۱ دی زادروز #محمد_نوری
( زادهٔ ۱ دی ۱۳۰۸ تهران – درگذشتهٔ ۹ امرداد ۱۳۸۹ تهران ) #خواننده ، #آهنگساز و #ترانه_سرا...
#محمد نوری در دههٔ بیست که دوران آغاز نوعی تفکر در شعر و موسیقی آوازی در میان مردم ایران، بهویژه نسل جوان بود، کار خوانندگی را آغاز کرد.
زمانی را که میتوان متأثر از نشر و پخش وسیعتر موسیقی علمی و آثار فولکلور کشورهای مختلف جهان ازطریق رادیو و صفحات گرامافون دانست. محمد نوری در همین سالها - سنین نوجوانی - با خواندن اشعار نوینی که بر روی نغمههای روز مغربزمین و برخی قطعات کلاسیکِ آوازی سروده شدهبود، شروع کرد و طی سالهای بعد با تکیه بر تحصیلات هنرستانی و دانشگاهی خود توانست هویت مستقلی به این اندیشه و گرایش ببخشد و با اجرای آثار بزرگانی که قبلاً ذکر آنان رفت، فضای متفکرانهای به گونهٔ آوازیِ خویش بدهد.
وی طی پنج دهه بیش از سیصد قطعهٔ آوازی اجرا کرد. او همچنین به تقریر و ترجمهٔ مقالات و سرودن اشعاری برای ترانه پرداخت. محمد نوری در سالهای پایانی عمر چند اجرا به نفع بیماران خاص داشت.
او ترانههای زیادی با تم میهنی چون «جان مریم»، «شالیزار»، «واسونک»، «جمعه بازار»، «ایران» را اجرا کردهاست. یکی از مهمترین و معروفترین ترانههای وی، جان مریم نام دارد که آهنگ زیبای آن از ساختههای خود نوری است.
او آواز ایرانی را نزد اسماعیل #مهرتاش آموخت. بعد از آن نزد استادان هنرستان عالی موسیقی «سیروس #شهردار» و «فریدون #فرزانه» و «مصطفی #پورتراب» رفت و از آنها تئوری موسیقی، سلفژ و نوازندگی پیانو را فراگرفت. آواز کلاسیک را نزد اولین #باغچه_بان و فاخره #صبا آموخته و شیوه آوازی خود را با تأثیر از استادانی چون حسین #اصلانی، ناصر #حسینی پیدا کرد و رفته رفته به شیوه منحصر به فرد خود دست یافت؛ شیوهای که به سختی میتوان آن را در زیر شاخهای از شاخههایی چون پاپ، کلاسیک و... گنجاند. بیشتر آهنگهای محمد نوری ساخته دکتر #محمد_سریر است.
محمد نوری فارغالتحصیل هنرستان تئاتر، زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران و مبانی تئاتر از دانشکدهٔ علوم اجتماعی بود. او پس از انقلاب و پس از مدتی سکوت، فعالیت هنری خود را با آلبوم در شب سرد زمستانی همراه با فریبرز #لاچینی و احمدرضا #احمدی در سال ۱۳۶۸ از سر گرفت و این همکاری بعدها با آلبوم آوازهای سرزمین خورشید ادامه یافت. در سال ۱۳۸۵ او از سوی سازمان صدا و سیما به عنوان چهره ماندگار موسیقی انتخاب و معرفی شد.
محمد نوری در ۸۱ سالگی درگذشت.
روحش شاد و نامش جاودان
( زادهٔ ۱ دی ۱۳۰۸ تهران – درگذشتهٔ ۹ امرداد ۱۳۸۹ تهران ) #خواننده ، #آهنگساز و #ترانه_سرا...
#محمد نوری در دههٔ بیست که دوران آغاز نوعی تفکر در شعر و موسیقی آوازی در میان مردم ایران، بهویژه نسل جوان بود، کار خوانندگی را آغاز کرد.
