Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞 #مادر_دریا
با نوای #حاج_محمود_کریمی
شاعر #حاج_محمد_صمیمی
ویژه سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
تنظیم : علی افسری
تهیه شده در موسسه فرهنگی #عقیق و مرکز رسانه سازمان تبلیغات اسلامی
💜میلاد سرور بانوان جهان و مادر تمام شیعیان بر تمام مسلمانان مبارک باد💜
با نوای #حاج_محمود_کریمی
شاعر #حاج_محمد_صمیمی
ویژه سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
تنظیم : علی افسری
تهیه شده در موسسه فرهنگی #عقیق و مرکز رسانه سازمان تبلیغات اسلامی
💜میلاد سرور بانوان جهان و مادر تمام شیعیان بر تمام مسلمانان مبارک باد💜
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻رسول خدا صلیالله علیهوآله
به دخترش فرمود:
ای #فاطمه
هرکس بر تو صلوات بفرستد،
خدا او را میآمرزد
و هر جای بهشت که باشم،
بمن ملحقش میکند
📚بحارالانوار ج۹۷ص۱۹۴
به استقبال میلاد
#مادر_آفرینش ❤️
به دخترش فرمود:
ای #فاطمه
هرکس بر تو صلوات بفرستد،
خدا او را میآمرزد
و هر جای بهشت که باشم،
بمن ملحقش میکند
📚بحارالانوار ج۹۷ص۱۹۴
به استقبال میلاد
#مادر_آفرینش ❤️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"#عزیزمحسین "
♦️ هرچی از مادر پست بزاریم
🔸 و حرف بزنیم، باز هم کم هست...
♦️ بفرستید برای #مادر های مهربان ♥️
♦️ هرچی از مادر پست بزاریم
🔸 و حرف بزنیم، باز هم کم هست...
♦️ بفرستید برای #مادر های مهربان ♥️
#حاج حسین آنجا از #مادر شهید کاظمی میخواهد برای عاقبت بخیر شدنش دعا کند و #مادر شهید کاظمی در حالی که دست هایش را رو به آسمان می گیرد از خدا عاقبت بخیری حاج حسین را می خواهد و دعا می کند.
و اینگونه اثر می کند دعای شهید کاظمی از زبان مادرش در حق شهید بادپا و ماجرای شیرینی که آغازش از اول رجب، ماه رحمت و عافیت آغاز شد.
ابراهیم ادامه داد: حاج حسین برخی اوقات با من شوخی می کرد و می گفت ابراهیم اگر شهید شدی من و حاج قاسم می آییم خونه شما و به خانواده ات دلداری می دهیم تو نگران نباش، راحت برو جلو.وی ادامه داد: من همیشه احترام حاج حسین را نگه می داشتم و کمتر با او شوخی می کردم اما آن شب شاید خدا این حرف را روی زبانم گذاشت که در جواب حاج حسین وقتی که گفت امشب احساسم فرق می کند من هم به شوخی روی پایش زدم و گفتم حاجی این حس، حس شهادته، شک نکن!
حاج حسین در جواب من گفت نه سید، من شهید نمی شم، گفتم حاجی؛ شب اول ماه رجبه در رحمت خدا بازه، بپر که شهادت رو گرفتی.
حاج حسین با این جمله من به فکر فرو رفت و بعد از چند لحظه گفت، آره؛ اگه شهید بشم خیلی خوبه ولی یه مشکلی هست. گفتم چی؟ گفت اگر من شهید بشم حاج قاسم خیلی ناراحت میشه.
و اینگونه اثر می کند دعای شهید کاظمی از زبان مادرش در حق شهید بادپا و ماجرای شیرینی که آغازش از اول رجب، ماه رحمت و عافیت آغاز شد.
ابراهیم ادامه داد: حاج حسین برخی اوقات با من شوخی می کرد و می گفت ابراهیم اگر شهید شدی من و حاج قاسم می آییم خونه شما و به خانواده ات دلداری می دهیم تو نگران نباش، راحت برو جلو.وی ادامه داد: من همیشه احترام حاج حسین را نگه می داشتم و کمتر با او شوخی می کردم اما آن شب شاید خدا این حرف را روی زبانم گذاشت که در جواب حاج حسین وقتی که گفت امشب احساسم فرق می کند من هم به شوخی روی پایش زدم و گفتم حاجی این حس، حس شهادته، شک نکن!
حاج حسین در جواب من گفت نه سید، من شهید نمی شم، گفتم حاجی؛ شب اول ماه رجبه در رحمت خدا بازه، بپر که شهادت رو گرفتی.
