معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.25K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
#عشاق وفا پیشه اگر محرم مائید

#از خود به در آئید و در این بزم در آئید

#در بزم احد غیر یکی راه ندارد

#با کثرت موهوم در این بزم میائید

#تا نقش رخ دوست در آیینه ببینید

#زنگار خود از آیینه دل بزدائید

#چون صاف شد آیینه ز اغیار بدانید

#کایینه و هم ناظر و منظور شمائید

#کونین چه جسم است و شما جان مقدس

#عالم چو طلسم است و شما گنج بقائید

#مستور شد اندر صدف آن گوهر کمیاب

#گوهر بنماید چو صدف را بگشائید

#در کعبه دل عید تجلی جمالت

#ای قوم به حج رفته کجائید کجائید

#سرگشته در آن بادیه تا چند بپوئید

#معشوق همین جاست بیائید بیائید

#چون مقصد اصلی ز حرم کعبه وصل است

#غافل ز چنین کعبه مقصود چرائید

#گفتار حسین است ز اسرارخدائی

#دانیدش اگر واقف اسرار خدائید

#حسین منصور حلاج
#ضرب_المثل
#تا_ابله_در_جهان_است_مفلس_در_نمی_ماند_!

در روزگاران قدیم کلاغ گرسنه ای بود که چیزی برای خوردن پیدا نکرده بود و از این شاخه به آن شاخه می پرید تا شاید چیزی برای خوردن پیدا کند تا بالاخره گذرش به خانه ای افتاد . زن صاحب خانه چند قالب پنیر توی ظرفی گذاشته و کنار حوض آب نشسته بود و مشغول شستن پنیر ها بود . گربه ای هم نزدیک زن نشسته و به قالب پنیر خیره شده بود . کلاغ به محض دیدن پنیر با خودش گفت : " ای کاش این زن بی عقلی می کرد و دنبال کاری می رفت تا من بتوانم قالب پنیری برداشته و بخورم ، اما می ترسم گربه میو میو کند ! "
مدتی بعد صدای در آمد و زن به سمت در رفت . گربه از فرصت استفاده کرد و قالب پنیری برداشت و رفت . زن در را رها کرد و به سراغ گربه دوید ، در این فاصله کلاغ به سمت پنیرها رفت و یک قالب به منقارش گرفت و پرواز کرد . در همان حال می گفت : " تا آدم های ابله پیدا می شوند حیوانات در مانده ای مثل من و گربه گرسنه نمی مانند ! " در همان لحظه روباهی کلاغ را در حال پرواز دید . شروع به تعریف و تمجید از او کرد ولی کلاغ اصلاً اهمیتی به حرف های او نمی داد چون می ترسید قالب پنیر از دهانش بیفتد ولی روباه آن قدر به تعریف از صدای خوش خواندان کلاغ پرداخت که بالاخره کلاغ دهان باز کرد تا بخواند و با صدای خوشش خودنمایی کند که یکدفعه قالب پنیر افتاد و روباه آن را برداشت و فرار کرد !
کلاغ با خودش می گفت : " من هم مثل پیرزن نادانی کردم و تا وقتی نادانی در جهان هست کسی مثل روباه گرسنه نمی ماند . "

از آن وقت به بعد به کسانی که به خاطر نادانی و حماقت چیزی را از دست بدهند گفته می شود : " تا ابله در جهان است ، مفلس در نمی ماند !
🌿 تا جنینی کار خون آشامی است

جامعه ای جنینی هستیم که هر کدام بندِ نافِ تعصبی را گرفته ایم و خون می خوریم.
ما هشتاد میلیون قلوهای گرفتاریم در زهدانی تاریک و تنگ و بسته، غوطه وریم در کیسه آب و خون. درد می کشیم و نمی توانیم به دنیا بیاییم؛ نُه ماه که نه؛ نُه قرن است که منتظریم تا قابله ای پیدا شود و خنجری بیاورد و پهلوی این مادر را بدرّد و ما را نجات بدهد.

اما این “رستم زایی”ها ما را نجات نخواهد داد، ما جنین های ناقص، در همه تاریخ، یا مرده به دنیا آمدیم یا سِقط شدیم.

جهان، مامایی ندارد که بتواند به جراحی یا جادو، هشتاد میلیون قلوهای مشت گره کرده و خون آشام را به چشم برهم زدنی هم به دنیا بیاورد و هم به بالغانی اهل مدارا و مروّت بدل کند.

ما هر کدام باید رسیده شویم و در زایمانی طبیعی، چشم به جهانمان بگشاییم؛ زیرا بیرون از این رحم، دستگاهی برای تنفس مصنوعی و پرورش اندام ها برایمان نیست.

هر جنینی باید به مرحله ای برسد که دست از خون آشامی بردارد، هر جامعه ای نیز.
هر جنینی سرانجام باید نفس بکشد، شیر بنوشد، لبخند بزند؛ نوزادی کند، کودکی کند، نوجوانی کند، جوانی کند، بالغ شود؛ هر جامعه ای نیز.

این آبستنی قرن هاست که طول کشیده است؛ ما جنین های خشمگین و بی حوصله در زهدانِ جامعه با یکدیگر می جنگیم و همدیگر را می کشیم تا اندکی جا برای خود باز کنیم.

اما چاره این نیست، چاره این است که رشد کنیم، بزرگ شویم و به دنیا بیاییم.
چاره این است که دست از خون آشامی بشوییم.
چاره این است که از جنینی خویش بگذریم...