زمانی را که میتوان متأثر از نشر و پخش وسیعتر موسیقی علمی و آثار فولکلور کشورهای مختلف جهان ازطریق رادیو و صفحات گرامافون دانست. محمد نوری در همین سالها - سنین نوجوانی - با خواندن اشعار نوینی که بر روی نغمههای روز مغربزمین و برخی قطعات کلاسیکِ آوازی سروده شدهبود، شروع کرد و طی سالهای بعد با تکیه بر تحصیلات هنرستانی و دانشگاهی خود توانست هویت مستقلی به این اندیشه و گرایش ببخشد و با اجرای آثار بزرگانی که قبلاً ذکر آنان رفت، فضای متفکرانهای به گونهٔ آوازیِ خویش بدهد.
وی طی پنج دهه بیش از سیصد قطعهٔ آوازی اجرا کرد. او همچنین به تقریر و ترجمهٔ مقالات و سرودن اشعاری برای ترانه پرداخت. محمد نوری در سالهای پایانی عمر چند اجرا به نفع بیماران خاص داشت.
او ترانههای زیادی با تم میهنی چون «جان مریم»، «شالیزار»، «واسونک»، «جمعه بازار»، «ایران» را اجرا کردهاست. یکی از مهمترین و معروفترین ترانههای وی، جان مریم نام دارد که آهنگ زیبای آن از ساختههای خود نوری است.
او آواز ایرانی را نزد اسماعیل #مهرتاش آموخت. بعد از آن نزد استادان هنرستان عالی موسیقی «سیروس #شهردار» و «فریدون #فرزانه» و «مصطفی #پورتراب» رفت و از آنها تئوری موسیقی، سلفژ و نوازندگی پیانو را فراگرفت. آواز کلاسیک را نزد اولین #باغچه_بان و فاخره #صبا آموخته و شیوه آوازی خود را با تأثیر از استادانی چون حسین #اصلانی، ناصر #حسینی پیدا کرد و رفته رفته به شیوه منحصر به فرد خود دست یافت؛ شیوهای که به سختی میتوان آن را در زیر شاخهای از شاخههایی چون پاپ، کلاسیک و... گنجاند. بیشتر آهنگهای محمد نوری ساخته دکتر #محمد_سریر است.
محمد نوری فارغالتحصیل هنرستان تئاتر، زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران و مبانی تئاتر از دانشکدهٔ علوم اجتماعی بود. او پس از انقلاب و پس از مدتی سکوت، فعالیت هنری خود را با آلبوم در شب سرد زمستانی همراه با فریبرز #لاچینی و احمدرضا #احمدی در سال ۱۳۶۸ از سر گرفت و این همکاری بعدها با آلبوم آوازهای سرزمین خورشید ادامه یافت. در سال ۱۳۸۵ او از سوی سازمان صدا و سیما به عنوان چهره ماندگار موسیقی انتخاب و معرفی شد.
محمد نوری در ۸۱ سالگی درگذشت.
روحش شاد و نامش جاودان
#غلامحسین_بنان
(زاده ۱۵ اردیبهشت ۱۲۹۰
درگذشته ٨ اسفند ۱٣۶۴)
خوانندهٔ موسیقی کلاسیک ایرانی
بنان در ۱۵ اردیبهشت ۱۲۹۰ در تهران متولد شد.
او از سالهای ۱۳۲۱ تا دههٔ ۱۳۵۰ در زمینهٔ موسیقی ملی ایران فعالیت داشت.
از سال ۱۳۲۱ صدایش همراه با عدهای از هنرمندان دیگر از رادیو به گوش مردم رسید.
#روحالله_خالقی او را در ارکستر انجمن موسیقی شرکت داد و با ارکستر شماره یک نیز همکاری را شروع کرد و از بدو شروع برنامه "گلهای رنگارنگ" بنا به دعوت #داوود_پیرنیا همکاری داشت.
او در طول فعالیت هنری خود، حدود ۳۵۰ آهنگ اجرا کرد. ویژگی صدای بنان زیر و بمها و تحریرهای صدای اوست.
بنان هم به آواز قدیمی و کلاسیک ایرانی و هم به نغمات جدید و مدرن ایرانی تسلط داشت. مانند تصنیف "الهه ناز".
