سرگذشت من ؟
مسير #پروانه است
در طول تاريخش از کرم پيله
تا پرواز شفاف و رنگين پروانه اي زرين
می پرسی چراغ ها با من چه کرده اند
بر گردشان می گردم
و آن ها را با میل شدید خويش برای آزادی
می سوزانم و #پرواز می کنم
و #پرواز می کنم
زيرا من #عاشق رهایی ام
نه عاشق گل ها و چراغ ها
عشق ؟
نه
آيا شنيده ای که #پروانه ای به ميل خود
دوباره کرم شود
و به درون پيله باز گردد
#عشق شهريار شرقی
مترادف با تملّک دلدار است
يا مترادف با کشتن او
اما #پروانه به دور دست ها
#پرواز کرده است و آموخته است
در اوج #آسمان بماند
و کار تمام شود...
#غادة_السمان
مسير #پروانه است
در طول تاريخش از کرم پيله
تا پرواز شفاف و رنگين پروانه اي زرين
می پرسی چراغ ها با من چه کرده اند
بر گردشان می گردم
و آن ها را با میل شدید خويش برای آزادی
می سوزانم و #پرواز می کنم
و #پرواز می کنم
زيرا من #عاشق رهایی ام
نه عاشق گل ها و چراغ ها
عشق ؟
نه
آيا شنيده ای که #پروانه ای به ميل خود
دوباره کرم شود
و به درون پيله باز گردد
#عشق شهريار شرقی
مترادف با تملّک دلدار است
يا مترادف با کشتن او
اما #پروانه به دور دست ها
#پرواز کرده است و آموخته است
در اوج #آسمان بماند
و کار تمام شود...
#غادة_السمان
بعد از تو
شهر در خاطرهام چون زخمی میروید
نمیخواهم از این زخم شفا یابم
که بیماری من،
درمان من است ...!
#غادة_السمان
شهر در خاطرهام چون زخمی میروید
نمیخواهم از این زخم شفا یابم
که بیماری من،
درمان من است ...!
#غادة_السمان
لو یعرفون مکانتهم فی قلوبنا
لبکو خجلاً من تصرفاتهم...!
اگر بدانند در دل ما چه جایگاهی دارند،
از شرمساریِ رفتارشان به گریه میافتند...!
#غادة_السمان
لبکو خجلاً من تصرفاتهم...!
اگر بدانند در دل ما چه جایگاهی دارند،
از شرمساریِ رفتارشان به گریه میافتند...!
#غادة_السمان
پیشم که هستی
بردرِ خانه
دوقفل سنگین می زنم
پرده را می کشم
و پنجره را می بندم
تا جدایی نتواند
از درز خانه بیاید داخل!
#غادة_السمان
بردرِ خانه
دوقفل سنگین می زنم
پرده را می کشم
و پنجره را می بندم
تا جدایی نتواند
از درز خانه بیاید داخل!
#غادة_السمان
.
آیا میخواهی رازِ قدرتمند بودنِ
مرا بدانی؟
هیچکس، هیچوقت مرا واقعن
دوست نداشت...
🌹
هل تريد ان تعرف سرّ قوّتي؟
لا أحد أحبّني حقاً قط...
#غادة_السمان | سوریه، ۱۹۴۲ |
آیا میخواهی رازِ قدرتمند بودنِ
مرا بدانی؟
هیچکس، هیچوقت مرا واقعن
دوست نداشت...
🌹
هل تريد ان تعرف سرّ قوّتي؟
لا أحد أحبّني حقاً قط...
#غادة_السمان | سوریه، ۱۹۴۲ |
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به گمانم، ما موسیقی و عطر را
اصلاً برای این دوست داریم
که فضاهای قبلی زندگیمان را
تداعی میکنند.
این هم راهیست برای این که
با مرگِ لحظه بجنگیم
و آن را به زندگی بازگردانیم،
و سایهها و بازتابهایش را زنده کنیم،
هرچند موقت...
#غادة_السمان
#حالِ خوب تقدیمتان...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
في المسافة بين الهجرة والنجارة
في نفسي
شيء ما ينكسر
التي لن يتم إصلاحها
در فاصلهٔ میان هجرانت تا وصال،
در من
چیزی میشکند
که هیچگاه ترمیم نخواهد شد
#غادة_السمان
في نفسي
شيء ما ينكسر
التي لن يتم إصلاحها
در فاصلهٔ میان هجرانت تا وصال،
در من
چیزی میشکند
که هیچگاه ترمیم نخواهد شد
#غادة_السمان
آنگاه که میمیرم نامام را بر سنگِ گورم ننویسید
اما داستانِ عشقِ مرا بنویسید و بنگارید:
اینجا آرامگاهِ زنیست
که به برگی عاشق بود!
و درونِ دواتی غرق شد و مرد…
■شاعر: #غادة_السمان [ سوریه، ۱۹۴۲ ]
اما داستانِ عشقِ مرا بنویسید و بنگارید:
اینجا آرامگاهِ زنیست
که به برگی عاشق بود!
و درونِ دواتی غرق شد و مرد…
■شاعر: #غادة_السمان [ سوریه، ۱۹۴۲ ]
بیطرفها اولین جنایتکارانند، اکثریت خاموش، همان اکثریت جنایتکار است. آنها ظلم را میبینند اما آرامش مفت را به خطر مبارزهی شرافتمندانه ترجیح میدهند.
