواهند دانست که این پدر جدید، فقط یک تقلید است، زیرا او دقیقاٌ مانند تو خواهد بود؛

انسان ها راه های دیگر را نیز آزموده اند، بسیار پیچیده تر از این یکی؛ کتاب بنویس، تابلو نقاشی کن، سمفونی های عظیم بساز: تو خواهی رفت، ولی آن موسیقی باقی خواهد ماند، تو خواهی رفت، ولی امضای تو بر آن کتاب ها خواهد ماند؛ تو خواهی رفت ولی مجسمه ای که ساختی باقی خواهد بود؛ این، مردم را به یاد تو می اندازد، تو در خاطرات آنان بقا خواهی داشت؛ تو قادر نخواهی بود روی این زمین راه بروی، ولی می توانی در خاطرات مردم گردش کنی؛ بهتر از هیچ چیز است؛ مشهور بشو، راهی به کتاب های تاریخ پیدا کن؛ البته این ها فقط در پاورقی خواهد بود، ولی چیزی هست بهتر از هیچ؛

انسان در طول اعصار تلاش کرده است تا به نوعی به جاودانگی دست پیدا کند؛ ترس از مرگ بسیار است: تمام زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد؛

لحظه ای که مفهوم جدا بودن را رها کنی، ترس از مرگ ناپدید می شود؛ برای همین است که من این موقعیت تسلیم را متناقض نما می خوانم؛ تو به اختیار خودت می میری و آنگاه ابداٌ نمی توانی بمیری، زیرا کل هرگز نمی میرد، فقط اجزا هستند که جایگزین می شوند؛ ولی اگر تو با کل یکی شوی، برای همیشه زنده خواهی بود، به ورای مرگ و زندگی رفته ای؛

این است جستار نیروانا، اشراق، موکشا، ملکوت الهی، موقعیت بی مرگی؛ ولی شرطی که باید برآورده شود بسیار ترسناک است؛ شرط این است: نخست تو باید بعنوان یک ماهیت جداگانه بمیری؛ تسلیم یعنی همین: مردن بعنوان یک ماهیت جداگانه، مردن بعنوان یک نفس و منیت؛ و درواقع این چیزی نیست که نگرانش باشی، زیرا تو جدا نیستی، این فقط یک باور است؛ بنابراین فقط آن باور می میرد...

❄️🌨🔮🌨❄️

#شعر #حقىقت #فيض_الهى #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 بايستى بدانيد که: چیزهای غیرواقعی می توانند موجب چیزهای واقعی بشوند؛ اگر فکر کنی که آن ها واقعی هستند، برای تو بعنوان واقعیت عمل می کنند؛ فقط برای تو یک رویاست، ولی می تواند در تو تاثیر بگذارد، می تواند تمام زندگیت را متاثر کند، تمامی روش زندگیت را؛

نفس وجود خارجی ندارد؛ لحظه ای که قدری هشیار، آگاه و گوش به زنگ بشوی، نفس را ابداٌ پیدا نخواهی کرد؛ این همان طناب است که تو اشتباهی مار می دانستی اش؛ مار را در هیچ کجا نمی توانی پیدا کنی؛
مرگ وجود ندارد، مرگ چیزی غیرواقعی است؛ با ایجاد جدایی، تو آن را خلق می کنی؛ تسلیم شدن یعنی مفهوم جدایی را انداختن؛ مرگ بطور خودکار از بین می رود، ترس در جایی یافت نمی شود، و تمامی مزه ات از زندگی تغییر خواهد کرد؛ آنگاه هر لحظه بسیار پاک و صاف است، یک پاکی سرشار از سرور و شادمانی؛ آنگاه هر لحظه ابدیت است؛ و اینگونه زیستن یعنی شعر؛ لحظه به لحظه زندگی کردن بدون نفس یعنی شعر؛ زندگی بدون نفس یک رحمت است، موسیقی است؛ زندگی بدون نفس یعنی زندگی کردن، واقعاٌ زیستن؛ من چنین زندگی کردنی را شعر می خوانم؛ شعر یعنی زندگی کسی که تسلیم جهان هستی است؛

و به یاد داشته باش، بگذار دوباره تکرار کنم؛ وقتی تسلیم جهان هستی می شوی، چیزی واقعی را تسلیم نمی کنی؛ فقط یک مفهوم خطا را تسلیم می کنی، تنها یک وهم و خیال را تسلیم می کنی، سراب و غیرواقعی را تسلیم می کنی؛ چیزی را تسلیم می کنی که از اول نداشته ای؛ و با تسلیم کردن آنچه را که نداشته ای، به چیزی خواهی رسید که داشته ای؛

و دانستن اینکه «من در وطن قرار دارم، من همیشه بوده ام و همیشه خواهم بود» لحظه ی بزرگی از آسودگی است؛ با دانستن اینکه «من یک خارجی نیستم، من یک غریبه نیستم، من ریشه کن شده نیستم» و اینکه «من به این جهان هستی تعلق دارم و جهان هستی به من تعلق دارد» همه چیز آرام و ساکت و ساکن می شود؛ این سکون و آرامش، تسلیم شدن است؛

واژه ی تسلیم کردن ( surrender) یک فکر بسیار بسیار اشتباه را به شما می دهد، گویی که چیزی را از دست می دهید؛ شما هیچ چیز را از دست نمی دهید، فقط یک رویا را رها می کنید، فقط چیزی را تسلیم می کنید که قراردادی است و جامعه در شما بوجود آورده است.