✍️#عرفان_نظرآهاری

#سختگیری_و_تعصب_خامی_است
#تا_جنینی_کار_خون_آشامی_است
#ضرب_المثل
#تا_ابله_در_جهان_هست_مفلس_در_نمی_ماند_!

توضیح :
در روزگاران قدیم کلاغ گرسنه ای بود که چیزی برای خوردن پیدا نکرده بود و از این شاخه به آن شاخه می پرید تا شاید چیزی برای خوردن پیدا کند تا بالاخره گذرش به خانه ای افتاد .

زن صاحب خانه چند قالب پنیر توی ظرفی گذاشته و کنار حوض آب نشسته بود و مشغول شستن پنیر ها بود .
گربه ای هم نزدیک زن نشسته و به قالب پنیر خیره شده بود .
کلاغ به محض دیدن پنیر با خودش گفت : " ای کاش این زن بی عقلی می کرد و دنبال کاری می رفت تا من بتوانم قالب پنیری برداشته و بخورم ، اما می ترسم گربه میو میو کند ! "

مدتی بعد صدای در آمد و زن به سمت در رفت . گربه از فرصت استفاده کرد و قالب پنیری برداشت و رفت .
زن در را رها کرد و به سراغ گربه دوید ، در این فاصله کلاغ به سمت پنیرها رفت و یک قالب به منقارش گرفت و پرواز کرد .
در همان حال می گفت :
" تا آدم های ابله پیدا می شوند حیوانات در مانده ای مثل من و گربه گرسنه نمی مانند ! "

در همان لحظه روباهی کلاغ را در حال پرواز دید . شروع به تعریف و تمجید از او کرد ولی کلاغ اصلاً اهمیتی به حرف های او نمی داد چون می ترسید قالب پنیر از دهانش بیفتد ولی روباه آن قدر به تعریف از صدای خوش خاندان کلاغ پرداخت که بالاخره کلاغ دهان باز کرد تا بخواند و با صدای خوشش خودنمایی کند که یکدفعه قالب پنیر افتاد و روباه آن را برداشت و فرار کرد !

کلاغ با خودش می گفت : " من هم مثل پیرزن نادانی کردم و تا وقتی نادانی در جهان هست کسی مثل روباه گرسنه نمی ماند . "


کاربرد :
به کسانی که به خاطر نادانی و حماقت چیزی را از دست بدهند گفته می شود :
" تا ابله در جهان است ،
مفلس در نمی ماند ! "
#ضرب_المثل
#تا_دار_هله_شوهو_بنازه
یعنی تا درخت ِ کجِ ایل شوهان ناز کند.

- راوی : استاد نور محمد ناصری ( با تشکر از ایشان )

جالبه که ضرب المثلهای محلی هم ریشه دارند و برای هرکدام حکایتی هست.

یکیشون که در اصل لری هست ولی مردم جنوب استان ایلام که به کوردی، لری و لکی صحبت میکنن اونو به کار میبرن

(تا دار هَله شوهو بنازه)
یعنی تا درخت ِ کجِ ایل شوهان ناز کند.

ایل شوهان یکی از ایلهای بزرگ استان ایلامه قدیما که عشایر ییلاق ،قشلاق میرفتن در مسیر عبور از مناطق ایل شوهان، درختی بود که روی مسیر کوهستانی خم شده بود و چهارپایان نمیتونستن از زیر اون شاخه کج شده عبور کنن به همین خاطر ساعتها و گاهی روزها منتظر میموندن که نسیمی بوزد شاخه را تکان دهد تا کمی راه باز بشه تا عبور کنن. اونها این کنار رفتن شاخه درخت رو ناشی از ناز درخت میپنداشتن و میگفتن درخت کج شوهانها ناز کرده و کنار رفته.
تا اینکه یک نفر از جوانها با دختری دانا ازدواج میکنه و عروس را به خانه بخت میارن اما وقتی به درخت شوهان میرسن میبینن مسیر رو بسته و کنار هم نمیره. عروس میپرسه چرا همه معطل موندن؟ میگن منتظریم درخت کج بنازه تا بتونیم رد بشیم.
میگه ارّه دارین؟ میگن بله. اره رو میگیره و شاخه رو قطع میکنه میگه دیگه نیاز نیست منتظر ناز درخت بمونید.
از اون زمان ضرب المثل تا دار هله شوهو بنازه باب شد

برای کاری که امکانش نیست یا خیلی ضعیفه این مثل به کار میره
مادران

نیمه شب،
از ناله‌ی مرغی که در ژرفای ظلمت
بال و پر می‌زد
ز جا جستم.
ناله‌ی آن مرغ زخمی همچنان از دور می‌آمد
لحظه‌ای در بهت بنشستم
ناله آن مرغ زخمی همچنان از دور می‌آمد.

ماه غمگین
ابر سنگین
خانه در غربت
ناله‌ی آن مرغ زخمی همچنان از دور می‌آمد
لحظه‌هایی شهر سرشار از صدای ناله‌ی مرغان زخمی شد
اوج این موسیقی غمناک، در افلاک، می‌پیچید!

مانده بودم سخت در حیرت که آیا هیچ‌کاری می‌توانستم؟

آسمان، هستی، خدا، شب، برگ‌ها
چیزی نمی‌گفتند
آه در هر خانه‌ی این شهر،
مادران با گریه می‌خفتند،
دانستم!



#فریدون_مشیری
از دفتر: #تا_صبح_تابناک_اهورایی
#یک حبه نور

[ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا ]
تو پیش چشم و تحت مراقبت مایی ...

[سوره طور. آیه ۴۸]

#تا تو هستی مرا چه باک از تلاطمات ؟!