برخی بنان را بزرگترین اجرا کننده سبک "وزیری - خالقی" میدانند.
او همچنین در کنار #ادیب_خوانساری از اجراکنندگان آثار #صبا و #محجوبی بود. بنان همچنین به مرکبخوانی و تلفیق شعر و موسیقی مسلط بود.
ارکستر رادیو به رهبری #روحالله_خالقی، خوانندگی بنان و با شرکت #پرویز_یاحقی، #علی_تجویدی، #مرتضی_محجوبی و ... تشکیل یافته بود.
در سال ۱۳۳۲ به پیشنهاد روحالله خالقی به اداره کل هنرهای زیبای کشور منتقل شد و به سمت استاد آواز هنرستان موسیقی ملی به کار مشغول شد و در سال ۱۳۳۴ به ریاست شورای موسیقی رادیو رسید.
غلامحسین بنان از ابتدا در برنامه گلهای جاویدان و گلهای رنگارنگ و برگ سبز شرکت داشت و برنامههای متعدد و گوناگون دیگری از او به جا ماندهاست.
در ۲۷ آذرماه ۱۳۳۶ وقتی بنان با اتومبیل شخصی در جادهٔ کرج مشغول رانندگی بود، با کامیونی که فاقد چراغ ایمنی عقب بود تصادف کرد و در این سانحه چشم راست خود را از دست داد و به همین خاطر همیشه از عینک دودی استفاده میکرد.
از ترانههای بنان میتوان به آهنگ "آذربایجان" در دستگاه شور، "آمدی جانم به قربانت" در مایهٔ بوسلیک، "الهه ناز" در مایهٔ دشتی، "بهار دلنشین" در آواز اصفهان، "بوی جوی مولیان" در آواز اصفهان، تصنیف "توشه عمر" در دستگاه همایون، "یار رمیده"، "میناب"، "خاموش"،" مرا عاشقی شیدا" در دستگاه سه گاه، "من از روز ازل" در دستگاه سه گاه، "نوای نی" در آواز دشتی و سرود "ای ایران" در مایهٔ دشتی اشاره کرد.
غلامحسین بنان ۸ اسفند ۱۳۶۴ در تهران درگذشت و بر خلاف وصیتش که مایل بود در گورستان #ظهیرالدوله به خاک سپرده شود، در ۱۰ اسفند در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
(زاده ۱۵ اردیبهشت ۱۲۹۰
درگذشته ٨ اسفند ۱٣۶۴)
خوانندهٔ موسیقی کلاسیک ایرانی
بنان در ۱۵ اردیبهشت ۱۲۹۰ در تهران متولد شد.
او از سالهای ۱۳۲۱ تا دههٔ ۱۳۵۰ در زمینهٔ موسیقی ملی ایران فعالیت داشت.
از سال ۱۳۲۱ صدایش همراه با عدهای از هنرمندان دیگر از رادیو به گوش مردم رسید.
#روحالله_خالقی او را در ارکستر انجمن موسیقی شرکت داد و با ارکستر شماره یک نیز همکاری را شروع کرد و از بدو شروع برنامه "گلهای رنگارنگ" بنا به دعوت #داوود_پیرنیا همکاری داشت.
او در طول فعالیت هنری خود، حدود ۳۵۰ آهنگ اجرا کرد. ویژگی صدای بنان زیر و بمها و تحریرهای صدای اوست.
بنان هم به آواز قدیمی و کلاسیک ایرانی و هم به نغمات جدید و مدرن ایرانی تسلط داشت. مانند تصنیف "الهه ناز".
برخی بنان را بزرگترین اجرا کننده سبک "وزیری - خالقی" میدانند.
او همچنین در کنار #ادیب_خوانساری از اجراکنندگان آثار #صبا و #محجوبی بود. بنان همچنین به مرکبخوانی و تلفیق شعر و موسیقی مسلط بود.
