جمع باش ای دل که این وقت پریشان بگذرد
گرچه مشکل مینماید لیک آسان بگذرد
چشم یعقوب از نسیم پیرهن روشن شود
وز سر یوسف بلای چاه و زندان بگذرد
هیچ حالی را بقایی نیست بی صبری مکن
چون شب صحبت دراید روز هجران بگذرد
شاخ امیدت شود سر سبز و روی عیش سرخ
باز در جوی مودت آب حیوان بگذرد
در غم و شادی بباید ساختن با روزگار
زانکه از دور زمان هم این و هم آن بگذرد
تازه گردد باغ عیشت از نسیم اعتدال
بوی جانبخش بهار آید زمستان بگذرد
ای کمال از غربت و حرمان مشو غمگین که زود
محنت غربت نماند ذل حرمان بگذرد
#کمال_خجندی
گرچه مشکل مینماید لیک آسان بگذرد
چشم یعقوب از نسیم پیرهن روشن شود
وز سر یوسف بلای چاه و زندان بگذرد
هیچ حالی را بقایی نیست بی صبری مکن
چون شب صحبت دراید روز هجران بگذرد
شاخ امیدت شود سر سبز و روی عیش سرخ
باز در جوی مودت آب حیوان بگذرد
در غم و شادی بباید ساختن با روزگار
زانکه از دور زمان هم این و هم آن بگذرد
تازه گردد باغ عیشت از نسیم اعتدال
بوی جانبخش بهار آید زمستان بگذرد
ای کمال از غربت و حرمان مشو غمگین که زود
محنت غربت نماند ذل حرمان بگذرد
#کمال_خجندی
🏷
#بیت
گوی چه ماند به زنخدانِ یار
کین زنخِ مردمِ بیهودهگوست
#کمال_خجندی
- زنخدان: چانه
- زنخ زدن: بیهودهگویی
🪴
#بیت
گوی چه ماند به زنخدانِ یار
کین زنخِ مردمِ بیهودهگوست
#کمال_خجندی
- زنخدان: چانه
- زنخ زدن: بیهودهگویی
🪴
ای محتسب این فتنه همه در سرِ چنگ است
فرمای که نیکوتر ازین هم بزنیدش!
#کمال_خجندی
#تابلوی_نقاشی
اثر: Georges Merle
فرمای که نیکوتر ازین هم بزنیدش!
#کمال_خجندی
#تابلوی_نقاشی
اثر: Georges Merle
ای محتسب این فتنه همه در سرِ چنگ است
فرمای که نیکوتر ازین هم بزنیدش!
#کمال_خجندی
#تابلوی_نقاشی
اثر: Georges Merle
فرمای که نیکوتر ازین هم بزنیدش!
#کمال_خجندی
#تابلوی_نقاشی
اثر: Georges Merle
کس لب ز طرب به خنده نگشود امسال
از فتنه جهان دمی نیاسود امسال
در خونِ گلم که چهره بنمود امسال
با وقتِ چنین، چه وقتِ گل بود امسال؟!
#کمال_اسماعیل، قرن ۶ و۷
از فتنه جهان دمی نیاسود امسال
در خونِ گلم که چهره بنمود امسال
با وقتِ چنین، چه وقتِ گل بود امسال؟!
#کمال_اسماعیل، قرن ۶ و۷
ای محتسب این فتنه همه در سرِ چنگ است
فرمای که نیکوتر ازین هم بزنیدش!
#کمال_خجندی
#تابلوی_نقاشی
اثر: Georges Merle
فرمای که نیکوتر ازین هم بزنیدش!
#کمال_خجندی
#تابلوی_نقاشی
اثر: Georges Merle
ای که همه نگاه من، خورده گره به روی تو
تا نرود نفس ز تن، پا نکشم ز کوی تو
گر چه به شعله میکشی، قلب مرا به عشوه ات
بر دو جهان نمی دهم، یک سر تار موی تو
مستی هر نگاه تو، به ز شراب و جام می
کی ز سرم برون شود، یک نفس آرزوی تو ...
#کمال_جعفری_امامزاده
#از_حسین_منزوی_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نام_حسین_منزوی_منتشر_شده
تا نرود نفس ز تن، پا نکشم ز کوی تو
گر چه به شعله میکشی، قلب مرا به عشوه ات
بر دو جهان نمی دهم، یک سر تار موی تو
مستی هر نگاه تو، به ز شراب و جام می
کی ز سرم برون شود، یک نفس آرزوی تو ...
