سرانجام ایشان با پافشاری و اصرار زیاد توانست با جلب رضایت مسئولان در #عملیات «تنگه چزابه» حضور داشته باشد که پس از یک نبرد #شجاعانه از #ناحیه #سر،#گردن و #پا #زخمی شد.
🍃🌷🍃
پسازآن از سوی #سردار صفوی، ایشان #مسئول جمعآوری تجربیات جنگی #رزمندگان اسلام در #جبههها و تدوین آنان شد و این #مسئولیت تا شروع #عملیات فتح المبین ادامه داشت.
🍃🌷🍃
در این #عملیات، ابتدا بهعنوان #معاون #فرمانده گردان حضور #شجاعانهای داشت و پسازآن #فرماندهی گردان امام سجاد (ع)🌷 به ایشان واگذار شد.
🍃🌷🍃
مجدانه و پا بهپای سایر #رزمندگان و #نیروهایش در #گردان، در #سنگر سازی و سایر #فعالیتها تلاش میکرد و #رفتار #متواضعانه ایشان #گردان را تحت تأثیر قرار داده بود.
🍃🌷🍃
در #عملیات #بیتالمقدس نیز #فرماندهی گردان #امام سجاد (ع)🌷 که بعد به# لشگر ارتقاء یافت را بر عهده داشت که در این #عملیات #رزمندگان پس از ۲۰#کیلومتر پیش روی به #جاده اهواز خرمشهر دست یافتند.
🍃🌷🍃
در مرحله دوم همین #عملیات که #تیپ #امام حسین (ع)🌷و #تیپ #محمد رسولالله (ص)🌷 احتیاج به کمک پیدا کردند، تعدادی از همرزمان ایشان در دوران مبارزه با طاغوت در این یگان
🍃🌷🍃
پسازآن از سوی #سردار صفوی، ایشان #مسئول جمعآوری تجربیات جنگی #رزمندگان اسلام در #جبههها و تدوین آنان شد و این #مسئولیت تا شروع #عملیات فتح المبین ادامه داشت.
🍃🌷🍃
در این #عملیات، ابتدا بهعنوان #معاون #فرمانده گردان حضور #شجاعانهای داشت و پسازآن #فرماندهی گردان امام سجاد (ع)🌷 به ایشان واگذار شد.
🍃🌷🍃
مجدانه و پا بهپای سایر #رزمندگان و #نیروهایش در #گردان، در #سنگر سازی و سایر #فعالیتها تلاش میکرد و #رفتار #متواضعانه ایشان #گردان را تحت تأثیر قرار داده بود.
🍃🌷🍃
در #عملیات #بیتالمقدس نیز #فرماندهی گردان #امام سجاد (ع)🌷 که بعد به# لشگر ارتقاء یافت را بر عهده داشت که در این #عملیات #رزمندگان پس از ۲۰#کیلومتر پیش روی به #جاده اهواز خرمشهر دست یافتند.
🍃🌷🍃
در مرحله دوم همین #عملیات که #تیپ #امام حسین (ع)🌷و #تیپ #محمد رسولالله (ص)🌷 احتیاج به کمک پیدا کردند، تعدادی از همرزمان ایشان در دوران مبارزه با طاغوت در این یگان
پس از گذراندن دوره #کارشناسی در رشته #مدیریت صنعتی در تاریخ 1/5/ 1382# #فارغ التحصیل و #مفتخر به پوشیدن #لباس سبز #پاسداری و #دفاع از #ارزشهای انقلاب اسلامی و #ولایت فقیه شد.
🍃🌷🍃
از سال 1383# تا زمان #شهادتش#مسئول دفتر #فرماندهی #پایگاه هوایی #شهید کریمی ، #نیروی هوا فضای #سپاه پاسدران کاشان بود.
🍃🌷🍃
ایشان در تاریخ 1380/5/5#با یکی از بستگانش ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سسه فرزند است ،علی ۱۴ ساله، فاطمه پنج ساله و طاها سه ساله.
