عشق در همه ساری ست، ناگزیر جمله ی اشیاء است،
" وکیف تنکرالعشق و ما فی الوجود الاهو، "
ذات محب و عشق او محال است که مرتفع شود، بلکه تعلق او نقل شود ، از محبوبی به محبوبی...
هر که را دوست داری او را دوست داشته باشی ، و به هر چه روی آوری، روی بدو آورده باشی، واگر نه ندانی؛؛
میل خلق جمله عالم تا ابد
گر شناسند و اگر نه سوی توست
جز تو را چون دوست نتوان داشتن
دوستی دیگران بر بوی توست
غیر او را نشاید که دوست دارند، بلکه محال است، زیرا که هر چه را دوست دارند ، بعد از محبت ذاتی که موجبش معلوم نبود، یا بهر حُسن باشد یا بهر احسان، واین هر دو غیر او را نیست...
" فکل ملیح حسنه من جمالها "
" معارله، بل حسن کل ملیحه "
الا آن است که پس پرده ی اسباب و چهره ی احباب محتجب است،
نظر مجنون هر چند بر جمال لیلی است، اما لیلی آینه ای بیش نیست...
ولهذا قال :
من عشق و عف و کتم و مات، مات شهید...
نظر مجنون بر حسن لیلی بر جمالی است که جز آن جمال همه قبیح است، واگر چه مجنون نداند؛ ان الله جمیل، غیر او را نشاید که جمال باشد...
آنرا که به خود وجود نبود
او را ز کجا جمال باشد؟!
"وَهُوَّ یُحِبُّ الجَمال "
جمال محبوب به ذات خود اوست، اوست که به چشم مجنون نظر به جمال خود کند در حسن لیلی، و بدو خود را دوست می دارد؛
مرد عشق تو هم تویی! که تویی
دائماً بر جمال خود نگران
پس بر مجنون که نظرش در آئینه ی دوست بر جمال مطلق بود قلم انکار نرود که نظر در آینه ی حسن لیلی بر جمال مطلق آید...
#لمعات_لمعه_هفتم
#فخر_الدین_عراقی
" وکیف تنکرالعشق و ما فی الوجود الاهو، "
ذات محب و عشق او محال است که مرتفع شود، بلکه تعلق او نقل شود ، از محبوبی به محبوبی...
هر که را دوست داری او را دوست داشته باشی ، و به هر چه روی آوری، روی بدو آورده باشی، واگر نه ندانی؛؛
میل خلق جمله عالم تا ابد
گر شناسند و اگر نه سوی توست
جز تو را چون دوست نتوان داشتن
دوستی دیگران بر بوی توست
غیر او را نشاید که دوست دارند، بلکه محال است، زیرا که هر چه را دوست دارند ، بعد از محبت ذاتی که موجبش معلوم نبود، یا بهر حُسن باشد یا بهر احسان، واین هر دو غیر او را نیست...
" فکل ملیح حسنه من جمالها "
" معارله، بل حسن کل ملیحه "
الا آن است که پس پرده ی اسباب و چهره ی احباب محتجب است،
نظر مجنون هر چند بر جمال لیلی است، اما لیلی آینه ای بیش نیست...
ولهذا قال :
من عشق و عف و کتم و مات، مات شهید...
نظر مجنون بر حسن لیلی بر جمالی است که جز آن جمال همه قبیح است، واگر چه مجنون نداند؛ ان الله جمیل، غیر او را نشاید که جمال باشد...
آنرا که به خود وجود نبود
او را ز کجا جمال باشد؟!
"وَهُوَّ یُحِبُّ الجَمال "
جمال محبوب به ذات خود اوست، اوست که به چشم مجنون نظر به جمال خود کند در حسن لیلی، و بدو خود را دوست می دارد؛
مرد عشق تو هم تویی! که تویی
دائماً بر جمال خود نگران
پس بر مجنون که نظرش در آئینه ی دوست بر جمال مطلق بود قلم انکار نرود که نظر در آینه ی حسن لیلی بر جمال مطلق آید...
