🌹محفل شهدا🌹
596 subscribers
45.5K photos
37.5K videos
650 files
1.84K links
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل الفرجهم اینجا محفل شهداست به محفل شهدا خوش آمدید
Download Telegram
وقتی قصد #رفتن کرد چمدانی از مادر امانت گرفت، بارش را از لباس، مسواک، خمیر دندان و ... سبک بست و شلواری که دیگر به پایش نشد و با #زخم ترکش به هم دوخته شد، چمدانی که گشوده نشد، نبات، آجیل محلی، عناب و انجیری که مادر در چمدان گذاشت تا #سوریه رفت و در چمدان #برگشتی #باقی ماند.😭
🍃🌷🍃
#دو برگ از دفترچه ای که #شب آخر با هم بودن #وصیت هایش را در آن نوشت، #قرض ها و #بدهی هایی که دوباره فهرست شد و چند روزی که در بیرجند بیشتر با #فامیل و#دوستانش گذراند و گفته و نگفته #حلالیت طلبید.😭
🍃🌷🍃
زمان رفتن که رسید، هواپیمای تهران که نشست وقتی #آخرین عکس ها را در فرودگاه گرفت به بهانه آشنا شدن با تیم و دوستان جدید، زود خداحافظی کرد😭  زود رفت تا #دل کندن #راحت تر باشد.😭
🍃🌷🍃
در یک ماهی که نبود هر روز تماس می گرفت و مانند همیشه از همه مسائل #خانواده و #طاها  می پرسید اما نمی توانست به خوبی از وضعیت شان در #سوریه بگوید، می گفت #کارمان #سخت است #دعا کنید.
🍃🌷🍃
آن روزها کلاس رانندگی می رفتم و خودم را برای امتحان آماده می کردم، #مرتضی آخرین شب در تماس تلفنی گفت فردا پولی به حسابی واریز می‌کند که حتما از آن خبر می گیرد.
🍃
#صبح 20#فروردین خودم را درگیر کتاب آیین نامه کردم و سراغ تلویزیون نرفتم اما عصر #برادرش از منطقه ای پرسید که #مرتضی در #سوریه مشغول #نبرد بود چون زیر نویس شبکه خبر، از حمله به #سوریه و #شهادت گفته بود.
🍃🌷🍃
اسم محل را به یاد نداشتم. به چند نفر از #همکاران چابهار زنگ زدم تا اسم دقیق محل حضور #مرتضی را بپرسم اما دوستانش که از #شهادت #مرتضی خبر داشتند طفره رفتند و گفتند اسم شهر را می پرسند و خبر می دهند.
🍃🌷🍃
راهی آموزشگاه رانندگی شدم که در کلاس، از طرف پدر شوهرم تماسی داشتم اما رد دادم در این بین تماس ها از خطی ناشناس ادامه داشت و به ناچار پاسخ دادم.

مسئولی از من خواست خودم را به خانه  پدر شوهرم برسانم. آشفتگی و نگرانی بر قلب و جسمم حاکم شده بود. با آژانس تماس گرفتم و تاکسی خواستم اما سرگردان آن را لغو کردم.😭

با برادر #شهید تماس گرفتم و با هزاران اندیشه خوب و بد خودم را به خانه رساندم.😭
🍃🌷🍃
در منزل #پدر #مرتضی #غوغایی بود و دیدن آن همه آدم، پرچم و لباس های سیاه مرا غافل گیر کرده بود. خیلی ها انگار از #شهادت #مرتضی با خبر بودند، رمقی برای راه رفتن نداشتم، جلوی در نشستم و ...😭😭😭😭
🍃🌷🍃
#همسفر_بهشتی🌼🍃

قبل ازدواج...💍
هر خواستگاری کہ میومد،🚶💐
به دلم نمے‌نشست...😕
اعتقاد و #ایمان همسر آیندم خیلی واسم مهم بود...👌
دلم میخواست ایمانش واقعی باشہ😇
نه بہ ظاهر و حرف..😏
میدونستم مؤمن واقعی واسه زن و زندگیش ارزش قائله...🙃😌

شنیده بودم چله #زیارت_عاشورا خیلی حاجت میده...
این چله رو #آیت‌_الله_حق_شناس
توصیه کرده بودن...
با چهل لعـن و چهل سلام...
کار سختی بود😁
اما ‌به نظرم ازدواج موضوع بسیار مهمی بود...
ارزششو داشت،
واسه رسیدن به بهترینا سختی بکشم.
۴۰ روز به نیت همسر معتقد و با ایمان...

