معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.8K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
🍀
🕊
آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشت است وگر باده مست

خنده جام می و زلف گره گیر نگار
ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست

#حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊
🍀

حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
من لاف عقل می‌زنم این کار کی کنم

مطرب کجاست تا همه محصول زهد و علم
در کار چنگ و بربط و آواز نی کنم

از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت
یک چند نیز خدمت معشوق و می کنم

کی بود در زمانه وفا جام می بیار
تا من حکایت جم و کاووس کی کنم

از نامه سیاه نترسم که روز حشر
با فیض لطف او صد از این نامه طی کنم

کو پیک صبح تا گله‌های شب فراق
با آن خجسته طالع فرخنده پی کنم

این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست
روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم

 #حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺

شنیدم رهروی در سرزمینی
همی گفت این معما با قرینی

که ای صوفی شراب آنگه شود صاف
که در شیشه برآرد اربعینی

درون ها تیره شد باشد که از غیب
چراغی برکند خلوت نشینی

ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی حافظ

#حافظ
با می به کنار جوی می‌باید بود
وز غصه کناره‌جوی می‌باید بود

این مدت عمر ما چو گل ده روز است
خندان لب و تازه‌روی می‌باید بود

#حافظ
بی چراغ جام، در خلوت نمی یارم نشست

زانکه کنج اهل، دل باید که نورانی بود

#حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊🕊🕊

دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند
پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند

ناموس عشق و رونق عشاق می‌برند
عیب جوان و سرزنش پیر می‌کنند

جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اکسیر می‌کنند

گویند رمز عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتیست که تقریر می‌کنند

ما از برون در شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده چه تدبیر می‌کنند

تشویش وقت پیر مغان می‌دهند باز
این سالکان نگر که چه با پیر می‌کنند

صد ملک دل به نیم نظر می‌توان خرید
خوبان در این معامله تقصیر می‌کنند

قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست
قومی دگر حواله به تقدیر می‌کنند

فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
کاین کارخانه‌ایست که تغییر می‌کنند

می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند

#حافظ
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چه‌ها کرد


از آن رنگ رخم خون در دل افتاد
وز آن گلشن به خارم مبتلا کرد

#حافظ
ساقیا برخیز و درده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را

ساغر می بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را

گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را

باده درده چند از این باد غرور
خاک بر سر نفس نافرجام را

دود آه سینهٔ نالان من
سوخت این افسردگان خام را

محرم راز دل شیدای خود
کس نمی‌بینم ز خاص و عام را

با دلارامی مرا خاطر خوش است
کز دلم یک باره برد آرام را

ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را

صبر کن حافظ به سختی روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را

#حافظ
مقام اَمن و مِی بی‌غَش و رفيق شَفيق
گرت مدام ميسر شود زِهی توفيق

جهان و کار جهان جمله هيچ بر هيچ است
هزار بار من اين نکته کرده‌ام تحقيق

دريغ و درد که تا اين زمان ندانستم
که کيميای سعادت رفيق بود رفيق

به مامنی رو و فرصت شمر غنيمت وقت
که در کمينگه عمرند قاطعان طريق

بيا که توبه ز لَعل نگار و خنده جام
حکايتيست که عقلش نمی‌کند تصديق

اگر چه موی ميانت به چون منی نرسد
خوش است خاطرم از فکر اين خيال دقيق

حلاوتی که تو را در چَه زنخدان است
به کُنه آن نرسد صد هزار فکر عميق

اگر به رنگ عقيقی شد اشک من چه عجب
که مهر خاتم لَعل تو هست همچو عقيق

به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام
ببين که تا به چه حدم همی‌کند تحميق


#حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸🍃🌸🍃


زلف آشفته و خوی کرده و لب خندان و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیم شب دوش به بالین من  آمد ،بنشست

سر فراگوش من آورد و به آواز حزین
گفت کای عاشق دیرینه من خوابت هست؟

عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست

برو ای زاهد و بر درد کشان خرده مگیر
که نداند جز این تحفه به ما روز الست

آنچه او ریخت به پیمانه ی ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشت است وگر از باده ی مست

