معرفی عارفان
1.25K subscribers
35.6K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
می کند طاعات و افعالِ سَنی*
لیک یک ذرّه ندارد چاشنی

او هر چند طاعات بسیار بجا می آورد و کارهای والای انجام می دهد ، ولی ذره ای ذوق و حال در او پیدا نمی شود.


طاعتش نغزست و ، معنی نغز نَی
جَوزها بسیار و ، در وَی مغز نَی

طاعات او بظاهر بسیار زیباست ولی فاقد معنا و حقیقت است . درست مانند اینست که گردو بسیار داشته باشد ، ولی آن گردوها همه پوک و بی مغز باشد.

ذوق باید ، تا دهد طاعات ، بَر
مغز باید ، تا دهد دانه ، شَجَر

ذوق و حال لازم است تا طاعات و عبادات ، محصول دهد . مغز لازم است تا از هسته درخت پديدار شود.


دانه بی مغز کَی گردد نهال؟
صورتِ بی جان نباشد جُز خیال

دانه ای که مغز ندارد کِی ممکن است که به نهال تبدیل شود؟ از صورتِ فاقد روح نیز چیزی پدید نمی آید جز خیالات واهی.


📕 شرح مثنوی مولانا
#استاد_کریم_زمانی
آنچه منصب می‌کند با جاهلان
از فضیحت ، کی کند صد ارسلان؟

آن رسوایی و فضاحتی که منصب و مقام دنیوی برای افراد نادان ایجاد می کند چگونه ممکن است که صد شیر بیشه آن رسوایی و زیان را ببار آوَرَد؟



عیب او مخفی است ، چون آلت بیافت
مارش از سوراخ بر صحرا شتافت

عیب و نقص نادان بیش از آنکه به ریاست و مسندی برسد ، پنهان است ، اما همینکه وسیله ای برای خود پیدا کند ، ضرر و زیان او آشکار می شود.
["مار از سوراخ به صحرا شتافتن" کنایه از ظاهر شدن شر و فساد نادانانی است که ناگهان به مسندی می رسند.]



جمله صحرا مار و کژدم پر شود
چونکه جاهل شاه حکم مُر شود

وقتی که آدم نادان فرمانروای مطلق شود سراسر صحرا پر از مار و عقرب می شود. یعنی اعوان و انصار او از این فرصت استفاده می کنند و به جان خلق الله می افتند و دمارشان برمی آورند و ظلم همه جا را فرا می گیرد.

*حکم مُر: حکم تلخ ، کنایه از حاکمیت مطلق



حکم چون در دستِ گمراهی فتاد
جاه پندارید ، در چاهی فتاد

وقتی حکومت به دست یک گمراه بیفتد او گمان می کند که به جاه رسیده است ، در حالی که به چاه افتاده است.



راه نمی‌داند ، قلاووزی کند
جان زشت او جهان‌سوزی کند

آن نادان با اینکه راه را نمی شناسد راهنمایی دیگران را به عهده می گیرد ، و در نتیجه روح پلید او جهانی را به آتش می کشد.
["قدرت معنوی ،چون به دست نالایقان افتد ، زیانبارتر و کشنده تر از سوء استفاده از قدرت دنیوی است."]


#مولانا


📕 شرح مثنوی
#استاد_کریم_زمانی
علم جویی از کتب ها ، ای فسوس!
ذوق جویی تو ز حلوا ، ای فسوس!

بحرِ علمی ، در نَمی پنهان شده
در سه گَز تن عالَمی پنهان شده

مَی چه باشد یا سَماع و یا جِماع
تا بجویی زو نشاط و اِنتفاع

آفتاب از ذرّه یی شد وام خواه
زُهره یی از خُمره یی شد جام خواه

جانِ بی کَیفی شده محبوسِ کََیف
آفتابی حبسِ عُقده ، اینت حَیف

#مولانا

دریغا که دانش را از کتاب ها طلب می کنی ،
دریغا که لذّت را از شیرینی می جویی.
تو ای انسان دریایی از دانشی که در حجاب ظاهرِ ناچیزت نهفته شده ای.
جهانی در جسمی محدود پنهان شده است.
شراب و آهنگ و لذت ها چه ارزشی دارد که تو از آنها حظّ و فایده ببری.
گویی که آفتاب از ذرّه ای وام می خواهد و زُهره ای از خمره ای جام شراب طلب می کند.
تو ای انسان ، جانی بدونِ چون و چندی ،
با این حال اسیرِ چون و چند شده ای.
و تو به مثابه ی آفتابی که دچار کسوف شده ای.
شگفتا از این ظلم بر خویشتن.


#استاد_کریم_زمانی
اصطلاحاتی است مر اَبدال را
که نباشد ز آن خبر ، اقوال را

اولیاء خاص الهی رموز و اشاراتی دارند ، که کلام خود را با آن رمز و کنایه بیان می کنند که انسان های عادی که اهل قیل و قال هستند از آن ها آگاهی ندارند. اولیاء رموزی دارند که بیخبران از انها اطلاعی ندارند.
اَبدال: اخبار ، اَوَتاد ، اصطلاح در عرفان اسلامی برای اشاره به بندگان خاص خدا که در میان اولیاء الهی جایگاه خاصی دارند.
اقوال : قول ها ، اهل قیل و قال ، گفتارها


مَنطِق الطَّیری به صوت آموختی
صد قیاس و صد هوس افروختی

زبان سخن گفتن اولیاء الهی را فقط از طریق صدا و کلام یاد گرفتی و به میل خودت هر قیاسی که دوست داشتی از آنها کردی و با آتش نفس ات آن ها را شعله ور کرده ای. مانند آن کس که تنها از صدا به گمان خود منطق الطیر آموخته است صدها گمان بی پایه را برای خودت ذخیره می کنی.
منطق الطیر: در کتاب عطار به عنوان زبان مرغان گفته شده است و اشاره به آیه ۱۶ سوره نمل دارد "و سلیمان که به مقام خلافت رسید به مردم گفت مرا زبان مرغان آموخته اند."


#مولانا


📕 شرح مثنوی
#استاد_کریم_زمانی
باز می‌مالید پر بر دست شاه
بی زبان می‌گفت من کردم گناه


باز که به اشتباه خود پی برده بود بال و پر خود را به دست شاه می مالید و با تمام بی زبانی میگفت: من گناه کرده ام. من از موجودیت خود غافل بودم

پس کجا زارد کجا نالد لئیم
گر تو نپذیری بجز نیک ای
کریم

اگر تو ای خداوند فقط بنده نیکو کار را بپذیری، پس بندگان گناهکار کجا ناله و زاری کنند؟


لطف شه جان را جنایت‌جو کند
زانک شه هر زشت را نیکو کند


لطف و مهربانی شاه، جان و روان بنده را به سوی گناه می کشد،زیرا که شاه، هر زشت را نیکو می کند. یعنی هر گناهی را می بخشد و از گناهکار، فردی نیکوکار می سازد.

#شرح مثنوی شریف
#استاد کریم زمانی