ارکستر رادیو به رهبری #روحالله_خالقی، خوانندگی بنان و با شرکت #پرویز_یاحقی، #علی_تجویدی، #مرتضی_محجوبی و ... تشکیل یافته بود.
در سال ۱۳۳۲ به پیشنهاد روحالله خالقی به اداره کل هنرهای زیبای کشور منتقل شد و به سمت استاد آواز هنرستان موسیقی ملی به کار مشغول شد و در سال ۱۳۳۴ به ریاست شورای موسیقی رادیو رسید.
غلامحسین بنان از ابتدا در برنامه گلهای جاویدان و گلهای رنگارنگ و برگ سبز شرکت داشت و برنامههای متعدد و گوناگون دیگری از او به جا ماندهاست.
در ۲۷ آذرماه ۱۳۳۶ وقتی بنان با اتومبیل شخصی در جادهٔ کرج مشغول رانندگی بود، با کامیونی که فاقد چراغ ایمنی عقب بود تصادف کرد و در این سانحه چشم راست خود را از دست داد و به همین خاطر همیشه از عینک دودی استفاده میکرد.
از ترانههای بنان میتوان به آهنگ "آذربایجان" در دستگاه شور، "آمدی جانم به قربانت" در مایهٔ بوسلیک، "الهه ناز" در مایهٔ دشتی، "بهار دلنشین" در آواز اصفهان، "بوی جوی مولیان" در آواز اصفهان، تصنیف "توشه عمر" در دستگاه همایون، "یار رمیده"، "میناب"، "خاموش"،" مرا عاشقی شیدا" در دستگاه سه گاه، "من از روز ازل" در دستگاه سه گاه، "نوای نی" در آواز دشتی و سرود "ای ایران" در مایهٔ دشتی اشاره کرد.
غلامحسین بنان ۸ اسفند ۱۳۶۴ در تهران درگذشت و بر خلاف وصیتش که مایل بود در گورستان #ظهیرالدوله به خاک سپرده شود، در ۱۰ اسفند در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
Telegram
attach 📎
ای #صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
نکتهای روح فزا از دهن دوست بگو
نامهای خوش خبر از عالم اسرار بیار
#حضرت_حافظ..
ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
نکتهای روح فزا از دهن دوست بگو
نامهای خوش خبر از عالم اسرار بیار
#حضرت_حافظ..
#همایون_خرم تا آخرین روزها، سرشار از زندگی بود، او میدانست برای نسلی قدیمیتر خاطرهانگیز است، میخواست برای نسل جدیدتر خاطرهساز باشد. برای همین تا آخرین روزهایش بازنایستاد، همچنان مینوشت، مینواخت و میساخت. تا آخرین روزها شاگردانش و کلاس تدریس را ترک نکرد، بر روی قطعات تازه کار میکرد، مشغول نوشتن رساله دوم کتاب آموزشیاش بود، حتی جایی گفته بود، اگر وقت گیر بیاورد بر روی موسیقی زادگاهش، بوشهر، مطالعه خواهد کرد.
اما در هشتاد و دو سالگی نحیفتر از آن بود که بیشتر از ده روز با غول سرطان مبارزه کند، بیست و هشتم دی ماه بود که تسلیم شد تا این خبر همه جا منتشر شود که: «استاد همایون خرم، آهنگساز برجسته موسیقی ایرانی و نوازنده متبحر ساز ویولون درگذشت»، این پایانی بود برای داستان مردی که بیش از هفت دهه از حرکت در موسیقی ایرانی نایستاد، حتی وقتی که برای دو دهه در تنگنا بود. چرا که از مکتبی برخاسته بود که باور داشت «ذات هنر با جمود در تضاد است.»