خنده ی جام می و زلف گره گیر نگار
ای بسا توبه که چون توبه ی حافظ بشکست

#حافظ

مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد

عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد

پیر دردی کش ما گر چه ندارد زر و زور
خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد

محترم دار دلم کاین مگس قندپرست
تا هواخواه تو شد فر همایی دارد

از عدالت نبود دور گرش پرسد حال
پادشاهی که به همسایه گدایی دارد

اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد

ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق
هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد

نغز گفت آن بت ترسابچه باده پرست
شادی روی کسی خور که صفایی دارد

خسروا حافظ درگاه نشین فاتحه خواند
و از زبان تو تمنای دعایی دارد

#حافظ

مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد

عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد

پیر دردی کش ما گر چه ندارد زر و زور
خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد

محترم دار دلم کاین مگس قندپرست
تا هواخواه تو شد فر همایی دارد

از عدالت نبود دور گرش پرسد حال
پادشاهی که به همسایه گدایی دارد

اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد

ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق
هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد

نغز گفت آن بت ترسابچه باده پرست
شادی روی کسی خور که صفایی دارد

خسروا حافظ درگاه نشین فاتحه خواند
و از زبان تو تمنای دعایی دارد

#حافظ
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم

#حافظ
🕊🕊
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است


#غزلیات #حافظ
دلا! بسوز که سوز ِ تو کارها بکند
نیاز ِ نیم شبی دفع ِ صد بلا بکند

عتاب ِ یار ِ پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی ِ صد جفا بکند

ز مُلک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمت ِ جام ِ جهان نما بکند

طبیب ِ عشق مسیحادم است و مشفق لیک
چو دَرد در تو نبیند که را دوا بکند

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

ز بخت ِ خفته ملولم بوَد که بیداری
به وقت ِ فاتحه‌ی صبح یک دعا بکند

بسوخت حافظ و بویی به زلف ِ یار نبرد
مگر دلالت ِ این دولتش صبا بکند

  #حافظ

مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد

عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد

پیر دردی کش ما گر چه ندارد زر و زور
خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد

محترم دار دلم کاین مگس قندپرست
تا هواخواه تو شد فر همایی دارد

از عدالت نبود دور گرش پرسد حال
پادشاهی که به همسایه گدایی دارد

اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد

ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق
هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد

نغز گفت آن بت ترسابچه باده پرست
شادی روی کسی خور که صفایی دارد

خسروا حافظ درگاه نشین فاتحه خواند
و از زبان تو تمنای دعایی دارد

#حافظ

ناصح به طعن گفت که :
رو ترک عشق کن

محتاجِ جنگ نیست برادر
نمی‌کنم


#حافظ
من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
مدهوش چشم مست و می صاف بی‌غشم

گفتی ز سر عهد ازل یک سخن بگو
آن گه بگویمت که دو پیمانه درکشم

من آدم بهشتیم اما در این سفر
حالی اسیر عشق جوانان مه وشم

در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوز
استاده‌ام چو شمع مترسان ز آتشم

شیراز معدن لب لعل است و کان حسن
من جوهری مفلسم ایرا مشوشم

از بس که چشم مست در این شهر دیده‌ام
حقا که می نمی‌خورم اکنون و سرخوشم

شهریست پر کرشمه حوران ز شش جهت
چیزیم نیست ور نه خریدار هر ششم

بخت ار مدد دهد که کشم رخت سوی دوست
گیسوی حور گرد فشاند ز مفرشم

حافظ عروس طبع مرا جلوه آرزوست
آیینه‌ای ندارم از آن آه می‌کشم

#حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊🕊
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور

هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب
باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور

گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور

حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

#حافظ
گلپا مونس جان(سه گاه)

@Jane_oshaagh
#گلپا
خصوصی "مونس جان"
دستگاه سه گاه
ویولن: #پرویزیاحقی
غزل: #حافظ
باز آی و دل تنگ مرا مونس جان باش
،وین سوخته را محرم اسرار نهان باش

🌸🍃🍃🍃


می ترسم دلم را بتکانم
تمام شهر از بودنت در دلم با خبر شوند



امید_آذر