معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
ناز کن، ناز، که نازت به جهان می‌ارزد
‏بوسه‌ای از لب لعلت بروان می‌ارزد

‏بگشا غنچه لب را بنما بر همه کس
‏یک شکر خنده که با روح و روان می‌ارزد

#شاطر_عباس_صبوحی
صبح، دیدم طرِّهٔ شبنم به روی برگ گل

زان لب و دندان گوهر بار، یاد آمد مرا

چون به طرف گلستان آمد سحر باد صبا

از نسیم روحبخش یار، یاد آمد مرا

#شاطر_عباس_صبوحی
شام هجران مرا صبح نمایان آمد
محنت آخر شد و اندوه به پایان آمد

نفس باد صبا باز مسیحائی کرد
مگر از زلف خم در خم جانان آمد

#شاطر_عباس_صبوحی
گر جان دهی و گر سر بیچارگی نهی
در پای دوست هر چه کنی مختصر بود
ما سر نهاده‌ایم تو دانی و تیغ و تاج
تیغی که ماهروی زند تاج سر بود

#سعدی

بر سر مژگان یار من مزن انگشت
آدم عاقل به نیشتر نزند مشت

#شاطر_عباس_صبوحی


تسلیم امرک
دلبر به من رسید و جفا را بهانه کرد
افکند سر به زیر، حیا را بهانه کرد

آمد به بزم و، دید من تیره روز را
ننشست و رفت، تنگی جا را بهانه کرد

رفتم به مسجد از پی نظارهٔ رخش
بر رو گرفت دست و، دعا را بهانه کرد

آغشته بود پنجه‌اش از خون عاشقان
بستن به دست خویش حنا را بهانه کرد

خوش می‌گذشت دوش صبوحی به کوی او
بر جا نشست و، شستن پا را بهانه کرد

#شاطر_عباس_صبوحی_بهانه
توئی در ملک جان، جان و چه جانی جان مهرویان
تو سروی و قدت محشر، چه محشر محشر دوران

جمالت مجمع ما شد، چه مجمع؟ مجمع خوبان
چه خوبی؟ خوبی یوسف، چه یوسف یوسف کنعان

#شاطر_عباس_صبوحی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شام هجران مرا صبح نمایان آمد
محنت آخر شد و اندوه به پایان آمد

نفس باد صبا باز مسیحائی کرد
مگر از زلف خم در خم جانان آمد

#شاطر_عباس_صبوحی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شام هجران مرا صبح نمایان آمد
محنت آخر شد و اندوه به پایان آمد

نفس باد صبا باز مسیحائی کرد
مگر از زلف خم در خم جانان آمد

#شاطر_عباس_صبوحی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شام هجران مرا صبح نمایان آمد
محنت آخر شد و اندوه به پایان آمد

نفس باد صبا باز مسیحائی کرد
مگر از زلف خم در خم جانان آمد

#شاطر_عباس_صبوحی
#کتاب نیست که می‌خواند آن نگار به مکتب
کند حساب شهیدان خویش و دفترش است این

#شاطر_عباس_صبوحی
تا در آن حلقهٔ زلف تو گرفتار شدم
سوختم تا که من از عشق خبردار شدم

من چه کردم که چنین از نظرت افتادم
چاره‌ای کن که به لُطف تو گنهکار شدم

خواب دیدم که سر زلف تو در دستم بود
بوی عطری به مشامم زد و بیدار شدم

#شاطر_عباس_صبوحی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



عشقت آتش بدل کس نزند تا دل ماست
کی به مسجد سزد آن شمع که بر خانه رواست

به وفائی که نداری قسم ای ماه جبین
هر جفائی که کنی در دل من عین وفاست

اگر ا
ز ریختن خون منت خرسندی است
این نه خونست بیا دست بر آن زن که حناست

سر زلف تو چنین مشک تر آورده به شهر
ای حریفان ز ختن مشک نخواهید خطاست

من گرفتار سیه چردهٔ شوخی شده ام
که بمن دشمن و با مردم بیگانه صفاست

یوسف از مصر سفر کرد و بدینجا آمد
گو به یعقوب که فرزند تو در خانهٔ ماست

روزی آیم به سر کوی تو و جان بدهم
تا بگویند که این کشتهٔ آن ماه لقاست

زود باشد که سراغ من دل گمشده را
از همه شهر بگیرند، صبوحی به کجاست


#شاطر_عباس_صبوحى
تا مرا عشق تو ،
ای خسرو خوبان به سر است

پند هفتاد و دو ملت
به برم بی اثر است ..!؟


#شاطر_عباس_صبوحی


.
كافر و مؤمن چو روىِ خوبِ تو بيند‌..
آن به كليسا و اين به كعبه كُند پشت‌ ..!

دشمن اگر ميكُشد به دوست توان گفت ..
با كه توان گفت اينكه دوست مرا كُشت‌..؟!


#شاطر_عباس_صبوحى
نیک‌رویانِ جهان را چو سِرِشتَند ز گِل

سنگی اندر گِلشان بود همان شد دِلِشان
 

#شاطر عباس صبوحی
شام هجران مرا صبح نمایان آمد
محنت آخر شد و اندوه به پایان آمد

نفس باد صبا باز مسیحائی کرد
مگر از زلف خم در خم جانان آمد

شکر ایزد که دگر بار، به کوری رقیب
دلبرم شاد رخ و خرّم و خندان آمد


#شاطر_عباس_صبوحی
روز ماه رمضان،
زلف میفشان که فقیه

بخورد روزهٔ خود را
به گمانش که شب است

#شاطر_عباس_صبوحی
خوش می‌کشد بسوی تو این عشق سرکشم
گر از جفا رقیب نسازد مشوّشم

گه خال دانه می‌کشدم گه کمند زلف
چون صید ناتوان ز جفا در کشاکشم



#شاطر_عباس_صبوحی
چون نسیم صبحگاهی پردۀ گل بردرد
خار غم اندر دل مجروح بلبل، بشکند

ای صبوحی سرّ و حدت را، ز دست خود مده
تا خیال زهد و تقوا را توکّل بشکند

#شاطر_عباس_صبوحی
ترک من، چون حلقۀ مشکین کاکل بشکند
لاله را دلخون کند، بازار سنبل بشکند

ور خرامان سرو گلنارش کند میل چمن
سرو را از پا در اندازد، دل گل بشکند

تا هلال ابروی جانان ز چشمم دور شد
اندر این ره، سیل‌ها باشد که صد پل بشکند

#شاطر_عباس_صبوحی