تنها من نیستم که در این خانه غریبه ام؛
خانه نیز غریبه است در این محله
محله نیز غریبه است در این شهر
شهر نیز غریبه است در این وطن
وطن نیز غریبه است در این جهان
و جهان نیز
غریبه است در این روزگار ...
#شیرکو_بیکس
#بابک_زمانی
چهارم آگوست، سالروز درگذشت "شیرکو بیکس"، شاعر معاصر کرد که در سال ۱۹۸۸ ازسوی انجمن قلم سوئد، برندهی جایزه کورت توخولسکی (Kurt Tucholsky) شد. و سال ۲۰۰۱ جایزه پیرهمێرد (پیرمرد)، شاعر بزرگ کُرد به وی اعطا شد؛
شیرکو از شاعران پرکار جهان است که از وی بالغ بر ۳۸ دیوان شعر با ترجمهههای مختلف چاپ شده است. از او با عنوان "امپراتور شعر" یاد میشود.
سرودههای او به زبان کردی هستند. وی فرزند فایق بیکس از شاعران مبارز و شناخته شده کرد است.
خانه نیز غریبه است در این محله
محله نیز غریبه است در این شهر
شهر نیز غریبه است در این وطن
وطن نیز غریبه است در این جهان
و جهان نیز
غریبه است در این روزگار ...
#شیرکو_بیکس
#بابک_زمانی
چهارم آگوست، سالروز درگذشت "شیرکو بیکس"، شاعر معاصر کرد که در سال ۱۹۸۸ ازسوی انجمن قلم سوئد، برندهی جایزه کورت توخولسکی (Kurt Tucholsky) شد. و سال ۲۰۰۱ جایزه پیرهمێرد (پیرمرد)، شاعر بزرگ کُرد به وی اعطا شد؛
شیرکو از شاعران پرکار جهان است که از وی بالغ بر ۳۸ دیوان شعر با ترجمهههای مختلف چاپ شده است. از او با عنوان "امپراتور شعر" یاد میشود.
سرودههای او به زبان کردی هستند. وی فرزند فایق بیکس از شاعران مبارز و شناخته شده کرد است.
.
اگر انسان نباشد
گُل چیست؟
هرچند زیبا
هرچند خوشبو.
اگر زن نباشد
زندگانی چیست؟
هزار سال هم زندگی کرده باشم.
نوای موسیقی در خانه اگر نپیچید
«شنیدن»...چرا باشد؟
اگر شعر وجود را نلرزاند
اگر در خیال چراغِ خویش نیفروزد
هر ازگاهی تکانت ندهد
بگو... چرا باید نوشت!
در غیابِ آزادی
گُل
زن و موسیقی به چه معنیست؟
شعر
و خود زندگانی...چیست؟
#شیرکو_بیکس
سالروز جاودانگی شاعر آزادیخواه کورد #شیرکو_بیکس
اگر انسان نباشد
گُل چیست؟
هرچند زیبا
هرچند خوشبو.
اگر زن نباشد
زندگانی چیست؟
هزار سال هم زندگی کرده باشم.
نوای موسیقی در خانه اگر نپیچید
«شنیدن»...چرا باشد؟
اگر شعر وجود را نلرزاند
اگر در خیال چراغِ خویش نیفروزد
هر ازگاهی تکانت ندهد
بگو... چرا باید نوشت!
در غیابِ آزادی
گُل
زن و موسیقی به چه معنیست؟
شعر
و خود زندگانی...چیست؟
#شیرکو_بیکس
سالروز جاودانگی شاعر آزادیخواه کورد #شیرکو_بیکس
میدانم
درنهایت من و تنهایی
باهم خواهیم ماند
او سیگارش خاموش خواهد شد و
من نیز برای همیشه
خواهم خوابید.
#شیرکو_بیکس
درنهایت من و تنهایی
باهم خواهیم ماند
او سیگارش خاموش خواهد شد و
من نیز برای همیشه
خواهم خوابید.
#شیرکو_بیکس
تمامِ این پاییز
راصرف گردآوری کلمه خواهم کرد
که وقتی زمستان رسیدطولانیترین قصیدهی عاشقانه را برایت بنویسم...
#شیرکو_بیکس
راصرف گردآوری کلمه خواهم کرد
که وقتی زمستان رسیدطولانیترین قصیدهی عاشقانه را برایت بنویسم...
