عشق، هر جا رو کند ،آنجا خوش است.
گر به دريا افکند ، دريا خوش است.
گر بسوزاند در آتش ، دلکش است.
اي خوشا آن دل، که در اين آتش است.
تا ببيني عشق را آيينه وار
آتشي از جان خاموشت برآر
هر چه ميخواهي ، به دنيا در نگر
دشمني از خود ، نداري سخت تر
عشق پيروزت کند ، بر خويشتن
عشق آتش مي زند ، در ما و من
عشق را درياب و خود را واگذار
تا بيا بي جان نو ، خورشيد وار.
عشق هستي زا و روح افزا بود
هر چه فرمان مي دهد زيبا بود.
#فريدون_مشیری
گر به دريا افکند ، دريا خوش است.
گر بسوزاند در آتش ، دلکش است.
اي خوشا آن دل، که در اين آتش است.
تا ببيني عشق را آيينه وار
آتشي از جان خاموشت برآر
هر چه ميخواهي ، به دنيا در نگر
دشمني از خود ، نداري سخت تر
عشق پيروزت کند ، بر خويشتن
عشق آتش مي زند ، در ما و من
عشق را درياب و خود را واگذار
تا بيا بي جان نو ، خورشيد وار.
عشق هستي زا و روح افزا بود
هر چه فرمان مي دهد زيبا بود.
#فريدون_مشیری
عشق، هر جا رو کند ،آنجا خوش است.
گر به دريا افکند ، دريا خوش است.
گر بسوزاند در آتش ، دلکش است.
اي خوشا آن دل، که در اين آتش است.
تا ببيني عشق را آيينه وار
آتشي از جان خاموشت برآر
هر چه ميخواهي ، به دنيا در نگر
دشمني از خود ، نداري سخت تر
عشق پيروزت کند ، بر خويشتن
عشق آتش مي زند ، در ما و من
عشق را درياب و خود را واگذار
تا بيا بي جان نو ، خورشيد وار.
عشق هستي زا و روح افزا بود
هر چه فرمان مي دهد زيبا بود.
#فريدون_مشیری
گر به دريا افکند ، دريا خوش است.
گر بسوزاند در آتش ، دلکش است.
اي خوشا آن دل، که در اين آتش است.
تا ببيني عشق را آيينه وار
آتشي از جان خاموشت برآر
هر چه ميخواهي ، به دنيا در نگر
دشمني از خود ، نداري سخت تر
عشق پيروزت کند ، بر خويشتن
عشق آتش مي زند ، در ما و من
عشق را درياب و خود را واگذار
تا بيا بي جان نو ، خورشيد وار.
عشق هستي زا و روح افزا بود
هر چه فرمان مي دهد زيبا بود.
#فريدون_مشیری
بیستون بود و تمنای دو دوست
آزمون بود و تماشای دو عشق
در زمانی که زعشق ،
ناله میزد "شیرین" ،
تیشه میزد "فرهاد"!
نه توان گفت بهجانبازی فرهاد، افسوس،
نه توان کرد ز بی جانی "شیرین"، فریاد.
کارِ "شیرین" به جهان
عشق برانگیختن است!
کارِ فرهاد برآوردن میل دل دوست
خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن
خواه با کوه در آویختن است.
رمز شیرینی این قصه کجاست؟
که نه تنها شیرین، بینهایت زیباست
آنکه آموخت به ما درس محبت میخواست
جان چراغان کنی از عشق کسی
به امیدش ببری رنج بسی
به وصالش برسی یا نرسی
سینه بی عشق مباد یک نفسی.
#فريدون_مشیری
بیستون بود و تمنای دو دوست
آزمون بود و تماشای دو عشق
در زمانی که زعشق ،
ناله میزد "شیرین" ،
تیشه میزد "فرهاد"!
نه توان گفت بهجانبازی فرهاد، افسوس،
نه توان کرد ز بی جانی "شیرین"، فریاد.
کارِ "شیرین" به جهان
عشق برانگیختن است!
کارِ فرهاد برآوردن میل دل دوست
خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن
خواه با کوه در آویختن است.
رمز شیرینی این قصه کجاست؟
که نه تنها شیرین، بینهایت زیباست
آنکه آموخت به ما درس محبت میخواست
جان چراغان کنی از عشق کسی
به امیدش ببری رنج بسی
به وصالش برسی یا نرسی
سینه بی عشق مباد یک نفسی.
#فريدون_مشیری
کار "شیرین" به جهان
عشق برانگیختن است!
کار فرهاد برآوردن میل دل دوست
خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن
خواه با کوه در آویختن است.
رمز شیرینی این قصه کجاست؟
که نه تنها شیرین،
بینهایت زیباست
آنکه آموخت به ما درس محبت میخواست
جان چراغان کنی از عشق کسی
به امیدش ببری رنج بسی
به وصالش برسی یا نرسی
سینه بی عشق مباد یک نفسی
#فريدون_مشیری
عشق برانگیختن است!
کار فرهاد برآوردن میل دل دوست
خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن
خواه با کوه در آویختن است.
رمز شیرینی این قصه کجاست؟
که نه تنها شیرین،
بینهایت زیباست
آنکه آموخت به ما درس محبت میخواست
جان چراغان کنی از عشق کسی
به امیدش ببری رنج بسی
به وصالش برسی یا نرسی
سینه بی عشق مباد یک نفسی
#فريدون_مشیری
پرستو باشم و از بام هستی
بخوانم نغمههای شوق و مستی
سرودی سر کنم با خاطری شاد
سرود عشق و آزادی پرستی
#فريدون_مشیری
بخوانم نغمههای شوق و مستی
سرودی سر کنم با خاطری شاد
سرود عشق و آزادی پرستی
#فريدون_مشیری