خواهشم پیش تو کوتاهزبان میبایست
خامشی قفل درِ دُرجِ دهان میبایست
گفت با مدّعیان سرِّ اناالحقْ منصور
محرم راز تو را بندِ زبان میبایست
آمدی بر سر خاک من و شرمنده شدم
کاینزمان از پیِ ایثار تو جان میبایست
میکنی کشور دلها به دو ابرو تسخیر
بازوی حُسن تو را این دو کمان میبایست
شاهد عشق همین بس که درین چندین سال
هر چه گفتیم تو گفتی: نه چنان میبایست!
"والهی" بیهده اظهار محبّت کردی
در دلْ این شعلهٔ جانسوز نهان میبایست.
#میروالهی_قمی
خامشی قفل درِ دُرجِ دهان میبایست
گفت با مدّعیان سرِّ اناالحقْ منصور
محرم راز تو را بندِ زبان میبایست
آمدی بر سر خاک من و شرمنده شدم
کاینزمان از پیِ ایثار تو جان میبایست
میکنی کشور دلها به دو ابرو تسخیر
بازوی حُسن تو را این دو کمان میبایست
شاهد عشق همین بس که درین چندین سال
هر چه گفتیم تو گفتی: نه چنان میبایست!
"والهی" بیهده اظهار محبّت کردی
در دلْ این شعلهٔ جانسوز نهان میبایست.
#میروالهی_قمی
از چاکِ تنم بر دلِ پُرخون نظری کن
نظّارهء صدبار ز من خستهتری کن
از مهر و محبّت تو جفاپیشه چه داری؟
رو داغ به جانی نِهْ و خون در جگری کن
شاید که به ما سوختگان گرم برآید
ای سوزِ محبّت به دلِ او اثری کن
من بیستم ای "والهی" آن تاب ندارم
رو شرحِ پریشانیِ خود با دگری کن.
#میروالهی_قمی
نظّارهء صدبار ز من خستهتری کن
از مهر و محبّت تو جفاپیشه چه داری؟
رو داغ به جانی نِهْ و خون در جگری کن
شاید که به ما سوختگان گرم برآید
ای سوزِ محبّت به دلِ او اثری کن
من بیستم ای "والهی" آن تاب ندارم
رو شرحِ پریشانیِ خود با دگری کن.
#میروالهی_قمی
باز آهم جانگدازی میکند
اشکم اندر پرده بازی میکند
تا قدت را سرو بستان گفتهام
سرو بستان سرفرازی میکند
غم نمیگیرد دمی بیمن قرار
عشق با من عشقبازی میکند
رفت دین و دل به تاراج و هنوز
ترک چشمت ترکتازی میکند
"والهی"! دل میدهد ما را سگش
بیدلان را دلنوازی میکند!
#میروالهی_قمی
اشکم اندر پرده بازی میکند
تا قدت را سرو بستان گفتهام
سرو بستان سرفرازی میکند
غم نمیگیرد دمی بیمن قرار
عشق با من عشقبازی میکند
رفت دین و دل به تاراج و هنوز
ترک چشمت ترکتازی میکند
"والهی"! دل میدهد ما را سگش
بیدلان را دلنوازی میکند!
#میروالهی_قمی
دل غمت را بهجان خریدارست
لذّت عاشقی در آزارست
تو فشان گل بهدیگران که مرا
چشم از گلشن تو بر خارست
در فغانم ازان دو رخ آری
نالهٔ بلبلان به گلزارست
دلخراشست نالهٔ مرغی
که به عشق گلی گرفتارست
صید هر خس مشو که مرغ چمن
گِردِ آن گل پرد که بر بارست
جور کم کن که عشق اگر اینست
لطف بر جان عاشقان بارست
صبر و عشق مرا غمت سنجید
این به مثقال و آن به خروارست
در سرای صُوَر نظر کردم
هر چه جز دوست نقش دیوارست
گر به دارالشّفای عشقْ تو را
همچو من صدهزار بیمارست
همه پیشت مقرّبند ولی
زانمیان"والهی"گنهکارست.
#میروالهی_قمی
لذّت عاشقی در آزارست
تو فشان گل بهدیگران که مرا
چشم از گلشن تو بر خارست
در فغانم ازان دو رخ آری
نالهٔ بلبلان به گلزارست
دلخراشست نالهٔ مرغی
که به عشق گلی گرفتارست
صید هر خس مشو که مرغ چمن
گِردِ آن گل پرد که بر بارست
جور کم کن که عشق اگر اینست
لطف بر جان عاشقان بارست
صبر و عشق مرا غمت سنجید
این به مثقال و آن به خروارست
در سرای صُوَر نظر کردم
هر چه جز دوست نقش دیوارست
گر به دارالشّفای عشقْ تو را
همچو من صدهزار بیمارست
همه پیشت مقرّبند ولی
زانمیان"والهی"گنهکارست.
#میروالهی_قمی
مائیم و خیال تو ستمکار و دگر هیچ
اندیشهٔ آن غمزهٔ خونخوار و دگر هیچ
از خوان جمالت که پُر از نعمتِ خوبیست
شد روزیِ ما حسرت دیدار و دگر هیچ
خواهم پیِ پرسش قدمی رنجه نمایی
این است مراد منِ بیمار و دگر هیچ
در راه تمنّای تو کش نیست نهایت
دارم قدمی مانده ز رفتار و دگر هیچ.
#میروالهی_قمی
اندیشهٔ آن غمزهٔ خونخوار و دگر هیچ
از خوان جمالت که پُر از نعمتِ خوبیست
شد روزیِ ما حسرت دیدار و دگر هیچ
خواهم پیِ پرسش قدمی رنجه نمایی
این است مراد منِ بیمار و دگر هیچ
در راه تمنّای تو کش نیست نهایت
دارم قدمی مانده ز رفتار و دگر هیچ.
