🌹محفل شهدا🌹
568 subscribers
44.9K photos
36.7K videos
650 files
1.83K links
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل الفرجهم اینجا محفل شهداست به محفل شهدا خوش آمدید
Download Telegram
یکی دو ساعت بعد حاج‌ آقایی با من تماس گرفت و خیلی خونسرد خبر #شهادتش را داد. دنیا روی سرم خراب شد نمی‌دانستم چکار باید بکنم .... یک ساعت بعد از شنیدن خبر ، به در و دیوار می‌خوردم.😔

به روایت از پدرشهید جواد کوهساری⚘ :

می گفتند #مدافعان حرم برای پول می روند. 😔#پسرم هیچ احتیاجی به پول نداشت. #ماشین نو برایش خریده بودم. #یک طبقه ی خانه را هم به نامش زده بودم و #هزینه ی نامزدی‌ اش را هم کنار گذاشته بودم. پسرم هیچ نیازی نداشت و رفت.😔

پسرم #آقا جواد یک سال و نیم پیش از #شهادتش در فاز دوم متروی مشهد و در قرارگاه کار می‌کرد.#بیمه شده بود و حقوق می‌گرفت. ماشین مدل پایین هم داشت ولی براش ماشین صفر خریده بودم.😔

وقتی #جوادم را در لباس جنگ دیدم ، سر و صورتش را بوسیدم و
گفتم : من راضی‌ ام ، برو ....😔🍃🍃

#جوادم فوق‌ العاده #پاک و #با حیا بود. ابداً ذره‌ ای لغزش از او ندیدم. یکی از همرزمان او در عراق می‌گفت :#جواد در حالی‌ که تیرها مثل #رگبار از روی سرش رد می‌شدند در حال جمع‌آوری #مین‌ها بود تا راه را باز کنه.
#پیش بینی زمان شهادت شهید سید احمد پلارک🥀 در زمان حیات

هنگام دفن شهید محمّد شکری🥀، سید احمد 🥀او را داخل قبر گذاشت و به او گفت: قبل از این که چهلمت برسد، پیشت می آیم!».
او گفته بود که من شنبه شهید🥀 می شوم و دوشنبه جنازه ام را می آورند و همان هم شد. جنازه ی او را روز دوشنبه، مقارن با چهلم شهادت محمّد شکری🥀 آوردند.
خواهر شهید پلارک 🥀درباره ی او می گوید:
آخرین باری که احمد🥀می خواست به جبهه برود، به مادرم گفت: «مادرجان! من دیگر بر نمی گردم. کارهایت را انجام بده، قندی می خواهی بشکن، خانه و زندگی را مرتّب کن، این دفعه دیگر برنمی گردم. من جوابم را از #آقا امام رضا علیه السلام گرفتم.»
او چند وقت قبل به زیارت امام رضا علیه السلام رفته بود.
بعد ادامه داد: «مادر! من برای تو هیچ کاری نکرده ام، ولی آن قدر تو را بالا می برم که همه چیز را جبران کنم. »
#سردار#شهید دفاع مقدس، اسماعیل لشگری
🍃🌷🍃
درتاریخ    ۱۳۳۹/۵/۱۲# در روستای ضیاءآباد از توابع شهر تاکستان ،درخانواده ای مذهبی و روستایی متولد شد.
🍃🌷🍃
ایشان #برادر #شهید هم هست.
#آقا داود #برادر و#همرزم ایشان واز #شهدای دفاع مقدس هستند، ۲#سال قبل از ایشان به #شهادت رسیدند.
🍃🌷🍃
در سال 1354# به تهران مهاجرت کرد و ضمن #ادامه تحصیل در دوره متوسطه برای #تأمین #معاش در #کارگاه آبکاری مشغول به #کار شد.
🍃🌷🍃
ایشان یکی از #پامنبری های مرحوم #کافی و از #فعالان #برنامه های فرهنگی مهدیه تهران بود و هم زمان در #کلاس های اصول عقاید
#مسجد امام زمان (عج)خیابان آزادی شرکت می کرد.
🍃🌷🍃
و ایشان درعین حال از #ورزش #غافل #نبود با #دریافت #دان 5#رشته رزمی #کونگ فو به عنوان#مسئول #کمیته رزم آوران اسلام #استان تهران منصوب شد.
🍃🌷🍃
با شروع #نهضت اسلامی به #رهبری #امام خمینی(ره) بارها  به زادگاهش سفر کرد و به #روشنگری در خصوص #جنایات حکومت پهلوی پرداخت.
🍃🌷🍃
با شروع #جنگ عازم #خدمت مقدس سربازی شد و ایشان به طور #داوطلب به #جبهه رفت و در این راه #بارها به #افتخار #جانبازی نائل شد.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
#آقا مرتضی، به شدت #تابع #مقام معظم رهبری♥️ بودند و #خودش را در برابر #ایشان #مسئول می دانست بیشتر #سخنرانی هایشان را دنبال می کردند.
🍃🌷🍃
به #خانواده و #ما  هم #پیروی از #ایشان را #توصیه می کردند حتی می گفتند #سکوت کنیم تا راحت #گفته های #رهبری را #گوش  کنند.
🍃🌷🍃
#نیروی سپاه  #منطقه و#کارش، #چابهار بود و #نیروهای آن جا به #سوریه اعزام نمی شدند  البته چند نفر از #همکارانش از آن جا عازم #سوریه شده و باز گشته بودند بنابراین #شهادت او را تصور نمی کردم.😭
🍃🌷🍃
و چون #پیگیری و #اصرار #مرتضی را برای رفتن می دیدم، رفتن و بازگشتش را مانند #همکارانش در چابهار تصور می کردم. دیگر حرفی باقی نمی ماند.
🍃🌷🍃
در #صحبت ها #مرتضی می گفت انتخاب با خودت هست، جواب #حضرت زینب (س)🌷
و #امام حسین (ع)🌷را خودت باید بدهی، #شهید شدن و خانواده #شهید بودن #لیاقت می خواهد.😭
🍃🌷🍃
هر چه بود بین #او و #خدایش🤍 بود، #عهدی در #سکوت که حتی با من هم بازگو نکرد اما راه #سوریه را برایش خواستنی کرد. تا این که بالاخره رفتنش برای 21#اسفند 96# قطعی شد.😭
🍃🌷🍃
نریمان پناهی
@chaye_roze
شور |