#کمال_جعفری_امامزاده
#از_حسین_منزوی_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نام_حسین_منزوی_منتشر_شده
گفتم ز دو لعل تـو دلم خرم کن
گفتا تو برو نخست ترک غم کن
یک بوسه از آن دو لعل بربودم، گفت
کـوتـهپـایـا درازدستـی کـم کــن
#کمال_کوتهپای
گفتا تو برو نخست ترک غم کن
یک بوسه از آن دو لعل بربودم، گفت
کـوتـهپـایـا درازدستـی کـم کــن
#کمال_کوتهپای
کس لب ز طرب به خنده نگشود امسال
از فتنه جهان دمی نیاسود امسال
در خونِ گلم که چهره بنمود امسال
با وقتِ چنین، چه وقتِ گل بود امسال؟!
#کمال_اسماعیل، قرن ۶ و۷
از فتنه جهان دمی نیاسود امسال
در خونِ گلم که چهره بنمود امسال
با وقتِ چنین، چه وقتِ گل بود امسال؟!
#کمال_اسماعیل، قرن ۶ و۷
گر ، کم شدهست با من ، اکنون ترا ارادت ،
باری ، ارادتِ من ،،، هر دم شود زیادت ،
بی آفتابِ رویَت ، برگشت طالعِ من ،
بازم ، سعادتی بخش ،،، ای اخترِ سعادت ،
#کمال_خجندی
باری ، ارادتِ من ،،، هر دم شود زیادت ،
بی آفتابِ رویَت ، برگشت طالعِ من ،
بازم ، سعادتی بخش ،،، ای اخترِ سعادت ،
#کمال_خجندی
ای که همه نگاه من، خورده گره به روی تو
تا نرود نفس ز تن، پا نکشم ز کوی تو
گر چه به شعله میکشی، قلب مرا به عشوه ات
بر دو جهان نمی دهم، یک سر تار موی تو
مستی هر نگاه تو، به ز شراب و جام می
کی ز سرم برون شود، یک نفس آرزوی تو ...
#کمال_جعفری_امامزاده
#از_مولانا_نیست❌
#از_حسین_منزوی_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نام_مولانا_و_حسین_منزوی_منتشر_شده
تا نرود نفس ز تن، پا نکشم ز کوی تو
گر چه به شعله میکشی، قلب مرا به عشوه ات
بر دو جهان نمی دهم، یک سر تار موی تو
مستی هر نگاه تو، به ز شراب و جام می
کی ز سرم برون شود، یک نفس آرزوی تو ...
#کمال_جعفری_امامزاده
#از_مولانا_نیست❌
#از_حسین_منزوی_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نام_مولانا_و_حسین_منزوی_منتشر_شده
دوش با خود ترانه می گفتم
غزلِ عاشقانه می گفتم
جام بر کف حکایتِ لبِ یار
به شرابِ مغانه می گفتم
شبم از زلف او چو بود دراز
با خیالش فسانه می گفتم
صفت دانه هایِ گوهر اشک
پیش دُرِّ یگانه می گفتم
غمزه اش را چو تیر می گفتند
دل خود را نشانه می گفتم
ز آتش روی مجلس افروزش
شمع را یک زبانه می گفتم
سر زلفش چو شانه می زد باد
((اصلَحَ الله شَانَه)) می گفتم
گر ز سر می گذشت آب دو چشم
با کس این ماجرا نمی گفتم
تا دم صبح سرگذشت کمال
سر بر آن آستانه می گفتم
#کمال_خجندی
غزلِ عاشقانه می گفتم
جام بر کف حکایتِ لبِ یار
به شرابِ مغانه می گفتم
شبم از زلف او چو بود دراز
با خیالش فسانه می گفتم
صفت دانه هایِ گوهر اشک
پیش دُرِّ یگانه می گفتم
غمزه اش را چو تیر می گفتند
دل خود را نشانه می گفتم
ز آتش روی مجلس افروزش
شمع را یک زبانه می گفتم
سر زلفش چو شانه می زد باد
((اصلَحَ الله شَانَه)) می گفتم
گر ز سر می گذشت آب دو چشم
با کس این ماجرا نمی گفتم
تا دم صبح سرگذشت کمال
سر بر آن آستانه می گفتم
#کمال_خجندی