۴،۳روز بعد اتمام چله…
خواب شهیدی رو دیدم...
چهره‌ ش یادم نیست ولی یادمہ...
لباس سبز تنش بود و رو سنگ مزارش نشسته بود...💚
دیدم مَردم میرن سر مزارش و حاجت میخوان📿
ولی جز من کسی اونو نمی دید انگار...
یه تسبیح سبز📿 رنگ داد دستم و گفت:
"حاجت روا شدے..."
به فاصله چند روز بعد اون خواب...
امین اومد خواستگاریم...🙂

از اولین سفر #سوریه که برگشت گفت:
"زهرا جان…
واست یه هدیه مخصوص آوردم..."
یه تسبیح سبز رنگ بهم داد و گفت:
زهرا،
این یه تسبیح مخصوصه💕
به همه جا تبرک شده و...
با حس خاصی واست آوردمش...❤️😌
این تسبیحو به هیچ‌کس نده!
تسبیحو بوسیدم و گفتم:
خدا میدونه این مخصوص بودنش چه حکمتی داره...
بعد شهادتش…💔
خوابم برام مرور شد...
تسبیحم سبز بود که یہ شهید بهم داده بود...


همسر شهید امین کریمی🌺🍃
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸

🍃عشق به شهید
#ابراهیم_هادے در دلش جوانه زد. نام جهادے #سید_ابراهیم را انتخاب ڪرد.شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانے ڪند . گذشت از دنیا و تعلقاتش حتے از همسر و فرزندانش.
.
🍃دلش در
#سوریه گرفتار شده بود . اما گاهے ترڪش هاے پا و پهلویش او را مجبور به برگشت مے ڪرد.
در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده
#شهدا و یاد ڪردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگے هایش بود.
.
🍃مردانه پاے قولش مے ماند. با
#ابوعلے عهد ڪرد هرڪس زودتر شهید شد سفارش دیگرے را پیش #ارباب ڪند .
با شهادتش
#شفاعت رفیق جامانده را ڪرد و ابوعلے هم به ڪاروان عشاق پیوست .
.
🍃مصطفے در صدر قلب ها بود چه
در
سوریه ڪه #سردار_دل‌ها از محبتش به او گفت و چه در #شهریار ڪه با ڪارهاے فرهنگے اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند.
.

به مناسبت سالروز شهادت
#شهید_مصطفی_صدرزاده
.
📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵

📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴.حلب سوریه
.
📅تاریخ انتشار: ۱ آبان ۱۳۹۹
.
مزار : بهشت رضوان
.
 یـــادش گـــرامے  و راهـــش پر رهـــرو باد🌱🌺
🍃به یاد آن روزی، که لابلای هوای گرگ و میش صبح، میان مزه شیرین هوای #پاییز، سیمای عاشقانه ات تا ابد بر لوح بهشتیان نقش بست.

🍃بابک نوری، شهیدی که معروف شده بود به #خوشتیپ_آسمانی، مانند نام خانوادگی اش، #نورانیت چهره اش زبانزد بود...

🍃شاید آن #اشک های شاعرانه برای مولای شهیدش، هرکدام همچو منشور، پرتویی از رنگین کمان را بر چهره اش نقش میبستند.

🍃پرستوی عاشقی که سرزمین های #غرب، با آغوش باز پذیرای اقامتش بودند، اما بلیط در دستانش، گذر #عاشقانه و یکطرفه ای بود به #سوریه. زمین، نردبان صعودش بود و آسمان، دل مشغولی اندیشه اش.

🍃شرط گزینش آزمون سبکبالان، زیبایی رخساره #دل است. غافل از آنکه هم ظاهر و هم باطن تو، هردو مملو از زیبایی حضور #آفریدگار بود. تو مجوز پرواز گرفتی و ما نیز که مفتخر بودیم به سیمای مزین، با قلب #تاریکمان دوباره جاماندیم و #جاماندیم و جاماندیم...