حاج حسین با این جمله من به فکر فرو رفت و بعد از چند لحظه گفت، آره؛ اگه شهید بشم خیلی خوبه ولی یه مشکلی هست. گفتم چی؟ گفت اگر من شهید بشم حاج قاسم خیلی ناراحت میشه.
#یابقیهالله_عج💚
در ظلمٺ شب قرص قمر مےآید
از جاده ی روشنی #سحر مےآید
#مادر بہ خدا منتقمٺ یڪ جمعہ
با #سیصد_و_سیزده نفر مےآید
#میلاد_امام_زمان(عج)✨🌺
#مبارک_باد🎊❣️✨
در ظلمٺ شب قرص قمر مےآید
از جاده ی روشنی #سحر مےآید
#مادر بہ خدا منتقمٺ یڪ جمعہ
با #سیصد_و_سیزده نفر مےآید
#میلاد_امام_زمان(عج)✨🌺
#مبارک_باد🎊❣️✨
#مادر
چند روزي از شهادت شاهرخ🥀گذشت. جلوي درمقرايستاده بودم. يك
يك پيرزن پياده شد. راننده كه ازبچه هاي خودرونظامي جلو اومد ايســتادو
قبلا هم ســاکن آبادان بوده. ميگه ً
سپاه بود گفت: اين مــادرازتهران اومده ببين ميتوني کمکش کني.
جلورفتم سلام کردم گفتم: من همه بچه هاراميشناسم اسم پسرت چيه؟پیرزن خوشحال شدگفت: ميتوني شاهرخ ضرغام🥀روصداکني؟
َسرم يکدفعه داغ شدنميدانســتم چه بگويم😔آوردمش داخل و
بنشينيد اينجا
رفته جلو، هنوز برنگشته.😔
که دربياباني نشسته مو
گفت: مادر چرا نشستي پاشو بريم. گفتم: پسرم🥀 کجائي،
دستم را گرفت و گفتم
نميگي اين مادرپيردلش برا پسرش تنگ ميشه؟😔مرا بردکناريک رودخانه زيبا
گفت: همين جا بنشين و خاکريزرفت ازپشت خاکريزدو سيد نوراني به استقبالش امدندشاهرخ🥀 باخوشحالي به سمت آنهارفت میخندید
بعدهم درحالي كه دستش دردستان آن انهابودگفت: مادرمن رفتم. منتظرمن نباش!
چند روزي از شهادت شاهرخ🥀گذشت. جلوي درمقرايستاده بودم. يك
يك پيرزن پياده شد. راننده كه ازبچه هاي خودرونظامي جلو اومد ايســتادو
قبلا هم ســاکن آبادان بوده. ميگه ً
سپاه بود گفت: اين مــادرازتهران اومده ببين ميتوني کمکش کني.
جلورفتم سلام کردم گفتم: من همه بچه هاراميشناسم اسم پسرت چيه؟پیرزن خوشحال شدگفت: ميتوني شاهرخ ضرغام🥀روصداکني؟
َسرم يکدفعه داغ شدنميدانســتم چه بگويم😔آوردمش داخل و
بنشينيد اينجا
رفته جلو، هنوز برنگشته.😔
که دربياباني نشسته مو
گفت: مادر چرا نشستي پاشو بريم. گفتم: پسرم🥀 کجائي،
دستم را گرفت و گفتم
نميگي اين مادرپيردلش برا پسرش تنگ ميشه؟😔مرا بردکناريک رودخانه زيبا
گفت: همين جا بنشين و خاکريزرفت ازپشت خاکريزدو سيد نوراني به استقبالش امدندشاهرخ🥀 باخوشحالي به سمت آنهارفت میخندید
بعدهم درحالي كه دستش دردستان آن انهابودگفت: مادرمن رفتم. منتظرمن نباش!
#حاج حسین آنجا از #مادر شهید کاظمی میخواهد برای عاقبت بخیر شدنش دعا کند و #مادر شهید کاظمی در حالی که دست هایش را رو به آسمان می گیرد از خدا عاقبت بخیری حاج حسین را می خواهد و دعا می کند.
و اینگونه اثر می کند دعای شهید کاظمی از زبان مادرش در حق شهید بادپا و ماجرای شیرینی که آغازش از اول رجب، ماه رحمت و عافیت آغاز شد.
