چه بیهنگام سنگین کرد خواب برکهها را یخ
ربودند از دل مرداب عکس ماه را آوَخ!
اگر میشد به شهر کودکیها بازگشت اینبار
نمیبستم به پای بادبادکهای خندان نخ
ز دیروزم پشیمانم، ز فردایم هراسانم
همین امروز میشد کاش بیرون رفت از این برزخ
نمیخواهم بسوزم بیش از این در کورهء دنیا
مرا تبعید کن ای مرگ از این "دوزخ" به آن "دوزخ"
به بام سربلندی ایستادن کم مقامی نیست
به پای شوق باید رفت سرمستانه در مسلخ
#فاضل_نظری
#اکنون #در_برزخ
ربودند از دل مرداب عکس ماه را آوَخ!
اگر میشد به شهر کودکیها بازگشت اینبار
نمیبستم به پای بادبادکهای خندان نخ
ز دیروزم پشیمانم، ز فردایم هراسانم
همین امروز میشد کاش بیرون رفت از این برزخ
نمیخواهم بسوزم بیش از این در کورهء دنیا
مرا تبعید کن ای مرگ از این "دوزخ" به آن "دوزخ"
به بام سربلندی ایستادن کم مقامی نیست
به پای شوق باید رفت سرمستانه در مسلخ
#فاضل_نظری
#اکنون #در_برزخ
در چشم آفتاب چو شبنم زیادی ام
چون زهر هر چه باشم اگر کم زیادی ام
بیهوده نیست روی زمینم نهاده اند
بارم که روی شانه ی عالم زیادی ام
با شور و شوق می رسم و طرد می شوم
موجم به هر طرف که بیایم زیادی ام
همچون نفس غریب ترین آمدن مراست
تا می رسم به سینه همان دم زیادی ام
جان مرا مگیر خدایا که بعد مرگ
در برزخ و بهشت و جهنم زیادی ام
قرآن به استخاره ورق خورد! کیستم؟
بین برادران خودم هم زیادی ام!
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#در_برزخ_بهشت
چون زهر هر چه باشم اگر کم زیادی ام
بیهوده نیست روی زمینم نهاده اند
بارم که روی شانه ی عالم زیادی ام
با شور و شوق می رسم و طرد می شوم
موجم به هر طرف که بیایم زیادی ام
همچون نفس غریب ترین آمدن مراست
تا می رسم به سینه همان دم زیادی ام
جان مرا مگیر خدایا که بعد مرگ
در برزخ و بهشت و جهنم زیادی ام
قرآن به استخاره ورق خورد! کیستم؟
بین برادران خودم هم زیادی ام!
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#در_برزخ_بهشت