بعد از مرگ رابعه عدویه را به خواب دیدند؛ گفتند: «حال گوی.»
گفت: آن جوانمردان (نکیر و منکر) در آمدند، گفتند: «من ربّک؟»
گفتم: «باز گردید و خدای را بگویید:
" با چندین هزار هزار خلق، پیرزنی ضعیفه را فراموش نکردی،
من که در همه جهان تنها تو را دارم، هرگزت فراموش کنم تا کسی را فرستی که:
خدای تو کیست؟!» "
#رابعه_عدویه
#تذکره_الاولیاء
گفت: آن جوانمردان (نکیر و منکر) در آمدند، گفتند: «من ربّک؟»
گفتم: «باز گردید و خدای را بگویید:
" با چندین هزار هزار خلق، پیرزنی ضعیفه را فراموش نکردی،
من که در همه جهان تنها تو را دارم، هرگزت فراموش کنم تا کسی را فرستی که:
خدای تو کیست؟!» "
#رابعه_عدویه
#تذکره_الاولیاء
احبّک حبّین، حبّ الهوی
و حبّاً لانّک اهلُ لذاکا...
دوگونه دوست میدارمت؛
یکی از روی محبّت،
دیگری از آن رو که تو خود
سزاوار دوست داشتنی...
#رابعه_عدویه
و حبّاً لانّک اهلُ لذاکا...
دوگونه دوست میدارمت؛
یکی از روی محبّت،
دیگری از آن رو که تو خود
سزاوار دوست داشتنی...
#رابعه_عدویه
خداوندا...
اگر تو را از خوف دوزخ می پرستم،
در دوزخم بسوز
و اگر به اميد بهشت می پرستم،
آن را بر من حرام کن
و اگر از برای تو تو را می پرستم،
جمال باقی از من دريغ مدار
من دل نگاه می دارم نه گِل
یا رب...
یا دلم حاضر کن
یا نماز بی دل قبول کن
بانو #رابعه_عدویه
#تذکرة_الاولیاء
اگر تو را از خوف دوزخ می پرستم،
در دوزخم بسوز
و اگر به اميد بهشت می پرستم،
آن را بر من حرام کن
و اگر از برای تو تو را می پرستم،
جمال باقی از من دريغ مدار
من دل نگاه می دارم نه گِل
یا رب...
یا دلم حاضر کن
یا نماز بی دل قبول کن
بانو #رابعه_عدویه
#تذکرة_الاولیاء
خداوندا...
اگر تو را از خوف دوزخ می پرستم،
در دوزخم بسوز
و اگر به اميد بهشت می پرستم،
آن را بر من حرام کن
و اگر از برای تو تو را می پرستم،
جمال باقی از من دريغ مدار
من دل نگاه می دارم نه گِل
یا رب...
یا دلم حاضر کن
یا نماز بی دل قبول کن
بانو #رابعه_عدویه
#تذکرة_الاولیاء
اگر تو را از خوف دوزخ می پرستم،
در دوزخم بسوز
و اگر به اميد بهشت می پرستم،
آن را بر من حرام کن
و اگر از برای تو تو را می پرستم،
جمال باقی از من دريغ مدار
من دل نگاه می دارم نه گِل
یا رب...
یا دلم حاضر کن
یا نماز بی دل قبول کن
بانو #رابعه_عدویه
#تذکرة_الاولیاء
عشق او باز اندر آوردم به بند
كوشش بسيار نامد سودمند
عشق دريايى كرانه ناپديد
كى توان كردن شنا اى هوشمند
عشق را خواهى كه تا پايان برى
بس كه بپسنديد بايد ناپسند
زشت بايد ديد و انگاريد خوب
زهر بايد خورد و انگاريد قند
توسنى كردم ندانستم همى
كز كشيدن تنگتر گردد كمند.
رابعه بنت کعب/ رابعه بلخی
#رابعه_قزداری
(قرن ۴ ه)
گنج سخن/ ج ۱
تالیف: دکتر ذبیحالله صفا
كوشش بسيار نامد سودمند
عشق دريايى كرانه ناپديد
كى توان كردن شنا اى هوشمند
عشق را خواهى كه تا پايان برى
بس كه بپسنديد بايد ناپسند
زشت بايد ديد و انگاريد خوب
زهر بايد خورد و انگاريد قند
توسنى كردم ندانستم همى
كز كشيدن تنگتر گردد كمند.