ابراهیم ادامه داد: حاج حسین برخی اوقات با من شوخی می کرد و می گفت ابراهیم اگر شهید شدی من و حاج قاسم می آییم خونه شما و به خانواده ات دلداری می دهیم تو نگران نباش، راحت برو جلو.وی ادامه داد: من همیشه احترام حاج حسین را نگه می داشتم و کمتر با او شوخی می کردم اما آن شب شاید خدا این حرف را روی زبانم گذاشت که در جواب حاج حسین وقتی که گفت امشب احساسم فرق می کند من هم به شوخی روی پایش زدم و گفتم حاجی این حس، حس شهادته، شک نکن!
حاج حسین در جواب من گفت نه سید، من شهید نمی شم، گفتم حاجی؛ شب اول ماه رجبه در رحمت خدا بازه، بپر که شهادت رو گرفتی.
حاج حسین با این جمله من به فکر فرو رفت و بعد از چند لحظه گفت، آره؛ اگه شهید بشم خیلی خوبه ولی یه مشکلی هست. گفتم چی؟ گفت اگر من شهید بشم حاج قاسم خیلی ناراحت میشه.
و اینگونه اثر می کند دعای شهید کاظمی از زبان مادرش در حق شهید بادپا و ماجرای شیرینی که آغازش از اول رجب، ماه رحمت و عافیت آغاز شد.
ابراهیم ادامه داد: حاج حسین برخی اوقات با من شوخی می کرد و می گفت ابراهیم اگر شهید شدی من و حاج قاسم می آییم خونه شما و به خانواده ات دلداری می دهیم تو نگران نباش، راحت برو جلو.وی ادامه داد: من همیشه احترام حاج حسین را نگه می داشتم و کمتر با او شوخی می کردم اما آن شب شاید خدا این حرف را روی زبانم گذاشت که در جواب حاج حسین وقتی که گفت امشب احساسم فرق می کند من هم به شوخی روی پایش زدم و گفتم حاجی این حس، حس شهادته، شک نکن!
حاج حسین در جواب من گفت نه سید، من شهید نمی شم، گفتم حاجی؛ شب اول ماه رجبه در رحمت خدا بازه، بپر که شهادت رو گرفتی.
حاج حسین با این جمله من به فکر فرو رفت و بعد از چند لحظه گفت، آره؛ اگه شهید بشم خیلی خوبه ولی یه مشکلی هست. گفتم چی؟ گفت اگر من شهید بشم حاج قاسم خیلی ناراحت میشه.
؛💚🟡💚🟡💚🟡•°•○
؛💚🟡💚 •°•○
؛🟡💚
؛🟡
.🟡•﷽•💚
💚چقدر فیض نهفتہ اسٺ در این ثانیہها
💔رمضان، گریہ، #شب_جمعہ، نفس، حال دعا
💚و صداے قدم #مادر_زینب ڪہ خودش
💔با غم مادر خود آمده تا #ڪرب_وبلا
#السلام_علے_حضرٺ_مادر🥀
#مددے_حضرت_ارباب❣
#آخرینشبجمعهماهمبارکرمضان🕌
#کانالمحفل شهدا♥️
#لطفاکانالرابهدوستانخودمعرفیکنید🙏🦋
🟡
🟡💚
💚🟡💚 •°•○
💚🟡💚🟡💚🟡•°•○
؛💚🟡💚 •°•○
؛🟡💚
؛🟡
.🟡•﷽•💚
💚چقدر فیض نهفتہ اسٺ در این ثانیہها
💔رمضان، گریہ، #شب_جمعہ، نفس، حال دعا
💚و صداے قدم #مادر_زینب ڪہ خودش
💔با غم مادر خود آمده تا #ڪرب_وبلا
#السلام_علے_حضرٺ_مادر🥀
#مددے_حضرت_ارباب❣
#آخرینشبجمعهماهمبارکرمضان🕌
#کانالمحفل شهدا♥️
#لطفاکانالرابهدوستانخودمعرفیکنید🙏🦋
🟡
🟡💚
💚🟡💚 •°•○
💚🟡💚🟡💚🟡•°•○
#مادر_خوبےها❤️
هر ڪسے مهر علے داشٺ و اولاد علے
گشتہ او شامل آیاٺ دعایٺ، مادر
بے حرم خواندن تو ظاهر امر اسٺ ولے
هسٺ عالم همہجا صحن و سرایٺ، مادر
#سیدة_نساء_العالمین🌷
#یکشنبه_های_علوی_فاطمی💚
هر ڪسے مهر علے داشٺ و اولاد علے
گشتہ او شامل آیاٺ دعایٺ، مادر
بے حرم خواندن تو ظاهر امر اسٺ ولے
هسٺ عالم همہجا صحن و سرایٺ، مادر
#سیدة_نساء_العالمین🌷
#یکشنبه_های_علوی_فاطمی💚
#مادر
چند روزي از شهادت شاهرخ🥀گذشت. جلوي درمقرايستاده بودم. يك
يك پيرزن پياده شد. راننده كه ازبچه هاي خودرونظامي جلو اومد ايســتادو
قبلا هم ســاکن آبادان بوده. ميگه ً
سپاه بود گفت: اين مــادرازتهران اومده ببين ميتوني کمکش کني.
