گناه
چه دلپذیراست
اینکه گناهانمان پیدا نیستند
وگرنه مجبور بودیم
هر روز خودمان را پاک بشوییم
شاید هم می بایست زیر باران زندگی می کردیم
و باز دلپذیر و نیکوست اینکه دروغهایمان
شکل مان را دگرگون نمی کنند
چون در اینصورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی آوردیم
خدای رحیم ، تو را به خاطر این همه مهربانی ات سپاس.
"#فدریکو_گارسیا_لورکا"
چه دلپذیراست
اینکه گناهانمان پیدا نیستند
وگرنه مجبور بودیم
هر روز خودمان را پاک بشوییم
شاید هم می بایست زیر باران زندگی می کردیم
و باز دلپذیر و نیکوست اینکه دروغهایمان
شکل مان را دگرگون نمی کنند
چون در اینصورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی آوردیم
خدای رحیم ، تو را به خاطر این همه مهربانی ات سپاس.
"#فدریکو_گارسیا_لورکا"
Forwarded from 👑بابک خرمدین👑
قصیده‌ی گریه
دری‌چه‌ی ایوانم را کیپ بسته‌ام
که نمی‌خواهم به گریه گوش دهم،
هنوز از پسِ دیوارهای دودی‌رنگ
به گوش نمی‌آید هیچ، جز گریه.
آن‌جا جز چند فرشته نمی‌خوانند،
آن‌جا جز چند سگ نمی‌لایند،
هزار کمان‌چه در کفِ دستم از هوش می‌رود.
اما گریه سگی است پهناور،
گریه فرشته‌ای است پهناور.
گریه کمان‌چه‌ای است پهناور،
اشک‌ها باد را خاموش ساخته،
و به گوش نمی‌آید هیچ، جز گریه.
(#لورکا. گزیده‌ی اشعارِ #فدریکو_گارسیا_لورکا با شش افزوده‌ی منثور. «دیوانِ تاماریت (١٩٣۶)». به نگارشِ #بیژن_الهی. تهران: بیدگل. ١٣٩٨. چاپِ ١. صفحه‌ی ٣۶٣-٣۶۴.)
دری‌چه‌ی ایوانم را کیپ بسته‌ام
که نمی‌خواهم به گریه گوش دهم،
هنوز از پسِ دیوارهای دودی‌رنگ
به گوش نمی‌آید هیچ، جز گریه.
آن‌جا جز چند فرشته نمی‌خوانند،
آن‌جا جز چند سگ نمی‌لایند،
هزار کمان‌چه در کفِ دستم از هوش می‌رود.
اما گریه سگی است پهناور،
گریه فرشته‌ای است پهناور.
گریه کمان‌چه‌ای است پهناور،
اشک‌ها باد را خاموش ساخته،
و به گوش نمی‌آید هیچ، جز گریه.
(#لورکا. گزیده‌ی اشعارِ #فدریکو_گارسیا_لورکا با شش افزوده‌ی منثور. «دیوانِ تاماریت (١٩٣۶)». به نگارشِ #بیژن_الهی. تهران: بیدگل. ١٣٩٨. چاپِ ١. صفحه‌ی ٣۶٣-٣۶۴.)
قصیده‌ی گریه
دری‌چه‌ی ایوانم را کیپ بسته‌ام
که نمی‌خواهم به گریه گوش دهم،
هنوز از پسِ دیوارهای دودی‌رنگ
به گوش نمی‌آید هیچ، جز گریه.
آن‌جا جز چند فرشته نمی‌خوانند،
آن‌جا جز چند سگ نمی‌لایند،
هزار کمان‌چه در کفِ دستم از هوش می‌رود.
اما گریه سگی است پهناور،
گریه فرشته‌ای است پهناور.
گریه کمان‌چه‌ای است پهناور،
اشک‌ها باد را خاموش ساخته،
و به گوش نمی‌آید هیچ، جز گریه.
(#لورکا. گزیده‌ی اشعارِ #فدریکو_گارسیا_لورکا با شش افزوده‌ی منثور. «دیوانِ تاماریت (١٩٣۶)». به نگارشِ #بیژن_الهی. تهران: بیدگل. ١٣٩٨. چاپِ ١. صفحه‌ی ٣۶٣-٣۶۴.)
دری‌چه‌ی ایوانم را کیپ بسته‌ام
که نمی‌خواهم به گریه گوش دهم،
هنوز از پسِ دیوارهای دودی‌رنگ
به گوش نمی‌آید هیچ، جز گریه.
