معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.5K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
چون درختی در صَمیمِ سرد و بی ابرِ زمستانی،
هر چه برگم بود و بارم بود؛
هر چه از فرّ ِبلوغ‌ِ گرم ِتابستان و میراثِ بهارم بود؛
هر چه یاد و یادگارم بود؛
ریخته ست.

چون درختی در زمستانم.
بی که پندارد بهاری بود و خواهد بود.
دیگر اکنون هیچ مرغ‌ِ پیر یا کوری
در چنین عریانی ِانبوهم آیا لانه خواهد بست؟
دیگر آیا زخمه‌های هیچ پیرایش،
با امید‌ِ روزهای سبز آینده،
خواهدم این سوی و آن سو خَست ؟

چون درختی اندر اقصای‌ِ زمستانم.
ریخته دیری‌ست،
هر چه بودم یاد و بودم برگ:
یاد ِبا نرمک نسیمی چون نماز‌ِ شعله‌ی بیمار لرزیدن
برگ‌ِ چونان صخره‌ی کرّی نلرزیدن.
یادِ رنج از دست‌های منتظر بردن؛
برگ‌ِ از اشک و نگاه و ناله آزردن.

ای بهار‌ِ همچنان تا جاودان در راه!
همچنان تا جاودان بر شهرها و روستاهای دگر بگذر.
هرگز و هرگز،
بر بیابان غریب ِمن،
منگر و منگر.
سایه‌ی نمناک و سبزت هر چه از من دورتر، خوش‌تر.
بیم دارم کز نسیم ِساحر ِابریشمین‌ِ تو،
تکمه‌ی سبزی برویَد باز، بر پیراهن ِ خشک و کبودِ من.
همچنان بگذار
تا درود‌ِ دردناک‌ِ اندُهان مانَد سرود‌ِ من.

#مهدی_اخوان_ثالث
#پیغام
#آخر_شاهنامه