موسسه مهر ماندگار ناصری
133 subscribers
1.54K photos
189 videos
6 files
785 links
ارتباط با مهر ماندگار: تلگرام
@mehremandegar93
ویا تماس با شماره:
021-22887914

سفارش استند یادبود:
09901212167
Download Telegram
#كتاب: #سرخ_سفيد

نويسنده: #مهدي_يزداني_خرم



درباره كتاب:
«سرخِ سفید» سومین رمانِ «مهدی یزدانی‌خُرّم» (1358) است. رمانی که از یک باشگاهِ ورزشی کوچک در خیابانِ شانزده آذرِ تهران سالِ 1391 آغاز می‌شود و می‌رود به دی‌ماه سالِ 1358. ده‌ها داستان و روایت در این تکه‌ی زمانی اتفاق می‌افتند که به نحوی باهم ارتباط پیدا می‌کنند. می‌‌گويد که چطور یک کشیش یونانیِ آزادی‌خواه در برفِ تهرانِ آن سال در هوای شهری نفس می‌کشد که مهاجمِ تیمِ بلاتکلیف‌شده‌ی تاجِ تهران مبهوت روزگار است و این‌که چرا جنازه‌ی نخست‌وزیرِ اعدام‌شده هنوز دفن نشده و در پزشکی ‌قانونی باقی ‌مانده و فروشنده‌ی کتاب‌های جلدسفیدْ عاشقِ یک متخصص زنانِ ممنوع‌الکار شده است… رمان استخوان‌های رضاخان را در جایی از تاریخ کشف می‌کند که مخاطب شگفت‌زده می‌شود، همان‌طور که یکی از بازماند‌گان دودمان صفوی در دفترِ مهدی بازرگان شاهد رقم خوردنِ تاریخ است. این میان مبارزه‌های پانزده‌گانه‌ی یک رزمی‌کارِ جوان است که دو زمان را به‌هم می‌دوزد. اویی که برای گرفتنِ کمربند مشکی ناچار می‌شود موضوعِ یک روز سرد و برفی شود در دی‌ماه سال 1358… و این تازه شروعِ احضارِ ارواحِ رهاشده بر آسمان است… روزی که با بخارِ یک خشک‌شویی شروع می‌شود و تند و بی‌وقفه پيش می‌رود…

#مهرتان_ماندگار

http://t.me/mandegarmehr
#كتاب: #هی هی_جبلي_قم قم

نويسنده: #رضا_دانشور
#نشر_چشمه


درباره كتاب:

در این کتاب نزدیک به 20 داستان کوتاه می‌خوانید که اسامی بعضی از آن‌ها عبارتند از: "عصرانه"، "آبی"، "با دوستان داماد به عروسی نرو"، "آیا پلنگ در البرز راه می‌رود"، " هی هی-جبلی-قم قم " و ... .

رضا دانشور در سال ۱۳۲۶ خورشیدی در مشهد متولد شد. ابتدا به تئاتر علاقه‌مند شد و به همراه افرادی چون داود کیانیان، داریوش ارجمند، انوشیروان ارجمند، رضا صابری و رضا کیانیان در تکوین یک جریان تئاتری مهم در شهر مشهد نقش عمده‌ای داشت.

رضا دانشور ابتدا در دهه پنجاه خورشیدی با چاپ داستان‌های کوتاه در نشریات و مجلات شناخته شد،انتشار رمان "نماز میت" او را به عنوان نویسنده‌ای توانمند در داستان‌نویسی ایران مطرح کرد.

در بخشی از داستان «کرفون» می‌خوانیم: «می‌خواستم برایت از چیزهای فراوانی که وجود دارد بنویسم. چه فایده که تکرار کنم ماهیت آن چه میان ما می‌گذرد چیست و کدام یک قربانی یکدیگریم، یا بیشتر قربانی یکدیگریم. پل رنگینی را می‌شناسم که بسیار چیزهای نکبتی از روی آن عبور می‌کند، سرشار از هیجان و گرفته‌دلی؛ هیجان‌های لرزدهنده‌ای که ادم را با هر تکان بیشتر فرو می‌برند. زشت است هنوز لب بازنکرده بگویی می‌خواهم گریه کنم، اما آن چه مسلم است من و تو متاسفانه وجود داریم و چه بسیار اوقاتی که این طور نیست و هیچ کس دیگر هم نیست که خنده‌ها را بشناسد. روی‌هم‌رفته تعجب‌آورست، اما همه این نیست: میان این همه اسکلت‌های چاق و کتاب‌خوار گیر کرده‌ام و بیشتر به فکر روزهایی هستم که گم شده‌اند؛ نه، حتا وجود نداشته‌اند. بگذار برایت صریح‌تر بگویم. دلم به طور وحشتناکی برای آن دختر بینی‌بلند می‌سوزد: قدبلند، مو مشکی، چشم‌وابرو مشکی، و نازپرورده.»