🍃🌷🍃
فردی #منظم و با #اخلاق کاری #بسیار عالی و #فعال و #جدی در امر #ورزش ، با #آمادگی جسمانی بالا بود، ایشان در تاریخ 1396/12/23# به #سوریه اعزام شد.
🍃🌷🍃
🍃🌷🍃
از سال 1383# تا زمان #شهادتش#مسئول دفتر #فرماندهی #پایگاه هوایی #شهید کریمی ، #نیروی هوا فضای #سپاه پاسدران کاشان بود.
🍃🌷🍃
ایشان در تاریخ 1380/5/5#با یکی از بستگانش ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سسه فرزند است ،علی ۱۴ ساله، فاطمه پنج ساله و طاها سه ساله.
🍃🌷🍃
فردی #منظم و با #اخلاق کاری #بسیار عالی و #فعال و #جدی در امر #ورزش ، با #آمادگی جسمانی بالا بود، ایشان در تاریخ 1396/12/23# به #سوریه اعزام شد.
🍃🌷🍃
در #عملیات فتحالمبین به #عنوان #مسئول محور به #خدمت پرداخت، بعد از #چهار مرتبه #مجروحیت در تاریخ ۱۳۶۷/۱/۳۱# در #شلمچه به علت #پخش گازهای شیمیایی توسط #سربازان بعثی به بستر #بیماری افتاد.
🍃🌷🍃
ایشان بارها در #عملیاتهایی چون #فتحالمبین، #بیتالمقدس و #مرصاد #حماسه آفریدبعد از #اتمام #جنگ در #نشریه "پیام حمل و نقل" #خاطرات خود را با عنوان #روزهای ماندگار به مدت #یکسال به #چاپ رساند.
🍃🌷🍃
ایشان بعد از #سالها #خدمت در #آموزش وپرورش، #جهادسازندگی،#هلال احمر ،#نیروی نامنظم، #دکتر چمران ،#مدیریت یک مدرسه راهنمایی را بر #عهده داشت.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
زمانی که ازدواج کردم کم کم آثار #جراحتها خود را بروز میدادند خاطراتم از انتخاب #همسرم و زندگی با یک #جانباز را در کتاب «اینک شوکران» روایت کرده ام،در بخشی از این کتاب نوشتم.
🍃🌷🍃
برادر دوستم صفورا بود.
مادرش دستش را گذاشت روی شانهام و گفت: «برو بالا. الان حاجی را هم میفرستم. بنشینید سنگهایتان را از هم وا بکنید.
دلم شور میزد. نگرانیای که توی چشمهای خواهرام میدیدم دلشوره ام را بیشتر میکرد😔
🍃🌷🍃
🍃🌷🍃
ایشان بارها در #عملیاتهایی چون #فتحالمبین، #بیتالمقدس و #مرصاد #حماسه آفریدبعد از #اتمام #جنگ در #نشریه "پیام حمل و نقل" #خاطرات خود را با عنوان #روزهای ماندگار به مدت #یکسال به #چاپ رساند.
🍃🌷🍃
ایشان بعد از #سالها #خدمت در #آموزش وپرورش، #جهادسازندگی،#هلال احمر ،#نیروی نامنظم، #دکتر چمران ،#مدیریت یک مدرسه راهنمایی را بر #عهده داشت.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
زمانی که ازدواج کردم کم کم آثار #جراحتها خود را بروز میدادند خاطراتم از انتخاب #همسرم و زندگی با یک #جانباز را در کتاب «اینک شوکران» روایت کرده ام،در بخشی از این کتاب نوشتم.
🍃🌷🍃
برادر دوستم صفورا بود.
مادرش دستش را گذاشت روی شانهام و گفت: «برو بالا. الان حاجی را هم میفرستم. بنشینید سنگهایتان را از هم وا بکنید.
دلم شور میزد. نگرانیای که توی چشمهای خواهرام میدیدم دلشوره ام را بیشتر میکرد😔
🍃🌷🍃
#سردار#شهید دفاع مقدس، اسماعیل لشگری
🍃🌷🍃
درتاریخ ۱۳۳۹/۵/۱۲# در روستای ضیاءآباد از توابع شهر تاکستان ،درخانواده ای مذهبی و روستایی متولد شد.