نویسنده : #مبرا_پورحسن

🌺به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #بابک_نوری

📅تاریخ تولد : ۲۱ مهر ۱۳۷۱
📅تاریخ شهادت : ۲۷ آبان ۱۳۹۶
🥀مزار شهید : رشت
🕊محل شهادت : بوکمال سوریه
🕊️🌷🕊️🌷🕊️🌷🕊️
#وصیّت_نامه #شهید_مدافع_حرم کربلایی #عباس_آسمیه :

بِسمِ رَبَّ الشُهدا و الصِدیقین

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ‏ عَلَيْكَ مِنِّي سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم
السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ

دلتنگم یا حسین(ع) دلتنگ یک نگاه
کی پاکم می کنی یا ثارالله(ع)
محتاجم چون زهیر
محتاج یک نگاه
کی پاکم می کنی یا ثارالله(ع)
می گیری عاقبت دستانم را
می بوسم عاقبت دستانت را

(( امیری حسین (ع) و نعم الامیر : حسین (ع) فرمانده من است و او برترین فرماندهان و امیران است . ))

این عبارت زیباترین و عاشقانه ترین جمله ی زیبا بود برای من ، پس حسین(ع)جان با نگاهی ولایی مرا هم همچون زهیر سرباز و فدایی خود ساز

#شهید_عباس_آسمیه

🌺نام جهادی⬅️ زهیر

🍀تولد ⬅️ ۱۰ تیر ۱۳۶۸

🌸شهادت ⬅️ ۲۱ دی۱۳۹۴

🌺محل شهادت↘️↘️

#سوریه_جنوب_حلب_خان_طومان

#سالروزشهادت....🕊🌺

┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈
#جهاد
اسم کوچک تو
آرزوی بزرگ ماست!

شهید جهاد، چهارمین #شهید از خانواده ی #مغنیه می باشد. او تحصیلات عالیه را در رشته ی #مدیریت در دانشگاه آمریکایی #بیروت، شروع کرد. تنها یک درس باقی مانده بود تا مدرکش را بگیرد که به مقام والای #شهادت نائل شد.
او در طول سال های جنگ سوریه، همراه با #مدافعان_حرم ، راهی این کشور شد و از سوی #حزب_الله توانست زیر ساخت های «جولان» را به دست گیرد و پایگاه مهمی در آنجا دایرکند. مسئول اول این پایگاه #جهاد_مغنیه بود.
او مسئول نیروهای #ضربتی حزب الله لبنان بود که در سال 2015 در بازدید میدانی از شهرک الامل در قنطریه ی سوریه مورد حمله تروریستی #اسرائیل قرار گرفت و به همراه سردار الله دادی شهید شد.

تاریخ زمینی شدن: 1370/02/12
محل تولد: لبنان
تاریخ آسمانی شدن: 1393/10/28
محل اوج گرفتن: بلندی‌های #جولان ، استان قنیطره، #سوریه

#_سالگرد_شهادت🕊🌹
#شهید_جهاد_مغنیه

•┈••✾•🌿🌸🌺🌸🌿•✾••┈•
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📸 تصویری از نجوا ورود حاج قاسم سلیمانی

در ضریح مطهر حضرت زینب سلام الله علیها


#سوریه
#حرم_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#سرداردلها
▪️🥀
🔸رفته بود #سوریه جنگیده بود تا نیاز نباشد اینجا در تهران مقابل تروریست‌ها بایستند

💥اما رد خشونت جایی وسط همین #پایتخت امن غرب آسیا سربرآورد؛

⇜تهران #خیابان_پاسداران، گلستان هفتم، مقابل منزل نورعلی تابنده، قطب دراویش گنابادی.

🔹منزل جدید #محمدحسین تا خانه پدری‌اش فاصله چندانی ندارد. حالا او در حیاط امامزاده علی‌اکبر(علیه‌السلام) چیذر آرمیده است.

