معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازه‌تر کن


ز آه شرر بار این قفس را
بَرشِکَن و زیر و زِبَر کن👌

#ملک‌الشعرای_بهار
هرکه را عشق نباشد نتوان زنده شمرد
وآنکه جانش زِ محبت اثری یافت نَمُرد

#ملک‌الشعرای_بهار
کنون که گردش ایام را ثباتی نیست
همان‌ خوش است که در عشق بگذرد ایام


#ملک‌الشعرای_بهار
وفا کنی بچشیم و جفا کنی بکشیم


به حکم آن که بُتان مالکند و ما مملوک

#ملک‌الشعرای_بهار
Sayeh e Bid
Alireza Eftekhari
#ملک‌الشعرای_بهار

دل سوی مهر می‌کشد
و مهر سوی دل
جایی که مهر نیست
مکن جستجوی دل . . .

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌
از جلوه‌ی طاووسیِ این خلق بترسید
کز راه دورنگی همه چون بوقلمون‌اند!

#ملک‌الشعرای_بهار
در زلف تو آشوب زَمَن می‌بینم
بیگانه نبیند آنچه من می‌بینم

او پیچ و خم و تاب و گِرِه می‌نگرد
من بخت سیاه خویشتن می‌بینم

#ملک‌الشعرای_بهار
تو ناز می کن‌ و دل‌ می‌شکاف‌ و رخ می‌تاب
که پیش ناز توام نوبت نیاز آمد

ببین که از در فرغانه می‌وزد امروز
همان نسیم که دوش از ره حجاز آمد


#ملک‌الشعرای_بهار
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
خوش باش که گیتی نه برای من و تست
وین کار برون ز ماجرای من و تست

در خلقت عالم نبود مقصودی
قصدی هم اگر بود ورای من و تست

#ملک‌الشعرای_بهار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

    ارزش زندگی زمانی نمایان میشود که با
     داشته‌هامون احساس خوشبختی کنیم.

          سحرگه به راهی یکی پیر دیدم
         سوی خاک خم گشته از ناتوانی

        بگفتم چه گم کرده‌ای اندر این ره
          بگفتا : جوانی ؛ جوانی ؛ جوانی

                 #ملک‌الشعرای بهار

             
‌از# دوست بریدیم به صد رنج و ندامت
از دوست به خیر آمد و از ما به سلامت

#ملک‌الشعرای_بهار
تا به گل هر لحظه بلبل را فغانی دیگراست
هر طرف از شهرت گل داستانی دیگر است

عشق بلبل جلوهٔ گل را نمایان کرد و بس
ورنه گل را درگلستان دوستانی دیگر است

بانگ عشاق وطن غالب زروی درد نیست
خلق را دربارهٔ ایشان گمانی دیگر است

خرقه و دراعه و داغ جبین حرفیست مفت
صاحبان روح عالی را نشانی دیگر است

گربه سبک مدعی رنگین نمی گویم سخن
رخ متاب از من که عاشق را زبانی دیگر است

از مصیبت‌ها منال ای دل که در زیر سپهر
هر مصیبت بهر دانا امتحانی دیگر است

گوش‌جان‌بگشای‌و بشنو زانکه‌اشعار
#‌بهار
صحبت کروبیان را ترجمانی دیگر است


#ملک‌الشعرای_بهار
به وفایی که نداری ، قَسَم ،

ای ماه‌جَبین ،




هر جفایی که کنی بر دلِ ما ،

عینِ وفاست ،


#ملک‌الشعرای_بهار
معرفی عارفان
به وفایی که نداری ، قَسَم ، ای ماه‌جَبین ، هر جفایی که کنی بر دلِ ما ، عینِ وفاست ، #ملک‌الشعرای_بهار
اگر ، از ریختنِ خونِ مَنَت ،

خرسندی‌ست ،




این نه خون است ،

بیا ، دست در او زن ، که حناست ،


#ملک‌الشعرای_بهار
معرفی عارفان
اگر ، از ریختنِ خونِ مَنَت ، خرسندی‌ست ، این نه خون است ، بیا ، دست در او زن ، که حناست ، #ملک‌الشعرای_بهار
سرِ زلفِ تو ، ز چین ،

مشکِ تَر ، آورده به شهر ،




از خُتَن مشک مخواهید حریفان ،

که خطاست ،


#ملک‌الشعرای_بهار
معرفی عارفان
سرِ زلفِ تو ، ز چین ، مشکِ تَر ، آورده به شهر ، از خُتَن مشک مخواهید حریفان ، که خطاست ، #ملک‌الشعرای_بهار
یوسف ، از مصر ،

سفر کرد و بدینجا آمد ،




گو ، به یعقوب ، که فرزندِ تو ،

در خانهٔ ماست ،


#ملک‌الشعرای_بهار

گفتم به قتل من چه بود عذر آن نگار؟

گفتند خوی سرکش او عذرخواه اوست

گفتم بغیر عشــــق چه باشدگنـاه من

گفتند زندگانی عاشـــــق گناه اوست

#ملک‌الشعرای_بهار
میان ابرو و چشم تو گیر و داری بود
من این میانه شدم کشته، این چه کاری بود!

تو بی‌وفا و اجل در قفا و من بیمار
بمُردم از غم و جز این چه انتظاری بود؟

مرا ز حلقه‌ی عشّاق خود نمی‌راندی
اگر به نزد توام قدر و اعتباری بود

در آفتابِ جمال تو زلفِ شبگردت
دلم ربود و عجب دزد آشکاری بود!

به هر کجا که ببستیم، باختیم ز جهل
قمارِ جهل نمودیم و خوش قماری بود

تمدن آتشی افروخت در جهان که بسوخت-
-ز عهدِ مهر و وفا هرچه یادگاری بود

بنای این مَدَنیّت به باد می‌دادم
اگر به دست من از چرخ اختیاری بود

مِی‌ای خوریم به باغی نهان ز چشم رقیب
اگر تو بودی و من بودم و بهاری بود...

#ملک‌الشعرای_بهار
عشقت آتش به دل کس نزند تا دل ماست
کی به‌مسجد سزد آن‌ شمع که ‌در خانه رواست

به وفایی که نداری قسم ای ماه جبین
هر جفایی که کنی بر دل ما عین وفاست

روزی آیم به سرکوی تو و جان بدهم
تا بگوبند که این‌، کشتهٔ آن ماه‌لقاست

#ملک‌الشعرای_بهار