وگفت: سرشتِ نفس بر بی ادبی است ، و بنده مامور است به ملازمتِ ادب.
و گفت: تقصیر در ادب در قُرب صعب تر بُوَد از تقصیرِ ادب در بُعد.
و گفت: معرفت را سه رکن بُوَد : هیبت و حیا و اُنس.
و گفت: رضا نظر کردنِ دل است به اختیار.
پرسیدند از شوق. گفت: سوختنِ دل بُوَد ، و پاره شدنِ جگر و زبانه زدنِ آتش در وی.
گفتند شوق برتر بُوَد یا محبت؟ گفت: محبت ، زیرا شوق از او برخیزد.
وگفت: هر علمی را بیانی است ، هر بیانی را زبانی است ، و هر زبانی را عبارتی ، و هر عبارتی را طریقی ، و هر طریقی را جمعیَند مخصوص ؛ پس هر که میان این احوال جدا تواند کرد ، او را رسد که سخن گوید.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابن_عطا
و گفت: تقصیر در ادب در قُرب صعب تر بُوَد از تقصیرِ ادب در بُعد.
و گفت: معرفت را سه رکن بُوَد : هیبت و حیا و اُنس.
و گفت: رضا نظر کردنِ دل است به اختیار.
پرسیدند از شوق. گفت: سوختنِ دل بُوَد ، و پاره شدنِ جگر و زبانه زدنِ آتش در وی.
گفتند شوق برتر بُوَد یا محبت؟ گفت: محبت ، زیرا شوق از او برخیزد.
وگفت: هر علمی را بیانی است ، هر بیانی را زبانی است ، و هر زبانی را عبارتی ، و هر عبارتی را طریقی ، و هر طریقی را جمعیَند مخصوص ؛ پس هر که میان این احوال جدا تواند کرد ، او را رسد که سخن گوید.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابن_عطا
وگفت: در رحمِ مادر بسوختم ، چون به زمین آمدم بگداختم ، چون به حدِّ بلاغت رسیدم پیر گشتم. وگفت: چشنده ام و خود ناپدید و شنونده ام و خود ناپدید و گوینده ام و خود ناپدید ، فرو شوم که ناپدید شوم در هر دو جهان و یا برآیم که همه من باشم زنهار مرده دل و قرّا نباشی.
جوانمردی زبانی است بی گفتار ، و بینایی است بی دیدار و تنی هست بی کردار ، دلیلی است بی اندیشه و چشمه ای است از دریا و سِرهای دریا. خدای تعالی قسمت خویش پیش خلقان کرد هر کسی را نصیبیِ خویش برگرفتند ، نصیب جوانمردان اندوه بود . و گفت درخت اندوه بکارید تا باشد که به بَر آید و تو بنشینی و می گریی که عاقبت بدان دولت برسی که گویندت :چرا می گریی؟
اندوه به چه به دست آید بدان که همه جهدِ آن کنی که در کارِ او پاک رَوی ، و چندان که بنگریی دانی که پاک نِه ای و نتوانی بود که اندوه فرو آید و همه ی پیران همچنان نتوانستند. دردِ جوانمردان اندوه است که به دو عالم نگنجد.
گفتم خداوندا ، مرا به راهی بیرون بر که من و تو باشیم ، خلق در آن راه نباشد ، راهِ اندوه در پیشِ من نهاد. گفت اندوه باری گران است ، خلق نتواند کشید.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوالحسن_خرقانی
جوانمردی زبانی است بی گفتار ، و بینایی است بی دیدار و تنی هست بی کردار ، دلیلی است بی اندیشه و چشمه ای است از دریا و سِرهای دریا. خدای تعالی قسمت خویش پیش خلقان کرد هر کسی را نصیبیِ خویش برگرفتند ، نصیب جوانمردان اندوه بود . و گفت درخت اندوه بکارید تا باشد که به بَر آید و تو بنشینی و می گریی که عاقبت بدان دولت برسی که گویندت :چرا می گریی؟
اندوه به چه به دست آید بدان که همه جهدِ آن کنی که در کارِ او پاک رَوی ، و چندان که بنگریی دانی که پاک نِه ای و نتوانی بود که اندوه فرو آید و همه ی پیران همچنان نتوانستند. دردِ جوانمردان اندوه است که به دو عالم نگنجد.
گفتم خداوندا ، مرا به راهی بیرون بر که من و تو باشیم ، خلق در آن راه نباشد ، راهِ اندوه در پیشِ من نهاد. گفت اندوه باری گران است ، خلق نتواند کشید.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوالحسن_خرقانی