#میروالهی_قمی
خواهشم پیش تو کوتاهزبان میبایست
خامشی قفل درِ دُرجِ دهان میبایست
گفت با مدّعیان سرِّ اناالحقْ منصور
محرم راز تو را بندِ زبان میبایست
آمدی بر سر خاک من و شرمنده شدم
کاینزمان از پیِ ایثار تو جان میبایست
میکنی کشور دلها به دو ابرو تسخیر
بازوی حُسن تو را این دو کمان میبایست
شاهد عشق همین بس که درین چندین سال
هر چه گفتیم تو گفتی: نه چنان میبایست!
"والهی" بیهده اظهار محبّت کردی
در دلْ این شعلهٔ جانسوز نهان میبایست.
#میروالهی_قمی
خامشی قفل درِ دُرجِ دهان میبایست
گفت با مدّعیان سرِّ اناالحقْ منصور
محرم راز تو را بندِ زبان میبایست
آمدی بر سر خاک من و شرمنده شدم
کاینزمان از پیِ ایثار تو جان میبایست
میکنی کشور دلها به دو ابرو تسخیر
بازوی حُسن تو را این دو کمان میبایست
شاهد عشق همین بس که درین چندین سال
هر چه گفتیم تو گفتی: نه چنان میبایست!
"والهی" بیهده اظهار محبّت کردی
در دلْ این شعلهٔ جانسوز نهان میبایست.
#میروالهی_قمی
از چاکِ تنم بر دلِ پُرخون نظری کن
نظّارهء صدبار ز من خستهتری کن
از مهر و محبّت تو جفاپیشه چه داری؟
رو داغ به جانی نِهْ و خون در جگری کن
شاید که به ما سوختگان گرم برآید
ای سوزِ محبّت به دلِ او اثری کن
من بیستم ای "والهی" آن تاب ندارم
رو شرحِ پریشانیِ خود با دگری کن.
#میروالهی_قمی
نظّارهء صدبار ز من خستهتری کن
از مهر و محبّت تو جفاپیشه چه داری؟
رو داغ به جانی نِهْ و خون در جگری کن
شاید که به ما سوختگان گرم برآید
ای سوزِ محبّت به دلِ او اثری کن
من بیستم ای "والهی" آن تاب ندارم
رو شرحِ پریشانیِ خود با دگری کن.
#میروالهی_قمی
باز آهم جانگدازی میکند
اشکم اندر پرده بازی میکند
تا قدت را سرو بستان گفتهام
سرو بستان سرفرازی میکند
غم نمیگیرد دمی بیمن قرار
عشق با من عشقبازی میکند
رفت دین و دل به تاراج و هنوز
ترک چشمت ترکتازی میکند
"والهی"! دل میدهد ما را سگش
بیدلان را دلنوازی میکند!
#میروالهی_قمی
اشکم اندر پرده بازی میکند
تا قدت را سرو بستان گفتهام
سرو بستان سرفرازی میکند
غم نمیگیرد دمی بیمن قرار
عشق با من عشقبازی میکند
رفت دین و دل به تاراج و هنوز
ترک چشمت ترکتازی میکند
"والهی"! دل میدهد ما را سگش
بیدلان را دلنوازی میکند!
#میروالهی_قمی
من بلبل عشقم، نه که پابندِ هوس
بی بند و بلا نبودهام نیم نفس
از روزنهای که خورده بادی بهدلم،
یا حلقهٔ دام بوده یا چاک قفس.
#میروالهی_قمی
بی بند و بلا نبودهام نیم نفس
از روزنهای که خورده بادی بهدلم،
یا حلقهٔ دام بوده یا چاک قفس.
#میروالهی_قمی
من بلبل عشقم، نه که پابندِ هوس
بی بند و بلا نبودهام نیم نفس
از روزنهای که خورده بادی بهدلم،
یا حلقهٔ دام بوده یا چاک قفس.
#میروالهی_قمی
بی بند و بلا نبودهام نیم نفس
از روزنهای که خورده بادی بهدلم،
یا حلقهٔ دام بوده یا چاک قفس.
#میروالهی_قمی
گر دیدهام ز جور تو گردابِ خون شود
باور مکن که مهر تو از دل برون شود
دل از کجا و راحتِ وصل تو از کجا؟
بگذار در شکنجهٔ هجر تو خون شود
من عافیتطلب نیام ای مهربان طبیب!
کاری بکن که درد دل من فزون شود
عاقل ز رشک خون خورَد آندم که «والهی»
روی تو را بیند و مستِ جنون شود.
#میروالهی_قمی
☑ خلاصةالاشعار و زبدةالافکار(بخش قم)
باور مکن که مهر تو از دل برون شود
دل از کجا و راحتِ وصل تو از کجا؟
بگذار در شکنجهٔ هجر تو خون شود
من عافیتطلب نیام ای مهربان طبیب!
کاری بکن که درد دل من فزون شود
عاقل ز رشک خون خورَد آندم که «والهی»
روی تو را بیند و مستِ جنون شود.
#میروالهی_قمی
☑ خلاصةالاشعار و زبدةالافکار(بخش قم)
من بلبل عشقم، نه که پابندِ هوس
بی بند و بلا نبودهام نیم نفس
از روزنهای که خورده بادی بهدلم،
یا حلقهٔ دام بوده یا چاک قفس.
#میروالهی_قمی
بی بند و بلا نبودهام نیم نفس
از روزنهای که خورده بادی بهدلم،
یا حلقهٔ دام بوده یا چاک قفس.
#میروالهی_قمی