🍃🌷🍃
ایشان #برادر #شهید هم هست.
#آقا داود #برادر و#همرزم ایشان واز #شهدای دفاع مقدس هستند، ۲#سال قبل از ایشان به #شهادت رسیدند.
🍃🌷🍃
در سال 1354# به تهران مهاجرت کرد و ضمن #ادامه تحصیل در دوره متوسطه برای #تأمین #معاش در #کارگاه آبکاری مشغول به #کار شد.
🍃🌷🍃
ایشان یکی از #پامنبری های مرحوم #کافی و از #فعالان #برنامه های فرهنگی مهدیه تهران بود و هم زمان در #کلاس های اصول عقاید
#مسجد امام زمان (عج)♡خیابان آزادی شرکت می کرد.
🍃🌷🍃
و ایشان درعین حال از #ورزش #غافل #نبود با #دریافت #دان 5#رشته رزمی #کونگ فو به عنوان#مسئول #کمیته رزم آوران اسلام #استان تهران منصوب شد.
🍃🌷🍃
با شروع #نهضت اسلامی به #رهبری #امام خمینی(ره) بارها به زادگاهش سفر کرد و به #روشنگری در خصوص #جنایات حکومت پهلوی پرداخت.
🍃🌷🍃
با شروع #جنگ عازم #خدمت مقدس سربازی شد و ایشان به طور #داوطلب به #جبهه رفت و در این راه #بارها به #افتخار #جانبازی نائل شد.
🍃🌷🍃
🍃🌷🍃
درتاریخ ۱۳۳۹/۵/۱۲# در روستای ضیاءآباد از توابع شهر تاکستان ،درخانواده ای مذهبی و روستایی متولد شد.
🍃🌷🍃
ایشان #برادر #شهید هم هست.
#آقا داود #برادر و#همرزم ایشان واز #شهدای دفاع مقدس هستند، ۲#سال قبل از ایشان به #شهادت رسیدند.
🍃🌷🍃
در سال 1354# به تهران مهاجرت کرد و ضمن #ادامه تحصیل در دوره متوسطه برای #تأمین #معاش در #کارگاه آبکاری مشغول به #کار شد.
🍃🌷🍃
ایشان یکی از #پامنبری های مرحوم #کافی و از #فعالان #برنامه های فرهنگی مهدیه تهران بود و هم زمان در #کلاس های اصول عقاید
#مسجد امام زمان (عج)♡خیابان آزادی شرکت می کرد.
🍃🌷🍃
و ایشان درعین حال از #ورزش #غافل #نبود با #دریافت #دان 5#رشته رزمی #کونگ فو به عنوان#مسئول #کمیته رزم آوران اسلام #استان تهران منصوب شد.
🍃🌷🍃
با شروع #نهضت اسلامی به #رهبری #امام خمینی(ره) بارها به زادگاهش سفر کرد و به #روشنگری در خصوص #جنایات حکومت پهلوی پرداخت.
🍃🌷🍃
با شروع #جنگ عازم #خدمت مقدس سربازی شد و ایشان به طور #داوطلب به #جبهه رفت و در این راه #بارها به #افتخار #جانبازی نائل شد.
🍃🌷🍃
ایشان #مسئول گروه 40#نفری متشکل از #نیروهای #بسیج و #ارتش در #شوش دانیال نبی(ع)🌷، #فرمانده دسته ، #فرمانده گروهان ، #معاون و #فرمانده گردان #عمار لشکر 27
#حضرت محمدرسول الله(ص)🌷 بود.
🍃🌷🍃
#شرکت در #عملیات های #سرنوشت ساز مانند #عملیات رمضان و #کربلای 5 از جمله #سوابق مسئولیتی ایشان در#جبهه بود.
