معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
شب هم‌چنان سیاه

سه غزل بهم پیوسته یادگار روزهای سیاه حکومت طالبان


حلق سرود پاره‌، لب‌های خنده در گور
تنبور و نی در آتش‌، چنگ و سَرَنده در گور
این شهرِ بی‌تنفّس لَت‌خوردهٔ چه قومی است‌؟
یک سو ستاره زخمی‌، یک سو پرنده در گور
دیگر کجا توان‌بود، وقتی که می‌خرامد
مار گزنده بر خاک‌، مور خورنده در گور
گفتی که جهل جانکاه پوسیده قرون شد
بوجَهل و بولهب‌ها گشتند گَنده در گور
اینک ببین هُبَل را، بُت‌های کور و شَل را
مردان تیغ بر کف‌، زن‌های زنده در گور
جبریل اگر بیاید از آسمان هفتم‌
می‌افکنندش این قوم‌، با بال‌ِ کَنده در گور


 
گفتند: گُل مرویید، این حکم‌ِ پادشاه است‌
چشم و چراغ بودن‌، روشن‌ترین گناه است‌
حدّ شکوفه تکفیر، حکم بنفشه زنجیر
سهم سپیده تبعید، جای ستاره چاه است‌
آواز پای کوکب در کوچه‌ها نپیچد
در دست‌ِ شحنه شلاّق همواره روبه‌راه است‌
مغز عَلَم‌به‌دوشان تقدیم مار بادا
وقتی که کلّه‌ها را خالی‌شدن کلاه است‌
صابون ماه و خورشید صد بار بر تنش خورد
امّا چه می‌توان کرد؟ شب همچنان سیاه است‌
ناچار گُل مرویید، از نور و نی مگویید
وقتی به شهر کوران‌، یک‌چشمه پادشاه است‌
 
 
شهری که این‌چنین است‌، بی‌شهریار بادا
یعنی که شهریارش رقصان‌ِ دار بادا
تا ردّ پای نااهل در کوچه آشکار است‌،
سنگ آذرخش بادا، چوب اژدهار بادا
قومی که خارِ وحشت بر کوی و بر گذر کاشت‌
در کوره‌های دوزخ‌، آتش‌بیار بادا
حتّی اگر اذانی از حلقشان برآید،
بانگ کلاغ بادا، صوت حمار بادا
گفتند: سر بدزدید، گفتیم‌: سر نهادیم‌
گفتند: لب ببندید، گفتیم: عار بادا
با پتک اگر نکوبیم بر کلّه‌های خالی‌
مغز علم‌به‌دوشان تقدیم مار بادا

#محمد_کاظم_کاظمی
#شاعر_افغان