جلورفتم سلام کردم گفتم: من همه بچه هاراميشناسم اسم پسرت چيه؟پیرزن خوشحال شدگفت: ميتوني شاهرخ ضرغام🥀روصداکني؟
َسرم يکدفعه داغ شدنميدانســتم چه بگويم😔آوردمش داخل و
بنشينيد اينجا
رفته جلو، هنوز برنگشته.😔
که دربياباني نشسته مو
گفت: مادر چرا نشستي پاشو بريم. گفتم: پسرم🥀 کجائي،
دستم را گرفت و گفتم
نميگي اين مادرپيردلش برا پسرش تنگ ميشه؟😔مرا بردکناريک رودخانه زيبا
گفت: همين جا بنشين و خاکريزرفت ازپشت خاکريزدو سيد نوراني به استقبالش امدندشاهرخ🥀 باخوشحالي به سمت آنهارفت میخندید
بعدهم درحالي كه دستش دردستان آن انهابودگفت: مادرمن رفتم. منتظرمن نباش!
چند روزي از شهادت شاهرخ🥀گذشت. جلوي درمقرايستاده بودم. يك
يك پيرزن پياده شد. راننده كه ازبچه هاي خودرونظامي جلو اومد ايســتادو
قبلا هم ســاکن آبادان بوده. ميگه ً
سپاه بود گفت: اين مــادرازتهران اومده ببين ميتوني کمکش کني.
جلورفتم سلام کردم گفتم: من همه بچه هاراميشناسم اسم پسرت چيه؟پیرزن خوشحال شدگفت: ميتوني شاهرخ ضرغام🥀روصداکني؟
َسرم يکدفعه داغ شدنميدانســتم چه بگويم😔آوردمش داخل و
بنشينيد اينجا
رفته جلو، هنوز برنگشته.😔
که دربياباني نشسته مو
گفت: مادر چرا نشستي پاشو بريم. گفتم: پسرم🥀 کجائي،
دستم را گرفت و گفتم
نميگي اين مادرپيردلش برا پسرش تنگ ميشه؟😔مرا بردکناريک رودخانه زيبا
گفت: همين جا بنشين و خاکريزرفت ازپشت خاکريزدو سيد نوراني به استقبالش امدندشاهرخ🥀 باخوشحالي به سمت آنهارفت میخندید
بعدهم درحالي كه دستش دردستان آن انهابودگفت: مادرمن رفتم. منتظرمن نباش!
از #زنان #شهیدی میگفت که به طرز وحشتناکی به #شهادت رسیده بودند. #پیکر شهیدهای که سر نداشت، #مظلومیت #شهیده دیگری که پس از یک روز از #خاکسپاری وقتی برای دفن پیکر دیگری به #قبرستان رفتند،#قبرش را خالی از #پیکر دیدند؛
🍃🌷🍃
چرا که در اثر #آتش باران دشمن #قبر شکافته شده و #تکههای جسد توسط #سگ های وحشی خورده شده بود.» او بعضی از شبها در جنت آباد می خوابید تا به #وضعیت #شهدا رسیدگی کند.😔
🍃🌷🍃
#آشنایی با #ننه مریم به واسطه #همراهی ما با نیروهای #فداییان اسلام بود. از آنجا که #ننه مریم #نیروی مردمی محسوب میشد و در محل اقامت #فداییان اسلام در هتل کاروانسرا اقامت داشت با #رزمندگان اخت پیدا کرد.
🍃🌷🍃
به نوعی با #ننه مریم #همکار شدیم، چندباری خودم ن#نه مریم را به #بیمارستان بردم و دیدم که بالای سر #مجروحین می رفت و آن ها را #پرستاری می کرد. ما هم ایشان را به عنوان #مادر خودمان می شناختیم.
