آغاز شبست آن خط مشکین که تو داری
پایان مَه ، آن غبغب سیمین که تو داری
گل پیرهنا ، غنچه لبا ، لاله عذارا
بس طُرفه بهاری چه ریاحین که تو داری
ای قاعدۀ مِهر و وفا ، کرده فراموش
این رسم چه رسمست و چه آئین که تو داری؟
شد زلف تو ، غارتگر دل های اسیران
داری دل جمعی چه دلست این که تو داری؟
شور دل فرهادوشانی ، چه توان کرد؟
دارد نمکی ، خندۀ شیرین که تو داری
برخاسته جائی مرو از مجلس خوبان
اینجا دل من گم شده بنشین که تو داری
دایم سخن و نامه نوشتن ، نتوانم
از بیم رقیبانِ سخن چین که تو داری
 
#خواجه_آصفی_هروی

آغاز شبست آن خط مشکین که تو داری
پایان مَه ، آن غبغب سیمین که تو داری
گل پیرهنا ، غنچه لبا ، لاله عذارا
بس طُرفه بهاری چه ریاحین که تو داری
ای قاعدۀ مِهر و وفا ، کرده فراموش
این رسم چه رسمست و چه آئین که تو داری؟
شد زلف تو ، غارتگر دل های اسیران
داری دل جمعی چه دلست این که تو داری؟
شور دل فرهادوشانی ، چه توان کرد؟
دارد نمکی ، خندۀ شیرین که تو داری
برخاسته جائی مرو از مجلس خوبان
اینجا دل من گم شده بنشین که تو داری
دایم سخن و نامه نوشتن ، نتوانم
از بیم رقیبانِ سخن چین که تو داری
 
#خواجه_آصفی_هروی

قاتل من چشم می بندد دم بسمل مرا

تا بماند حسرت دیدار او در دل مرا

#خواجه_آصفی

آثار نقاشی فیگوراتیو هنرمند اسپانیایی ("جرمن اراسیل" _1965)
تکنیک #پاستل سبک #رئالیسم

بسی خود را در آب دیده چون ماهی وطن دیدم
که تا قلاب زلفش را به کام خویشتن دیدم


#خواجه_آصفی