#آقا_نریمان_پناهی
" ریان‌ بن الشبیب "


برا دلتنگای دهه اول محرم
یکم باهم برا غریبی آقامون گریه کنیم

🔺|
پدر ايران روزت مبارك

تـا كـور شـود آنـكـس كـه نـتـوانـد بـبـيـند


#آقا_جان_روزت_مبارك
از مرخصی برگشته بودیم اهواز. #احمد_کاظمی تماس گرفت: 

#مهدی می‏خام ببینمت. 

قرار گذاشتند و هر دو سر #قرارشان آمدند. 

دیدار دو یار دیدنی بود تا شنیدنی و نوشتنی. شاید نتوان آن لحظات را با هیچ بیان و قلمی گفت و نوشت. انگار سالهاست که همدیگر را ندیده ‏اند. دست در گردن هم کردند. #احمد _آقا مرتب می‏گفت: #مهدی_خیلی_دلم_برات_تنگ_شده_بود. خیلی دلم گرفته بود برای دیدنت ثانیه شماری می‏کردم تا ببینمت دلم باز بشه…». 

علاقه این دو به یکدیگر، به قدری محکم بود که بیشتر وقت‏ها می‏شد یکی را در کنار دیگری یافت. #احمد_آقا_و_آقا_مهدی به قدری به سنگرهای همدیگر رفت و آمد می‏کردند که #احمد_کاظمی بیشتر #بچه_های_لشکر_عاشورا را به نام می‏شناخت و #آقا_مهدی هم چنین بود. در بیشتر عملیات‏ها اصرار داشتند که #احمد_و_مهدی کنار هم باشند… کنار هم بجنگند و… 

#روحشان_شاد_و_یادشان_گرامیباد

صلوات
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیشرفت #اسلام امروز در این هست که
#رزمنده ای که بهش گفتن برو در زیر آتش #دشمن بره...

🌷 ۲۵ اسفند سالروز شهادت آشنای افلاکیان ، مراد خاکیان، افتخار آذربایجان

🌷 #آقا_مهدی_باکری گرامی باد.

❁اللَّهمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد و عجّل فرجهُم ❁

•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸

تولد داریم چه تولدی
.
تولد فرمانده مهدی
.
‍ وقتی از شهر به پرواز در آمد تن تو   
دست در گردنم انداخت غم رفتن تو

پشت هر پنجره یک بغض به یادت گل کرد
زنده شد در دلِ شب خاطره ی روشن تو

تا شفاعتگر چشمان سیاهم باشی
سالها سوخته ام در تب پیراهن تو

حجم این شهر که امروز پر از عطر گل است
لحظه ای پر شده از خاطره ی بودن تو
.
سالگرد زمینی شدنت را گرامی میداریم سردار دلها آقا مهدی باکری


۳۰فروردین‌سالروزولادت‌بزرگمردتاریخ‌آذربایجان
🎂🌼💟
به‌یاد‌فرمانده‌بااخلاص‌ودلبرلشکر۳۱عاشورا
مهندس مهدی باکری
🌷🌷🌷
دلگرم‌چشمانی‌که‌ارامش‌تزریق‌میکند‌به‌جان‌ آدمی
چشمایت‌اعجازسازهای‌ترک‌اذری‌ست
که‌عاشق‌وارنجابت‌می‌سرایند
🌼🌼🌼
گاهی‌قصه‌‌هارابایدازچشم‌هاخواند
همان‌چشم‌هایی‌که‌جزعشق‌چیزی‌ندیدند
🌻🌻🌻
#ستاره‌درخشان‌تاریخ‌شیعه
برادر_مهدی_باکری
#آقا_مهدی_باکری
#فرمانده‌_آسمانی‌_من
#ولادت_۳۰‌_فروردین_۱۳۳۳_میاندواب

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

•┈•••✾••┈•
۞﴾﷽﴿۞
✍🏻نظاره‌گر عیب‌های خودت باش.....

#آقا_امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:

آنکه لغزش خود را ببیند لغزش دیگران در نظرش کوچک جلوه خواهد کرد.
ִֶָ  ִֶָ ִֶָ  ִֶָ ִֶ
📚غررالحکم ج ۵ ص ۳۶۲