سخن ماند از عاقلان یادگار
زسعدی همین یک سخن یاددار
گنهکار اندیشناک از خدا
بِهْ از پارسای عبادت نمای
#سعدی
زسعدی همین یک سخن یاددار
گنهکار اندیشناک از خدا
بِهْ از پارسای عبادت نمای
#سعدی
خدا یکشب تو را در سینهی من زاد،
باور کن
یقینی در گمان پیچید و دستم داد،
باور کن
تو مثلِ هرچه هستی
در درونِ من نمیگنجی
مرا ویرانه کردی، خانهات آباد!
باور کن
اگرچه بر دلم بارید طوفانِ عظیمِ شک
پلی بینِ دل ما بود از پولاد
باور کن
نمیفهمم زبان واژههای آتشینت را
رهایی مثل یک آشوب، یک فریاد
باور کن
تو از نسلِ عقیمِ گریههای رفته از یادی
که تنهایی تو را در چشمهایم زاد
باور کن
#عبدالجبار_کاکایی
باور کن
یقینی در گمان پیچید و دستم داد،
باور کن
تو مثلِ هرچه هستی
در درونِ من نمیگنجی
مرا ویرانه کردی، خانهات آباد!
باور کن
اگرچه بر دلم بارید طوفانِ عظیمِ شک
پلی بینِ دل ما بود از پولاد
باور کن
نمیفهمم زبان واژههای آتشینت را
رهایی مثل یک آشوب، یک فریاد
باور کن
تو از نسلِ عقیمِ گریههای رفته از یادی
که تنهایی تو را در چشمهایم زاد
باور کن
#عبدالجبار_کاکایی
گلشنِ رخسارِ تو ،
سرسبز بادا ، تا ابد ،
کآن ، چراگاهِ دل است و ،
سبزه و ، صحرایِ ما ،
سلام صبحتون بخیر
🌸🌸🌸🌸🌸
سرسبز بادا ، تا ابد ،
کآن ، چراگاهِ دل است و ،
سبزه و ، صحرایِ ما ،
سلام صبحتون بخیر
🌸🌸🌸🌸🌸
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک حبه نور
﷽
وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا
مبادا دشمنی شما با کسی ، شما را از انصاف و عدالت دور کند.
#سوره_مائده (آیه۸ )
#یا_خیرالحاکمین
#هفته_ی_نو_مبارک
﷽
وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا
مبادا دشمنی شما با کسی ، شما را از انصاف و عدالت دور کند.
#سوره_مائده (آیه۸ )
#یا_خیرالحاکمین
#هفته_ی_نو_مبارک
چو از بنفشۀ شب بوی صبح برخیزد
هزار وسوسه در جان من برانگیزد
کبوترِ دلم از شوق میگشاید بال
که چون سپیده بهآغوش صبح بگریزد.
لحظه ای که بدنیا می آیی،
حقیقتی را در وجودت به همراه می آوری
وتا زمانیکه این حقیقت را ابراز نکنی خرسند نخواهی شد.
تو باید آواز قلبت را سر دهی.
باید رقص خود را اجرا کنی.
باید کاملا یک فرد باشی،
نه یک تقلید وکپی برداری.
باید چهره اصلی خود را آشکار کنی.
وقتی بتوانی چهره ی اصلی خویش را بدنیا عرضه کنی،
زندگیت به بار خواهد نشست
وسروری فراوان از آن بر خواهد خواست.
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد اولین روز هفته ات زیبا
🌺🌺🌺
ما رزق معینی در این دنیا داریم و رزق مجموع داراییهای آدمیاست.
رزق فقط پول، خانه و لباس نیست. دوست خوب، دانش و اخلاق خوب نیز جزء رزقهای شماست.
به اندازه
تڪ تڪ گلبرگ های دنیا
شادمانی و رزق خوب برایت آرزومیکنم
شادمانی که
قرین سلامتی باشد
حال خوب
نصیب دلهای مهــربانت
روزت زیبا
🌺🌺🌺
شاد باشی
هزار وسوسه در جان من برانگیزد
کبوترِ دلم از شوق میگشاید بال
که چون سپیده بهآغوش صبح بگریزد.
لحظه ای که بدنیا می آیی،
حقیقتی را در وجودت به همراه می آوری
وتا زمانیکه این حقیقت را ابراز نکنی خرسند نخواهی شد.
تو باید آواز قلبت را سر دهی.
باید رقص خود را اجرا کنی.
باید کاملا یک فرد باشی،
نه یک تقلید وکپی برداری.
باید چهره اصلی خود را آشکار کنی.
وقتی بتوانی چهره ی اصلی خویش را بدنیا عرضه کنی،
زندگیت به بار خواهد نشست
وسروری فراوان از آن بر خواهد خواست.
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد اولین روز هفته ات زیبا
🌺🌺🌺
ما رزق معینی در این دنیا داریم و رزق مجموع داراییهای آدمیاست.