🍃🌷🍃
#مرتضی و #محمد 2#پسر #ننه مریم که عضو سپاه خرمشهر بودند و حضورشان در هتل باعث شد مراودات ما با این خانواده بیشتر شود. اگر کسی از نیروها #شهید می شد ننه مریم به عنوان مادر و یا خواهر او بالای پیکرش حاضر می شد و عزاداری می کرد.
🍃🌷🍃
🍃🌷🍃
چرا که در اثر #آتش باران دشمن #قبر شکافته شده و #تکههای جسد توسط #سگ های وحشی خورده شده بود.» او بعضی از شبها در جنت آباد می خوابید تا به #وضعیت #شهدا رسیدگی کند.😔
🍃🌷🍃
#آشنایی با #ننه مریم به واسطه #همراهی ما با نیروهای #فداییان اسلام بود. از آنجا که #ننه مریم #نیروی مردمی محسوب میشد و در محل اقامت #فداییان اسلام در هتل کاروانسرا اقامت داشت با #رزمندگان اخت پیدا کرد.
🍃🌷🍃
به نوعی با #ننه مریم #همکار شدیم، چندباری خودم ن#نه مریم را به #بیمارستان بردم و دیدم که بالای سر #مجروحین می رفت و آن ها را #پرستاری می کرد. ما هم ایشان را به عنوان #مادر خودمان می شناختیم.
🍃🌷🍃
#مرتضی و #محمد 2#پسر #ننه مریم که عضو سپاه خرمشهر بودند و حضورشان در هتل باعث شد مراودات ما با این خانواده بیشتر شود. اگر کسی از نیروها #شهید می شد ننه مریم به عنوان مادر و یا خواهر او بالای پیکرش حاضر می شد و عزاداری می کرد.
🍃🌷🍃
#ننه مریم از جمله #زنان فعال #خرمشهر بود که پیش از #دوران انقلاب و بعد از آن #کلاسهای #قرآن دایر کرده و #فرد شناخته شدهای در #شهر محسوب میشد.
🍃🌷🍃
در آن روزهای آتش و خون #ننه مریم، #خانمها و #دخترهایی که به #شهادت میرسیدند و #پیکرشان را به #جنت آباد میبردند را کفن و دفن میکرد.
🍃🌷🍃
بابا مراد #شوهر #ننه مریم را دشمن در #روزهای اول #جنگ در خانه به #اسارت برد. خدا رحمت کند #بابا مراد را، تعریف میکرد که «آمدم در خانه را قفل کنم که به سمت آبادان برویم، چون فکر میکردم این درگیریها یک #جنگ قبیلهای کوچک باشد.
هیچ وقت فکر نمیکردم این همه سال طول بکشد، میخواستیم دوباره برگردیم به #خرمشهر که دشمن من را از جلوی در خانه #اسیر کرد.»
🍃🌷🍃
#ننه مریم تمام مدت در راه بیمارستان و قبرستان بود. تعریف میکرد «گاهی که #کفن نداشتیم #چادر سرم را #کفن میکردم، آب که برای غسل نبود #دبه دبه #آب برای شستن #شهدا پیدا میکردیم.😔
🍃🌷🍃
#دختری #مادر #شهیدش را برای #کفن کرده آورده بود، #پسری #مادرش را آورده بود و چه #صحنههای دردناکی خلق شد. بعضی از #پیکرهای #زنها در اثر #شدت انفجارها #لباسی بر بدن نداشتند.😔
🍃🌷🍃
🍃🌷🍃
در آن روزهای آتش و خون #ننه مریم، #خانمها و #دخترهایی که به #شهادت میرسیدند و #پیکرشان را به #جنت آباد میبردند را کفن و دفن میکرد.
🍃🌷🍃
بابا مراد #شوهر #ننه مریم را دشمن در #روزهای اول #جنگ در خانه به #اسارت برد. خدا رحمت کند #بابا مراد را، تعریف میکرد که «آمدم در خانه را قفل کنم که به سمت آبادان برویم، چون فکر میکردم این درگیریها یک #جنگ قبیلهای کوچک باشد.
هیچ وقت فکر نمیکردم این همه سال طول بکشد، میخواستیم دوباره برگردیم به #خرمشهر که دشمن من را از جلوی در خانه #اسیر کرد.»