🍃🌷🍃
فرازی از وصیت نامه #شهید:
#خدایا🤍 می دانی، سالها پیش
تصمیم به #شهادت در راهت گرفتم
و امیدوارم این #جسم و #جان گناهکار حقیر را #بپذیرید
از گذشته بسیار دور مصمم شدم در این راه حرکت کنم
🍃🌷🍃
#عزیزان بسیاری در #شهادت از حقیر #سبقت گرفتند
که با بعضی از آنها چقدر انس گرفتم
که دوری از آنها برایم مشکل بود
#برادرم داوود (#شهید داوود لشگری)
که بسیار #مظلوم بوده
همیشه در #غربت به سر می برد
او که چه #مشتاق
به دیدار #خدا🤍رفت.
🍃🌷🍃
مادر عزیز و مهربانم و پدرم
اگر جنازه ام برنگشت، منتظر نباشید
و دنبال جنازه ام نگردید
والسلام
#۶۵/۱۰/۲۲ - #اسماعیل لشگری »
🍃🌷🍃
#حضرت محمدرسول الله(ص)🌷 بود.
🍃🌷🍃
#شرکت در #عملیات های #سرنوشت ساز مانند #عملیات رمضان و #کربلای 5 از جمله #سوابق مسئولیتی ایشان در#جبهه بود.
🍃🌷🍃
فرازی از وصیت نامه #شهید:
#خدایا🤍 می دانی، سالها پیش
تصمیم به #شهادت در راهت گرفتم
و امیدوارم این #جسم و #جان گناهکار حقیر را #بپذیرید
از گذشته بسیار دور مصمم شدم در این راه حرکت کنم
🍃🌷🍃
#عزیزان بسیاری در #شهادت از حقیر #سبقت گرفتند
که با بعضی از آنها چقدر انس گرفتم
که دوری از آنها برایم مشکل بود
#برادرم داوود (#شهید داوود لشگری)
که بسیار #مظلوم بوده
همیشه در #غربت به سر می برد
او که چه #مشتاق
به دیدار #خدا🤍رفت.
🍃🌷🍃
مادر عزیز و مهربانم و پدرم
اگر جنازه ام برنگشت، منتظر نباشید
و دنبال جنازه ام نگردید
والسلام
#۶۵/۱۰/۲۲ - #اسماعیل لشگری »
🍃🌷🍃
بعد از آن به مدت يک سال با وانت در بين شهرهاي مختلف به کار مشغول بود و خانواده اش تا مدتي از ایشان بي خبر بودند تا اين که در اوايل #سال ۱۳۵۷ دستگير و به بازداشتگاه دژبان اهواز منتقل شد.
#شهید علی غیور اصلی طي مدتي که محاکمه شد در بند مشترک بود. به دليل تاثير گذاري بر #نظاميان و تشويقشان که از ارتش فرار و به نيروهاي انقلابي ملحق شوند به بند #انفرادي منتقل شد. در این دوران #دفتري از اشعار خود هم تهيه کرد.
پس از چند ماه حکم اعدامش صادر شد اما با #پيروزي انقلاب به همراه ديگر زندانيان سياسي ، آزاد شد و مدتي بعد به همراه علي شمخاني ، انجمن اسلامي را تشکيل دادند. #استوار دوم نيروي زميني لشکر ۹۲ اهواز بودو به یسپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست و #مسئول آموزش نظامي کل استان خوزستان شد.
علاقه زيادي به امام خميني (ره) داشت و از ايشان به عنوان هديه اي آسماني نام مي برد و سعي مي کرد#هدفشون رو از انقلاب و مبارزه با استکبار بهتر درک کند و به ديگران هم انتقال دهد.
#شهید علی غیور اصلی طي مدتي که محاکمه شد در بند مشترک بود. به دليل تاثير گذاري بر #نظاميان و تشويقشان که از ارتش فرار و به نيروهاي انقلابي ملحق شوند به بند #انفرادي منتقل شد. در این دوران #دفتري از اشعار خود هم تهيه کرد.
پس از چند ماه حکم اعدامش صادر شد اما با #پيروزي انقلاب به همراه ديگر زندانيان سياسي ، آزاد شد و مدتي بعد به همراه علي شمخاني ، انجمن اسلامي را تشکيل دادند. #استوار دوم نيروي زميني لشکر ۹۲ اهواز بودو به یسپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست و #مسئول آموزش نظامي کل استان خوزستان شد.