رابعه بنت کعب/ رابعه بلخی
#رابعه_قزداری
(قرن ۴ ه)
گنج سخن/ ج ۱
تالیف: دکتر ذبیحالله صفا
دعوتم این است بر تو کایزدت عاشق کند
بر بت سنگین دل نامهربان، چون خویشتن
تا بدانی درد عشق و داغ مهر و غم خوری
چون به هجر اندر بپیچی پس بدانی قدر من
#رابعه_اصفهانی
بر بت سنگین دل نامهربان، چون خویشتن
تا بدانی درد عشق و داغ مهر و غم خوری
چون به هجر اندر بپیچی پس بدانی قدر من
#رابعه_اصفهانی
دعوتم این است بر تو کایزدت عاشق کند
بر بت سنگین دل نامهربان، چون خویشتن
تا بدانی درد عشق و داغ مهر و غم خوری
چون به هجر اندر بپیچی پس بدانی قدر من
#رابعه_اصفهانی
بر بت سنگین دل نامهربان، چون خویشتن
تا بدانی درد عشق و داغ مهر و غم خوری
چون به هجر اندر بپیچی پس بدانی قدر من
#رابعه_اصفهانی
عشق بارِ دیگر آوردم به بند
کوششِ بسیار نامد سودمند
توسنی کردم، ندانستم همی
کز کشیدن سختتر گردد کمند
زشت باید دید و انگارید خوب
زهر باید خورد و پندارید قند
عشق، دریایی کرانه ناپدید
کی توان کردن شنا، ای مستمند؟!
#رابعه_بنت_کعب_قزداری
کوششِ بسیار نامد سودمند
توسنی کردم، ندانستم همی
کز کشیدن سختتر گردد کمند
زشت باید دید و انگارید خوب
زهر باید خورد و پندارید قند
عشق، دریایی کرانه ناپدید
کی توان کردن شنا، ای مستمند؟!
#رابعه_بنت_کعب_قزداری
ذکر رابعه:
گفتند: شیرینزبانی، رباطبانی را شایی.
گفت: من خود رباطبانم؛ هرچه اندرون من است، بیرون نیارم و هر چه بیرون من است، در اندرون نگذارم.
اگر کسی درآید و برود با من کار ندارد،
من دل نگاه میدارم نه گِل.
#تذکره_الاولیاء
#عطار
#رابعه
گفتند: شیرینزبانی، رباطبانی را شایی.
گفت: من خود رباطبانم؛ هرچه اندرون من است، بیرون نیارم و هر چه بیرون من است، در اندرون نگذارم.
اگر کسی درآید و برود با من کار ندارد،
من دل نگاه میدارم نه گِل.
#تذکره_الاولیاء
#عطار
#رابعه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خداوندا...
اگر تو را از خوف دوزخ می پرستم،
در دوزخم بسوز
و اگر به اميد بهشت می پرستم،
آن را بر من حرام کن
و اگر از برای تو تو را می پرستم،
جمال باقی از من دريغ مدار
من دل نگاه می دارم نه گِل
یا رب...
یا دلم حاضر کن
یا نماز بی دل قبول کن
بانو #رابعه_عدویه
#اردشیر_رستمی
#کتاب_باز
اگر تو را از خوف دوزخ می پرستم،
در دوزخم بسوز
و اگر به اميد بهشت می پرستم،
آن را بر من حرام کن
و اگر از برای تو تو را می پرستم،
جمال باقی از من دريغ مدار
من دل نگاه می دارم نه گِل
یا رب...
یا دلم حاضر کن
یا نماز بی دل قبول کن
بانو #رابعه_عدویه
#اردشیر_رستمی
#کتاب_باز
نقل است که وقت بهار در خانەیی رفت و بيرون نيامد؛
خادمه گفت : ای سيده ! بيرون آی تا آثار صنع بينی؛
رابعه گفت : تو باری درآی تا صانع بينی..
شَغّلنی مُشاهدة الصّانع عن مطالعة الصّنع
مشغول داشتە است مرا مشاهده صانع از مطالعه مصنوع…
ذکر #رابعه_عدویه
تذکره الاولیاء
خادمه گفت : ای سيده ! بيرون آی تا آثار صنع بينی؛
رابعه گفت : تو باری درآی تا صانع بينی..
شَغّلنی مُشاهدة الصّانع عن مطالعة الصّنع
مشغول داشتە است مرا مشاهده صانع از مطالعه مصنوع…
ذکر #رابعه_عدویه
تذکره الاولیاء
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رابعه عدويه را دیدند مشعلی و جام آبی در دست ، پرسیدند : کجا میروی؟
گفت : می روم با آتش بهشت را بسوزانم و با آب جهنم را خاموش کنم ، تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند.
#رابعه_عدويه
گفت : می روم با آتش بهشت را بسوزانم و با آب جهنم را خاموش کنم ، تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند.
#رابعه_عدويه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روزي كه عاشق شد ...
جامهاي ژنده بر تن كردو گفت:
اين لباس عروسي من است.
من عروس خداوندم...
#رابعه_عدويه
جامهاي ژنده بر تن كردو گفت:
اين لباس عروسي من است.
