معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک حبه نور💫


بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده رحمتگر

سوره_بقره_بخشی_از_آیه_۸۳
وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا

و با مردم خوش زبانی سخن بگویید؛
#غلط_ننویسیم

🔴 متبوع/مطبوع

در املای این دو کلمه نباید اشتباه کرد.
#متبوع به معنای "مورد اطاعت ، مورد تبعیت" است وبیشتر در ترکیب کشور متبوع یعنی (کشوری که شخص تابع آن است) به کار می رود.
"سفیر فرانسه اطمینان داد که کشور متبوعش خواستار جنگ نیست."

 اما #مطبوع یعنی" خوشایندطبع ،پسندیده"
 
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز این قدر که رقیبان تندخو داری          (حافظ)

📚 منبع: کتاب #غلط_ننویسیم
     #ابوالحسن_نجفی
تصنیف خم زلف
کانال آواز استاد شجریان
🎵خم زلف

💠آواز: محمدرضا شجریان
💠تار: داریوش پیرنیاکان
💠نی: جمشید عندلیبی
💠تنبک: همایون شجریان
💠شعر:باباطاهر و فائز دشتی

💠💠💠

آواز استاد جان شجریان💠
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زهی باغ که بشکفت ز بالا

مولانا

همایون_شجریان
محمدرضا شجریان
آسمان عشق ـ چنان مستم
چنان مستم


استاد جان شجریان
Audio
#ساز_و_آواز



ز گلبن چید گلچینی گلی را
شنید از پی، صدای بلبلی را
تو خرسندی گلی چیدی و رفتی
ندانستی که آزردی دلی را
سخنها دارم از دست تو بر دل
ولیکن در حضورت بی زبانم
اگر تو سرو سیمین‌تن بر آنی
که از پیشت برآنی من بر آنم
که تا باشم خیالت میپرستم
وگر رفتم سلامت می رسانم
سحر جانم برآمد بی تو از لب
گمان بردم تویی از در درآیی
در اول می‌نمایی دانه‌ی خال
در آخر دام گیسو می‌گشایی
ز #قاآنی مجو آیین تقوا
ز اهل پارس ناید پارسایی


#قاآنی
#محمدرضا_لطفی
#حسن_کسایی
#جلال_تاج‌اصفهانی
#ابوعطا، گوشه #تنگسیری


🌹🌹این کار کمیاب، بسیار بسیار زیباست. با سوز و گداز فراوانی همراهست. روح همه بزرگان این کار شاد شاد🌹🌹
‌‏یک روز خودم را خواهم بخشید
از آسیبی که به خویش روا داشتم
از آسیبی که اجازه دادم
دیگران بر من روا دارند
و چنان محکم
خویش را در آغوش خواهم کشید
که هرگز ترک خود نکنم.

امیلی_دیکینسون
الهه_رفته
@PARVIN_KHAIRBAKHSH
#الهه
#رفته
#آهنگساز_همایون_خرم

ای که رفتی با خود دلی شکسته بردی این چنین به طوفان تن مرا سپردی
ای که مهر باطل زدی به دفتر من
بعد تو نیامد چها که بر سر من
ای خدای عالم چگونه باورم بود
آنکه روزگاری پناه و یاورم بود
سایه اش نماند همیشه بر سر من
زیر لب بخندد به مرگ و پرپر من

رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته ام
رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پر شکسته ام
رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا
رفتی و خیالت زمانی نمیکند مرا رها
ای به دل آشنا
تا که هستم بیا
وای من اگر نیایی...



آهنگ رفته از جاودانه‌های استاد خرم در پیش از انقلاب که باوقوع انقلاب فرصت اجرای آن فراهم نشد و بانو الهه آنرا در آمریکا به سال ۱۳۶۳ با تنظیم آندرانیک خواند.
Zolfaye Ghejeri
Mohammadreza Shajarian,Parviz Meshkatian
استاد جان شجریان


زلفای قجری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بت چین

☆ آواز :محمدرضا شجریان
☆ تار :محمدرضا لطفی
☆ جشن هنر شیراز
مشک را بر تن مزن بر دل بمال

مشک چه بود نام پاک ذوالجلال



مولانای
🖍 کاری که سکوت می کند

🌸 سکوت کردن یعنی با جریان هستی هماهنگ شدن.
یعنی تعادل حیاتی خود را باز یافتن. وقتی تسلیم کنش های احساسی می شوی،
وقتی اختیارت را به ذهنت می سپاری، وقتی به اراده ی نفس ات عمل می کنی، به واقع تو از هماهنگی و همراهی با جریان هستی خارج شده ای. پرت شده ای.
سکوت و خاموشی باعث می شود که تو دوباره به اصل باز گردی.
دوباره با جریان حیات هماهنگ شوی و زنده به کل گردی.
چنین کیفیتی سرشار از اقتدار است. زیرا جریان حیات سرشار از اقتدار است. و منظورم از سکوت، یک سکوت همه جانبه است.
سکوتی است که در آن هم زبان و هم ذهن و قلب، ساکت و بی خواهش‌اند.


نوشته بود:
کسی را چنان دوست داری که برایش بجنگی؟
نوشتم:
از جنگ‌ها برگشته‌ام، با زخم‌ها و موی سپید
و یاد گرفته‌ام صبور باشم و به تماشا قانع.

حمیدسلیمی
من آن ماهم که اندر لامکانم
مجو بیرون مرا در عین جانم

تو را هر کس به سوی خویش خواند
تو را من جز به سوی تو نخوانم

#مولانای_جان
سی هزار سال در فضای وحدانيتِ او پريدم،
سی هزار سال ديگر در الوهيت پريدم،
و سي هزار سال ديگر در فردانيت.

چون نود هزار سال به سر امد،
بايزيد را ديدم،
و من هرچه "ديدم"

" همه من بودم".....

#بایزید_بسطامی
#تذکره_اولیاء_عطار
اگر چه آب و خاک من عمارت بر نمی دارد
ز درد باده کن تعمیر این ویرانه ای ساقی


صائب تبریزی
اگر از خاک برداری به یک پیمانه صائب را
چه کم می‌گردد از سامان این میخانه ای ساقی؟


صائب تبریزی
صحبت ناجنس آتش رابه فریادآورد

آب در روغن چو باشد می کندشیون چراغ


صائب
مرا دردی ست اندر دل
         که گر گویم زبان سوزد

و گر پنهان کنم، ترسم
         که مغز استخوان سوزد!

سعدی