علاقه زيادي به امام خميني (ره) داشت و از ايشان به عنوان هديه اي آسماني نام مي برد و سعي مي کرد#هدفشون رو از انقلاب و مبارزه با استکبار بهتر درک کند و به ديگران هم انتقال دهد.
ایشان بیش از ۲#سال به عنوان #امور تعمیراتی تراکتور و ادوات کشاورزی با شعار ” همه با هم جهاد سازندگی ” به صورت #افتخاری و #رایگان #خدمت کرد.
🍃🌷🍃
در سن ۱۸#سالگی و در #تابستان سال ۱۳۶۵# برای #اولین بار #عازم #جبهه های حق علیه باطل در #منطقه عملیاتی #مهران شد.
🍃🌷🍃
در این #سفر #رزمی و #جهادی خود در #منطقه عملیاتی #مهران شاهد #شهادت #دو تن از #دوستان و #هم رزمان و #هم روستایی های خود به نام های #حسین علی شمس آبادی و #محمد قدر آبادی بود.
🍃🌷🍃
ایشان در همانجا به صورت #پاسدار #افتخاری به #ادامه #نبرد بر علیه متجاوزان بعثی عراق پرداخت و اینگونه #مرحله جدیدی از #زندگی و #حیات دوباره اش به عنوان #پاسدار در سال ۱۳۶۵# شکل گرفت.
🍃🌷🍃
درسن ۱۹#سالگی با دختر دایی اش وبا انجام مراسمی #ساده و #معنوی ازدواج کرد.
🍃🌷🍃
ایشان در ادامه #خدمت خود با عنوان #مسئول #تسلیحات گردان عبد ا….🌷در م#نطقه عملیاتی جنوب با #انتظاری و #محمد حصاری آشنا شد.
🍃🌷🍃
🍃🌷🍃
در سن ۱۸#سالگی و در #تابستان سال ۱۳۶۵# برای #اولین بار #عازم #جبهه های حق علیه باطل در #منطقه عملیاتی #مهران شد.
🍃🌷🍃
در این #سفر #رزمی و #جهادی خود در #منطقه عملیاتی #مهران شاهد #شهادت #دو تن از #دوستان و #هم رزمان و #هم روستایی های خود به نام های #حسین علی شمس آبادی و #محمد قدر آبادی بود.
🍃🌷🍃
ایشان در همانجا به صورت #پاسدار #افتخاری به #ادامه #نبرد بر علیه متجاوزان بعثی عراق پرداخت و اینگونه #مرحله جدیدی از #زندگی و #حیات دوباره اش به عنوان #پاسدار در سال ۱۳۶۵# شکل گرفت.
🍃🌷🍃
درسن ۱۹#سالگی با دختر دایی اش وبا انجام مراسمی #ساده و #معنوی ازدواج کرد.
🍃🌷🍃
ایشان در ادامه #خدمت خود با عنوان #مسئول #تسلیحات گردان عبد ا….🌷در م#نطقه عملیاتی جنوب با #انتظاری و #محمد حصاری آشنا شد.
🍃🌷🍃
به راحتی میتوانست قطعات یک سیستم با کیفیت را انتخاب کندو بخرد و سیستمی آماده با نصب همه ی نرم افزارهای مورد نیاز را تحویل بدهد. اگر سیستمی مشکلی پیدا میکرد عیب یابی و تعمیرش میکرد.
رشته ی تحصیلی اش تکنسین هوش بری اتاق عمل بود ولی در بیمارستان از آموختن هیچ چیزی کوتاهی نمیکرد. در #سوریه به فاصلهی یکی دو هفته از رفتنش به عنوان #مسئول بیمارستان انتخاب شد.🍃⚘🍃
وقتی بیمارستانی را تحویل میگرفت صفر تا صد کارها را یک تنه راه اندازی میکرد و تحویل پرسنل می داد. فرقی نمیکرد بخش رادیولوژی باشه یا آزمایشگاه یا اتاق عمل یا ...🍃⚘🍃
قاعده و قانون هر کدوم رو به خوبی می دانست و معتقد به کار ، بر مبنای آخرین دانش و فناوری روز بود. چون زبان انگلیسی را خوب میفهمید مطالب لازم را از به روزترین منابع تخصصی اش میدیدو اجرا میکرد.
