موسسه مهر ماندگار ناصری
134 subscribers
1.54K photos
189 videos
6 files
785 links
ارتباط با مهر ماندگار: تلگرام
@mehremandegar93
ویا تماس با شماره:
021-22887914

سفارش استند یادبود:
09901212167
Download Telegram
#معرفي_كتاب


کتاب: #بهترین_شکل_ممکن

نویسنده: #مصطفی_مستور

درباره کتاب؛

بهترین شکل ممکن جدیدترین اثر مصطفی مستور می باشد که مجموعه ای است شامل ۶ داستان که هر کدام از داستان ها در یکی از شهرهای شیراز، تهران، مشهد، اهواز، اصفهان و بندر انزلی اتفاق می افتد.


از جمله ویژگی های بارز این کتاب می توان به جنبه سینمایی داستان ها اشاره کرد که خود این کتاب را از دیگر آثار این نویسنده متمایز می نماید.

کتاب بهترین شکل ممکن تلفیقی از ادبیات و سینماست و سبک جدیدی از نوشتارهای لذت بخش مستور را به نمایش می گذارد که شاید موفق ترین اثر مصطفی مستور حتی در کنار دیگر آثار پرفروش وی مانند روی ماه خداوند را ببوس رقم بخورد.

کتاب بهترین شکل ممکن روایت هایی صمیمانه و خودمانی از زندگی است. روایت هایی با تجربه های تلخ و شیرین. به نظرم این کتاب تداعی کننده دوران عاشقی است. دورانی که هر فرد آن را تجربه کرده است.


قسمت هایی از کتاب؛

حس کرد کسی که نمی‌ دانست کیست یا چیست ناگهان از او می‌ خواهد بازی را رها کند؛ آن هم دقیقا زمانی که او دارد به بهترین شکل ممکن بازی می‌کند. برای اولین‌ بار احساس کرد دارد چیزی را از دست می‌ دهد که همیشه فکر می‌ کرد تنها متعلق به خودش بوده است. حس کرد در بازی نابرابری فریب خورده است. مثل کودکی بود که ناگهان اسباب‌ بازی‌ اش را از او گرفته باشند. دلش خواست بزند زیر گریه. دلش ‌خواست جیغ بکشد، اعتراض کند، التماس کند، فحش بدهد. دلش ‌خواست برود وسط خیابان و رو به جایی که نمی‌دانست کجاست، فریاد بزند: «از جون من چی می‌خواهید؟»
توی یک کتاب نوشته بود آدم ها وقتی برهنه می شوند کم وبیش به هم شباهت پیدا می کنند و من فکر می کنم عاشق ها هم مانند آدم های لُخت به شدت به هم شباهت دارند.

شب‌ ها قبل خواب سعی کنید سه دقیقه خودتون رو جای چیز دیگه‌ای بذارید. می‌ گفت سه دقیقه خیلی زیاده اما با تمرکز و‌ تمرین زیاد می‌ شه این کار رو کرد. مثلا جای یه برگ درخت توی یه جنگل تاریک. یا جای یه سنگ وسط بیابون. یا جای یه پیرمرد آب‌ زیپو که نیم ساعت طول می‌ کشه تا کفش‌ های لعنتیش رو بپوشه. جای یه حشره. یه سیفون توالت. یه توپ فوتبال. یه تابوت. یه جفت کفش. جای یه قدیس، یه روسپی، یه گربه. می‌گفت اگه مدتی این کار رو انجام بدید حس می‌کنید انگار دنیا داره توی روح‌ تون نفس می‌ کشه.


#کتاب
#پنج_شنبه
#فرهنگ_سازی
#مسئولیت_اجتماعی

#مهرتان_ماندگار
https://t.me/mandegarmehr/1080
#معرفي_كتاب


کتاب این هفته را به نوجوانان ۸-۱۱ ساله عزیزمان تقدیم میکنیم؛



#مادرجون!_چرا_اسمم_را_یادت_رفته؟
نویسنده: #سالی_مورفی
مترجم: #پروین_علی_پور

درباره کتاب:

توی مدرسه گروه های زیادی هست. ولی پرل همیشه در گروه تک نفره ی خودش است. علاقه دارد شعرهای بی قافیه بگوید، ته ته اسخر بماند و حباب درست کند و آن پایین بماند بی آنکه غرق شود. چیز دیگری هم هست که پرل بیش از هر چیز، آن را دوست دارد و آن گذراندن وقت با مادر جونش است. در خانه ی پرل سه نفر زندگی می کنند: پرل، مامان و مادر جون. از وقتی یادش می آید، همیشه همینطور بوده است. ولی حالا مادرجون یادش نمی آید که او کیست. در اتاقش دراز می کشد، می خوابد، آب دهانش سرازیر می شود و روز به روز ضعیف تر می شود. پرل هر روز پس از مدرسه، به اتاق مادرجونش می رود، با او حرف می زند و ماجراهایی که در روز رخ داده است را برایش تعریف می کند.

