﷽ 🕊♥️ 🕊﷽
❣¤.....صبحتون شهدایی....¤❣
فرستادن پنج #صلوات📿
ب نیت سلامتے و تعجیل در
#فرج آقا امام زمان(عج) ❤️
هدیه به روح مطهر #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷
❣¤.....صبحتون شهدایی....¤❣
فرستادن پنج #صلوات📿
ب نیت سلامتے و تعجیل در
#فرج آقا امام زمان(عج) ❤️
هدیه به روح مطهر #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷
~🕊
#روایت_عشق^'💜'^
🌿#شهید_تورجی_زاده شـھید سـوختھ عشــق بھ خـدا واهلبیت(؏)
یڪے از همرزمان و دوستانشان میگفت حجرهاے داشتم نزدیک حجره #آیتاللهجوادیآملے وایشان از آنجا گذر میڪرد، روزے نوار #دعای_ڪمیل شهید تورجے را گوش مے ڪردم ڪه آقاے جوادے آملے وارد حجره شدند و پرسیدن این صداے ڪیه؟ ایشون سوخته اند..
گفتم صداے یک شهیده گفتند نه شهید نیستند سوخته اند.....ایشان(در عشق خدا) سوخته است.
گفتم: ایشان شهید شده. فرمانده گردان #یازهرا(س) هم بوده. استاد ادامه داد: ایشان قبل از شهادت سوخته بوده...
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده♥️🕊
.
.
#روایت_عشق^'💜'^
🌿#شهید_تورجی_زاده شـھید سـوختھ عشــق بھ خـدا واهلبیت(؏)
یڪے از همرزمان و دوستانشان میگفت حجرهاے داشتم نزدیک حجره #آیتاللهجوادیآملے وایشان از آنجا گذر میڪرد، روزے نوار #دعای_ڪمیل شهید تورجے را گوش مے ڪردم ڪه آقاے جوادے آملے وارد حجره شدند و پرسیدن این صداے ڪیه؟ ایشون سوخته اند..
گفتم صداے یک شهیده گفتند نه شهید نیستند سوخته اند.....ایشان(در عشق خدا) سوخته است.
گفتم: ایشان شهید شده. فرمانده گردان #یازهرا(س) هم بوده. استاد ادامه داد: ایشان قبل از شهادت سوخته بوده...
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده♥️🕊
.
.
﷽
-می گفت:
شهدا نجواهای ما رو می شنوند..
اشك هایی که در خلوت به یادشان میریزیم
میبینند؛
چنان سریع دستگیری میکنند که
مبهوت میمانی!
اگر واقعا به آنها دل بسپاری با چشم دل
عنایتشان را میبینی ...
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
پنج شنبه ها یادی کنیم از شهدا
🌹💫 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم
🦋🦋🦋
-می گفت:
شهدا نجواهای ما رو می شنوند..
اشك هایی که در خلوت به یادشان میریزیم
میبینند؛
چنان سریع دستگیری میکنند که
مبهوت میمانی!
اگر واقعا به آنها دل بسپاری با چشم دل
عنایتشان را میبینی ...
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
پنج شنبه ها یادی کنیم از شهدا
🌹💫 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم
🦋🦋🦋
✅ #فقط_رضای_خدا
🌹در زندگی خود، جز رضای حق را در نظر نگیرید، هرچه میکنید و هر چه میگویید با رضای او بسنجید؛🌹
محمدرضا تورجیزاده 23 تیرماه 1343 دیده به جهان گشود، او 5 اردیبهشت 1366در بانه، منطقه عملیاتی کربلای 10 به شهادت رسید.
🌷 #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
برای شادی روح مطهرش صلوات:
اللهّمَ صَلّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌷
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🌹در زندگی خود، جز رضای حق را در نظر نگیرید، هرچه میکنید و هر چه میگویید با رضای او بسنجید؛🌹
محمدرضا تورجیزاده 23 تیرماه 1343 دیده به جهان گشود، او 5 اردیبهشت 1366در بانه، منطقه عملیاتی کربلای 10 به شهادت رسید.
🌷 #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
برای شادی روح مطهرش صلوات:
اللهّمَ صَلّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌷
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#محمد گفته بود: من در عملیاتی شهید می شوم که رمز آن یازهرا(سلام الله علیها) است. من هم فرمانده گردان یا زهرا(سلام الله علیها) هستم...
صبح ۵ اردیبهشت، یکدفعه صدای انفجار خمپاره آمد. گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود. محمد را از سنگر بیرون آوردند. شکاف عمیقی در پهلوی چپ او بود. بازوی راست او هم غرق خون بود.
یکی از دوستانش از شهادت #محمد بسیار ناراحت بود. شب در خواب او را دید در حالی که خوشحال و با نشاط بود. لباس فرم سپاه هم بر تنش بود. چهره اش خیلی نورانی تر شده بود.
از محمد پرسید: محمد! این همه در دنیا از آقا خواندی، توانستی او را ببینی؟
محمدرضا تورجی زاده در حالی که می خندید گفت: من حتی آقا امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) را در آغوش گرفتم...
🌺شهادتت مبارک فرمانده.
💐تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳
💐تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه
🌺مزار : اصفهان
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
صبح ۵ اردیبهشت، یکدفعه صدای انفجار خمپاره آمد. گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود. محمد را از سنگر بیرون آوردند. شکاف عمیقی در پهلوی چپ او بود. بازوی راست او هم غرق خون بود.