#مهرتان_ماندگار
http://t.me/mandegarmehr
#كتاب : #تهران_در_بعد_از_ظهر

 
#نويسنده: #مصطفی_مستور


درباره كتاب:

خوب برای تکمیل شدن مجموعه کتاب های آقای مستور ، رفتيم سراغ اخرین اثر ایشون که هنوز زماني از چاپ شدنش نگذشته به چاپ دوم هم رسیده . کتاب از 6 داستان کوتاه تشکیل شده است .

هیاهو در شیب بعداز ظهر : دوستان جوانی که با هم بیرون رفته ناد و الیاس صوفی مسلک از بقیه جدا شده و به دنبال عکاسی می رود .

چند روایت معتبر درباره ی بهشت : کله کدو بچه ی عقب افتاده ای است که عاشق موهای خواهرش منیژه می باشد .

تهران در بعد از ظهر : چند روایت مختلف از رابطه زنان و مردان در تهران .

چند روایت معتبر درباره ی دوزخ : دختری که ذره دره از معصومیت دور شده و مسیر زندگی اش تغییر کرده است .

چند روایت معتبر درباره ی برزخ : پسر که عاشق سوفیا و سارا شده است .

چند مسئله ی ساده : ده مسئله مختلف اجتماعی .


قسمت های زیبایی از کتاب:

اشتباه اول من این بود که به تو اعتماد کردم . اشتباه دوم من این بود که عاشقت شدم . اشتباه سوم من این بود که فکر می کردم با تو خوشبخت می شم . اشتباه بعدی من این بود که تو رو صد بار بخشیدم . اشتباه هزارم من این بود که هیچ وقت خودم رو از پنجره پرت نکردم بیرون . هنوز هم دارم اشتباه می کنم که با تو حرف می زنم .

 

سخت تر از خودکشی اینه که خودت رو نکشی .

 

اتفاق تو نباید می افتاد و حالا که افتاده است من باید خود را عادت بدهم به فراموش کردن آن .

 #مهرتان_ماندگار
http://t.me/mandegarmehr
#كتاب : #مرگ_آقاي_سعدي_در_پاريس

نويسنده: #سيد_مجيد_حسيني


درباره كتاب؛

این کتاب پنجمین عنوان مجموعه «ناداستان» است که توسط این ناشر چاپ می شود.

حسینی که پیش از این سفرنامه هایی از سفر به آمریکا و عربستان منتشر کرده، این بار نتیجه سفرهای خود به شهر پاریس را در قالب این کتاب، چاپ کرده است. او در این کتاب، شنیدن صدا و قصه سعید دوست دوران دانشجویی اش را بهانه ورود به داستان شهر پاریس کرده است.

نویسنده درباره این ناداستان می گوید: من بودم و ساعت ها روایت زندگی سعید در پاریس و تجربه و احساسی که از بارها سفر به پاریس پیدا کردم. همه این ها را نوشتم. از این مکان های عجیب و خاص عکس گرفتم و ریختم درون یک روایت زندگی. و شد این کتابی که می بینید که نمی دانم داستان است، مستند است، متن فلسفی است یا جامعه شناسی.

بخش های مختلف این روایت با این عناوین، نامگذاری شده اند:

