معرفی عارفان
◾️دمی با خیام... خیام از آن طبایعی است که در خود فرو رفته و کمتر خویشتن را عرضه میکنند از آن مردمانی که در مقام بیان هر مطلب نخست از خود میپرسند آیا ضرورتی هست که آن را به دیگری باز گویند، آیا دیگران آن را درک نکردهاند، در این صورت آیا استعداد قبول آن…
خیام خوانی بر ویرانههای مرو
به گزارش عطا ملک جوینی، در محرم سال 618 ق، لشکر مغول به ناحیه مرو حمله برد و حصار شهر را در محاصره گرفت و بزرگان شهر چارهای جز تسلیم نیافتند. پس امام جمالالدین را که از کبار ائمه مرو بود، به رسالت نزد امیران مغول فرستادند و امان خواستند. چون شهر را وا نهادند، لشکر مغول داخل شهر شد و چهار شبانه کارشان آن بود که مردم را به بیابانهای اطراف شهر میبردند. آنها زن و مرد و مادر و فرزند را از هم جدا کردند و بجز 400 مرد که حرفه و مهارتی داشتند و بعضی دختران و پسران، بقیه را از دم تیغ گذرانیدند (تاریخ جهانگشای، ج 1، ص 127).
از آنجا، بر راه نیشابور روان شدند و هر که را در میان راه یافتند، کشتند. ما بقی حکایت را به قلم جوینی بخوانید: «و سید عزالدین نسّابه از سادات کبار بود و به ورع و فضل مشهور و مذکور بوده ست؛ در این حالت با جمعی، سیزده شبانروز شمار کُشتگان شهر کرد. آنچه ظاهر بوده ست و معیّن، بیرون مقتولان در نقبها و سوراخها و رساتیق و بیابانها، هزار هزار و سیصد هزار و کسری در احصا آمده و در این حالت، رباعی عمر خیام که حسب حال بود، بر زفان رانده ست:
ترکیب پیالهای که در هم پیوست
بشکستن آن روا نمیدارد مست
چندین سر و پای نازنین از سر دست
از مهر که پیوست و به کین که شکست؟».
(همانجا، ج 1، 128)
بنابراین، تعداد قربانیان حمله مغول در مرو، بالغ بر یک میلیون و 300 هزار نفر بوده و این غیر از کسانی است که در نقبها و روستاها و بیابانهای اطراف مرو و کورهراههای مرو به نیشابور به قتل آمدهاند. تصور آن حسی که چگونه این همه آدم بی پناه و بی سلاح، وحشت زده و مستأصل، ظرف یک روز، قربانی بیباکی و درنده خویی مغولان شدهاند، از عهده هیچ تخیلی بر نمیآید و آن روز محشری که مردم مرو در دم تیغ مغولان گذراندند، به هیچ زبانی قابل وصف نیست. و شاید تنها شعر باشد که بتواند، بخشی از بغض و اندوه کسانی که همراه سید عزالدین نسّابه، کارشان آمارگیری کُشتگان مرو بوده، روایت کند.
رباعی خیام، ظالمانه بودن مرگ را به تلخی تمام بازگو میکند. و شاید، عطا ملک جوینی، نیم قرن بعد، هنگام روایت بغض آلود قتل عام مرو، از پیش خود این رباعی را در دهان عزالدین نسّابه گذاشته باشد، تا مرهمی بر اندوه قلمش باشد و ناگفتنیها را از زبان خیام روایت کند. چه میدانیم ما که در حکومت هولاکو خان نوه چنگیز، روایت این کُشتار، با چه دشواریهایی همراه بوده و جوینی باید چه ملاحظاتی را رعایت میکرده که جانش از کینهجویی ایلخانان در امان بماند؟ شاید از همین رو، رباعیاتی با مضامین خیامانه از خاقانی شروانی، کمال اسماعیل اصفهانی، عطار نیشابوری و دیگران، در تاریخ جهانگشای مجال نقل یافته است:
کس لب به طرب به خنده نگشود امسال
وز فتنه، دمی جهان نیاسود امسال
در خون گلم که چهره بنمود امسال
با وقت چنین، چه وقت گل بود امسال
(ج 1، ص 110)
ای مدت عمرت به یقین روزی چند
خود چیست همه ملک زمین روزی چند
از عمر، نصیب خویش تا بتوانی
بردار که میبگذرد این روزی چند
(ج 1، ص 156)
بی خار اگر گلی میسر بودی
هر دم به جهان لذّت دیگر بودی
این کهنه سراب زندگانی ما را
خوش بود اگر نه مرگ بر در بودی!