#لمعات_لمعه_هفتم
#فخر_الدین_عراقی
عشق در همه ساری ست، ناگزیر جمله ی اشیاء است،
" وکیف تنکرالعشق و ما فی الوجود الاهو، "
ذات محب و عشق او محال است که مرتفع شود، بلکه تعلق او نقل شود ، از محبوبی به محبوبی...
هر که را دوست داری او را دوست داشته باشی ، و به هر چه روی آوری، روی بدو آورده باشی، واگر نه ندانی؛؛
میل خلق جمله عالم تا ابد
گر شناسند و اگر نه سوی توست
جز تو را چون دوست نتوان داشتن
دوستی دیگران بر بوی توست
غیر او را نشاید که دوست دارند، بلکه محال است، زیرا که هر چه را دوست دارند ، بعد از محبت ذاتی که موجبش معلوم نبود، یا بهر حُسن باشد یا بهر احسان، واین هر دو غیر او را نیست...
" فکل ملیح حسنه من جمالها "
" معارله، بل حسن کل ملیحه "
الا آن است که پس پرده ی اسباب و چهره ی احباب محتجب است،
نظر مجنون هر چند بر جمال لیلی است، اما لیلی آینه ای بیش نیست...
ولهذا قال :
من عشق و عف و کتم و مات، مات شهید...
نظر مجنون بر حسن لیلی بر جمالی است که جز آن جمال همه قبیح است، واگر چه مجنون نداند؛ ان الله جمیل، غیر او را نشاید که جمال باشد...
آنرا که به خود وجود نبود
او را ز کجا جمال باشد؟!
"وَهُوَّ یُحِبُّ الجَمال "
جمال محبوب به ذات خود اوست، اوست که به چشم مجنون نظر به جمال خود کند در حسن لیلی، و بدو خود را دوست می دارد؛
مرد عشق تو هم تویی! که تویی
دائماً بر جمال خود نگران
پس بر مجنون که نظرش در آئینه ی دوست بر جمال مطلق بود قلم انکار نرود که نظر در آینه ی حسن لیلی بر جمال مطلق آید...
#لمعات_لمعه_هفتم
#فخر_الدین_عراقی
" وکیف تنکرالعشق و ما فی الوجود الاهو، "
ذات محب و عشق او محال است که مرتفع شود، بلکه تعلق او نقل شود ، از محبوبی به محبوبی...
هر که را دوست داری او را دوست داشته باشی ، و به هر چه روی آوری، روی بدو آورده باشی، واگر نه ندانی؛؛
میل خلق جمله عالم تا ابد
گر شناسند و اگر نه سوی توست
جز تو را چون دوست نتوان داشتن
دوستی دیگران بر بوی توست
غیر او را نشاید که دوست دارند، بلکه محال است، زیرا که هر چه را دوست دارند ، بعد از محبت ذاتی که موجبش معلوم نبود، یا بهر حُسن باشد یا بهر احسان، واین هر دو غیر او را نیست...
" فکل ملیح حسنه من جمالها "
" معارله، بل حسن کل ملیحه "
الا آن است که پس پرده ی اسباب و چهره ی احباب محتجب است،
نظر مجنون هر چند بر جمال لیلی است، اما لیلی آینه ای بیش نیست...
ولهذا قال :
من عشق و عف و کتم و مات، مات شهید...
نظر مجنون بر حسن لیلی بر جمالی است که جز آن جمال همه قبیح است، واگر چه مجنون نداند؛ ان الله جمیل، غیر او را نشاید که جمال باشد...
آنرا که به خود وجود نبود
او را ز کجا جمال باشد؟!