مقدمه ای برای یک روایت واقعی، کافه رقصان رویاها، شانزه لیزه فریب کار، قلب خفته روشنفکری، قلب مقدس تن شیطانی، محله پشت بهشت، اشراف زاده کثیف، تنفر مدفون شده، قفل عشق، شب های بیدار، تن مقدس قلب شیطانی، مرگ زندگی، تاریخ مصور در محاصره، قلعه هفتصد و پنجاه ساله دانش، مزه اشرافیت، لژیون دنور آدم های مفتخر!، پرسه در خیابان یک طرفه، پرسپکتیو اسرارآمیز موسیقی، لذت کوبیستی، مسلخ کنکورد، دریای شهر، بایگانی آدم ها، روح پر غم پاریس، سن _ شپل مهربان، دیو پیچ و مهره ای، جهان بی آرزوی آرزوها!، ممنوعه پیگل، خوشبخت تهی دست، ضدفلسفه کولژدوفرانس، ناپلئون خفته، پل دو جهان، قبرهای دونفره، نازک دل آهنین، شادی های کوچک، انتخاب رنج، خیابان نشانه ها، سلطان مغرور، کارخانه رویا، دبی آن بالا چه خبر است؟، لعاب های رقت انگیز، شهر ریاکار، رنج یک فیلم سینمایی، زندگی در خواب، خلوتگاه خیال، در محاصره تبلیغات کشنده، صدای عطرها، فرار از خود، دل اندوهگین، لحظه های قهرمانی، رویاهای مجسم آدم ها، پاتوق شرق دوستان، نشستن درون رنج، ایمان ناممکن.

بخش های نامگذاری شده در کتاب، عموما یک یا دو صفحه هستند و با تصاویری از اماکن شهر پاریس یا یک نقاشی از نقاط مختلف این شهر، همراه هستند.

در قسمتی از این کتاب می خوانیم:

اگر خیابان های پاریس شخصیت دارند، این ایفل شخصیت دارد که هیچ، اصلا یک شخصیت عجیب و غریب دارد، درست مثل سعید که فکر می کنی صبح یک آدم است و شب یک آدم دیگر، ایفل و سعید حال و احوال شان یک روز یکسان نیست، اول صبح بیایی نزدیک ایفل یک آدم سخت آهنین منظم می بینی که یک خنده کوچک هم روی لبش نیست، اما سر شب، وقتی چراغ های نورانی زردرنگ می تابد روی تن ایفل، احساس می کنی با یک آدم نازک دل طرفی، من می گویم: آدم های دل نازک پنهان می شوند پشت پوست صورت شان؛ آدم ها دل شان قدر دردهایی که کشیده اند، نازک می شود اما دردها همیشه خودشان را یک گوشه چشم پنهان می کنند، روی صورت نمی آیند؛ سعید هم حالا که راه هایش بسته شده بود، دل نازک شده بود، صبح سخت و منظم بود، شب گوشه چشمش، غم ها را پنهان می کرد، رحمان فکر می کرد، سعید حال ثابت ندارد، لابد مریض است، فکر دارو بود برایش؛ اما سعید هرچه جلوتر می رفت، منطقش بیشتر شکست می خورد، بیشتر کم می آورد، این ها نازک دلش می کرد، دل نازک هم که حساب ندارد، همزاد گریه و دوست خنده است...

#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr/908
برگزاري جلسه اي با موضوع #نماز
در #كتابخانه_عمومي_واران
و معرفي #كتاب نماز و سلامت
اثر مهندس اكبر شيركوند

#جاسب
#جاسبيها
#مهرتان_ماندگار

http://t.me/mandegarmehr
#كتاب : #چهارگانه_هاي_لوئيس_لوري

نويسنده: #لوئيس_لوري

مترجم: #کیوان_عبیدی_آشتیانی


درباره كتاب و نويسنده:

مراسم رونمایی ازچهارگانه لوئیس لوری روز پنج شنبه، 19 مرداد برگزار شد.

در این مراسم کیوان عبیدی آشتیانی، مترجم کتاب و علی‌اصغر سیدآبادی و مریم محمدخانی به عنوان سخنران حضور داشتند.
#بخشنده، #در_جست‌وجوی_آبی‌ها، #پيام_رسان، و #پسر چهار کتابی است که کتاب ونوشه (واحد کودک و نوجوان نشرچشمه) منتشر کرده است. هر یک از این ‌کتاب‌ها شخصیت مستقلی دارد، اما همه‌ آن‌ها دنیای آینده و زندگی آدم‌ها در آینده به تصویر درآمده است.

لوییس آن هامرزبرگ که آثارش را با نام لوییس لوری منتشر می کند، نویسنده آمریکایی و پدید آورنده آثار بی شماری برای کودکان و نوجوانان است. او آثار درخشانی در زمینه ادبیات کودکان و نوجوانان دارد و دو بار برنده مدال نیوبری شده است. مدال نیوبری یکی از بزرگ ترین جوایز ادبی در زمینه ی ادبیات کودکان و نوجوانان در امریکاست.

