معرفی عارفان
1.15K subscribers
33K photos
11.9K videos
3.19K files
2.72K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
#کتاب_نوشته

چندبار پشت سر هم چشمانش را به هم زد. نور خفیف و محوی که از پشت شیشه‌های رنگارنگ اُرسی توی اتاق پخش شده بود، چشمانش را زد. باز هم با اخم چند بار دیگر چشمانش را به هم زد و عاقبت آنها را به سقف اتاق روی عکس گل‌اندام دوخت و لحظه‌ای مات به آن عکس خیره شد. بعد دوباره جلو خودش روی دیوار نگاه کرد. اما روی دیوار هم برای یک لحظه عکس گل‌اندام- همان‌طور که توی سقف نقاشی شده بود، منتها محوتر- جلوش مجسم شد. چند بار دیگر چشمان خود را باز و بسته کرد. عکس رفته بود و فقط چهارچوب سیاه آن در ذهنش جابجا می‌شد.

نگاهش که به ساعت دیواری روی شاه‌نشین افتاد، عکس گل‌اندام را فراموش کرد. این ساعت چهارده سال بود که کسی آن را کوک نکرده بود. در تمام این مدت عقربه‌هایش روی چهار و سه دقیقه ایستاده بود. مثل اینکه در تمام این مدت چهارده سال زندگی او سر جای خود مانده و حرکت نکرده بود. چهارده سال تمام زندگی پر از رنج و یکنواخت او روی ساعت چهار و سه دقیقه مانده بود. این چهار و سه دقیقه که شاهد یک عمر زندگی تاریک و غم‌انگیز او بود، از جای خود تکان نمی‌خورد که نمی‌خورد.

#صادق_چوبک ( ۱۴ تیر ۱۲۹۵ بوشهر – ۱۳ تیر ۱۳۷۷ برکلی )
خیمه شب‌بازی | داستان کوتاه مردی در قفس | انتشارات #جاویدان
#کتاب_نوشته

چندبار پشت سر هم چشمانش را به هم زد. نور خفیف و محوی که از پشت شیشه‌های رنگارنگ اُرسی توی اتاق پخش شده بود، چشمانش را زد. باز هم با اخم چند بار دیگر چشمانش را به هم زد و عاقبت آنها را به سقف اتاق روی عکس گل‌اندام دوخت و لحظه‌ای مات به آن عکس خیره شد. بعد دوباره جلو خودش روی دیوار نگاه کرد. اما روی دیوار هم برای یک لحظه عکس گل‌اندام- همان‌طور که توی سقف نقاشی شده بود، منتها محوتر- جلوش مجسم شد. چند بار دیگر چشمان خود را باز و بسته کرد. عکس رفته بود و فقط چهارچوب سیاه آن در ذهنش جابجا می‌شد.

نگاهش که به ساعت دیواری روی شاه‌نشین افتاد، عکس گل‌اندام را فراموش کرد. این ساعت چهارده سال بود که کسی آن را کوک نکرده بود. در تمام این مدت عقربه‌هایش روی چهار و سه دقیقه ایستاده بود. مثل اینکه در تمام این مدت چهارده سال زندگی او سر جای خود مانده و حرکت نکرده بود. چهارده سال تمام زندگی پر از رنج و یکنواخت او روی ساعت چهار و سه دقیقه مانده بود. این چهار و سه دقیقه که شاهد یک عمر زندگی تاریک و غم‌انگیز او بود، از جای خود تکان نمی‌خورد که نمی‌خورد.

#صادق_چوبک ( ۱۴ تیر ۱۲۹۵ بوشهر – ۱۳ تیر ۱۳۷۷ برکلی )
خیمه شب‌بازی | داستان کوتاه مردی در قفس | انتشارات #جاویدان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«بمن نگو دوست دارم»

صدا #داریوش
ترانه #جاویدان
آهنگ و تنظیم #پرویز_مقصدی