آن‌جا جز چند فرشته نمی‌خوانند،
آن‌جا جز چند سگ نمی‌لایند،
هزار کمان‌چه در کفِ دستم از هوش می‌رود.
اما گریه سگی است پهناور،
گریه فرشته‌ای است پهناور.
گریه کمان‌چه‌ای است پهناور،
اشک‌ها باد را خاموش ساخته،
و به گوش نمی‌آید هیچ، جز گریه.
(#لورکا. گزیده‌ی اشعارِ #فدریکو_گارسیا_لورکا با شش افزوده‌ی منثور. «دیوانِ تاماریت (١٩٣۶)». به نگارشِ #بیژن_الهی. تهران: بیدگل. ١٣٩٨. چاپِ ١. صفحه‌ی ٣۶٣-٣۶۴.)
چه دلپذیر است
اینکه گناهانمان پیدا نیستند
وگرنه مجبور بودیم
هر روز خودمان را پاک بشوییم
شاید هم می‌بایست زیر باران زندگی می‌کردیم
و باز دلپذیر و نیکوست اینکه دروغهایمان
شکل‌مان را دگرگون نمی‌کنند
چون در این صورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی‌آوردیم
خدای رحیم !
تو را به خاطر این همه مهربانی‌ات سپاس
#فدریکو_گارسیا_لورکا
اینکه گناهانمان پیدا نیستند
وگرنه مجبور بودیم
هر روز خودمان را پاک بشوییم
شاید هم می‌بایست زیر باران زندگی می‌کردیم
و باز دلپذیر و نیکوست اینکه دروغهایمان
شکل‌مان را دگرگون نمی‌کنند
چون در این صورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی‌آوردیم
خدای رحیم !
تو را به خاطر این همه مهربانی‌ات سپاس
#فدریکو_گارسیا_لورکا
Episode I
Ahmad Shamlu
«ترانه های شرقی و مجموعه اشعار» 1
#فدریکو_گارسیا_لورکا
با صدا و ترجمه‌ی درخشان #احمد_شاملو
موسیقی #آتاهوالپا_یوپانکی
#فدریکو_گارسیا_لورکا
با صدا و ترجمه‌ی درخشان #احمد_شاملو
موسیقی #آتاهوالپا_یوپانکی
Episode II
Ahmad Shamlu
«ترانه های شرقی و مجموعه اشعار» 2
#فدریکو_گارسیا_لورکا
با صدا و ترجمه‌ی درخشان #احمد_شاملو
موسیقی #آتاهوالپا_یوپانکی
#فدریکو_گارسیا_لورکا
با صدا و ترجمه‌ی درخشان #احمد_شاملو
موسیقی #آتاهوالپا_یوپانکی
Episode III
Ahmad Shamlu
«ترانه های شرقی و مجموعه اشعار» 3
#فدریکو_گارسیا_لورکا
با صدا و ترجمه‌ی درخشان #احمد_شاملو
موسیقی #آتاهوالپا_یوپانکی
#فدریکو_گارسیا_لورکا
با صدا و ترجمه‌ی درخشان #احمد_شاملو
موسیقی #آتاهوالپا_یوپانکی
چه دلپذیر است
این که خطاهایمان پیدا نیستند
وگرنه مجبور بودیم
هر روز خودمان را پاک بشوییم
شاید هم می‌بایست
زیر باران زندگی می‌کردیم!
و باز دلپذیر و نیکوست
این که دروغهایمان
شکل‌مان را دگرگون نمی‌کنند
چون در اینصورت حتی یک لحظه
همدیگر را به یاد نمی‌آوردیم
خدای رحیم ،
تو را به خاطر این همه مهربانی‌ات
سپاس🌹
#فدریکو_گارسیا_لورکا
ترجمه‌ی #بیژن_الهی
این که خطاهایمان پیدا نیستند
وگرنه مجبور بودیم
هر روز خودمان را پاک بشوییم
شاید هم می‌بایست
زیر باران زندگی می‌کردیم!
و باز دلپذیر و نیکوست
این که دروغهایمان
شکل‌مان را دگرگون نمی‌کنند
چون در اینصورت حتی یک لحظه
همدیگر را به یاد نمی‌آوردیم
خدای رحیم ،
تو را به خاطر این همه مهربانی‌ات
سپاس🌹
#فدریکو_گارسیا_لورکا
ترجمه‌ی #بیژن_الهی