با رویِ تو ، ز سبزه و گلزار ، فارغیم ،
با چشمِ تو ، ز باده و خَمّار ، فارغیم ،
خانه ، گرو نهاده و ،،، در کویِ تو ، مقیم ،
دکان ، خراب کرده و ،،، از کار ، فارغیم ،
رَختی که داشتیم ،،، به یغما بِبُرد عشق ،
از سود و ، از زیان و ،،، ز بازار ، فارغیم ،
دعویذ عشق و ، آنگه ،،، ناموس و نام و ننگ؟ ،
ما ، ننگ را خریده و ،،، از عار ، فارغیم ،
غم را چه زَهره باشد ،،، تا ، نامِ ما بَرَد؟ ،
دستی بزن ، که از غم و غمخوار ، فارغیم ،
ای روتُرُش ، که کاله گران است ،،، چون خَرَم؟ ،
بگذر ، مَخَر ،،، که ما ، ز خریدار ، فارغیم ،
#چون خَرَم؟ = چطور بخَرَم؟
#کاله = کالا
ما را ، مسلّم آمد ،،، شادی و خوشدلی ،
کز باد و بودِ اندک و بسیار ، فارغیم ،
بررفت و ،،، برگذشت سرِ ما ، ز آسمان ،
کز ذوقِ عشق ،،، از سر و دستار ، فارغیم ،
ما ،،، لاف میزنیم و ، تو ، انکار میکنی ،
ز اقرارِ هر دو عالَم و ،،، ز انکار ، فارغیم ،
مشتی سگان ، نگر ،،، که بههم درفتادهاند ،
ما ، از دغا و حیلت و مکّار ، فارغیم ،
اسرارِ تو ، خدای همی داند و بس است ،
ما ، سگ نزادهایم و ،،، ز مردار ، فارغیم ،
درسی که عشق داد ،،، فراموش کی شود؟ ،
از بحث و ، از جدال و ،،، ز تکرار ، فارغیم ،
پنهان تو هرچه کاری ،،، پیدا برویَد آن ،
هر تخم را که خواهی ،،، می کار ، فارغیم ،
آهنربای جذبِ رفیقان ،،، کشید حرف ،
ورنی درین طریق ،،، ز گفتار ، فارغیم ،
#ورنی = وگرنه
#مولانا
با چشمِ تو ، ز باده و خَمّار ، فارغیم ،
خانه ، گرو نهاده و ،،، در کویِ تو ، مقیم ،
دکان ، خراب کرده و ،،، از کار ، فارغیم ،
رَختی که داشتیم ،،، به یغما بِبُرد عشق ،
از سود و ، از زیان و ،،، ز بازار ، فارغیم ،
دعویذ عشق و ، آنگه ،،، ناموس و نام و ننگ؟ ،
ما ، ننگ را خریده و ،،، از عار ، فارغیم ،
غم را چه زَهره باشد ،،، تا ، نامِ ما بَرَد؟ ،
دستی بزن ، که از غم و غمخوار ، فارغیم ،
ای روتُرُش ، که کاله گران است ،،، چون خَرَم؟ ،
بگذر ، مَخَر ،،، که ما ، ز خریدار ، فارغیم ،
#چون خَرَم؟ = چطور بخَرَم؟
#کاله = کالا
ما را ، مسلّم آمد ،،، شادی و خوشدلی ،
کز باد و بودِ اندک و بسیار ، فارغیم ،
بررفت و ،،، برگذشت سرِ ما ، ز آسمان ،
کز ذوقِ عشق ،،، از سر و دستار ، فارغیم ،
ما ،،، لاف میزنیم و ، تو ، انکار میکنی ،
ز اقرارِ هر دو عالَم و ،،، ز انکار ، فارغیم ،
مشتی سگان ، نگر ،،، که بههم درفتادهاند ،
ما ، از دغا و حیلت و مکّار ، فارغیم ،
اسرارِ تو ، خدای همی داند و بس است ،
ما ، سگ نزادهایم و ،،، ز مردار ، فارغیم ،
درسی که عشق داد ،،، فراموش کی شود؟ ،
از بحث و ، از جدال و ،،، ز تکرار ، فارغیم ،
پنهان تو هرچه کاری ،،، پیدا برویَد آن ،
هر تخم را که خواهی ،،، می کار ، فارغیم ،
آهنربای جذبِ رفیقان ،،، کشید حرف ،
ورنی درین طریق ،،، ز گفتار ، فارغیم ،
#ورنی = وگرنه
#مولانا