"وَهُوَّ یُحِبُّ الجَمال "
جمال محبوب به ذات خود اوست، اوست که به چشم مجنون نظر به جمال خود کند در حسن لیلی، و بدو خود را دوست می دارد؛
مرد عشق تو هم تویی! که تویی
دائماً بر جمال خود نگران
پس بر مجنون که نظرش در آئینه ی دوست بر جمال مطلق بود قلم انکار نرود که نظر در آینه ی حسن لیلی بر جمال مطلق آید...
#لمعات_لمعه_هفتم
#فخر_الدین_عراقی
که برد از من بیدل بر جانان خبری؟
یا که آرد ز نسیم سر کویش اثری؟...
ای صبا، صبح دمی بر سر کویش بگذر
تا معطر شود آفاق ز تو هر سحری
#فخر_الدین_عراقی قصیده -۲۴
یا که آرد ز نسیم سر کویش اثری؟...
ای صبا، صبح دمی بر سر کویش بگذر
تا معطر شود آفاق ز تو هر سحری
#فخر_الدین_عراقی قصیده -۲۴
عشق در همه ساری ست، ناگزیر جمله ی اشیاء است،
" وکیف تنکرالعشق و ما فی الوجود الاهو، "
ذات محب و عشق او محال است که مرتفع شود، بلکه تعلق او نقل شود ، از محبوبی به محبوبی...
هر که را دوست داری او را دوست داشته باشی ، و به هر چه روی آوری، روی بدو آورده باشی، واگر نه ندانی؛؛
میل خلق جمله عالم تا ابد
گر شناسند و اگر نه سوی توست
جز تو را چون دوست نتوان داشتن
دوستی دیگران بر بوی توست
غیر او را نشاید که دوست دارند، بلکه محال است، زیرا که هر چه را دوست دارند ، بعد از محبت ذاتی که موجبش معلوم نبود، یا بهر حُسن باشد یا بهر احسان، واین هر دو غیر او را نیست...
" فکل ملیح حسنه من جمالها "
" معارله، بل حسن کل ملیحه "
الا آن است که پس پرده ی اسباب و چهره ی احباب محتجب است،
نظر مجنون هر چند بر جمال لیلی است، اما لیلی آینه ای بیش نیست...
ولهذا قال :
من عشق و عف و کتم و مات، مات شهید...
نظر مجنون بر حسن لیلی بر جمالی است که جز آن جمال همه قبیح است، واگر چه مجنون نداند؛ ان الله جمیل، غیر او را نشاید که جمال باشد...
آنرا که به خود وجود نبود
او را ز کجا جمال باشد؟!
"وَهُوَّ یُحِبُّ الجَمال "
جمال محبوب به ذات خود اوست، اوست که به چشم مجنون نظر به جمال خود کند در حسن لیلی، و بدو خود را دوست می دارد؛
مرد عشق تو هم تویی! که تویی
دائماً بر جمال خود نگران
پس بر مجنون که نظرش در آئینه ی دوست بر جمال مطلق بود قلم انکار نرود که نظر در آینه ی حسن لیلی بر جمال مطلق آید...
#لمعات_لمعه_هفتم
#فخر_الدین_عراقی
" وکیف تنکرالعشق و ما فی الوجود الاهو، "
ذات محب و عشق او محال است که مرتفع شود، بلکه تعلق او نقل شود ، از محبوبی به محبوبی...
هر که را دوست داری او را دوست داشته باشی ، و به هر چه روی آوری، روی بدو آورده باشی، واگر نه ندانی؛؛
میل خلق جمله عالم تا ابد
گر شناسند و اگر نه سوی توست
جز تو را چون دوست نتوان داشتن
دوستی دیگران بر بوی توست
غیر او را نشاید که دوست دارند، بلکه محال است، زیرا که هر چه را دوست دارند ، بعد از محبت ذاتی که موجبش معلوم نبود، یا بهر حُسن باشد یا بهر احسان، واین هر دو غیر او را نیست...
