مشک ریزان میجهد باد صبا از کوی #دوست
شاخهای گویی ربودست از خم گیسوی دوست
دوست میدارم نسیم #صبح را کو در هوا
تا نفس میآیدش جان میدهد بر بوی دوست
#سلمان_ساوجی
شاخهای گویی ربودست از خم گیسوی دوست
دوست میدارم نسیم #صبح را کو در هوا
تا نفس میآیدش جان میدهد بر بوی دوست
#سلمان_ساوجی
#عقل گویم ، از تهِ دریا حباب آید برون
#عشق گویم، از دلِ خاک آفتاب آید برون
چشم ما آیینه ی عشقِ جگرتابِ دل است
تا سرشک آید برون، یا خونِ ناب آید برون
چهره ی #معشوق، نتوان دیدهمچون جان پاک
الغرض گر پرده افتد، با نقاب آید برون
هر کسی آگاه گردد از رموز حرفِ #عشق
یک سخن خاموش ماند، صد کتاب آید برون
سینه دریای غم است وچشمِ #عاشق بی نم است
کی تواند از دلِ آیینه آب آید برون؟
یار ما در شب نمی آید برون از منزلش
آفتاب است او! چرا در ماهتاب آید برون؟
عمرها شد ، زنده ام با دیدن تصویر #دوست
بین که آب زندگانی از سراب آید برون
#احمد_شهریار
#عشق گویم، از دلِ خاک آفتاب آید برون
چشم ما آیینه ی عشقِ جگرتابِ دل است
تا سرشک آید برون، یا خونِ ناب آید برون
چهره ی #معشوق، نتوان دیدهمچون جان پاک
الغرض گر پرده افتد، با نقاب آید برون
هر کسی آگاه گردد از رموز حرفِ #عشق
یک سخن خاموش ماند، صد کتاب آید برون
سینه دریای غم است وچشمِ #عاشق بی نم است
کی تواند از دلِ آیینه آب آید برون؟
یار ما در شب نمی آید برون از منزلش
آفتاب است او! چرا در ماهتاب آید برون؟
عمرها شد ، زنده ام با دیدن تصویر #دوست
بین که آب زندگانی از سراب آید برون
#احمد_شهریار