من عروس خداوندم...
#رابعه_عدويه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
كار با دل اُفتاده است ...
بكوشيد تا دلی بيدار به دست آوريد
كه چون دل بيدار شد،
یار را خواهی دید
#زنان_صوفی
#رابعه_عدويه
عَرَفْتُ الهَـوىٰ
«عشق را شناختم»
من عشق را تنها زمانی شناختم که با عشق تو آشنا شدم،
من قلبم را در مقابل دشمن تو ممنـوعالـورود كردهام.
من مدّتها در گفتگو با تو بودم، که رازهـای درونی قلبم را میدانی، به جز تو كسی را نمیبینم.
عشق من، دو عشق است، اما هر دوی آنها برای توست،
اولینِ آن، عشق به عشق توست و دیگری، عشق به خود تو
و اما اولی، که عشق به عشق توست، چنین است:
ذکر و یاد کامل تو،
و نه حتی ذرهای منحرف و غافل از تو
#رابعه_عدویه
«عشق را شناختم»
من عشق را تنها زمانی شناختم که با عشق تو آشنا شدم،
من قلبم را در مقابل دشمن تو ممنـوعالـورود كردهام.
من مدّتها در گفتگو با تو بودم، که رازهـای درونی قلبم را میدانی، به جز تو كسی را نمیبینم.
عشق من، دو عشق است، اما هر دوی آنها برای توست،
اولینِ آن، عشق به عشق توست و دیگری، عشق به خود تو
و اما اولی، که عشق به عشق توست، چنین است:
ذکر و یاد کامل تو،
و نه حتی ذرهای منحرف و غافل از تو
#رابعه_عدویه
عَرَفْتُ الهَـوىٰ
«عشق را شناختم»
من عشق را تنها زمانی شناختم که با عشق تو آشنا شدم،
من قلبم را در مقابل دشمن تو ممنـوعالـورود كردهام.
من مدّتها در گفتگو با تو بودم، که رازهـای درونی قلبم را میدانی، به جز تو كسی را نمیبینم.
عشق من، دو عشق است، اما هر دوی آنها برای توست،
اولینِ آن، عشق به عشق توست و دیگری، عشق به خود تو
و اما اولی، که عشق به عشق توست، چنین است:
ذکر و یاد کامل تو،
و نه حتی ذرهای منحرف و غافل از تو
#رابعه_عدویه
«عشق را شناختم»
من عشق را تنها زمانی شناختم که با عشق تو آشنا شدم،
من قلبم را در مقابل دشمن تو ممنـوعالـورود كردهام.
من مدّتها در گفتگو با تو بودم، که رازهـای درونی قلبم را میدانی، به جز تو كسی را نمیبینم.
عشق من، دو عشق است، اما هر دوی آنها برای توست،
اولینِ آن، عشق به عشق توست و دیگری، عشق به خود تو
و اما اولی، که عشق به عشق توست، چنین است:
ذکر و یاد کامل تو،
و نه حتی ذرهای منحرف و غافل از تو
#رابعه_عدویه
《 هو 》
زندگینامه #رابعه بلخی
رابعه دختر کعب قُزداری که به رابعه بلخی هم شناخته شدهاست، شاعر پارسیگوی نیمه نخست سده چهارم هجری (۹۱۴-۹۴۳میلادی) است رابعه همدوره با سامانیان و رودکی بود. بسیاری رابعه را نخستین زن شاعر پارسیگوی میدانند. رابعه از عربهای کوچیده به خراسان بود. پدرش فرمانروای بلخ و سیستان وقندهار و بست بود.
رابعه شیفته شخصی به نام بَکتاش که غلام برادرش، حارث بود میشود و برایش شعر میسراید. حارث که از این عشق آگاه میشود آشفته میشود و دستور میدهد که خواهرش را به حمام برند و رگهایش را بگشایند تا بمیرد.
زندگینامه #رابعه بلخی
رابعه دختر کعب قُزداری که به رابعه بلخی هم شناخته شدهاست، شاعر پارسیگوی نیمه نخست سده چهارم هجری (۹۱۴-۹۴۳میلادی) است رابعه همدوره با سامانیان و رودکی بود. بسیاری رابعه را نخستین زن شاعر پارسیگوی میدانند. رابعه از عربهای کوچیده به خراسان بود. پدرش فرمانروای بلخ و سیستان وقندهار و بست بود.
رابعه شیفته شخصی به نام بَکتاش که غلام برادرش، حارث بود میشود و برایش شعر میسراید. حارث که از این عشق آگاه میشود آشفته میشود و دستور میدهد که خواهرش را به حمام برند و رگهایش را بگشایند تا بمیرد.
@Adabvaavayparsi
لطیف تر از برگ گل ، ۱