رزق فقط پول، خانه و لباس نیست. دوست خوب، دانش و اخلاق خوب نیز جزء رزقهای شماست.
به اندازه
تڪ تڪ گلبرگ های دنیا
شادمانی و رزق خوب برایت آرزومیکنم
شادمانی که
قرین سلامتی باشد
حال خوب
نصیب دلهای مهــربانت
روزت زیبا
🌺🌺🌺
شاد باشی
.
«حیثما وجدت سکینة روحك أقم..
فذاك موطنك.»
هر جا آرامش را یافتی همانجا بمان؛
که آنجا وطن توست..
#لاادری
«حیثما وجدت سکینة روحك أقم..
فذاك موطنك.»
هر جا آرامش را یافتی همانجا بمان؛
که آنجا وطن توست..
#لاادری
و شمایل آن درخت که افتاد
چه قدر شبیه افتادن کسی بود
که آمده بود کویر را جنگل کند
اما
تکلیف تو ای اسب همین بود
که بی سوار از تنگه
برگردی و عشیره را به شیون فراخوانی ؟
و اسب بی سوار چه قدر شبیه سوار بی اسبی است
تنها میان حلقه ی قاتلانش
تا آن گاه که به تابوت گلپوش زخم های خود خوابیده
ناگاه شیهه کشان
اسبی سیاه فرابرسد
سم بکوبد بالای سر سالار زخم ها و به جوش آوردن خون طایفه را
با این همه
چه قدر این تبر افتاده
یادآور آن سوار برخاسته است آن سرو
#منوچهر_آتشی
#سالار_زخمها
#اتفاق_آخر
چه قدر شبیه افتادن کسی بود
که آمده بود کویر را جنگل کند
اما
تکلیف تو ای اسب همین بود
که بی سوار از تنگه
برگردی و عشیره را به شیون فراخوانی ؟
و اسب بی سوار چه قدر شبیه سوار بی اسبی است
تنها میان حلقه ی قاتلانش
تا آن گاه که به تابوت گلپوش زخم های خود خوابیده
ناگاه شیهه کشان
اسبی سیاه فرابرسد
سم بکوبد بالای سر سالار زخم ها و به جوش آوردن خون طایفه را
با این همه
چه قدر این تبر افتاده
یادآور آن سوار برخاسته است آن سرو
#منوچهر_آتشی
#سالار_زخمها
#اتفاق_آخر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@modareszadeh
از عمق وجودم
خدایم را صدا کردم
نمی دانم چه می خواهی
ولی برای تو
برای رفع غمهایت
برای شفای بیمارت
برای قلب زیبایت
برای آرزوهایت
به درگاهش دعا کردم
می دانم خدا
از آرزوهایت خبردارد
یقین دارم دعا
در حق دیگری اثر دارد
پس دست به دعا شویم
و از ته دل همدیگر را
دعا کنیم.
از عمق وجودم
خدایم را صدا کردم
نمی دانم چه می خواهی
ولی برای تو
برای رفع غمهایت
برای شفای بیمارت
برای قلب زیبایت
برای آرزوهایت
به درگاهش دعا کردم
می دانم خدا
از آرزوهایت خبردارد
یقین دارم دعا
در حق دیگری اثر دارد
پس دست به دعا شویم
و از ته دل همدیگر را
دعا کنیم.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند
• آواز : محمدرضا شجریان
تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند
• آواز : محمدرضا شجریان
کانال تلگرامیsmsu43@
علیرضا افتخاری - آرزو
آرزو
علیرضا افتخاری
ای هوای دیدنت سوز اه من
گوشه ابروی تو قبله گاه من
کشته این حسرتم کز چه رو ای گل
چهره پنهان می کنی از نگاه من
به جلوه خود نازنین یارا
شبی بیارا خلوت ما را
من که صد نی حرف دل در گلو دارم
با خیالت روز و شب گفتگو دارم
کی شود تا من نهم سر به دامانت
از ازل این لحظه را ارزو دارم
به جلوه خود نازنین یارا
شبی بیارا خلوت ما را
ای هوای دیدنت سوز اه من
گوشه ابروی تو قبله گاه من
کشته این حسرتم کز چه رو ای گل
چهره پنهان می کنی از نگاه من
به جلوه خود نازنین یارا
شبی بیارا خلوت ما را
علیرضا افتخاری
ای هوای دیدنت سوز اه من
گوشه ابروی تو قبله گاه من
کشته این حسرتم کز چه رو ای گل
چهره پنهان می کنی از نگاه من
به جلوه خود نازنین یارا
شبی بیارا خلوت ما را
من که صد نی حرف دل در گلو دارم
با خیالت روز و شب گفتگو دارم
کی شود تا من نهم سر به دامانت
از ازل این لحظه را ارزو دارم
به جلوه خود نازنین یارا
شبی بیارا خلوت ما را
ای هوای دیدنت سوز اه من