" فکل ملیح حسنه من جمالها "
" معارله، بل حسن کل ملیحه "
الا آن است که پس پرده ی اسباب و چهره ی احباب محتجب است،
نظر مجنون هر چند بر جمال لیلی است، اما لیلی آینه ای بیش نیست...
ولهذا قال :
من عشق و عف و کتم و مات، مات شهید...
نظر مجنون بر حسن لیلی بر جمالی است که جز آن جمال همه قبیح است، واگر چه مجنون نداند؛ ان الله جمیل، غیر او را نشاید که جمال باشد...
آنرا که به خود وجود نبود
او را ز کجا جمال باشد؟!
"وَهُوَّ یُحِبُّ الجَمال "
جمال محبوب به ذات خود اوست، اوست که به چشم مجنون نظر به جمال خود کند در حسن لیلی، و بدو خود را دوست می دارد؛
مرد عشق تو هم تویی! که تویی
دائماً بر جمال خود نگران
پس بر مجنون که نظرش در آئینه ی دوست بر جمال مطلق بود قلم انکار نرود که نظر در آینه ی حسن لیلی بر جمال مطلق آید...
#لمعات_لمعه_هفتم
#فخر_الدین_عراقی
که برد از من بیدل بر جانان خبری؟
یا که آرد ز نسیم سر کویش اثری؟...
ای صبا، صبح دمی بر سر کویش بگذر
تا معطر شود آفاق ز تو هر سحری
#فخر_الدین_عراقی قصیده -۲۴
یا که آرد ز نسیم سر کویش اثری؟...
ای صبا، صبح دمی بر سر کویش بگذر
تا معطر شود آفاق ز تو هر سحری
#فخر_الدین_عراقی قصیده -۲۴
"وَهُوَّ یُحِبُّ الجَمال "
جمال محبوب به ذات خود اوست،
اوست که به چشم مجنون
نظر به جمال خود کند در حسن لیلی،
و بدو خود را دوست می دارد؛
مرد عشق تو هم تویی! که تویی
دائماً بر جمال خود نگران
پس بر مجنون که نظرش
در آئینه ی دوست بر جمال مطلق بود
قلم انکار نرود که نظر در
آینه ی حسن لیلی بر جمال مطلق آید...
لمعات
#فخر_الدین_عراقی
جمال محبوب به ذات خود اوست،
اوست که به چشم مجنون
نظر به جمال خود کند در حسن لیلی،
و بدو خود را دوست می دارد؛
مرد عشق تو هم تویی! که تویی
دائماً بر جمال خود نگران
پس بر مجنون که نظرش
در آئینه ی دوست بر جمال مطلق بود
قلم انکار نرود که نظر در
آینه ی حسن لیلی بر جمال مطلق آید...
لمعات
#فخر_الدین_عراقی
"وَهُوَّ یُحِبُّ الجَمال "
جمال محبوب به ذات خود اوست،
اوست که به چشم مجنون
نظر به جمال خود کند در حسن لیلی،
و بدو خود را دوست می دارد؛
مرد عشق تو هم تویی! که تویی
دائماً بر جمال خود نگران
پس بر مجنون که نظرش
در آئینه ی دوست بر جمال مطلق بود
قلم انکار نرود که نظر در
آینه ی حسن لیلی بر جمال مطلق آید...
#لمعات_لمعه_هفتم
#فخر_الدین_عراقی
جمال محبوب به ذات خود اوست،
اوست که به چشم مجنون
نظر به جمال خود کند در حسن لیلی،
و بدو خود را دوست می دارد؛
مرد عشق تو هم تویی! که تویی
دائماً بر جمال خود نگران
پس بر مجنون که نظرش
در آئینه ی دوست بر جمال مطلق بود
قلم انکار نرود که نظر در
آینه ی حسن لیلی بر جمال مطلق آید...
#لمعات_لمعه_هفتم
#فخر_الدین_عراقی