#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr/927
جلسه آموزش نحوه انتخاب #كتاب مناسب با توجه به نام نويسنده و همچنين معرفي كتاب هايي با موضوع #غدير_خم در محل #كتابخانه_عمومي_واران و با حضور بانوان #جاسبي

#مهرتان_ماندگار
http://t.me/mandegarmehr
صيادها روي آب كتاب مي خوانند


#کتابخانه روستای #رمین فقط یک کتابخانه نیست، بلکه پاتوق بیشتر بچه‌های روستاست. کتابخانه‌ای که اسیر شیوه سنتی امانت دادن کتاب نمانده است. بلندخوانی کتاب، نقد کتاب، دعوت از نویسندگان و شاعران و تماشای فیلم‌های کوتاه و… همه و همه اتفاقاتی است که در این کتابخانه کوچک روستایی رخ داده است و هنوز هم ادامه دارد. رمین یکی از روستاهایی است که در «طرح جام باشگاه‌های #کتاب‌خوانی » مشارکت کرده است، طرحی که هدف از اجرای آن ترویج کتاب‌خوانی در کشور است.


مطالعه متن كامل داستان در لينك زير:
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
https://meidaan.com/archive/40419

#مهرتان_ماندگار
#كتاب_و_كتابخواني
#كتاب: #پيچ

نويسنده: #زهرا_شاهي


درباره كتاب:
رمان «پیچ» نوشته زهرا شاهی اثری است درباره زنی که نمی‌تواند دنیا را به تملک خود درآورد. شاهی در این رمان با زبانی طنزآلود و ایجاد موقعت‌های گاه متناقض رابطه خاصی میان زن و شوهر آرمان‌گرای عجیبش ساخته که درش جنسی از بلاتکلیفی در رابطه وجود دارد.
رمان با جست‌وجوی قهرمانش آغاز می‌شود برای فرارفتن از زندگی روزمره. زندگی‌ای که او تلاش می‌کند درش برای خود گوشه و فضای فردی بیابد و درش نفس عمیق‌تری بکشد. برای همین شروع می‌کند به عکاسی در خیابان و مترو و همین امر قرار است ماجرایی را برای او رقم بزند.
شاهی بیش از هرچیز درباره بک وضعیت زیستی روایت کرده است در فضای شهر تهران. رمان قصه‌گوست و مملو از خرده‌روایت که در لفافی از طنز پیچیده شده‌اند. برای همین «پیچ» را می‌توان اثری خوش‌خوان دانست که مخاطبش را سرگردان و رها نمی‌کند. یک رمان روایی که درش تناقض‌های زنده بودن میان روزمرگی زندگی محور متن است.
رمان با جست‌وجوی قهرمانش آغاز می‌شود برای فرارفتن از زندگی روزمره. زندگی‌ای که او تلاش می‌کند درش برای خود گوشه و فضای فردی بیابد و درش نفس عمیق‌تری بکشد. برای همین شروع می‌کند به عکاسی در خیابان و مترو و همین امر قرار است ماجرایی را برای او رقم
بزند.


در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«هنوز هم خودم را برای خنده‌های آ‌ن‌روز نبخشیده‌ام. لبخندش مثل پنیر پیتزا کش آمد و گفت: «خواستگار دیگه‌ای که ندارین؟» گفتم:«زیاد!» بوووووق! دلم می‌خواست خیلی عصبانی شوم، اما فقط خنده‌ام بیشتر شد. هنوز هم حسرتش را می‌خورم. گفتم «به‌خدا راست می‌گم برید از مامانم بپرسید.» مکثی کرد و گفت «پس دوباره می‌پرسم خواستگار دیگه‌ای هم دارین؟» با خوشحالی یک دختر نوزده ساله گفتم «بله!» صدای بوق درنیامد. گفتم«ببینین! پس به بوق‌های قبلی هم باید شک کرد.» گفت «ترجیح می‌دم باورشون کنم... سوال بعد... خب، به‌نظرم از بین خواستگارهاتون ترجیح می‌دین با من ازدواج کنین. درسته؟»/ «خیلی پررویین.»/ بووووق! «این بوق برای چی بود؟»/ «برای اینکه جواب ذهن ناهوشیارتون این نبود که گفتین... البته نمی‌خواد جواب بدین. این بوق خودش گویاست.» باطنم را بیل زده بود و هرچه می‌خواستم پنهان بماند پخش و پلا کرده بود. خلع سلاح شده بودم....

#معرفي_كتاب
#كتاب_و_كتابخواني
#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr/1007