🍃🌷🍃
#ننه مریم تمام مدت در راه بیمارستان و قبرستان بود. تعریف میکرد «گاهی که #کفن نداشتیم #چادر سرم را #کفن میکردم، آب که برای غسل نبود #دبه دبه #آب برای شستن #شهدا پیدا میکردیم.😔
🍃🌷🍃
#دختری #مادر #شهیدش را برای #کفن کرده آورده بود، #پسری #مادرش را آورده بود و چه #صحنههای دردناکی خلق شد. بعضی از #پیکرهای #زنها در اثر #شدت انفجارها #لباسی بر بدن نداشتند.😔
🍃🌷🍃
سرانجام شهیدان #محمد و #مرتضی و #پدرشان مراد پور حیدری هم به #شهادت رسیدند و #مادر عزیزشان #ننه مریم هم درسال ۱۳۸۶# و ۴۰#روز بعداز #شهادت #همسرش به آنها پیوست.
🍃🌷🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهیدان سرفراز
💠 شهید مراد پور حیدری و
دو #پسر #شهیدشان محمد و مرتضی پور حیدری 💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
🍃🌷🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهیدان سرفراز
💠 شهید مراد پور حیدری و
دو #پسر #شهیدشان محمد و مرتضی پور حیدری 💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
برایم #سخت است از آنان که ندیده ام #سخن بگویم.از آنان که افتخاری در دل تاریخ اند.
صدای قدم هایش از کوچه پس کوچه های مرداد به #گوش میرسد ۲۵ مرداد را به نام خودش مزین می کند.
آمده تا اولین #هدیه مردم #قم باشد برای #دفاع از حریم حرم..
صدای افتخار آفرینی دیگری در گوش خیابان های قم می پیچید.
#مهدی_علیدوست ،ارادت خاصی به #حضرت_زهرا داشت.شاید حکمت علیدوست بودنش هم همین است
عطش عشق به خاندان #نبوت اورا #تشنه نبرد کرد .
نبرد با کسانی که به ساحت #مادر_سادات بی حرمتی کردند.
سرانجام در روز سوم محرم سال ۹۴ دلتنگی ها به پایان رسید و صدای گلوله ایی ک بر پهلویت نشست از تو پرنده ایی ساخت تا در دل #آسمان صدای #بال زدنت را همه بشنوند تو برای همیشه به آغوش #گرم آسمان برگشتی و حالا سالهاست که کوچه پس کوچه های #شهر همه بوی تورا می دهند.
نمیدانم امروز را به تو تبریک میگویم یا علی اصغرت؟...
شایدم هر دویتان
پس
سالگرد زمینی شدنتان مبارک...
به مناسبت سالروز تولد #شهید #مهدی_علیدوست
🔷تاریخ تولد : ۲۵ مرداد ۱۳۶۵
🔷تاریخ شهادت : ۲۵ مهر ۱۳۹۹.سوریه
🥀مزار : گلزار شهدای علی ابن جعفر قم
#سالروزولادت..🌸🌸
صدای قدم هایش از کوچه پس کوچه های مرداد به #گوش میرسد ۲۵ مرداد را به نام خودش مزین می کند.
آمده تا اولین #هدیه مردم #قم باشد برای #دفاع از حریم حرم..
صدای افتخار آفرینی دیگری در گوش خیابان های قم می پیچید.
#مهدی_علیدوست ،ارادت خاصی به #حضرت_زهرا داشت.شاید حکمت علیدوست بودنش هم همین است
عطش عشق به خاندان #نبوت اورا #تشنه نبرد کرد .
نبرد با کسانی که به ساحت #مادر_سادات بی حرمتی کردند.
سرانجام در روز سوم محرم سال ۹۴ دلتنگی ها به پایان رسید و صدای گلوله ایی ک بر پهلویت نشست از تو پرنده ایی ساخت تا در دل #آسمان صدای #بال زدنت را همه بشنوند تو برای همیشه به آغوش #گرم آسمان برگشتی و حالا سالهاست که کوچه پس کوچه های #شهر همه بوی تورا می دهند.
نمیدانم امروز را به تو تبریک میگویم یا علی اصغرت؟...
شایدم هر دویتان
پس
سالگرد زمینی شدنتان مبارک...
به مناسبت سالروز تولد #شهید #مهدی_علیدوست
🔷تاریخ تولد : ۲۵ مرداد ۱۳۶۵
🔷تاریخ شهادت : ۲۵ مهر ۱۳۹۹.سوریه
🥀مزار : گلزار شهدای علی ابن جعفر قم
#سالروزولادت..🌸🌸
#اولین #شهید مدافع حرم لرستان، ماشاالله شمسه
🍃🌷🍃
در سال 1346# در خانوادهای مذهبی در روستای «سراب» از توابع بروجرد متولد شد.
