معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
Nashakiba
Shajarian
زحد بگذشت
مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصل خود
دوایی کن، دل دیوانهٔ ما را



#سعدی
#همایون_شجریان
" حقیقت ذات آدمی "

حجاب چهرۀ جان می شود غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم

در فلسفه های روحانی و قدسی جهان، هیچ دانشی برتر از این نیست که آدمی دریابد هستی او این بدن نیست، و حقیقت ذات او یک روح الهی است، که غبار تن بر دامنش نشسته است. همۀ قراین نشان می دهد که این مرغ خوش الحان روح از گلشن بهشت بدین وادی آمده است و این ترانه ها که می خواند هیچ گاه از دل این غبار تیره بر نمی خیزد. هرچند بر کس عیان نیست که ارواح از کجا می آیند و به کجا می روند، اما معلوم است که شوق پرواز به عالم معانی، یعنی عالم خوبی و زیبایی و عشق به مهربانی و جوانمردی و عدل و احسان در همۀ انسانها هست و این شوق ها که در انسانهای فرهیخته به کمال ظاهر می شود، هرگز محصول ترکیبات ذرات بی هویت عالم خاک نیست.

#در_صحبت_حافظ
#الهی_قمشه_ای
Ta Asheghi
Alireza Ghorbani
تا عاشقی
#خواننده : علیرضا قربانی
#موسیقی: پورناظری ها
#شعر : مولانا
#آلبوم : بر سماع تنبور
به فکر هیچ کسی
جز خودت مباش ای دل

که خود شناسی تو
جز خداشناسی نیست.

#فاضل_نظری
هر که گردد پاک طينت محرم دلها شود
هر که در خون صاف گردد قابل مينا شود

از دهانِ گل شنيدم بر سر بازار گفت: هر که با ناکس نشيند عاقبت رسوا شود


#صائب_تبریزی
گر جان دهی و گر سر بیچارگی نهی
در پای دوست هر چه کنی مختصر بود
ما سر نهاده‌ایم تو دانی و تیغ و تاج
تیغی که ماهروی زند تاج سر بود

#سعدی

بر سر مژگان یار من مزن انگشت
آدم عاقل به نیشتر نزند مشت

#شاطر_عباس_صبوحی


تسلیم امرک
از دید شیخ اکبر ابن عربی اسما و صفات الهی رابطه ی بین عالم ناپدیدار (نومن) و عالم پدیدار (فنومن) هستند. به عبارت دیگر بدون اسمای الهی هیچ کس نمیتواند معرفت کاملی در باب وجود به دست آورد. اسما حاکی از واقعیت عینی وجودند و آیت وجود هستند یعنی از طریق اشیای عالم آشکار میشود. پس در واقع در هر علمی ریشه های معرفت به خدا است.

او همچنین میگوید "محال است که شیئی بتواند وجودی داشته باشد که صورت حق تعالی نباشد" یعنی همه ی مخلوقات مظاهر وجود هستند. هر کدام "صورت"ی از وجودند.

شیخ اکبر بین تنزیه و تشبیه جمع میکند. خدا فی ذاته یعنی وجود مطلق, ورای همه موجودات است ولی در عین حال وجود احکام خود را در عالم ظاهر میسازد و از این جهت خدا به نحوی شبیه مخلوقات است.

پس عالم چیست؟ غیر خداست چرا که ان را به عنوان "ماسوی الله" میشناسیم ولی از هر جهت "غیر" نیست. چرا که مجموعه ی کل کلماتی است که در نفس الرحمن بیان شده اند و نفس با متنفس تفاوت کامل ندارد. عالم تجلی خدا در مظاهر خویش است. وجود از طریق جهان ویژگی ها و احکام خویش را آشکار میسازد.

#ابن_عربی
رزاق:

رزاق کسی است که روزی و روزی خوران را آفریده و روزی را به آنان رسانده و اسباب بهره برداری از آن را برایتان آفریده است.
روزی او دو نوع است : روزی ظاهری جسمانی برای بدنها که همان خوراکیهاست. و روزی روحانی برای دلها که همان علوم و اسرار است و این از آن دیگری شریفتر است؛ زیرا مایه حیات ابدی است و اولی مایه حیات بدنی است تا مدتی کوتاه . و هریک از این دو رقم روزی با مرگ اهلش قطع میشود و از همین رو جاهلان به مردگان توصیف شده اند در آیه و لا یستوی الحیات و لا الاموات. و زندگان با مردگان مساوی نیستند. و متولی این دو نوع روزی ، خود خدای سبحان است و روزی را بر هرکس بخواهد گسترش میدهد و بر هر کس بخواهد تنگ میگرداند.
بهره بنده از این اسم آن است که میان خدای متعال و بندگان واسطه رساندن روزی، اعم از دانشها و خوراکیها، باشد.
در حدیث آمده است کسی که مال را بیاندوزد و آنچه را که بدان مامور است با رضای خاطر ببخشد از جمله صدقه دهندگان است .



