Forwarded from امیرقباد | قصههای من (Amirqobad Farrahi)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من
پیش از حادث شدن لبخندت
همان من بودم
عابری سردرگم
در انتظار خسته سبز شدن چراغ راهنما
با گشایش لبخندت اما
ناگهان از سایه من جستم
و در نور بیدریغ خورشید نگاهت
ما شدن شکوفه داد
راستش یک روز که باران
عرض خیابان سهروردی را میدوید
در انعکاس پنجره مغازهها
تو بودم
به پس از تو - نمیاندیشم -
پس از تو را گاهی کابوس میبینم
شبهایی که حادثه به تلخی فریاد شده
یا روزهایی که خستگی آوار است
و تنهایی یک گوشه برای خودش
ساز کوک میکند
من پس از تو دیگر همان من هم نیستم
و پس از خندههایت - که جاودانه باد -
کسی خواهم بود
که کوچههای فراموشکار نیز
پساش میزنند
نه! پس از تو از این هم کمتر
کسی نخواهم بود
چون سقف تهران برای اندوهم کوتاه است
و نفس نخواهم کشید
#امیرقباد
#تیر
#تابستان
#تهران
#شعر
#شعرفارسی
#من #تو #ما
#تنهایی
#خورشید
#باران
#شکوفه
پیش از حادث شدن لبخندت
همان من بودم
عابری سردرگم
در انتظار خسته سبز شدن چراغ راهنما
با گشایش لبخندت اما
ناگهان از سایه من جستم
و در نور بیدریغ خورشید نگاهت
ما شدن شکوفه داد
راستش یک روز که باران
عرض خیابان سهروردی را میدوید
در انعکاس پنجره مغازهها
تو بودم
به پس از تو - نمیاندیشم -
پس از تو را گاهی کابوس میبینم
شبهایی که حادثه به تلخی فریاد شده
یا روزهایی که خستگی آوار است
و تنهایی یک گوشه برای خودش
ساز کوک میکند
من پس از تو دیگر همان من هم نیستم
و پس از خندههایت - که جاودانه باد -
کسی خواهم بود
که کوچههای فراموشکار نیز
پساش میزنند
نه! پس از تو از این هم کمتر
کسی نخواهم بود
چون سقف تهران برای اندوهم کوتاه است
و نفس نخواهم کشید
#امیرقباد
#تیر
#تابستان
#تهران
#شعر
#شعرفارسی
#من #تو #ما
#تنهایی
#خورشید
#باران
#شکوفه