✅ آغاز حرکت
داستان حرکت او از یازده سالگیاش آغاز شد: وقتی خرم کودک که از چوبهایی که برای مطبخ خانه سوخت بودند، ساز میساخت، مادرش وادار شد برایش ویلونی اسباببازی بخرد او با همان اسباببازی تصانیف آن زمان را مینواخت تا این که از نزدیکانش او را پیش استاد #ابوالحسن_صبا برد و به استاد گفت «این پسر استعداد دارد» و #صبا به #خرم یازده ساله رو کرد و گفت «بابا جون! دستات رو ببینم»، شاید صبا همان هنگام در آن دستان کوچک، خالق آثار بزرگ را میدید، ویلونی به دستش داد و درس سختگیرانهاش را با او آغاز کرد. کمتر از چهار سال بعد صبا به خرم رو کرد، استاد که شاگرد نوجوانش را از همان روز اول «بابا جون!» خطاب میکرد، به او گفت «تنها بزن»، خرم خشکش زد، چرا که صبا همیشه با شاگردانش همنوازی میکرد تا اشتباهات و خامی نوازندگی آنان زیر حجم صدای پخته نوازندگی بی نقصش پنهان کند و به این ترتیب شاگردانش روحیه بگیرند.
اما انگار او پختگی را در صدای ساز خرم ۱۵ ساله میشنید و برای همین از او خواست برایش تک بنوازد و بعد سرخوش از بلوغ زودرس شاگردش به او امر کرد و گفت «بابا جون! برو تو رادیو بزن!». گوینده رادیو ملی او را #همایون_خرم ۱۴ ساله معرفی کرد، خرم ۱۵ ساله از این موضوع برآشفت اما جواب گوینده این بود که «۱۴ بیشتر شاعرانه است!» و جواب خرم زخمهای بود که شاعرانه بر سازش زد.
خرم چندین سال دیگر هم شاگردی صبا را کرد، به گفته خودش نه فقط از استاد بزرگ هنر ایرانی، درس موسیقی میگرفت که از او حکمت و معرفت هم میآموخت، درس استاد سختگیرانه بود، و شاید تنها عشق و علاقه نادر میتوانست یک نوجوان را به ادامه وادارد. صبا صدها شاگرد داشت، خیلیها تاب مکتب پر زحمتش را نمیآوردند و درس و مشق ویولون را رها میکردند. اما چند نفری که تا آخر ماندند، نام خود را در تاریخ موسیقی به عنوان برجستهترین نوازندگان ویولون در تاریخ موسیقی ایرانی جاودانه کردند. کسانی چون حبیب الله بدیعی، علی تجویدی، مهدی خالقی و صد البته همایون خرم.
#صبا، که شاید به دستپروردهاش مینازید وقتی رهبر ارکستر گلها در رادیو ملی شد، از خرم خواست که به عنوان نوازنده او را این ارکستر را همراهی کند، سالهای بعد وقتی صبا رادیو را ترک کرد و رهبر ارکستر هنرهای زیبا شد، این بار از #خرم به عنوان تکنواز ارکسترش استفاده کرد.
#خرم بعد از شروع همکاری به عنوان نوازنده ارکستر گلها، از دهه سوم زندگیاش آهنگسازی را برای این برنامه تجربه کرد و به ساخت تصانیف برای خوانندگان نامدار آن هنگام موسیقی ایرانی رو آورد و شاید نام بردن از جاودانههایی که از او به یادگار مانده خیلی تکراری باشد، جاودانههایی که در حافظه نسلهای مختلف شنوندگان موسیقی ایرانی ثبت است آثاری چون:
تو ای پری کجایی (سرگشته) با صدای #حسین_قوامی، امشب در سر شوری دارم (غوغای ستارگان) با صدای #پروین، ساغرم شکست ای ساقی (طاقتم ده) با صدای #مرضیه، رسوای زمانه منم با صدای #الهه و افسانه شیرین با صدای #هایده
اما در هشتاد و دو سالگی نحیفتر از آن بود که بیشتر از ده روز با غول سرطان مبارزه کند، بیست و هشتم دی ماه بود که تسلیم شد تا این خبر همه جا منتشر شود که: «استاد همایون خرم، آهنگساز برجسته موسیقی ایرانی و نوازنده متبحر ساز ویولون درگذشت»، این پایانی بود برای داستان مردی که بیش از هفت دهه از حرکت در موسیقی ایرانی نایستاد، حتی وقتی که برای دو دهه در تنگنا بود. چرا که از مکتبی برخاسته بود که باور داشت «ذات هنر با جمود در تضاد است.»