#علم_الیقین
#فیض_کاشانی
هر که گردد پاک طينت محرم دلها شود
هر که در خون صاف گردد قابل مينا شود

از دهانِ گل شنيدم بر سر بازار گفت: هر که با ناکس نشيند عاقبت رسوا شود


#صائب_تبریزی
گرم تو زهر دهی چون عسل بیاشامم
به شرط آن که به دست رقیب نسپاری

تو می‌روی و مرا چشم و دل به جانب توست
ولی چه سود که جانب نگه نمی‌داری

#سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گوهر بحر بی کران ماییم ،
گاه موجییم و گاه دریاییم
ما به آن آمدیم در عالم،
تا خدا را به خلق بنماییم...

##حضرت_شاہ_نعمت_اللہ_ولی
پشت این پنجره
جز هیچ بزرگ،هیچی نیست.
قصه اینجاست که باید بود،باید خواند
پشت این پنجره ها باز هم باید ماند،
ونباید که گریست
باید زیست.

#حسین_پناهی
چی میتونه غم انگیزتر از
این بیتِ #شهریار باشه:

" آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی
کی بود؟ کجا رفت؟ چرا بود و چرا نیست..."
دیدی که رسوا شد دلم http://taranehhayeman.blogsky.com/
مرضیه
دیدی که رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم
دیدی که رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم
دیدی که من با این دل
بی آرزو عاشق شدم
با آن همه آزادگی
بر زلف او عاشق شدم
عاشق شدم
ای وای اگر صیاد من
غافل شود از یاد من
قدرم نداند
فریاد اگر از کوی خود
وز رشته ی گیسوی خود
بازم رهاند
دیدی که رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم

دیدی که من با این دل
بی آرزو عاشق شدم
با آن همه آزادگی
بر زلف او عاشق شدم
عاشق شدم
ای وای اگر صیاد من
غافل شود از یاد من
قدرم نداند
فریاد اگر از کوی خود
وز رشته ی گیسوی خود
بازم رهاند
دیدی که رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم

در پیش بی دردان چرا
فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل
با یار صاحبدل کنم
وای ز دردی که درمان ندارد
فتادم به راهی که پایان ندارد

از گل شنیدم بوی او
مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او
در کوی جان منزل کند
وای ز دردی که درمان ندارد
فتادم به راهی که پایان ندارد
دیدی که رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم
دیدی که در گرداب غم
از فتنه ی گردون رهی
افتادم و سرگشته چون
امواج دریا شد دلم
افتادم و سرگشته چون
امواج دریا شد دلم
دیدی که رسوا شد دلم

خواننده: #مرضیه
شاعر:رهی معیری
آهنگساز: علی تجویدی
دستگاه: آواز دشتی
علی گویم...
حافظ
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به قصد خلقت عالم قلم گرفت آنگاه
گذاشت نقطه با را و گفت بسم‌الله

به نقطه خیره شد و چیز دیگری ننوشت
بر آن تکامل بی‌حد فراتری ننوشت...

هر سخاوت ڪه عاشقان دارند
همه از یُمن دولت عشق است

خوش خرابیم و این خرابے ما
اثرے از مرمت عشق است

شاه نعمت‌الله ولی
کاشکی از غیر تو آگه نبودی جان من
خود ندانستی به جز تو جان معنی دان من

سخت نازک گشت جانم از لطافت های عشق
دل نخواهم جان نخواهم آن من کو، آنِ من

همچو ابرم رو ترش از غیرت شیرین خویش
روی همچون آفتابت بس بود برهان من

رو مگردان یک زمان از من که تا از درد تو
چرخ را بر هم نسوزد دود آتشدان من

تا خموشم من ز گلزار تو ریحان می برم
چون بنالم عطر گیرد عالم از ریحان من

چون بپوشد جعد تو روی تو را ره گم کنم
جعد تو کفر من آمد روی تو ایمان من

مولانا جلال الدین بلخی ـ دیوان کبیر شمس، غزل 1946
چشم خاکی را به خاک افتد نظر
بادبین چشمی بود نوعی دگر

(مثنوی/دفتر دوم)

آنان که چشم ظاهر بین دارند در این دنیا تنها آنچه را عیان است می بینند و چشم بر امور غیر آشکار بسته اند.
هر چه را به وضوح دیده شود باور دارند و غیر آن را انکار می کنند.
مولانا تمثیل وزیدن باد را برای بیان این مفهوم به کار می برد: وقتی باد می وزد و خاک در هوا می پراکند، عده ای که چشم ظاهربین دارند تنها خاک را می بینند؛ اما باطن بینان هم خاک را می بینند و هم باد را مشاهده می کنند.
آنان به ظاهر اکتفا نمی کنند و به اصل و باطن این دنیا هم نظر دارند.
خداوند خالق این عالم است اما عیان نیست مانند همان نسیمی که نهان است اما در حقیقت علت بلند شدن خاک است.

دكتر علی منهاج