یکی از دوستانش از شهادت #محمد بسیار ناراحت بود. شب در خواب او را دید در حالی که خوشحال و با نشاط بود. لباس فرم سپاه هم بر تنش بود. چهره اش خیلی نورانی تر شده بود.
از محمد پرسید: محمد! این همه در دنیا از آقا خواندی، توانستی او را ببینی؟
محمدرضا تورجی زاده در حالی که می خندید گفت: من حتی آقا امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) را در آغوش گرفتم...
🌺شهادتت مبارک فرمانده.
💐تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳
💐تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه
🌺مزار : اصفهان
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
#خاطرات_شهدا
●برای گرفتن مرخصی وارد چادر فرماندهی گردان شدم،شهید تورجی زاده طبق معمول به احترام سادات بلند شد و درخواستم را گفتم ؛بی مقدمه گفت نمی شود،با تمام احترامـــی که. برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلـــی جدی بود؛کمی نگاهش کردم،با عصبانیت از چادر بیرون آمدم و با ناراحتی گفتم:" شکایت شما را به مادرم حضرت زهرا(س) می کنم."
● هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که دوید دنبال من با پای برهنه گفت:" این چی بود گفتی؟" به صورتش نگاه کردم...خیس اشک بود. بعد ادامه داد:" این برگه ی مرخصی سفید امضا،هر چه قدر دوست داری بنویس ،اما حرفت را پس بگیر یک سال از آن ماجرا گذشت. چند ساعتی قبل از شهادتش من را دید. پرسید:" راستی آن حرفت را پس گرفتی؟
📎فرماندهٔ گردان یازهرای لشگر ۱۴ امام حسین(ع)
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۴۳ اصفهان
●شهادت : ۱۳۶۶/۲/۵ بانه ، عملیات کربلای۱۰
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
•┈••✾•🌿🌸🌺🌸🌿•✾••┈•
#خاطرات_شهدا
●برای گرفتن مرخصی وارد چادر فرماندهی گردان شدم،شهید تورجی زاده طبق معمول به احترام سادات بلند شد و درخواستم را گفتم ؛بی مقدمه گفت نمی شود،با تمام احترامـــی که. برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلـــی جدی بود؛کمی نگاهش کردم،با عصبانیت از چادر بیرون آمدم و با ناراحتی گفتم:" شکایت شما را به مادرم حضرت زهرا(س) می کنم."
● هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که دوید دنبال من با پای برهنه گفت:" این چی بود گفتی؟" به صورتش نگاه کردم...خیس اشک بود. بعد ادامه داد:" این برگه ی مرخصی سفید امضا،هر چه قدر دوست داری بنویس ،اما حرفت را پس بگیر یک سال از آن ماجرا گذشت. چند ساعتی قبل از شهادتش من را دید. پرسید:" راستی آن حرفت را پس گرفتی؟
📎فرماندهٔ گردان یازهرای لشگر ۱۴ امام حسین(ع)
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۴۳ اصفهان
●شهادت : ۱۳۶۶/۲/۵ بانه ، عملیات کربلای۱۰
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
•┈••✾•🌿🌸🌺🌸🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
#محمد گفته بود: من در عملیاتی شهید می شوم که رمز آن یازهرا(سلام الله علیها) است. من هم فرمانده گردان یا زهرا(سلام الله علیها) هستم...
صبح ۵ اردیبهشت، یکدفعه صدای انفجار خمپاره آمد. گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود. محمد را از سنگر بیرون آوردند. شکاف عمیقی در پهلوی چپ او بود. بازوی راست او هم غرق خون بود.
یکی از دوستانش از شهادت #محمد بسیار ناراحت بود. شب در خواب او را دید در حالی که خوشحال و با نشاط بود. لباس فرم سپاه هم بر تنش بود. چهره اش خیلی نورانی تر شده بود.
از محمد پرسید: محمد! این همه در دنیا از آقا خواندی، توانستی او را ببینی؟
محمدرضا تورجی زاده در حالی که می خندید گفت: من حتی آقا امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) را در آغوش گرفتم...
🌺شهادتت مبارک فرمانده.
🕊به مناسب سالروز #شهادت #شهید #محمدرضا_تورجی_زاده
💐تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳
💐تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه
🌺مزار : اصفهان
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
#سالروزشهادت...🕊🕊🌹
•┈••✾•🌿🌸🌺🌸🌿•✾••┈•
#محمد گفته بود: من در عملیاتی شهید می شوم که رمز آن یازهرا(سلام الله علیها) است. من هم فرمانده گردان یا زهرا(سلام الله علیها) هستم...
صبح ۵ اردیبهشت، یکدفعه صدای انفجار خمپاره آمد. گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود. محمد را از سنگر بیرون آوردند. شکاف عمیقی در پهلوی چپ او بود. بازوی راست او هم غرق خون بود.
یکی از دوستانش از شهادت #محمد بسیار ناراحت بود. شب در خواب او را دید در حالی که خوشحال و با نشاط بود. لباس فرم سپاه هم بر تنش بود. چهره اش خیلی نورانی تر شده بود.
از محمد پرسید: محمد! این همه در دنیا از آقا خواندی، توانستی او را ببینی؟
محمدرضا تورجی زاده در حالی که می خندید گفت: من حتی آقا امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) را در آغوش گرفتم...
🌺شهادتت مبارک فرمانده.
🕊به مناسب سالروز #شهادت #شهید #محمدرضا_تورجی_زاده
💐تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳
💐تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه
🌺مزار : اصفهان
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
#سالروزشهادت...🕊🕊🌹
•┈••✾•🌿🌸🌺🌸🌿•✾••┈•