🌹محفل شهدا🌹
597 subscribers
49.8K photos
42.4K videos
691 files
1.89K links
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل الفرجهم اینجا محفل شهداست به محفل شهدا خوش آمدید
Download Telegram
درد و دل امام زمان(عج) با امام حسین(ع)💔🥺

#حسین_جان...مهدی ام،مهدی خسته
دلم از بی وفایی ها شکسته
حسین جان ماندم تنهای تنها
شده کرببلایم کوه و صحرا
حسین جان کاش من جای تو بودم
چو یارانت بودم گرد وجودت
شما گفتی ولی انها نرفتند
ولی یاران من تک تک برفتند
حسین جان سال ها در #انتظارم
هنوز #حسرت_یاران تو دارم

#اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🤍
#تعجیل_در_فرج_صلوات
#صاحبنا‌الغریبــ⁵⁹

#اے طبیب دل #بیمار جهان، تعجیلے
#دردمندان تو را #حسرت #درمان تا چند...😭😭😭
#سلام_امام_زمانم

السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام...

سلام بر تو ای مولایی که صفای آمدنت، #زمستان دلهــا را #بهار خواهد کرد و طراوت مهربانیت روزگار را نو.

🔹 #می_آیی و پروانه های عشق، پیله های #حسرت را می‌شکنند و در آسمانِ امید، پروازی شگفت را تجربه می‌کنند🕊

#السلام_علیک_یاحجه_الله_فی_ارضه

🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
در حال خرید بودم که صدای پیرمرد دوره گردی به گوشم رسید؛ آقا این بسته نون چند؟
فروشنده با بی حوصلگی گفت: #هزاروپونصدتومن! پیرمرد با نگاهی پر از #حسرت رو به فروشنده گفت: نمیشه کمتر حساب کنی؟!! توی اون لحظات توقع شنیدن هر جوابی رو از فروشنده داشتم جز این که شنیدم!؛ نه، #نمیشه!!

دوره‌گرد پیر، مظلومانه با غروری که صدای #شکستنش گوشمو کر کرده بود بسته ی نون رو سر جاش گذاشت و از مغازه خارج شد! درونم چیزی فروریخت... هاج و واج از برخورد فروشنده به دوستم چشم دوخته بودم. از نگاه غمگینش فهمیدم اونم به چیزی فکر میکنه که من فکر میکنم! یه لحظه به خودم اومدم، باید کاری میکردم. این مبلغ بینهایت #ناچیز بود اما برای اون پیرمرد انگار تمام دنیا بود! به دوستم گفتم تا دور نشده این بسته نون رو بهش برسون! پولش رو حساب کردم و از مغازه خارج شدم.

پیرمرد بینوا به قدری از دیدن یه بسته نون خوشحال شده بود که انگار همه ی دنیا توی دستاشه! چه حس قشنگی بود...اون روز گذشت...شب پشت چراغ قرمز یه دختر بچه‌ی هفت، هشت ساله ، با یه لبخند دلنشین به سمتم اومد؛ ازم گُل میخری؟ با لبخند لپشو گرفتمو گفتم چند؟ گفت #دوهزارتومن.داخل کیفمو نگاه کردم اما دریغ از حتی یه هزار تومنی! با ناراحتی نگاش کردمو گفتم عزیزم اصلا پول خرد ندارم! و با جوابی که ازش شنیدم #درون‌خودم‌غرق‌شدم... اشکال نداره، این یه گل رو مهمون من باش!! بی اختیار این جمله چند بار توی ذهنم تکرار شد؛ #این‌یه‌گل‌رومهمون‌من‌باش!!

از اینهمه #تفاوت بین #آدمها به ستوه اومدم! صبح رو به خاطر آوردم، یه فروشنده ی #بالغ و به ظاهر #عاقل که صاحب یه مغازه ی #لوکس توو بهترین نقطه ی شهر تهران بود، از هزار و پونصد تومن ناقابل نگذشت اما یه دختر بچه ی #هفت، #هشت ساله ی گل فروش #دوست‌داشت یه گل مهمونش باشم و از دو هزار تومنش گذشت.

الهي كه صاحب #قلبهای بزرگ دستاشون هیچوقت خالی نباشه تا بتونن با #قلب‌پاک‌وبخشندشون دنیارو گلستون کنن"🤲🤲🤲
#تیربار خودم را هم به #ابوذر داده بودم که او هم بلند شد و دو نفر از تکفیری‌ها را زد. اما در همین حین دیدم #دستش #مجروح شده و #آرنجش به شدت #خونریزی دارد.
🍃🌷🍃
از او خواستم به #مقر برگردد. رفت و در حین راه گویا #خمپاره‌ای کنارش #منفجر شده بود که #پیکرش را پیدا کردیم. بعدها وقتی #پیکر برادرم به شهرمان آمد و او را دیدم، #ترکش‌های #زیادی در #کتف و #پاهایش به چشم می‌خورد.😭
🍃🌷🍃
یکی از #دوستانش می‌گفت قبل از #اعزام #ابوذر، با هم بودیم و #شهید فرزند کوچکش #محمدباقر را در آغوش داشت. مشغول صحبت بودیم که با #حسرت عجیبی گفت:

یکی از آشناها به من گفت چقدر #پول می‌گیری که می‌خواهی به #سوریه بروی؟ من هم در جوابش گفتم اگر #همه دنیا را بدهند، حاضر نیستم با یک #تار موی #محمد باقر #عوض کنم.»
🍃🌷🍃
امثال #ابوذر مثل هر #پدری #عاشق #فرزندان‌شان بودند اما #هنرشان این بود که هرگز #نگذاشتند چنین #تعلقاتی آنها را از #حرکت در مسیر #والای‌شان #دور #کند.
🍃🌷🍃
#حسرت کربلا💔

حرم ندیده ولی دلخوشیم اینقدری
که صاحب حرم ازحال ماخبر دارد
هواموداشته باش حضرت اَرباب♥️
#من_اهل_توأم:-)