#غادة_السمان
#غادة_السمان
میگفت همدیگر را خواهیمـ دید
در حالیڪه هر دو یقین داشتیمـ
وداع آخر است امّا اصرار داشتیمـ
دردهایمان را به همـ تعارف ڪنیمـ
گفتیمـ به امید دیدار و من به امید دیدار
را درحالے زمزمه میڪردمـ ڪه یقین داشتمـ
هرگز باز نخواهمـ گشت...
#غادة_السمان
در حالیڪه هر دو یقین داشتیمـ
وداع آخر است امّا اصرار داشتیمـ
دردهایمان را به همـ تعارف ڪنیمـ
گفتیمـ به امید دیدار و من به امید دیدار
را درحالے زمزمه میڪردمـ ڪه یقین داشتمـ
هرگز باز نخواهمـ گشت...
#غادة_السمان
پیش از همهچیز، گواهی میدهم
اگر عشق تو نبود
جسم من همچو مُشتی خاکستر پراکنده میشد
در شبی وجودین و ژرف و بیانتها!!
و پایان دالان را روشنایی نیست.
اگر عشق تو نبود، صبرم را از دست میدادم و
قطبنما و چتر و گاهشمارم را
#غادة_السمان
اگر عشق تو نبود
جسم من همچو مُشتی خاکستر پراکنده میشد
در شبی وجودین و ژرف و بیانتها!!
و پایان دالان را روشنایی نیست.
اگر عشق تو نبود، صبرم را از دست میدادم و
قطبنما و چتر و گاهشمارم را
#غادة_السمان
از خاکستر خویش برمیخیزم تا دوستت بدارم
هر بامداد،
از خاکسترم برمیخیزم
تا دوستت بدارم، دوستت بدارم، دوستت بدارم
و در برابر گزمگان فریاد میزنم (همهٔ مردم گزمه هستند وقتی کار عشق به ما تعلق دارد)
فریاد میزنم:
عشق به خیر
عشق به خیر شادمانی!
#غادة_السمان
📕 علیه تو اعلان عشق میدهم
هر بامداد،
از خاکسترم برمیخیزم
تا دوستت بدارم، دوستت بدارم، دوستت بدارم
و در برابر گزمگان فریاد میزنم (همهٔ مردم گزمه هستند وقتی کار عشق به ما تعلق دارد)
فریاد میزنم:
عشق به خیر
عشق به خیر شادمانی!
#غادة_السمان
📕 علیه تو اعلان عشق میدهم
روح العمر
علی کارونی
به گمانم، ما موسیقی و عطر را اصلاً برای این دوست داریم که فضاهای قبلی زندگیمان را تداعی میکنند. این هم راهی است برای اینکه با مرگِ لحظه بجنگیم و آن را به زندگی بازگردانیم و سایهها و بازتابهایش را زنده کنیم، هرچند موقت..
#غادة_السمان
#غادة_السمان
.
به من بیاموز مادر!
به من بیاموز
چگونه عطر، به گُلِ سُرخش باز میگردد
تا من به تو باز گردم
مادر!
به من بیاموز
چگونه خاکستر، دوباره اخگر میشود
و رودخانه، سرچشمه
وآذرخشها، ابر
و چگونه برگهای پاییز دوباره به شاخهها
باز میگردد
تا من به تو بازگردم
مادر!...
#غادة_السَّمّان
به من بیاموز مادر!
به من بیاموز
چگونه عطر، به گُلِ سُرخش باز میگردد
تا من به تو باز گردم
مادر!
به من بیاموز
چگونه خاکستر، دوباره اخگر میشود
و رودخانه، سرچشمه
وآذرخشها، ابر
و چگونه برگهای پاییز دوباره به شاخهها
باز میگردد
تا من به تو بازگردم
مادر!...
#غادة_السَّمّان
➰
عشق
اسلحهایست در دستان کسانیکه
دوستشان داریم
به آنها قدرت میدهد که
زخمیمان کنند
و تنهایمان بگذارند...
#غادة_السمان
عشق
اسلحهایست در دستان کسانیکه
دوستشان داریم
به آنها قدرت میدهد که
زخمیمان کنند
و تنهایمان بگذارند...
#غادة_السمان
" هَل تريد أن تعرف سرّ قوّتی ؟
لا أحد أحبّنی حقاً قط ... "
میخواهی راز قدرت مرا بدانی ؟!
- هیچکس هیچوقت "واقعاً" مرا دوست نداشت ...
#غادة_السمان
لا أحد أحبّنی حقاً قط ... "
میخواهی راز قدرت مرا بدانی ؟!
- هیچکس هیچوقت "واقعاً" مرا دوست نداشت ...
#غادة_السمان
بازنگرد..
که عشقِ من، نیمکتی
در تفرجگاهی عمومی نیست
که هر بار بخواهی آن را ترک کنی
و هر زمان که بخواهی به آن بازگردی..
عذر خواهی نکن،
گلولهیِ شلیک شده باز نمیگردد...
#غادة_السمان
که عشقِ من، نیمکتی
در تفرجگاهی عمومی نیست
که هر بار بخواهی آن را ترک کنی
و هر زمان که بخواهی به آن بازگردی..
عذر خواهی نکن،
گلولهیِ شلیک شده باز نمیگردد...
#غادة_السمان