🔸همانجایی که سال‌ها توفیق #خادمی‌اش را داشت و اینک خود زیارتگاه عاشقانـ❤️ و دلسوختگان شده است.

#شهید_محمدحسین_حدادیان

#سالروزولادت: ۱۳۷۴/۱۰/۲۳
#سالروز_شهادت: ۱۳۹۶/۱۲/۱
#محل‌شهادت_قتلگاه‌گلستان‌هفتم_تهران

#محل‌مزار_امامزاده‌علی‌اکبرچیذر

#سالروزشهادت🕊
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#وصیّت_نامه #شهید_مدافع_حرم کربلایی #عباس_آسمیه :

بِسمِ رَبَّ الشُهدا و الصِدیقین

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ‏ عَلَيْكَ مِنِّي سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم
السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ

دلتنگم یا حسین(ع) دلتنگ یک نگاه
کی پاکم می کنی یا ثارالله(ع)
محتاجم چون زهیر
محتاج یک نگاه
کی پاکم می کنی یا ثارالله(ع)
می گیری عاقبت دستانم را
می بوسم عاقبت دستانت را

(( امیری حسین (ع) و نعم الامیر : حسین (ع) فرمانده من است و او برترین فرماندهان و امیران است . ))

این عبارت زیباترین و عاشقانه ترین جمله ی زیبا بود برای من ، پس حسین(ع)جان با نگاهی ولایی مرا هم همچون زهیر سرباز و فدایی خود ساز

#شهید_عباس_آسمیه

🌺نام جهادی⬅️ زهیر

🍀تولد ⬅️ ۱۰ تیر ۱۳۶۸

🌸شهادت ⬅️۲۱دی۱۳۹۴

🌺محل شهادت↘️↘️

#سوریه_جنوب_حلب_خان_طومان

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#وصیّت_نامه #شهید_مدافع_حرم کربلایی #عباس_آسمیه :

بِسمِ رَبَّ الشُهدا و الصِدیقین

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ‏ عَلَيْكَ مِنِّي سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم
السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ

دلتنگم یا حسین(ع) دلتنگ یک نگاه
کی پاکم می کنی یا ثارالله(ع)
محتاجم چون زهیر
محتاج یک نگاه
کی پاکم می کنی یا ثارالله(ع)
می گیری عاقبت دستانم را
می بوسم عاقبت دستانت را

(( امیری حسین (ع) و نعم الامیر : حسین (ع) فرمانده من است و او برترین فرماندهان و امیران است . ))

این عبارت زیباترین و عاشقانه ترین جمله ی زیبا بود برای من ، پس حسین(ع)جان با نگاهی ولایی مرا هم همچون زهیر سرباز و فدایی خود ساز

#شهید_عباس_آسمیه

🌺نام جهادی⬅️ زهیر

🍀تولد ⬅️ ۱۰ تیر ۱۳۶۸

🌸شهادت ⬅️۲۱دی۱۳۹۴

🌺محل شهادت↘️↘️

#سوریه_جنوب_حلب_خان_طومان
•┈•••✾••┈•
رفیق شفیق
ڪہ می گویند
هـمین هـا هـستند
رفاقت شـــــان
از زمین شروع شد
و تا بهـشت ادامہ یافت . . .

شهید #علی_امرایی
شهـید #حسن_غفاری
شهـید #محمد_حمیدی
#سوریه_۰۱_۰۴_۹۴

#فرازے_از_وصیت_نامہ

خواب دیدم . خواب #کربلا را ،
حضرت از ضریح مبارک بیرون آمد و فرمودند :
"تو هم مال این دنیا نیستی خودت را صاف کن ، اعمالت را صاف کن ، بیا پیش ما ..." .
اگر به زیارت کربلا رفتید سلام مرا به آقا برسانید و بگویید : . "ارباب غریبم ، دلم برایتان تنگ شده بود ،
ولی دیدم پاسبانی از حریم خواهر و دخترتان برمن واجب تر است ..."

راستی به جای من سفر مشهد بروید که خیلی دلم تنگ است. .

#شهید_علی_امرایی🌷
#ســـــالـروز_شهـــــــادت

•┈••✾•🌿🌸🌺🌸🌿•✾••┈•