معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.4K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
#چه خوش است با خیالت ، صنما دمی صفائی
به کجا گریزی ازمن ،که اسیر وهم مائی

دل من خوش است روزی ،به وصال تو در آید
من از این بهانه مست وتو عجب گریز پائی

نه شراب می پسندی ، نه شباب می شناسی
به کدام قبله هستی ، همه چونی و چرائی

به زبان شاعرانه ، به علوم ماورایی 
به چه منطقی بگویم که برای من خدایی

چو شمیم عشقت آمد ، غزل از قلم رها شد 
دل کوچه شد اسیر تب وتاب رد پائی

نه ملالی از جفایت ، نه امید بر وفایت
به جفای تو خوشم من ، چه کنم که بی وفائی

بخدا که این غزل را به اطاعتت سرودم
تو امیر ارتش دل ، شه ملک واژه هایی


#مولانا🚫
#‍شعر نو ، شاعر _مرتضی شاکری
#ضرب‌المثل
#چه_کشکی_چه_پشمی_؟

‌چوپانی گله را به صحرا برد و به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختی در گرفت. خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه‌ای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می‌برد. دید نزدیك است كه بیفتد و دست و پایش بشكند. مستاصل شد و صورتش را رو به بالا کرد و گفت: «ای خدا گله‌ام نذر تو برای اینکه از درخت سالم پایین بیایم.»
قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قوی‌تری دست زد و جای پایی پیدا كرد و خود را محكم گرفت. گفت: «ای خدا راضی نمی‌شوی كه زن و بچه من بیچاره از تنگ دستی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می‌دهم و نصفی هم برای خودم.»

قدری پایین‌تر آمد. وقتی كه نزدیك تنه درخت رسید گفت: «ای خدا نصف گله را چطور نگهداری می‌كنی؟ آنها را خودم نگهداری می‌كنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو می‌دهم.»
وقتی كمی پایین‌تر آمد گفت: «بالاخره چوپان هم كه بی‌مزد نمی‌شود. كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.»

وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به آسمان کرد و گفت: «چه كشكی چه پشمی؟ ما از خودمان یك غلطی كردیم. غلط زیادی كه جریمه ندارد.