(ج 1، ص 158)
صحرای دلم گرفت خون ای ساقی
و آورد دل از جهان جنون ای ساقی
بر پرده شراب ده که کس آگه نیست
کز پرده چه آیدش برون ای ساقی!
(ج 2، ص 101)
چون گل بشکفت، ساعتی برخیزیم
وز شادی می، ز دست غم بگریزیم
باشد که بهار دیگر ای همنفسان
گل میریزد به خاک و ما میریزیم!
(ج 2، ص 110)
با ناز اگر آرمیده باشی همه عمر
لذات جهان چشیده باشی همه عمر
هم آخر کار رفت باید، و آنگه
خوابی باشد که دیده باشی همه عمر
(ج 2، ص 218)
نقل رباعی خیام در تاریخ جهانگشای، این کتاب را به یکی از مصادر و منابع مهم خیام پژوهی تبدیل کرد. زیرا شمار منابع کهن تاریخی که رباعیی از خیام در آنها باشد، زیاد نیست. رباعی مذکور، نخستین بار در تاریخ رباعی فارسی، در همین کتاب تاریخ جهانگشای به اسم خیام روایت شده و از آنجا، به سایر منابع سفر کرده است. حکایت قتل عام مرو و رباعی خیام، در کتابهای تاریخی دیگر هم دیده میشود که همه آنها، رونوشتی از تاریخ جهانگشای جوینی است، از جمله تاریخ وصاف (چاپ عکسی، ص 547)، تاریخ روضة الصفاء میر خواند (ج 8، ص 3875) و جامع مفیدی (ج 3، ص 824).
#سید_علی_میر_افضلی
به گزارش عطا ملک جوینی، در محرم سال 618 ق، لشکر مغول به ناحیه مرو حمله برد و حصار شهر را در محاصره گرفت و بزرگان شهر چارهای جز تسلیم نیافتند. پس امام جمالالدین را که از کبار ائمه مرو بود، به رسالت نزد امیران مغول فرستادند و امان خواستند. چون شهر را وا نهادند، لشکر مغول داخل شهر شد و چهار شبانه کارشان آن بود که مردم را به بیابانهای اطراف شهر میبردند. آنها زن و مرد و مادر و فرزند را از هم جدا کردند و بجز 400 مرد که حرفه و مهارتی داشتند و بعضی دختران و پسران، بقیه را از دم تیغ گذرانیدند (تاریخ جهانگشای، ج 1، ص 127).
از آنجا، بر راه نیشابور روان شدند و هر که را در میان راه یافتند، کشتند. ما بقی حکایت را به قلم جوینی بخوانید: «و سید عزالدین نسّابه از سادات کبار بود و به ورع و فضل مشهور و مذکور بوده ست؛ در این حالت با جمعی، سیزده شبانروز شمار کُشتگان شهر کرد. آنچه ظاهر بوده ست و معیّن، بیرون مقتولان در نقبها و سوراخها و رساتیق و بیابانها، هزار هزار و سیصد هزار و کسری در احصا آمده و در این حالت، رباعی عمر خیام که حسب حال بود، بر زفان رانده ست:
ترکیب پیالهای که در هم پیوست
بشکستن آن روا نمیدارد مست
چندین سر و پای نازنین از سر دست
از مهر که پیوست و به کین که شکست؟».