پدر ایشان ،آقامحمد» #موذن و #متولی #مسجد و مادرش خانمی #مومن و #پاکدامن بودند.
🍃🌷🍃
متاهل بود، در سال 1366# ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند دختر و یک پسر است.
🍃🌷🍃
ایشان از کودکی #خصوصیات #منحصر به فردی داشت، مانند #احترام به #پدر و #مادر و #خواهر و#برادرهایش، #دلسوزبود و #ایمان قوی داشت.
🍃🌷🍃
#خصوصیات اخلاقی اش در تمام اقوام #زبانزد #خاص و #عام بود:و همه ایشان را به #محبت و #حلال #مشکلات بودن و #حامی #مستضعفین بودن #میشناسند.
🍃🌷🍃
#متواضع و #فروتن بود،و اهمیتی به #پست و #مقام در زندگی #نمی داد، به صورتی که بسیاری از اقوام تا بعد از #شهادت ایشان از #درجه اش #مطلع نبودند.
🍃🌷🍃
ایشان #دقت زیادی در برپایی #نماز اول وقت، #نماز شب و #تلاوت قرآن میکرد، و انس با #قرآنش تا حدی بود که حتی قبل از رفتن به #سوریه از #قرآن #مسئلت خواهی میکرد
🍃🌷🍃
🍃🌷🍃
در سال 1346# در خانوادهای مذهبی در روستای «سراب» از توابع بروجرد متولد شد.
پدر ایشان ،آقامحمد» #موذن و #متولی #مسجد و مادرش خانمی #مومن و #پاکدامن بودند.
🍃🌷🍃
متاهل بود، در سال 1366# ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند دختر و یک پسر است.
🍃🌷🍃
ایشان از کودکی #خصوصیات #منحصر به فردی داشت، مانند #احترام به #پدر و #مادر و #خواهر و#برادرهایش، #دلسوزبود و #ایمان قوی داشت.
🍃🌷🍃
#خصوصیات اخلاقی اش در تمام اقوام #زبانزد #خاص و #عام بود:و همه ایشان را به #محبت و #حلال #مشکلات بودن و #حامی #مستضعفین بودن #میشناسند.
🍃🌷🍃
#متواضع و #فروتن بود،و اهمیتی به #پست و #مقام در زندگی #نمی داد، به صورتی که بسیاری از اقوام تا بعد از #شهادت ایشان از #درجه اش #مطلع نبودند.
🍃🌷🍃
ایشان #دقت زیادی در برپایی #نماز اول وقت، #نماز شب و #تلاوت قرآن میکرد، و انس با #قرآنش تا حدی بود که حتی قبل از رفتن به #سوریه از #قرآن #مسئلت خواهی میکرد
🍃🌷🍃
∘ سعیددوستیصمیمیبهنام
∘ "شهید #ابوالفضل_راه_چمنی "داشت.
∘ ازبچگیباهمبودند
∘ وَهمهجاحتیسوریهنیزباهمبودند.
∘ وقتیکهدوستشدرسوریهشهیدشد،
∘ میگفتتاسالِاونشده،
∘ بایدمنمشهیدبشوم!
∘ منبهاومیگفتم:پسرم!
∘ هرکسییکقسمتیدارد!
∘ چرااینحرفرامیزنی؟
∘ امادقیقاًخواستهیسعیدمحقّقشد
∘ وَبهسالگردشهیدراهچمنینرسیده،
∘ خودشهمدرسوریهشهیدشد
∘ وَبهکاروانِشهدایمدافعحرمپیوست!
•|🕊|•#شهید #سعید_خواجه_صالحانی
•|🗣|•#بہنقلاز #مادر_شهید
•|💌|•#خاطرات_شہدا
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
∘ "شهید #ابوالفضل_راه_چمنی "داشت.
∘ ازبچگیباهمبودند
∘ وَهمهجاحتیسوریهنیزباهمبودند.
∘ وقتیکهدوستشدرسوریهشهیدشد،
∘ میگفتتاسالِاونشده،
∘ بایدمنمشهیدبشوم!
∘ منبهاومیگفتم:پسرم!
∘ هرکسییکقسمتیدارد!
∘ چرااینحرفرامیزنی؟
∘ امادقیقاًخواستهیسعیدمحقّقشد
∘ وَبهسالگردشهیدراهچمنینرسیده،
∘ خودشهمدرسوریهشهیدشد
∘ وَبهکاروانِشهدایمدافعحرمپیوست!
