معرفی عارفان
1.15K subscribers
32.9K photos
11.9K videos
3.19K files
2.71K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
(یغمای شب)

‌شب به یغما رسید و دست گشود
در تهِ دره هر چه بود ربود
رود دیری‌ست تا اسیرِ وی است
بشنو این های‌های زاری رود

‌گنج باغ از سپید و سرخ و بنفش
همه در چنگ شب به یغما رفت
شاخِ گردو ز بیم پای نهاد
بر سرِ شاخ سیب و بالا رفت

‌شب چو دودِ سیه تنوره کشید
رو نهاد از نشیب سوی فراز
دست و پای درخت‌ها گم شد
بر نیامد ز هیچ یک آواز

‌بانگ برداشت مرغ حق: شب! شب!
برگ بر شاخ بید لرزان شد
راهِ فرسوده بر زمین بخزید
لای انبوهِ پونه پنهان شد

‌شب دمی گرم بر کشید و بخفت
اینک آسوده از هجوم و ستیز
یک سپیدار و چند بید کهن
بر سر تپه‌اند پا به گریز

‌دکتر #پرویز_ناتل_خانلری
فرامه- مرداد ۱۳۲۳
#سالمرگ
ناز کن ای که مرا هست به نازِ تو نیاز
لیک زآن‌سان نه که دل خون کنی‌ام از سرِ ناز

ناز زیبندۀ خوبان جهان است و لیک
نه بدان‌مایه که آزرده شوند اهلِ نیاز

#پرویز_ناتل_خانلری
#سالمرگ
📗 ماه در مرداب
غزلی از  #پرویز_ناتل_خانلری را تقدیم می کنم:

"بازگشت"

بگشای در! بگشای در! گریان و نالان آمدم
زان سرکشی ها در گذر! اینک پشیمان آمدم
بگشای در ورنه چنان، کوبم جبین بر آستان
کاگه شود یکسر جهان، کازرده از جان آمدم
من مرد دعوی نیستم، دانی تو خاک کیستم
گر بی تو یکدم زیستم، با رنج حرمان آمدم
چون ز آرزویت سوختم، کینت به دل اندوختم
بس شعله ها افروختم، جان سوخته زان آمدم
بگشای در با تو مرا دیگر نماند ماجرا
چون یک نفس در این سرا پیش تو مهمان آمدم
بگذار بر دوشت کشم، چون گل در آغوشت کشم
سرمست و مدهوشت کشم، مست و غزلخوان آمدم
آوخ که جان افسرده شد، شوقم چو گل پژمرده شد
بگشای در! دل مرده شد، زار و پریشان آمدم

#پرویز_ناتل_خانلری/ 1377/ ماه در مرداب/تهران/انتشارات معین/ص ۱۱۵/۱۱۶