(همانجا، ج 1، 128)
بنابراین، تعداد قربانیان حمله مغول در مرو، بالغ بر یک میلیون و 300 هزار نفر بوده و این غیر از کسانی است که در نقبها و روستاها و بیابانهای اطراف مرو و کورهراههای مرو به نیشابور به قتل آمدهاند. تصور آن حسی که چگونه این همه آدم بی پناه و بی سلاح، وحشت زده و مستأصل، ظرف یک روز، قربانی بیباکی و درنده خویی مغولان شدهاند، از عهده هیچ تخیلی بر نمیآید و آن روز محشری که مردم مرو در دم تیغ مغولان گذراندند، به هیچ زبانی قابل وصف نیست. و شاید تنها شعر باشد که بتواند، بخشی از بغض و اندوه کسانی که همراه سید عزالدین نسّابه، کارشان آمارگیری کُشتگان مرو بوده، روایت کند.
رباعی خیام، ظالمانه بودن مرگ را به تلخی تمام بازگو میکند. و شاید، عطا ملک جوینی، نیم قرن بعد، هنگام روایت بغض آلود قتل عام مرو، از پیش خود این رباعی را در دهان عزالدین نسّابه گذاشته باشد، تا مرهمی بر اندوه قلمش باشد و ناگفتنیها را از زبان خیام روایت کند. چه میدانیم ما که در حکومت هولاکو خان نوه چنگیز، روایت این کُشتار، با چه دشواریهایی همراه بوده و جوینی باید چه ملاحظاتی را رعایت میکرده که جانش از کینهجویی ایلخانان در امان بماند؟ شاید از همین رو، رباعیاتی با مضامین خیامانه از خاقانی شروانی، کمال اسماعیل اصفهانی، عطار نیشابوری و دیگران، در تاریخ جهانگشای مجال نقل یافته است:
کس لب به طرب به خنده نگشود امسال
وز فتنه، دمی جهان نیاسود امسال
در خون گلم که چهره بنمود امسال
با وقت چنین، چه وقت گل بود امسال
(ج 1، ص 110)
ای مدت عمرت به یقین روزی چند
خود چیست همه ملک زمین روزی چند
از عمر، نصیب خویش تا بتوانی
بردار که میبگذرد این روزی چند
(ج 1، ص 156)
بی خار اگر گلی میسر بودی
هر دم به جهان لذّت دیگر بودی
این کهنه سراب زندگانی ما را
خوش بود اگر نه مرگ بر در بودی!
(ج 1، ص 158)
صحرای دلم گرفت خون ای ساقی
و آورد دل از جهان جنون ای ساقی
بر پرده شراب ده که کس آگه نیست
کز پرده چه آیدش برون ای ساقی!
(ج 2، ص 101)
چون گل بشکفت، ساعتی برخیزیم
وز شادی می، ز دست غم بگریزیم
باشد که بهار دیگر ای همنفسان
گل میریزد به خاک و ما میریزیم!
(ج 2، ص 110)
با ناز اگر آرمیده باشی همه عمر
لذات جهان چشیده باشی همه عمر
هم آخر کار رفت باید، و آنگه
خوابی باشد که دیده باشی همه عمر
(ج 2، ص 218)
نقل رباعی خیام در تاریخ جهانگشای، این کتاب را به یکی از مصادر و منابع مهم خیام پژوهی تبدیل کرد. زیرا شمار منابع کهن تاریخی که رباعیی از خیام در آنها باشد، زیاد نیست. رباعی مذکور، نخستین بار در تاریخ رباعی فارسی، در همین کتاب تاریخ جهانگشای به اسم خیام روایت شده و از آنجا، به سایر منابع سفر کرده است. حکایت قتل عام مرو و رباعی خیام، در کتابهای تاریخی دیگر هم دیده میشود که همه آنها، رونوشتی از تاریخ جهانگشای جوینی است، از جمله تاریخ وصاف (چاپ عکسی، ص 547)، تاریخ روضة الصفاء میر خواند (ج 8، ص 3875) و جامع مفیدی (ج 3، ص 824).
#سید_علی_میر_افضلی