❄️🌨🔮🌨❄️

#شعر #فيض_الهى #تسليم #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 از اين لحظه به همه چيز با نگاه خير و بركت بنگر؛ وقتي مي گويم همه چيز، منظورم همه چيز است؛ حتي وقتي احساس درد مي كني، خير و بركت است؛ شايد تو نداني، اما آن خير و بركت است؛ روزي خواهي دانست وخواهي ديد كه درد تو خير و بركت بود؛ لازم بود، ‌كاملا لازم؛ كمكي بود براي رشد تو؛ حتي درد كشيدن نيز خير و بركت است؛ تو را تزكيه مي كند؛ به تو كمك مي كند يكپارچه شوي؛ بچگي ات را از سرت بيرون مي كند و كمك مي كند بالغ شوي؛ از درد كشيدن پخته مي شوي.

بنگر! مشاهده كن و تلاش كن در همه جا خير و بركت بيابي؛ خير و بركت گاهي در لباس مبدل است، ‌گاهي چندان مبدل نيست، گاهي كاملا لخت و برهنه است؛ اما اگر خوب نگاه كني هميشه آنرا خواهي يافت؛ در موفقيت، ‌در شكست، در درد، در لذت، در زندگي و همچنين در مرگ؛ آن در تابستان و در زمستان است؛ در جواني و كهنسالي هست؛ در سلامتي هست، در بيماري هست؛ كسي ديندار است كه بتواند در همه جا خير و بركت ببيند و نمي تواند هيچ جا، هيچ نقطه اي را بيابد كه در آن خير و بركت نباشد.

❄️🌨🔮🌨❄️

#برکت #فيض #ديندار_واقعی #تعالیم_معنوی #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌿🌸🔮🌸🌿

🎆 ایمان چيست؟ 🎆

مفهوم ایمان پافشاری بر حقیقت خویش است. زمانی که تمامی نشانه های بیرونی احتمال صحت آن را نفی می کند اما در درون شما به آن باور دارید. این معنی همسویی با نیت درونی خویش برای آگاهی از حقیقت و عشق و پیروی از آن است. تا سر حد ممکن اگرچه که مردم یا زمانه با ما سر ناسازگاری دارند.

مقابله با زمان :
بایستی یاد بگیریم که هر کاری را به موقع انجام دهیم. آن چیزی را که سال ها بعد باید انحام دهید یا می خواهید انجام دهید چرا هم اکنون آن را انجام ندهید. هر کاری را بایستی به موقع انجام داد ، یا آن را واگذار به آینده نکرد. شکیبایی در طرح الهی نشانه بلاواسطه ایمان است. این به این معنی است که همه چیز همانگونه که اکنون است برایش بهترین است. با تلاش برای متحول شدن می توانید هم اکنون همه چیز را به خواست خود تغیبر دهید. ناشکیبایی به این معنی است که شما باور ندارید که شما قادر به آفریدن هر آنچه می خواهید هستید وبه معنی ایمان نداشتن به خود و مشیت الهی است. ظهور آنچه را که آرزومندی در طبقه فیزیکی به زمان نیاز دارد. هر چیزی در طبیعت در حال رشد است جزانسان.

قدرت :
ایمانی که حقیقی باشد قدرت به همراه می آورد. قدرتی که از عمق درون و بارقه الهی درون نشأت می گیرد. قدرت نتیجه همسویی روح تو با روح الهی جاری در کل هستی است. هر چه بیشتر با آن اتصال داشته باشی قدرت بیشتری خواهی داشت. قدرت به ما کمک می کند که متزلزل نباشیم. قدرت معنوی باعث قابلیت زیستی در عشق بلاشرط خواهد شد. قدرت یک سالک این است که اگر عشقی از طرف خدا به تو برسد به آن خیانت نکنی وآن را به سمت خدا می توانند برگردانند. این انرژی جاودانه می ماند.

«موکتى»

🌿🌸🔮🌸🌿

#ايمان_چيست #فيض #رحمت #قدرت #تعاليم_معنوى #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌿🌸🔮🌸🌿

🎆 ايمان چيست؟ 🎆
⚜️قسمت دوم:

هرآنچه به سوی تو می آید با عشق و بدون خیانت به خویشتن بازگردانده می شود؛ صادق بودن و متعهد بودن به اضافه عشق بلا شرط باعث می شود که تمام مراحل راحت گذر کند؛ اگر با نفی واکنش های منفی نه به خود عشق می ورزی نه به دیگران؛ اما اگر این ها را به رسمیت بشناسی می توانی با عشق بلاشرط راه فیض را به زندگی باز کنی.

فیض با متجلی ساختن حقیقت مشیت الهی و عشقی که به ایمان می انجامد و قدرت را به ما می دهد؛ راه ورود رحمت و فیض را به زندگی خود باز می گرداند؛ رحمت به واسطه تسلیم به حکمت خدا دریافت می شود؛ و به عنوان برکت تجریه می شود؛ رحمت يا فیض عبارت است از تجربه توحید در همه چیز؛
ایمان به اینکه عليرغم هر حادثه ای در دامان امنیت مطلق خدا قرار داریم؛ وضعیتی از آگاهی ، که طی آن می فهمیم تمام تجربات زندگی ، اعم از خوب زندگی خوب یا ید؛ بیماری یا مرگ باعث می شوند که ما در طی طریق خود به سوی سر منزل الهی حرکت کنیم...

«موکتى»

🌿🌸🔮🌸🌿

#ايمان_چيست #فيض #رحمت #تعاليم_معنوى #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot