معرفی عارفان
1.25K subscribers
34.9K photos
12.8K videos
3.24K files
2.79K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات

غزل ۳۳۸

دلی که دید که غایب شده‌ست از این درویش
گرفته از سر مستی و عاشقی سر خویش

به دست آن که فتاده‌ست اگر مسلمان است
مگر حلال ندارد مظالم درویش

دل شکسته مروت بود که بازدهند
که باز می‌دهد این دردمند را دل ریش

مه دوهفته اسیرش گرفت و بند نهاد
دو هفته رفت که از وی خبر نیامد بیش

رمیده‌ای که نه از خویشتن خبر دارد
نه از ملامت بیگانه و نصیحت خویش

به شادکامی دشمن کسی سزاوار است
که نشنود سخن دوستان نیک اندیش

کنون به سختی و آسانیش بباید ساخت
که در طبیعت زنبور نوش باشد و نیش

دگر به یار جفاکار دل منه سعدی
نمی‌دهیم و به شوخی همی‌برند از پیش



#غزلیات
#غزل_338
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات

غزل ۳۳۸

دلی که دید که غایب شده‌ست از این درویش
گرفته از سر مستی و عاشقی سر خویش

به دست آن که فتاده‌ست اگر مسلمان است
مگر حلال ندارد مظالم درویش

دل شکسته مروت بود که بازدهند
که باز می‌دهد این دردمند را دل ریش

مه دوهفته اسیرش گرفت و بند نهاد
دو هفته رفت که از وی خبر نیامد بیش

رمیده‌ای که نه از خویشتن خبر دارد
نه از ملامت بیگانه و نصیحت خویش

به شادکامی دشمن کسی سزاوار است
که نشنود سخن دوستان نیک اندیش

کنون به سختی و آسانیش بباید ساخت
که در طبیعت زنبور نوش باشد و نیش

دگر به یار جفاکار دل منه سعدی
نمی‌دهیم و به شوخی همی‌برند از پیش



#غزلیات
#غزل_338