#شیرکو_بیکس
به آغوش موسیقی پناه بردم در خوابم؛
پری شدم در باد.
به آغوش داستانی پناه بردم در خوابم؛
موج دریا شدم.
به آغوش تابلو نقاشی ای پناه بردم در خوابم، روشنای ستیغ کوه شدم.
در آغوش تو که آرام گرفتم در خوابم،
سلطان عاشق جهان شدم...
#شیرکو_بیکس
پری شدم در باد.
به آغوش داستانی پناه بردم در خوابم؛
موج دریا شدم.
به آغوش تابلو نقاشی ای پناه بردم در خوابم، روشنای ستیغ کوه شدم.
در آغوش تو که آرام گرفتم در خوابم،
سلطان عاشق جهان شدم...
#شیرکو_بیکس
دیریست
در این کوهستانِ سنگر
عشق از هر طرف مرا در خود گرفته است
این تنها محاصرهایست
که روحم آرزو دارد
هر روز نزدیکتر شود
این تنها محاصرهایست
که تا حلقهاش تنگتر شود
و زمانش طولانیتر
آزادترم
این تنها محاصرهایست
که آرزو دارم
از آن رهایی نیابم
#شیرکو_بیکس
در این کوهستانِ سنگر
عشق از هر طرف مرا در خود گرفته است
این تنها محاصرهایست
که روحم آرزو دارد
هر روز نزدیکتر شود
این تنها محاصرهایست
که تا حلقهاش تنگتر شود
و زمانش طولانیتر
آزادترم
این تنها محاصرهایست
که آرزو دارم
از آن رهایی نیابم
#شیرکو_بیکس
(به مناسبت هشتم مارس، روز جهانی #زن)
تو یک روز نیستی
تمامِ سالی.
تو یک شب
یا یک کتاب و یک قطره نیستی
تو یک نقاشی یا تابلویی بر دیوار نیستی.
اگر دقیقه ای نباشی
ساعت ها از کار می افتند
خانه ها برهوت می شوند
کوچه ها اشک می ریزند
پرندگان، سیَه پوش وُ
شعرها هم نیست می شوند.
.
تو فقط باد و باران هشتمِ ماه مارس نیستی
تو ای دل انگیزِ شب های تابستانی
گیسوان شب های پاییزی
تو ای سوز بوران عشق
تو نباشی
چه کسی باشد؟!
زن، زن، زن، زن
تو زندگی هستی..
#شیرکو_بیکس
#برگردان: #بابک_زمانی
تو یک روز نیستی
تمامِ سالی.
تو یک شب
یا یک کتاب و یک قطره نیستی
تو یک نقاشی یا تابلویی بر دیوار نیستی.
اگر دقیقه ای نباشی
ساعت ها از کار می افتند
خانه ها برهوت می شوند
کوچه ها اشک می ریزند
پرندگان، سیَه پوش وُ
شعرها هم نیست می شوند.
.
تو فقط باد و باران هشتمِ ماه مارس نیستی
تو ای دل انگیزِ شب های تابستانی
گیسوان شب های پاییزی
تو ای سوز بوران عشق
تو نباشی
چه کسی باشد؟!
زن، زن، زن، زن
تو زندگی هستی..
#شیرکو_بیکس
#برگردان: #بابک_زمانی
مگر چه میخواهم از وطن؟
جز لقمهای نان و خیالی آسوده.
چه میخواهم؟
جز تکهای آفتاب و
بارانی که آهسته ببارد.
جز پنجرهای که رو به عشق و آزادی گشوده شود؟!
مگر چه خواستم از وطن که از من دریغش کرد؟
#شیرکو_بیکس
جز لقمهای نان و خیالی آسوده.
چه میخواهم؟
جز تکهای آفتاب و
بارانی که آهسته ببارد.
جز پنجرهای که رو به عشق و آزادی گشوده شود؟!
مگر چه خواستم از وطن که از من دریغش کرد؟
#شیرکو_بیکس
پیش از برافراشتن پرچم
من آزادی رنگهای آن را میخواهم
پیش از سرود ملی
من استقلال واژههایش را میجویم
پیش از رادیو
من رهایی همهی صداها را طالبم
پیش از تلویزیون
من خواهان خودمختاری جغرافیای همهی چشمها هستم
و پیش از همهی اینها
ظرفی برای نان
تنگی برای آب
چراغی برای دیوار
و تنپوشی برای سرزمین برهنه و
برای فقیران وطنم میخواهم!