کتاب «مادرجون! چرا اسمم را یادت رفته؟!» داستانی است درباره ی دختری به نام پرل. در این داستان سالی مورفی با کمک شعر دنیای پرل را به تصویر می کشد و یادآور می شود نزدیکان ما حتی اگر بیماری فراموشی بگیرند و پیر شوند باز هم برای ما دوست داشتنی هستند. نشان می دهد چگونه یک کودک می تواند با مرگ کسانی که دوستشان دارد کنار بیاید. و بداند پس از مرگ عزیزان، زندگی همچنان ادامه خواهد داشت. خواندن این داستان نه تنها به کودکان، بلکه به بزرگسالان نیز توصیه می شود.

سالی مورفی درباره شکل گیری این کتاب می گوید: « شبی تازه به رختخواب رفته بودم که شعری به ذهنم رسید. آن را روی کاغذ نوشتم و در هفته‌های بعد، باز هم چیزهایی به آن اضافه کردم، سرانجام، دریافتم که داستانی شکل گرفته است. خوشحالم که شخصیتی مانند پرل در این داستان همراهی‌ام کرد؛ هر چند که هر بار داستانش را می‌خوانم، اشکم در می‌آید!»

هیتر پاتر تصویر کتاب می گوید: « به نظر من غمگین‌ترین لحظه‌ داستان زمانی است که پرل به چشمان مادربزرگش نگاه می‌کند و امیدوار است شور و حالی را که پیش‌تر در چشمان او بود، ببیند. اما امیدش ناامید می شود! همه ی ما همچون پرل بارها به چیزهایی فکر می کنیم که هرگز نمی توانند وجود داشته باشند!»

کتاب «مادرجون! چرا اسمم یادت رفته!؟» برنده‌ جایزه‌ کتاب سال استرالیا (۲۰۰۹) و نیز نامزد چند جایزه‌ ادبی دیگر شده است.

#کتاب_و_کتابخوانی
#پنج_شنبه
#کتاب_نوجوان

#مهرتان_ماندگار
https://t.me/mandegarmehr/1116
«علی اشرف درویشیان» داستان‌نویس و پژوهشگر حوزه‌ی ادبیات عامه درگذشت.
ضمن تسلیت این فقدان بزرگ به جامعه‌ی ادبی و هنری ایران، معرفی کتاب این هفته را به کتاب «فصل نان» وی اختصاص می‌دهیم.

کتاب: #فصل_نان

نویسنده: #علی_اشرف_درویشیان

درباره کتاب:

این مجموعه کتاب دارای شش داستان با عنوان‌های خر نفتی، دکان بابام، آبگوشت آلوچه، یک روز، عشق و کاهگل و بابای معصومه می‌باشد.

موضوع مشترک همه‌ی داستان‌های این مجموعه فقر، محرومیت و ستم‌دیدگی آدم‌های حاشیه‌ای و فرودست جامعه است. درویشیان در این مجموعه با تیزبینی قابل ستایشی به روایت اجتماع این آدم‌ها و مصیبت‌هایشان می‌پردازد.

درویشیان در این کتاب با بیان رنج شخصیت‌های داستان به نگرش‌ها و طرز تلقی شخصیت‌های داستان به نوع زندگی‌شان می‌پردازد و به نوعی نشان می‌دهد که #فقر گریبان گیر مردم جامعه نتیجه جبر و سنت حاکم بر آنان است.

انتهای داستان با همان ساختاری پایان می‌یابد که ابتدای داستان شروع می‌شود یعنی داستان که با دوندگی‌های اشخاص برای رسیدن به نان و سختی‌ها و مصائبشان شروع می‌شود در ادامه با همان سختی‌ها نیز پایان می‌یابد. فضای داستان به نوعی حزن‌انگیز است که کاملاً حس ترحم مخاطب را برمی‌انگیزد و به نوعی خواننده را با آن سختی‌ها شریک می‌کند.