✅ آغاز حرکت
داستان حرکت او از یازده سالگیاش آغاز شد: وقتی خرم کودک که از چوبهایی که برای مطبخ خانه سوخت بودند، ساز میساخت، مادرش وادار شد برایش ویلونی اسباببازی بخرد او با همان اسباببازی تصانیف آن زمان را مینواخت تا این که از نزدیکانش او را پیش استاد #ابوالحسن_صبا برد و به استاد گفت «این پسر استعداد دارد» و #صبا به #خرم یازده ساله رو کرد و گفت «بابا جون! دستات رو ببینم»، شاید صبا همان هنگام در آن دستان کوچک، خالق آثار بزرگ را میدید، ویلونی به دستش داد و درس سختگیرانهاش را با او آغاز کرد. کمتر از چهار سال بعد صبا به خرم رو کرد، استاد که شاگرد نوجوانش را از همان روز اول «بابا جون!» خطاب میکرد، به او گفت «تنها بزن»، خرم خشکش زد، چرا که صبا همیشه با شاگردانش همنوازی میکرد تا اشتباهات و خامی نوازندگی آنان زیر حجم صدای پخته نوازندگی بی نقصش پنهان کند و به این ترتیب شاگردانش روحیه بگیرند.
اما انگار او پختگی را در صدای ساز خرم ۱۵ ساله میشنید و برای همین از او خواست برایش تک بنوازد و بعد سرخوش از بلوغ زودرس شاگردش به او امر کرد و گفت «بابا جون! برو تو رادیو بزن!». گوینده رادیو ملی او را #همایون_خرم ۱۴ ساله معرفی کرد، خرم ۱۵ ساله از این موضوع برآشفت اما جواب گوینده این بود که «۱۴ بیشتر شاعرانه است!» و جواب خرم زخمهای بود که شاعرانه بر سازش زد.
خرم چندین سال دیگر هم شاگردی صبا را کرد، به گفته خودش نه فقط از استاد بزرگ هنر ایرانی، درس موسیقی میگرفت که از او حکمت و معرفت هم میآموخت، درس استاد سختگیرانه بود، و شاید تنها عشق و علاقه نادر میتوانست یک نوجوان را به ادامه وادارد. صبا صدها شاگرد داشت، خیلیها تاب مکتب پر زحمتش را نمیآوردند و درس و مشق ویولون را رها میکردند. اما چند نفری که تا آخر ماندند، نام خود را در تاریخ موسیقی به عنوان برجستهترین نوازندگان ویولون در تاریخ موسیقی ایرانی جاودانه کردند. کسانی چون حبیب الله بدیعی، علی تجویدی، مهدی خالقی و صد البته همایون خرم.
#صبا، که شاید به دستپروردهاش مینازید وقتی رهبر ارکستر گلها در رادیو ملی شد، از خرم خواست که به عنوان نوازنده او را این ارکستر را همراهی کند، سالهای بعد وقتی صبا رادیو را ترک کرد و رهبر ارکستر هنرهای زیبا شد، این بار از #خرم به عنوان تکنواز ارکسترش استفاده کرد.
#خرم بعد از شروع همکاری به عنوان نوازنده ارکستر گلها، از دهه سوم زندگیاش آهنگسازی را برای این برنامه تجربه کرد و به ساخت تصانیف برای خوانندگان نامدار آن هنگام موسیقی ایرانی رو آورد و شاید نام بردن از جاودانههایی که از او به یادگار مانده خیلی تکراری باشد، جاودانههایی که در حافظه نسلهای مختلف شنوندگان موسیقی ایرانی ثبت است آثاری چون:
تو ای پری کجایی (سرگشته) با صدای #حسین_قوامی، امشب در سر شوری دارم (غوغای ستارگان) با صدای #پروین، ساغرم شکست ای ساقی (طاقتم ده) با صدای #مرضیه، رسوای زمانه منم با صدای #الهه و افسانه شیرین با صدای #هایده