دوره ی امداد و نجات جاده ای رو هم دیده بود و همیشه در صندوق عقب ماشینش جعبه ی امداد و نجات جاده ای همراه داشت.
اهل شعر و ادبیات هم بود. دفتری داشت که اشعار و نوشته هایش رو در آن می نوشت.🍃⚘🍃
رشته ی تحصیلی اش تکنسین هوش بری اتاق عمل بود ولی در بیمارستان از آموختن هیچ چیزی کوتاهی نمیکرد. در #سوریه به فاصلهی یکی دو هفته از رفتنش به عنوان #مسئول بیمارستان انتخاب شد.🍃⚘🍃
وقتی بیمارستانی را تحویل میگرفت صفر تا صد کارها را یک تنه راه اندازی میکرد و تحویل پرسنل می داد. فرقی نمیکرد بخش رادیولوژی باشه یا آزمایشگاه یا اتاق عمل یا ...🍃⚘🍃
قاعده و قانون هر کدوم رو به خوبی می دانست و معتقد به کار ، بر مبنای آخرین دانش و فناوری روز بود. چون زبان انگلیسی را خوب میفهمید مطالب لازم را از به روزترین منابع تخصصی اش میدیدو اجرا میکرد.
دوره ی امداد و نجات جاده ای رو هم دیده بود و همیشه در صندوق عقب ماشینش جعبه ی امداد و نجات جاده ای همراه داشت.
اهل شعر و ادبیات هم بود. دفتری داشت که اشعار و نوشته هایش رو در آن می نوشت.🍃⚘🍃
آنگاه به کمک #برادر #شهید سعیدی نیا #بشکه های 20 لیتری آب را پر کرده و کنار #چادر بچه ها می گذاشت تا #صبح #راحت تر #وضو بگیرند.
🍃🌷🍃
در #نمازهایش آنقدر #العفو العفو می گفت گویا از هر گناهکاری گناهکارتر است و ما می گفتیم: #خدایا او را ببخش.😭
🍃🌷🍃
به عنوان #مسئول گزینش #سپاه به نیروهایش می گفت: یادتان باشد #نیرویی را که #پذیرش می کنید و یا به عنوان #زیردست کار می کند. باید طوری #پرورش دهید که از او یک #شهید، یک #شاهد، یک نفر #نمونه بسازید.
🍃🌷🍃
واین یعنی اینکه تمام کسانی که #مسئولیت دارند باید همگی از #شهدا و #شاهدان و #اسوه ها باشند وگرنه ساختن #شهید جز از #شهید برنخواهد آمد.
🍃🌷🍃
🍃🌷🍃
در #نمازهایش آنقدر #العفو العفو می گفت گویا از هر گناهکاری گناهکارتر است و ما می گفتیم: #خدایا او را ببخش.😭
🍃🌷🍃
به عنوان #مسئول گزینش #سپاه به نیروهایش می گفت: یادتان باشد #نیرویی را که #پذیرش می کنید و یا به عنوان #زیردست کار می کند. باید طوری #پرورش دهید که از او یک #شهید، یک #شاهد، یک نفر #نمونه بسازید.
🍃🌷🍃
واین یعنی اینکه تمام کسانی که #مسئولیت دارند باید همگی از #شهدا و #شاهدان و #اسوه ها باشند وگرنه ساختن #شهید جز از #شهید برنخواهد آمد.
🍃🌷🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#خاطراتی از دفاع حرم
آمیخته با اشک و لبخند
#مسئول مرکزآموزش لشکرفاطمیون وفرمانده عملیات آزادسازی دیرالزور
#رضا_سنجرانی(کرار)
آمیخته با اشک و لبخند
#مسئول مرکزآموزش لشکرفاطمیون وفرمانده عملیات آزادسازی دیرالزور
#رضا_سنجرانی(کرار)