•|🕊|•#شهید #سعید_خواجه_صالحانی
•|🗣|•#بہنقلاز #مادر_شهید
•|💌|•#خاطرات_شہدا
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#مادر_مظلومه
#خطاب_به_اصحاب❗️
🏴 حضرت صدیقه کبری علیهاالسلام
■ به خدا قسم! بارش سنگین را درمییابید و عاقبتاش را عذاب میبینید؛ زمانی که پرده برای شما برداشته شود و پوشیدهها آشکار گردد و عذابهایی که گماناش را نمیبردید، از سوی پروردگارتان بر شما ظاهر گردد و در آن هنگام، صاحبان باطل زیان میکنند.
📓 از خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام
#حضرت_زهرا #فاطمیه
#امیرالمومنین
#آستانهحضرتامامهادیعلیهالسلام
#خطاب_به_اصحاب❗️
🏴 حضرت صدیقه کبری علیهاالسلام
■ به خدا قسم! بارش سنگین را درمییابید و عاقبتاش را عذاب میبینید؛ زمانی که پرده برای شما برداشته شود و پوشیدهها آشکار گردد و عذابهایی که گماناش را نمیبردید، از سوی پروردگارتان بر شما ظاهر گردد و در آن هنگام، صاحبان باطل زیان میکنند.
📓 از خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام
#آستانهحضرتامامهادیعلیهالسلام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
°هِجدهیادآور،سنِکمیک #مادر است°
°ثُمّجَلَسَوَحيدًايَبكي.🥀.
°فَاطِمة..أَناعَلِيْ°💔°
مُولایِدیگران،دَگریبودودِیگری
یارَبّگواهباشکهمَولایِماعلیست ..
#یامظلوم.🖤.
اَللّهُمَّصَلِّعَلیفاطِمَةوَاَبیهاوَبَعْلِها
•وَ بَنیهاوَ سِرِّالْمُسْتَوْدَعِ فیها
•بِعَدَدِ مااَحَاطَبِهِعِلْمُکَ•••💚
🏴ایام فاطمیه تسلیت🕯
" صَلّىٰ اللَّهُ عَلَيْكِ يا فَاطِمة الزَّهراء
🥀🥀🥀
°ثُمّجَلَسَوَحيدًايَبكي.🥀.
°فَاطِمة..أَناعَلِيْ°💔°
مُولایِدیگران،دَگریبودودِیگری
یارَبّگواهباشکهمَولایِماعلیست ..
#یامظلوم.🖤.
اَللّهُمَّصَلِّعَلیفاطِمَةوَاَبیهاوَبَعْلِها
•وَ بَنیهاوَ سِرِّالْمُسْتَوْدَعِ فیها
•بِعَدَدِ مااَحَاطَبِهِعِلْمُکَ•••💚
🏴ایام فاطمیه تسلیت🕯
" صَلّىٰ اللَّهُ عَلَيْكِ يا فَاطِمة الزَّهراء
🥀🥀🥀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
°هِجدهیادآور،سنِکمیک #مادر است°
°ثُمّجَلَسَوَحيدًايَبكي.🥀.
°فَاطِمة..أَناعَلِيْ°💔°
مُولایِدیگران،دَگریبودودِیگری
یارَبّگواهباشکهمَولایِماعلیست ..
#یامظلوم.🖤.
اَللّهُمَّصَلِّعَلیفاطِمَةوَاَبیهاوَبَعْلِها
•وَ بَنیهاوَ سِرِّالْمُسْتَوْدَعِ فیها
•بِعَدَدِ مااَحَاطَبِهِعِلْمُکَ•••💚
#فاطمیه..🕯
" صَلّىٰ اللَّهُ عَلَيْكِ يا فَاطِمة الزَّهراء
🥀🥀🥀
°ثُمّجَلَسَوَحيدًايَبكي.🥀.
°فَاطِمة..أَناعَلِيْ°💔°
مُولایِدیگران،دَگریبودودِیگری
یارَبّگواهباشکهمَولایِماعلیست ..
#یامظلوم.🖤.
اَللّهُمَّصَلِّعَلیفاطِمَةوَاَبیهاوَبَعْلِها
•وَ بَنیهاوَ سِرِّالْمُسْتَوْدَعِ فیها
•بِعَدَدِ مااَحَاطَبِهِعِلْمُکَ•••💚
#فاطمیه..🕯
" صَلّىٰ اللَّهُ عَلَيْكِ يا فَاطِمة الزَّهراء
🥀🥀🥀