#شیرکو_بیکس
من آزادی رنگهای آن را میخواهم
پیش از سرود ملی
من استقلال واژههایش را میجویم
پیش از رادیو
من رهایی همهی صداها را طالبم
پیش از تلویزیون
من خواهان خودمختاری جغرافیای همهی چشمها هستم
و پیش از همهی اینها
ظرفی برای نان
تنگی برای آب
چراغی برای دیوار
و تنپوشی برای سرزمین برهنه و
برای فقیران وطنم میخواهم!
#شیرکو_بیکس
در ژرفنای درونم
نیلبکی محزون هست
هر سال
پاییز که میآید
آنرا بر لبش مینهد
باد در هم میپیچد و
چشم تنهایی خیس میشود و
انتظارم فرو میریزد و
حیاط شعرم آکنده میشود
از برگ درخت...
#شیرکو_بیکس
نیلبکی محزون هست
هر سال
پاییز که میآید
آنرا بر لبش مینهد
باد در هم میپیچد و
چشم تنهایی خیس میشود و
انتظارم فرو میریزد و
حیاط شعرم آکنده میشود
از برگ درخت...
#شیرکو_بیکس
انسانی که با سکوت نزیسته است
چگونه خواهد توانست
عشق مرا حس کند
کسی که با چشمانش باد را نبیند
چگونه میتواند
کوچم را درک کند
آن کس که به صدای سنگ گوش نسپرده
چگونه میتواند
صدایم را بشنود
و آن کس که در ظلمت نزیسته
چگونه به تنهاییام ایمان میآورد؟
#شیرکو_بیکس
چگونه خواهد توانست
عشق مرا حس کند
کسی که با چشمانش باد را نبیند
چگونه میتواند
کوچم را درک کند
آن کس که به صدای سنگ گوش نسپرده
چگونه میتواند
صدایم را بشنود
و آن کس که در ظلمت نزیسته
چگونه به تنهاییام ایمان میآورد؟
#شیرکو_بیکس
بر فراز این صخرهی امید ایستادهای،
میدانی استوار نیست اما ایستاده ای!
همان گونه بایست.
امیدی لرزان، بهتر از قلهای استوار و تاریک است.
#شیرکو_بیکس
میدانی استوار نیست اما ایستاده ای!
همان گونه بایست.
امیدی لرزان، بهتر از قلهای استوار و تاریک است.
#شیرکو_بیکس
آینه ها مذکر هستند،
کلیدها مذکر،
ادیان مذکر و
خیابان ها مذکر هستند و
قوانین و جنگها و گروهها و ...
و آنکه مادینه است تنها ...
دو چیزِ معصوم هستند:
اول عشق و
دوم هم درد و رنج !
ای زنِ مه!
من آمده ام ... که مشعلِ سرِ خود را
به دست یکی از جاده های
شب هنگامت بسپارم
من آمده ام که بغبغویِ تنهاییت را
ازچارچوب لانه ای بیرون کِشم و
به آسمانش بسپارم،
بسپارمش به انبوهِ جنگل
و به ترانه های محلیِ
کوچه هایِ تهیدستان ...
من آمده ام سرنوشتت را
به مرگ خود بسپارم،
آن دم که مرگِ من
در آسمان نیلگون و
به روی باغچه یِ سیاه رنگت،
پنجره ای بگشاید،
من می خواهم
در جنگ این عشقِ نوینم ...
به سانِ باران بر رویِ آتش ببارم و
آنگاه جان بسپارم ...
من آمده ام ... روحم را بر گیسوانت بیاویزم و
با هم
برای آن چراغ و گل و میخک و
آن جام های شراب و کتاب
و کمانچه هایی
که فردا کودکان ما می شوند،
تابی از شفق و
تابی از رؤیاهایِ آینده بسازیم ...
#شیرکو_بیکس
کلیدها مذکر،
ادیان مذکر و
خیابان ها مذکر هستند و
قوانین و جنگها و گروهها و ...
و آنکه مادینه است تنها ...
دو چیزِ معصوم هستند:
اول عشق و
دوم هم درد و رنج !
ای زنِ مه!