در بخشی از کتاب فصل نان می‌خوانیم:

اصغر صندوق چوبی کوچکی داشت که استاد بنا اسمش را گذاشته بود صندوق بدبختی، چون چند تکه نان خشک درون صندوق بود و همیشه بر سر صندوق بین ما دعوا و زد و خورد در می‌گرفت. صندوق را از خانه با نان بیات پر می‌کردیم و به محل کارمان می‌بردیم بعضی وقت‌ها هم اصغر سوسک یا ملخی را می‌گرفت و توی صندوق بدبخت می‌گذاشت. شب خاک آلود و خسته به خانه‌برمی گشتیم و با اشتها هرچه در سفره بود می‌خوردیم. اصغر لقمه از گلویش پایین نرفته خرخرش بلند می‌شد و ننه او را روی دست بلند می‌کرد و می‌برد توی جا می‌گذاشت و غصه‌دار برایش می‌خواند:
ای کوچولوی نان‌آورم ای گربه خاک‌آلودم قربان دست‌های زبر و ترک‌خورده‌ات بروم عزیزکم.

#معرفي_كتاب
#کتاب_و_کتابخوانی
#پنج_شنبه

#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr/1129
#معرفي_كتاب

کتاب: #زنانی_که_با_گرگها_می‌دوند

نویسنده: #کلاریسا_پینکولا_استس

مترجم: #سیمین_موحد


در درون هر زنی یک "زن وحشی" زندگی می کند. همان نیروی قدرتمندی که آکنده از بصیرت، شور، خلاقیت و دانش بی زمان است. زن وحشی طبیعت غریزی زنان را نشان می دهد که امروزه در حال انقراض است.
 
دکتر کلاریسا پینکولا استس در این کتاب با استفاده از گنجینه غنی داستانهای اساطیری، کهن الگوها، افسانه های پریان و قصه های ملل، راه اتصال مجدد به این نیروی قدرتمند و سالم طبیعت غریزی زنان را نشان می دهد.

با خواندن این داستان ها و تفاسیر روان شناسی آنها می آموزیم که چطور به خود مهر بورزیم. #زن_وحشی را به عنوان درمانگر درونی روحمان بپذیریم. دکتر استس در این کتاب برای توصیف روح و روان زنان ادبیات جدیدی خلق کرده است. این #روانشناسی زنان به اصیل ترین شکل خود است که بر پایه دانش روح استوار است.

قسمتی از مقدمه کتاب زنانی که با گرگها می دوند:

" ...هر کسی که به زنی نزدیک می شود در حضور دو زن قرار دارد. یک موجود بیرونی و یک مخلوق درونی. موجود بیرونی در روشنایی روز زندگی می کند و براحتی قابل مشاهده است. اغلب با فرهنگ ملموس انسانی مطابق است اما مخلوق درونی اغلب ناگهان ظاهر می شود و به سرعت ناپدید می گردد و پشت سر خود احساسی عجیب و اعجاب آور به جا می گذارد، انگار دارای یک روح وحشی طبیعی است. این طبیعت دو گانه بصورتی است که یکی با ثبات تر و سرزنده تر و دیگری بی اعتناتر و سردتر است. خویشتن متمدن موجودی خوب است ولی کمی تنهاست. خویشتن وحشی هم به خودی خود خوب است اما آرزومند رابطه با دیگری است. از دست رفتن قدرت های روحی و عاطفی زنان ناشی از جدایی این دو طبیعت از یکدیگر و وانمود کردن به ایت است که دیگری وجود ندارد..."

نویسنده در این کتاب ابتدا داستان و افسانه ای را بیان می کند که اغلب ما آنها را شنیده ایم و با توجه به آن داستانها و تحلیل روان شناسانه آنها به بیان نکاتی درباره روح زنان و چگونگی توجه به آن و شنیدن حرفهایش می پردازد تا زنان بتوانند اعتماد به نفس خود را افزایش داده و در تصمیم گیری هابه احساس و درون خود ایمان داشته باشند.

اگر به مباحث روان شناسی تحلیلی علاقه مند هستید، اگر نوشته های
« #کارل_گوستاو_یونگ » و روش روانشناسی اش را دوست دارید، حتما این کتاب را بخونید. مطالعه این کتاب را هم به خانم ها و هم به آقایان توصیه می‌کنیم.

#کتاب_و_کتابخوانی
#پنج_شنبه
#درباره_زنان
#خودشناسی
#کتاب_بخوانیم

#مهرتان_ماندگار
https://t.me/mandegarmehr/1160