معرفی عارفان
داستان رستم و سهراب #پرسیدن_سهراب_نام_سرداران_ایران_را_از_هجیر فردوسی « شاهنامه » سهراب » بخش ۱۶ ( #قسمت_دوم ) ۱۷ نبینی جز از راستی ، پیشهام ، به کژی نیاید ، خود اندیشهام ، ۱۸ به گیتی ، بِه از راستی ، پیشه نیست ، ز کژی بَتَر ، هیچ اندیشه نیست ، …
داستان رستم و سهراب
#پرسیدن_سهراب_نام_سرداران_ایران_را_از_هجیر
فردوسی « شاهنامه » سهراب »
بخش ۱۶
( #قسمت_سوم )
۳۳
چه باشد ز ایرانیان نامِ اوی؟ ،
بگو ، تا کجا باشد آرامِ اوی؟ ،
۳۴
چنین گفت : ، کآن طوسِ نوذر بُوَد ،
درفشش کجا پیلپیکر بُوَد ،
۳۵
سپهدار و ، از تخمهٔ پادشاه ،
سرافراز و ، لشکرکش و ، کینهخواه ،
۳۶
ندارد ابا زخم ، از شیر ، تاو ،
( ندارد #ابازخمِ او ، شیر ، تاو )
بزرگان ، ز بیمش ، پذیرند ساو ،
۳۷
بپرسید : ، کآن سرخ پردهسرای ،
یکی لشکری گشن ، پیشش به پای ،
۳۸
یکی شیرپیکر درفشِ بنفش ،
درفشان گهر ، در میانِ درفش ،
۳۹
پسِ پشتشاندر ، سپاهی گران ،
همه نیزهداران و جوشنوَران ،
۴۰
که باشد؟ ، بهمن نامِ او باز گوی ،
ز کژی ، میاوَر تباهی بهروی ،
۴۱
چنین گفت : ، کآن فرّ آزادگان ،
سپهدار ، گودرزِ کشوادگان ،
۴۲
سپهکش بُوَد ، گاهِ کینه ، دلیر ،
دوچل پور دارد ، چو پیل و ، چو شیر ،
۴۳
کجا ، پیل با او ، نَکوشَد به جنگ ،
نه از دشت ، ببر و ،،، نه از کُه ، پلنگ ،
۴۴
دگر گفت : ، کآن سبز پردهسرای ،
بزرگانِ ایران ، بهپیشش بهپای ،
۴۵
یکی تختِ پُرمایه ، اندر میان ،
زده پیشِ او ، اَخترِ کاویان ،
۴۶
برو ، بر نشسته ، یکی پهلوان ،
ابا فَرّ و ، با سفت و ، یالِ گَوان ،
۴۷
از آن کس ، که بر پای ، پیشش بر است ،
نشسته ،،، به یکسر ،، ازو برتر است ،
۴۸
یکی باره پیشش ، به بالایِ اوی ،
کمندی فرو هِشته ، تا پایِ اوی ،
بخش ۱۷ : « چو بشنید گفتارهای درشت »
بخش ۱۵ : « چو خورشید گشت از جهان ناپدید »
ادامه دارد 👇👇👇
#پرسیدن_سهراب_نام_سرداران_ایران_را_از_هجیر
فردوسی « شاهنامه » سهراب »
بخش ۱۶
( #قسمت_سوم )
۳۳
چه باشد ز ایرانیان نامِ اوی؟ ،
بگو ، تا کجا باشد آرامِ اوی؟ ،
۳۴
چنین گفت : ، کآن طوسِ نوذر بُوَد ،
درفشش کجا پیلپیکر بُوَد ،
۳۵
سپهدار و ، از تخمهٔ پادشاه ،
سرافراز و ، لشکرکش و ، کینهخواه ،
۳۶
ندارد ابا زخم ، از شیر ، تاو ،
( ندارد #ابازخمِ او ، شیر ، تاو )
بزرگان ، ز بیمش ، پذیرند ساو ،
۳۷
بپرسید : ، کآن سرخ پردهسرای ،
یکی لشکری گشن ، پیشش به پای ،
۳۸
یکی شیرپیکر درفشِ بنفش ،
درفشان گهر ، در میانِ درفش ،
۳۹
پسِ پشتشاندر ، سپاهی گران ،
همه نیزهداران و جوشنوَران ،
۴۰
که باشد؟ ، بهمن نامِ او باز گوی ،
ز کژی ، میاوَر تباهی بهروی ،
۴۱
چنین گفت : ، کآن فرّ آزادگان ،
سپهدار ، گودرزِ کشوادگان ،
۴۲
سپهکش بُوَد ، گاهِ کینه ، دلیر ،
دوچل پور دارد ، چو پیل و ، چو شیر ،
۴۳
کجا ، پیل با او ، نَکوشَد به جنگ ،
نه از دشت ، ببر و ،،، نه از کُه ، پلنگ ،
۴۴
دگر گفت : ، کآن سبز پردهسرای ،
بزرگانِ ایران ، بهپیشش بهپای ،
۴۵
یکی تختِ پُرمایه ، اندر میان ،
زده پیشِ او ، اَخترِ کاویان ،
۴۶
برو ، بر نشسته ، یکی پهلوان ،
ابا فَرّ و ، با سفت و ، یالِ گَوان ،
۴۷
از آن کس ، که بر پای ، پیشش بر است ،
نشسته ،،، به یکسر ،، ازو برتر است ،
۴۸
یکی باره پیشش ، به بالایِ اوی ،
کمندی فرو هِشته ، تا پایِ اوی ،
بخش ۱۷ : « چو بشنید گفتارهای درشت »
بخش ۱۵ : « چو خورشید گشت از جهان ناپدید »
ادامه دارد 👇👇👇