من آمده ام ... که مشعلِ سرِ خود را
به دست یکی از جاده های
شب هنگامت بسپارم
من آمده ام که بغبغویِ تنهاییت را
ازچارچوب لانه ای بیرون کِشم و
به آسمانش بسپارم،
بسپارمش به انبوهِ جنگل
و به ترانه های محلیِ
کوچه هایِ تهیدستان ...
من آمده ام سرنوشتت را
به مرگ خود بسپارم،
آن دم که مرگِ من
در آسمان نیلگون و
به روی باغچه یِ سیاه رنگت،
پنجره ای بگشاید،
من می خواهم
در جنگ این عشقِ نوینم ...
به سانِ باران بر رویِ آتش ببارم و
آنگاه جان بسپارم ...
من آمده ام ... روحم را بر گیسوانت بیاویزم و
با هم
برای آن چراغ و گل و میخک و
آن جام های شراب و کتاب
و کمانچه هایی
که فردا کودکان ما می شوند،
تابی از شفق و
تابی از رؤیاهایِ آینده بسازیم ...
#شیرکو_بیکس
اولین بار بود که نی عاشق
در نیزار
سر به عصیان میزد
این عاشق لاغر اندام رنگپریده
دل به نسیم داده بود
نیزار جلودارش شد
عاشق دیوانه گفت:
او یک طرف
شما همه یک طرف
این هم قلبام.
نیزار عصبانی
برای مجازات عاشق گریان
دارکوبی فراخواند
دارکوب تیز منقار
پنج شش سوراخ
به قلب و جان نی افکند
از آن پس
این عاشق «نیلبک» شد
از آن روز زخم عاشق
با دستان «باد»
به سخن درمیآید
و تا اکنون
نغمه میخواند برای دنیا.
#شیرکو_بیکس | Şêrko Bêkes | کردستان عراق، ۲۰۱۳-۱۹۴۰ |
برگردان: #ناصر_حقپرست
در نیزار
سر به عصیان میزد
این عاشق لاغر اندام رنگپریده
دل به نسیم داده بود
نیزار جلودارش شد
عاشق دیوانه گفت:
او یک طرف
شما همه یک طرف
این هم قلبام.
نیزار عصبانی
برای مجازات عاشق گریان
دارکوبی فراخواند
دارکوب تیز منقار
پنج شش سوراخ
به قلب و جان نی افکند
از آن پس
این عاشق «نیلبک» شد
از آن روز زخم عاشق
با دستان «باد»
به سخن درمیآید
و تا اکنون
نغمه میخواند برای دنیا.
#شیرکو_بیکس | Şêrko Bêkes | کردستان عراق، ۲۰۱۳-۱۹۴۰ |
برگردان: #ناصر_حقپرست
من پارهپارههاے تو را جمع خواهم کرد
و خود در تو خواهم خفت
و تو در من خواهے رویید
تو در خون من سبز خواهے شد
و من میایستم
بر تو باران خواهد بارید
بر تو از دو دیدهے ابرے من
باران خواهد بارید...
#شیرکو_بیکس
و خود در تو خواهم خفت
و تو در من خواهے رویید
تو در خون من سبز خواهے شد
و من میایستم
بر تو باران خواهد بارید
بر تو از دو دیدهے ابرے من
باران خواهد بارید...
#شیرکو_بیکس
همیشه چشمانات
دو چشمهاند در خوابهایم
و همین است که
صبح که شعرم بیدار میشود
میبینم بسترم سرشار از گُلِ عشقِ توست و
نمنم گیاه و سبزینه.
عشق تو آفتاب است؛
آنگاه که
درونام طلوع میکنی و میبینمات.
آن هنگام هم که میروی، نمیبینمات.
سایهی تنام میشوی و ابر خیالام
پا به پایام راه میافتی و
همراهام میشوی.
#شیرکو_بیکس
دو چشمهاند در خوابهایم
و همین است که
صبح که شعرم بیدار میشود
میبینم بسترم سرشار از گُلِ عشقِ توست و
نمنم گیاه و سبزینه.
عشق تو آفتاب است؛
آنگاه که
درونام طلوع میکنی و میبینمات.
آن هنگام هم که میروی، نمیبینمات.
سایهی تنام میشوی و ابر خیالام
پا به پایام راه میافتی و
همراهام میشوی.
#شیرکو_بیکس