گوشه ابروی تو قبله گاه من
کشته این حسرتم کز چه رو ای گل
چهره پنهان می کنی از نگاه من
به جلوه خود نازنین یارا
شبی بیارا خلوت ما را
یاد باد آنکه بروی تو نظر بود مرا
رخ و زلفت عوض شام و سحر بود مرا
یاد باد آنکه ز نظارهٔ رویت همه شب
در مه چارده تا روز نظر بود مرا
یاد باد آنکه ز رخسار تو هر صبحدم
افق دیده پر از شعلهٔ خور بود مرا
یاد باد آنکه ز چشم خوش و لعل لب تو
نقل مجلس همه بادام و شکر بود مرا
یاد باد آنکه ز روی تو و عکس می ناب
دیده پر شعشعهٔ شمس و قمر بود مرا
یاد باد آنکه گرم زهرهٔ گفتار نبود
آخر از حال تو هر روز خبر بود مرا
یاد باد آنکه چو من عزم سفر میکردم
بر میان دست تو هر لحظه کمر بود مرا
یاد باد آنکه برون آمده بودی بوداع
وز سر کوی تو آهنگ سفر بود مرا
یاد باد آنکه چو خواجو ز لب و دندانت
در دهان، شکّر و در دیده گهر بود مرا
#خواجوی_کرمانی
رخ و زلفت عوض شام و سحر بود مرا
یاد باد آنکه ز نظارهٔ رویت همه شب
در مه چارده تا روز نظر بود مرا
یاد باد آنکه ز رخسار تو هر صبحدم
افق دیده پر از شعلهٔ خور بود مرا
یاد باد آنکه ز چشم خوش و لعل لب تو
نقل مجلس همه بادام و شکر بود مرا
یاد باد آنکه ز روی تو و عکس می ناب
دیده پر شعشعهٔ شمس و قمر بود مرا
یاد باد آنکه گرم زهرهٔ گفتار نبود
آخر از حال تو هر روز خبر بود مرا
یاد باد آنکه چو من عزم سفر میکردم
بر میان دست تو هر لحظه کمر بود مرا
یاد باد آنکه برون آمده بودی بوداع
وز سر کوی تو آهنگ سفر بود مرا
یاد باد آنکه چو خواجو ز لب و دندانت
در دهان، شکّر و در دیده گهر بود مرا
#خواجوی_کرمانی
بودا با ملایمت میگوید : " وقتیکه شخصی با باوری در یک جهانبینی گرفتار شود، او همه آزادی خود را از دست میدهد." وقتی که انسان متعصب شود، آن شخص بر این باور است که جهانبینی او تنها حقیقت است و اینکه همه جهانبینیهای دیگر کفر هستند.
بحث و جدلها و تنشها، همه از عقاید تنگنظرانه برمیخیزند. آنها میتوانند به طور بیپایانی ادامه پیدا کنند، وقت گرانبهای ما را تلف کنند و بعضی وقتها حتی به جنگ منتهی شوند. دلبستگی بر عقاید، بزرگترین آلودگی برای طریق معنوی است. مقیدشده در عقاید تنگنظرانه، انسان آنچنان اسیر میشود که دیگر هیچ امکانی برای اجازهی بازکردن دریچه حقیقت وجود ندارد.
بحث و جدلها و تنشها، همه از عقاید تنگنظرانه برمیخیزند. آنها میتوانند به طور بیپایانی ادامه پیدا کنند، وقت گرانبهای ما را تلف کنند و بعضی وقتها حتی به جنگ منتهی شوند. دلبستگی بر عقاید، بزرگترین آلودگی برای طریق معنوی است. مقیدشده در عقاید تنگنظرانه، انسان آنچنان اسیر میشود که دیگر هیچ امکانی برای اجازهی بازکردن دریچه حقیقت وجود ندارد.
هرچند که میکوشم که از عشق درگذرم، عشق مرا شیفته و سرگردان می دارد؛ و با این همه او غالب می شود و من مغلوب.
با عشق کی توانم کوشید؟!
کارم اندر عشق مشکل میشود
هر زمان گویم که بگریزم ز عشق
خان و مانم در سر دل می شود
عشق پیش از من بمنزل می شود....
در عشق قدم نهادن کسی را مسلم شود که با خود نباشد و ترک خود بکند و خود را ایثار عشق کند.
عشق، آتش است.
هرجا که باشد جز او رخت دیگری ننهد و هرجا که رسد سوزد و برنگ خود گرداند.
تمهیدات
عين_القضات_همدانی
با عشق کی توانم کوشید؟!
کارم اندر عشق مشکل میشود
هر زمان گویم که بگریزم ز عشق
خان و مانم در سر دل می شود
عشق پیش از من بمنزل می شود....
در عشق قدم نهادن کسی را مسلم شود که با خود نباشد و ترک خود بکند و خود را ایثار عشق کند.
عشق، آتش است.
هرجا که باشد جز او رخت دیگری ننهد و هرجا که رسد سوزد و برنگ خود گرداند.
تمهیدات
عين_القضات_همدانی